روزنامه «گاردین» و به تبع آن سایت زردنگار «روزنت» بعد از انتشار خبر همکاری «شهرام امیری» دانشمند هسته ای ایران با سازمان جاسوسی آمریکا (CIA) و پناهنده شدن وی به ایالات متحده، اصرار مشکوکی از خود نشان داده و می دهند تا با اتکای بر روابط دوستانه دکتر «مسعود ـ علی محمدی» با «شهرام امیری» این طور القا کند که ترور «علی محمدی» قسمتی از پروژه سپاه پاسداران ایران جهت تصفیه عوامل ناهمراه با حاکمیت بوده است.
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/april/07//-70b62f3dc7.html
«مسعود ـ علی محمدی» استاد فیزیک هسته ای ایران بود که دی ماه سال گذشته در مقابل منزل مسکونی اش در تهران بطرز مشکوکی ترور شد.
قرائنی که گاردین و روزنت برای القای دست داشتن سپاه پاسداران در ترور مسعود علی محمدی بدآن استناد کرده اند مواردی را شامل می شود که دست بر قضا بدلیل چينش ناشیانه اش از آن درجه استعداد برخوردار است تا تحلیلگران را به قرائتی نقیض قرائت گاردین و مجمع مخالفين جمهوری اسلامی در روزنت برساند.
قرائنی مشتمل بر:
ـ جمع آوری و ضبط كليه اسناد و جزوات این استاد دانشگاه توسط ماموران وزارت اطلاعات یک روز قبل از ترورش و از طریق حضور در منزل مسکونی وی.
ـ تفتیش منزل دکتر علیمحمدی، در حالی که وی از دو هفته قبل از آن از کليه همكاریهايش با مراكز حساس هستهای استعفا کرده بود.
ـ تهدید خانواده این استاد دانشگاه از سوی وزارت اطلاعات مبنی بر آنکه موضوع تفتیش منزل و ضبط مدارک و اسناد او را افشا نکنند.
ـ حضور چشمگیر ماموران اطلاعات در صحنه ترور و جمع كردن جنازه وی پس از وقوع انفجار و همچنین حضور چشمگیر ایشان در مراسم ختم دکتر علیمحمدی.
ـ تصریح بر این نکته از جانب نشریه نیچر که «علی محمدی» مخالف رژیم کنونی و سرکوب خشونتبار معترضان پس از انتخابات ریاست جمهوری بود.
ـ و بالاخره تاکید بر این نکته مهم که رابطه میان شهرام امیری و مسعود علی محمدی بسیار گرم و صمیمانه بوده تا جائی که علی محمدی از وضعیت امیری اطلاع کاملی داشته است.
مجموعه ادله فوق بر فرص صحت می تواند مويد این نکته باشد که علی محمدی بمانند شهرام امیری بخشی از پروژه CIA بوده که آن سازمان موفق شده وی را در تور همکاری خود قرار دهد. صیدی که ظاهراً از چشم ماموران امنیتی ایران نیز پنهان نمانده و بمجرد مظنون شدن به وی ضمن تحت نظر قرار دادن مشارالیه اقدام به تفتیش منزل و ضبط مدارک و اسناد ایشان کرده اند.
طبيعتاً چنانچه پروژه همکاری علی محمدی با CIA توسط ماموران امنیتی ایران کشف شده باشد، وی می توانست به عنوان بهترین سرپل جهت تخلیه اطلاعات از دیگر تحرکات و اقدامات CIA در ایران قرار گیرد.
در چنین صورتی احمقانه ترین فرض آن خواهد بود که نیروهای امنیتی ایران در اقدامی نسنجیده و احمقانه اقدام به ترور يک منبع اطلاعاتی ارزشمند در حوزه فعالیت خود کنند. همچنانکه کاملاً قابل فهم خواهد بود بعد از تفتیش منزل وی توسط نیروهای اطلاعاتی ایران، سازمانی که موفق به سوار شدن بر مورد مزبور شده با وقوف بر لو رفتن پروژه خود در اسرع وقت ضمن حذف وی از یک طرف رقیب را از دست یافتن به اطلاعات محروم کرده و هم زمان با توسل به «رسانه های موجود» مسئولیت حذف پروژه خود را متوجه رقیب نماید.
هر چند شیوه حذف دکتر علی محمدی، بمثابه ترور «عماد مغنیه» قرابت بیشتری با رفتارهای جنایتکارانه سازمان موساد اسرائیل دارد اما نمی توان این حجت را نیز از نظر دور داشت که در ماجرای پرونده هسته ای ایران، موساد و CIA به یک اندازه وسواس و کنجکاوی دارند.
۵ نظر:
آقاي سجادي تحليل بسيار جالبي است، مخصوصا مصرع اولش. البته مصرع دوم بيشتر به خيالپردازي اغراق شباهت دارد كه صد البته مشخص است كه قصد مزاح داشته ايد. تنها اشكال مصرع اول به نظر من استفاده از فعل ماضي است كه بايد با مضارع جانشين شود.
در پناه الله باشيد
با سپاس از جناب اللهیار و دیگر دوستانی که زحمت می کشند و نقطه نظرات خود را در این مکان منعکس می کنند اما ذکر یک نکته ضروری است
این وبلاگ را بعد از آنی راه اندازی کردم که توسط کسر بزرگی از دوستان مورد گلایه قرار داشتم که چرا امکان ایجاد تعامل با خوانندگان مطالب را از طریق امکان انتقال انتقادات یا پیشنهادات و نقطه نظرات ایشان را فراهم نمی کنم؟
لذا با این وبلاگ به استقبال چنین امری رفته ام اما خداوکیلی هر چند زحمت دوستان در طرح هر مطلبی در این مکان را محترم می شمارم لیکن قضاوت را به عهده خودتان قرار می دهم و می پرسم نوشتن چنین مطالب یا طعنه و متلک هائی چه کمکی به تعاطی افکار می کند و تا چه اندازه امکان نقد مطالب را فراهم کرده و نویسنده را در تنویر و اصلاح نظرات خود مساعدت می رساند
امیدوارم در آینده با نقد ولو تند و کارشناسانه همت خود را وقف عمق بخشیدن دو جانبه به مباحث مطروحه در این مکان فرمائید.
با سپاسی مجدد از همه دوستان
فرضی که شما مطرح کردهاید این نتیجه را میدهد که وزارت اطلاعات ایران بسیار ضعیف و چشم بسته عمل میکند. اگر وزارت اطلاعات به او شک کرده بود، چطور منزل او را زیر نظر نداشت؟ و اگر داشت چطور تروریست اینطور موفق به فرار شده و هنوز طبق گفته کمیسیون مجلس هیچ پیشرفتی در حل معمای ترور حاصل نشده؟
کسی که ترور را انجام داده مدتی وی را زیر نظر گرفته تا مسیر و ساعات عبورش را بداند و موتورسیکلت را در جای مناسب بکارد. در لحظه نرور هم در همانجا بوده و دید کامل نسبت به هدفش داشته تا موتور را منفجر کند. آیا ورازت اطلاعات بعد از ضبط اسناد مضنون خیانت و جاسوسی را کاملا به حال خود رها کرده بوده؟
یک نکته مشکوک دیگر که به چشم خود دیدم (من نزدیک منزل آن مرحوم زندگی میکنم) و در تعدادی از عکسهای منتشره هم مشخص است حضور بیش از حد سریع آتشنشانی (علیرغم ساعت پیک ترافیک و فاصله ایستگاه) در محل و شتشوی کامل و دقیق محل وقوق ترور با آب فشار قوی ماشین آتشنشانی به فاصله زمانی کوتاهی از وقوع ترور بود که هر نوع شواهد ومدارکی که ممکن بود سرنخی از ترور کنندگان به دست دهد را از بین برد. چرا وزارت اطلاعات اگر واقعا دنبال یافتن تروریست باشد باید به جای حصارکشی محل و حفظ صحنه وقوع جرم اجازه چنین کاری را بدهد؟
فرضی که شما مطرح کردهاید این نتیجه را میدهد که وزارت اطلاعات ایران بسیار ضعیف و چشم بسته عمل میکند. اگر وزارت اطلاعات به او شک کرده بود، چطور منزل او را زیر نظر نداشت؟ و اگر داشت چطور تروریست اینطور موفق به فرار شده و هنوز طبق گفته کمیسیون مجلس هیچ پیشرفتی در حل معمای ترور حاصل نشده؟
کسی که ترور را انجام داده مدتی وی را زیر نظر گرفته تا مسیر و ساعات عبورش را بداند و موتورسیکلت را در جای مناسب بکارد. در کمتر از چند ساعت (فاصله ضبط مدارک تا ترور) نمیتوان آن رابرنامه ریزی کرد. با فرض عملی بودن به هر حال تروریست در لحظه نرور در همانجا بوده و دید کامل نسبت به هدفش داشته تا موتور را منفجر کند. آیا ورازت اطلاعات بعد از ضبط اسناد مضنون خیانت و جاسوسی را کاملا به حال خود رها کرده بوده؟
یک نکته مشکوک دیگر که به چشم خود دیدم (من نزدیک منزل آن مرحوم زندگی میکنم) و در تعدادی از عکسهای منتشره هم مشخص است حضور بیش از حد سریع آتشنشانی (علیرغم ساعت پیک ترافیک و فاصله ایستگاه) در محل و شتشوی کامل و دقیق محل وقوع ترور با آب فشار قوی ماشین آتشنشانی به فاصله زمانی کوتاهی از وقوع ترور بود که هر نوع شواهد ومدارکی که ممکن بود سرنخی از ترور کنندگان به دست دهد را از بین برد. چرا وزارت اطلاعات اگر واقعا دنبال یافتن تروریست باشد باید به جای حصارکشی محل و حفظ صحنه وقوع جرم اجازه چنین کاری را بدهد؟
MARG BR ESRAEL O AMREKA
GHATELEH DANESHMANDANEH MA
OSTAD AGEH BEDANI CHEGHADR DOSAT DARAM? DEVANEH MESHAVAM KASI SHOMA RA BEYAZORAD VA YA ?BAESEH
ارسال یک نظر