۱۳۹۱ آذر ۲۹, چهارشنبه

توهم حیات!


کاش دنیای شان زودتر تمام می شد!
ماجرای غریبی است این دلهره پایان دنیا در 21 دسامبر!
تو گوئی تا پیش از این در دنیای شان حیاتی بود که اکنون دلهره ممات شان را دارند.
عمری تنها خورده اند و خوابیده اند و چریده اند و از زندگی تنها لاشه و مردار خود را بر دوش کشیده اند و اکنون دل نگران تمام شدن شان اند!
سالهاست که مرده اند و اکنون نگران آنند که نمیرند!
گوساله می آیند و گاو می روند و هرگز مولویانه از خالق شان نپرسیدند:
از کجا آمده ام؟
آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمائی وطنم؟
کاش دستم به خالق شان میرسید و عاجزانه التماس اش می کردم: تمام کن دنیای این سالها تمام شده ها را!
از رندی پرسیدند:
علت مرگ پدرت چه بود؟
گفت: فعلا در حال تحقیقم كه براي چی زنده بود؟!


۱ نظر:

ناشناس گفت...

شما برای چه زنده بودید ؟