۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

از رئیس علی تا شنبه زاده!!!

امروز با دیدن رقاصی سعید شنبه زاده (یک مرد! بوشهری با آخرین متدهای قر کمر)در کنسرت تورنتو در لینک زیر
http://www.facebook.com/video/video.php?v=144472852634&ref=nf
ناخواسته این تیتر در ذهنم نشست:
از رئیس علی دلواری تا شنبه زاده!!!
راستی کدامیک نماد روحیه دلاورانه مردان سلحشور خطه جنوب اند؟
مجاهدت قهرمانانه رئیس علی دلواری و هم رزمان اش در نبرد تنگستان علیه قوای انگلیسی یا قوس های یکصد و هشتاد درجه باسن سعید آقای شنبه زاده بر روی سن تورنتو؟
عرق شرم بر پیشانی انسان می نشیند که فلفل هندی سیاه و خال مه رویان سیاه
هر دو جانسوزند اما این کجا و آن کجا؟
از دلآوردمردی بچه های سینه سوخته جنوب از بوشهر وبندر عباس و خوزستان در رکاب محمد جهان آرا در جنگ تحمیلی و فتح خرمشهر تا فتح قلوب حضار مشعوف از سکر شراب و غم بی دردی با رقاصی آقا سعید؟
مصیبت بزرگتر شال سبزی بود که آن رقاص بر گردنش انداخته بود
یاد مقاله ای افتادم که سال 78 بعد از پخش گزارش فیلم کریستین امان پور در شبکه سی ان ان نوشتم تحت عنوان:
توهّم
گزارش امان پور ناظر بر تحولات بعد از دوم خرداد در ایران بود که بصورتی یک جانبه ماهیت و جهتگیری جنبش اصلاحات را بی انصافانه مصادره در آزادی رقاصی و عیاشی قشری مرفه در شمال تهران کرده بود
دربخشی از آن مقاله آورده بودم:
آيا امانپور تصور می کند عبدالله نوری و محسن کديور و ديگر رهبران جنبش اصلاح طلبی در نبرد خود با محافظه کارها دغدغه آزادی شُرب خمر و هم آغوشی جوانان و صدور مجوز برپائی نايت کلوپ ها و ديسکوتک های شبانه را داشته اند؟
آيا نهضت اصلاح طلبی ايران در تعقيب اهداف بلند خود طی دو سال گذشته ده ها روزنامه را قربانی کرد ، يک وزير کشور را از دست داد ، دانشجويانش وحشيانه کتک خوردند تا امروز خانم امانپور در يک واريته تلويزيونی همه مجاهدت های دو سال گذشته را بنفع پارتی های شبانه بخشی از جوانان ايران مصادره کند؟

کامل آن مقاله را می توانید در آدرس زیر دنبال کنید
http://www.sokhan.info/Farsi/Tavahom.htm
هر چند فردای انتشار آن مقاله خانم امانپور جوابیه ای را در توجیه اهانت اش به جنبش اصلاحات خطاب به من منتشر کرد
اما فقط توجیه بود
http://www.sokhan.info/Farsi/Pamanpoor.htm
http://www.sokhan.info/Farsi/Jamanpoor.htm
امروز هم اگر امثال شنبه زاده ها و شیدائیانش در تورنتو و موارد مشابه بزرگواری کرده سایه لطف خود را از سر جنبش سبز کم کنند کمال بزرگواری را کرده و در غیر این صورت اجازه دهند تا بنده و امثال بنده بر چنین جنبشی کافر باشیم

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

داریوش خان
شتابزده و احساسی نوشته ای
قضاوتی اینچنین درمورد یک هنرمند صحیح نیست
متاسفم

ناشناس گفت...

1-رقاص بودن شرف دارد به احمق بودن!!

2-خیلی از چاسداران ابن روزها شال سبز به گردن می اندارند.به سوابق ایشان مراجعه کنید!!!

ناشناس گفت...

سي سال با اين طرز تفكر پدر ملتو در آوردين يه رقاص صد شرف داره به مذهبيهاي جنايتكار .لطف كن بگو فرق تفكر شما با احمدي نژاد چيه؟

ناشناس گفت...

آقا حرف حسابی می زنه این داریوش خان. البته شاید موافق مقایسه این دو با هم نباشم اما واقعا که عرق شرم بر سر من هم می نشیند و قتی این جناب را می بینم. قسم به هر آنچه که می پرستید همین یکی دو روز پیش که این برنامه پخش شد با کلی از حضرات به اصطلاح روشنفکر جوان امروزی بودم که همگی موافق بسایری از مسایلی هستند که می دانم داریوش با آنها موافق نیست اما همگی از هنر نمای های ای آقا قاطی کرده بودند. ساز و آوازش خوب بود کاشکی رقصش هم یک کمی خوب بود. ضمنا یکی از دوستان می گفت که ظاهرا این آقا کمی هم دماغ بالاست و فکر میکند حالا چه هنری می ریزد.

تا بعد
صاحب هیچستان

یونس گفت...

امروز شعری میخوندم از مولوی به بیتی رسیدم که بی ربط به اسم وبلاگتون نبود
خواستم بگم اگه دوست داشتید اون بیت رو بالای وبلاگ بذارید با این مضمون:
(گر از عام بترسی که سخن فاش داری
سخن خاص نهان در سخن عام بگو )

ارادتمند....

داریوش سجّادی گفت...

ممنون از آقا یونس بخاطر ارسال و پیشنهاد شعر منسوب به حضرت مولانا
توصیه شما را انجام دادم

ناشناس گفت...

مگر اقای سعید شنبه زاده نمیتواند از جنبش سبز حمایت کند؟
چه کسی مرزهای جنبش سبز را تعریف میکند؟
به نظر میرسد برای شما روحیه دلاوران و سلحشورانه بسیار مهم است.
ایا همه انها که در جبهه های جنگ به قول شما سلحشوری نشان داده اند اینک از جنبش سبز حمایت میکنند؟

دوست دارم بدانم نظر شما در مورد این جمله چیست؛ جنگ انسان ساز است.

ایا نیستند رزمندگان که در جنگ ایران وعراق شرکت کرده اند و در جبهه مقابل سبز قرار دارند؟

کاش کمی توضیح میدادید معیار شما برای شرمگین شدن چیست.

ایا در جنبش سبزی که شما تصور میکنید اجازه رقص برای مردان و شرب خمر برای انان که دوست دارند وجود دارد؟

تا انجا که از نوشته های شما برداشت کرده ام شما خود را مسلمان میدانید به همین دلیل پیشنهاد میکنم نگاهی دوباره به داستان موسی و شبان کنید شاید انگاه برخورد شما با اقای رئیس علی شنبه زاده تفاوتی حاصل شود.

پریسا گفت...

سعید شنبه زاده مایه افتخار فرهنگ ایرانی است .آن چیزی که شما بهش می گین قر کمر ، رقص محلی ایرانی است با موسیقی بوشهری که به واسطه قابلیت و هوش شنبه زاده با موسیقی جهانی هم همراه شده و این هنر ایرانی به دنیا معرفی می شود .آقای سجادی برای عضویت در جنبش سبز لازم نیست پشت نقاب حرف های حماسی و احساسات مذهبی یا ملی گرایانه فیگور های نچسب بگیری . این جنبش به این دلیل وجود دارد که مبتنی بر احساسات دموکراتیک است نه حماسی مذهبی یا ناسیونالیستی . محمد خردادیان هم همونقدر ایرانیه و حق رای داره که به قول شما آقای نوری و سایر حضرات قهرمان اصلاحات .دوران نگرش خودی و غیر خودی به سر رسیده بسه دیگه .لذت حضور در تظاهرات سبز ها به واسطه فراگیری آن است .مرد زن چادری به قول شما بد حجاب ریشو کارگر کارمند پیر جوون بچه .... کاش بودین می دیدین و ندیده قضاوت نمی کردین

ناشناس گفت...

بدنبال آهنگ بوشهری " ملاعلی بايد بری" از سعيد شنبه زاده،

سر از وبلاگی در آوردم که ظاهراً، متعلّق به هم ميهنی هم انديش با من است امّا،

هر چه به نوشتار آن بزرگوار می انديشم اشتباهی فاحش به چشمان من خودنمائی می کند.
ايشان قر و رقص سعيد شنبه زاده را با دلاور مردی رئيس علی دلواری قياس می کند و بر پای خود می کوبد و دريغ می خورد.
به او می گويم که :

من امروز، صدای ساز شنبه زاده را بلند تر از صدای گلوله های رئيس علی دلواری می شنوم همچنانکه برد آواز شجريان را کمتر از پاشش خون کشته شدگان مظلوم نمی دانم.
می انديشم با بی محتوی شدن کتابهای تاريخ - که تنظيم آنها بدست حاکمان وقت است- برد گلوله های رئيس علی دلواری باز هم کمتر می شود و نهايتاً اين گلوله به زمين می نشيند و احساسات نسلهای آتی را نمی خراشد امّا،
همان پيغام آزادی و ظلم ستيزی سوار بر آب زلال موسيقی، خواه از حنجرة محمد رضا شجريان به سوی جان تفتيدة جامعه جاری شود خواه از ساز شنبه زاده،
راه خود را می يابد و خواب حاکمان عامل را بر می آشوبد.
نقل خواسته های جامعه به آيندگان در قالب آمار کشته شدگان و سبعِّت جلّادان آنقدر مخاطب را به خود نمی خواند که نوای دلنشين "ملّا علی" شنبه زاده يا " زبان آتش" محمد رضا.
و به قول شنبه زاده، موسيقی بوشهری و رقص محلّی جزء لاينفک فرهنگ اين قوم ايرانی است و اگر يک جزء اين ترکيب به مذاق کسی خوش نيايد بايد به سهراب استناد کرد و گفت،
ما سيب را با پوست می خوريم ، عزيز !
لطفاً اگه کسی به اين آهنگ شنبه زاده دسترسی داشت، برای من ايميل کند. موجبات امتنان خواهد بود. پای بريدة محموت بر کابل اينترنت ما سنگينی می کند و ما

بايد نشنويم، تا او بماند!

ناشناس گفت...

teflak mahmod a,n har kharab kari be esmeh eshan tamam meshavad
zendeh bad ;mahmodeh ahmadi nejad;
tanha reis jomhoreh bavojda