هفته نامه «مثلث» و سایت «جهان نیوز» بنقل از مهندس «بهزاد نبوی» مطالبی را منتشر کرده اند که در صورت صحت حائز اهمیت و شایسته استقبال است.
بنا به این اخبار «بهزاد نبوی» اخیرا در دیداری گفته است:
این جور نیست که اکنون شرایط اصلاحطلبان عوض شده باشد. در واقع ما باید بپذیریم که بدنه و پایگاه اجتماعیتان عوض شده است ... ما اول خودمان باید بفهمیم اصلاحطلبی یعنی چه. من از دیدن برخی از افراد اطراف خودمان احساس خوبی ندارم. نماز جمعه هاشمی من را یاد نماز جمعههای اول انقلاب میاندازد. واقعیت این است که تعریف و انتظار ما از اصلاحطلبی این نبود. ما دنبال براندازی نبودیم. دفاع ما از برخی جریانات، ما را به نهضت آزادی شدن نزدیک میکند. من از دیدن عکسهای نمازجمعه هاشمی تعجب کردم. نباید مرز خودی و غیرخودی را برمیداشتیم. اصلاحطلبان در سریعترین زمان ممکن باید در مورد پایگاه اجتماعی خود اقداماتی انجام دهند ... الان (بعد از آزادی) دخترهایی که پیش من می آیند، می خواهند با من دست بدهند. یا نوری زاد که از بهاییت دفاع کرده و گفته پای بهائیان را می بوسم، طرفدار ما شده است. دراویش گنابادی پیش ما می آیند و از ما اعلام حمایت می کنند. قبلا در (هفته نامه) عصر ما، مطلب می زدیم و نهضت آزادی به ما فحش می داد ولی الان ما تبدیل شدیم به قهرمان آنها.
در ادامه آمده:
نبوی با خطرناک خواندن این وضعیت می گوید، این ماجراها بهانه به دست مخالفان ما خواهد داد.
شخصاً بدآن دلیل از اظهارات بهزاد نبوی استقبال می کنم که شهریور 87 و یک سال قبل از انتخابات ریاست جمهوری پر مسئله 88 با انتشار مقاله «عروس فرنگی» در روزنامه «اعتماد ملی» مشابه همین حرف های امروزین منسوب به بهزاد نبوی را سطر به سطر و به صراحت به جناب آقای محسن آرمین (هم قطار مهندس نبوی) گوشزد کردم.
مقاله ای که در همان زمان و در خفا منجر به مراودهای بین اینجانب با یکی از برجستگان نزدیک به جناب بهزاد نبوی شد که بعدها با حفظ امانتداری بخش هائی از آن را در مکتوبی به «مصطفی تاجزاده» منتشر کردم.
(مقاله کیمیاگران خاکباز)
اکنون و با فرض صحت اظهارات منسوب به مهندس نبوی بار دیگر آن مراوده را با حفظ امانت و حذف برخی ملاحظات ذیلاً باز نشر می کنم:
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسم الله الرحمن الرحیم
آقای سجادی
با سلام
[…]
عصبانیت و استدلالهای سست و استنادهای مغشوش و مغرضانه شما (در مقاله عروس فرنگی)علیه اصلاح طلبانی كه سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند، برای خواننده آشنا تردیدی باقی نمیگذارد كه برای این كینه توزی باید به دنبال علت باشد تا دلیل. من به هیچ وجه علاقهای به آگاهی از علت یا عللی كه موجب نگارش مقالاتی از این دست میشود ندارم. تنها چیزی كه میتوانم بگویم این است كه بسیار متاسفم از این كه مجری متین تلویزیون هما (اشاره به سالهای حضور بنده به عنوان مجری تلویزیون ماهواره ای هما) را در این حال و روز می بینم. تنها برای این كه اندكی تامل كنید عرض میكنم كه به نظر دوستان ما حق هر گروه و حزبی است كه كاندیدای مورد نظر خود را معرفی و برای وی تبلیغ كند. گروههای اصلاح طلب نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اگر قرار باشد اجماع و وحدتی هم صورت گیرد موكول به بعد از معرفی و طرح كاندیداها است. در آن زمان است كه میتوان با شیوهای دموكراتیك نظیر نظرسنجی بر سر كاندیدایی كه از اقبال عمومی برخوردار است توافق كرد. به راستی نمیدانم چرا در بین كاندیداها این تنها خاتمی است كه برای نیامدن و یا بهتر بگویم انصراف وی از ورود به عرصه رقابتهای انتخاباتی از راست افراطی گرفته تا لوس آنجلس نشینان یك صدا به تكاپو افتادهاند؟
برخی برای او خط و نشان میكشند و تهدید میكنند كه اگر بیاید رد صلاحیت میشود. برخی میگویند چون سازشكار است نیاید. برخی برعكس میگویند چون او نمیتواند با قدرت دیالوگ برقرار كند نباید بیاید. برخی نیز مانند شما كه رویشان نمیشود به خود خاتمی چیزی بگویند طرفداران او را به باد اتهامهای عجیب غریب میگیرند. اما در این میان اظهارات شما از جنس دیگری است. اگر برخی از دوستان ما را به جرم این كه معتقدیم تنها گزینه مطلوب برا ی انتخابات ریاست جمهوری آینده خاتمی است متهم به خود محوری و تحمیل عقیده میكنند شما یك خال بالاتر زدهاید و ما را متهم به طرفداری از ولنگاری و اباحیگری میكنید. اما اتهامات شما نیز مانند اتهامات دیگر بدیع و جدید نیست پیش از شما همین مطالب را آقای مصباح نیز در نماز جمعه مطرح كردهاند. تنها تفاوت این است كه ایشان مانند شما خیلی حرفهای!!!! نبودهاند تا تصویر چند جوان دانشجو را كه برخلاف ادعای شما شعارشان عبور از خاتمی بود و نه طرفداری از خاتمی، به عنوان دلیل صحت مدعای خود اراایه دهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ اینجانب:
جناب آقای ...
با سلام متقابل و آرزوی قبولی طاعات و عبادات تان در ماه مبارک رمضان و التماس دعا در سر سفره پر معنویت سحر و افطارتان برای اینجانب. قبل از هر چیز موظفم مراتب امتنان خود را بابت وقتی که صرف نوشتن و ارسال نقطه نظرتان […] مبذول داشتید خدمت محترم تان اعلام دارم.
اما بعد
لازم می دانم خدمت تان معروض دارم طعنه و بلکه متلک لطیف جنابعالی به خود مبنی بر «کینه توزی از سر علت» را نوشیدم اما ارزنی بابت آن دچار تکدر خاطر یا دل چرکینی نشدم و علت آن نیز دو چیز است:
آقای سجادی
با سلام
[…]
عصبانیت و استدلالهای سست و استنادهای مغشوش و مغرضانه شما (در مقاله عروس فرنگی)علیه اصلاح طلبانی كه سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند، برای خواننده آشنا تردیدی باقی نمیگذارد كه برای این كینه توزی باید به دنبال علت باشد تا دلیل. من به هیچ وجه علاقهای به آگاهی از علت یا عللی كه موجب نگارش مقالاتی از این دست میشود ندارم. تنها چیزی كه میتوانم بگویم این است كه بسیار متاسفم از این كه مجری متین تلویزیون هما (اشاره به سالهای حضور بنده به عنوان مجری تلویزیون ماهواره ای هما) را در این حال و روز می بینم. تنها برای این كه اندكی تامل كنید عرض میكنم كه به نظر دوستان ما حق هر گروه و حزبی است كه كاندیدای مورد نظر خود را معرفی و برای وی تبلیغ كند. گروههای اصلاح طلب نیز از این قاعده مستثنی نیستند. اگر قرار باشد اجماع و وحدتی هم صورت گیرد موكول به بعد از معرفی و طرح كاندیداها است. در آن زمان است كه میتوان با شیوهای دموكراتیك نظیر نظرسنجی بر سر كاندیدایی كه از اقبال عمومی برخوردار است توافق كرد. به راستی نمیدانم چرا در بین كاندیداها این تنها خاتمی است كه برای نیامدن و یا بهتر بگویم انصراف وی از ورود به عرصه رقابتهای انتخاباتی از راست افراطی گرفته تا لوس آنجلس نشینان یك صدا به تكاپو افتادهاند؟
برخی برای او خط و نشان میكشند و تهدید میكنند كه اگر بیاید رد صلاحیت میشود. برخی میگویند چون سازشكار است نیاید. برخی برعكس میگویند چون او نمیتواند با قدرت دیالوگ برقرار كند نباید بیاید. برخی نیز مانند شما كه رویشان نمیشود به خود خاتمی چیزی بگویند طرفداران او را به باد اتهامهای عجیب غریب میگیرند. اما در این میان اظهارات شما از جنس دیگری است. اگر برخی از دوستان ما را به جرم این كه معتقدیم تنها گزینه مطلوب برا ی انتخابات ریاست جمهوری آینده خاتمی است متهم به خود محوری و تحمیل عقیده میكنند شما یك خال بالاتر زدهاید و ما را متهم به طرفداری از ولنگاری و اباحیگری میكنید. اما اتهامات شما نیز مانند اتهامات دیگر بدیع و جدید نیست پیش از شما همین مطالب را آقای مصباح نیز در نماز جمعه مطرح كردهاند. تنها تفاوت این است كه ایشان مانند شما خیلی حرفهای!!!! نبودهاند تا تصویر چند جوان دانشجو را كه برخلاف ادعای شما شعارشان عبور از خاتمی بود و نه طرفداری از خاتمی، به عنوان دلیل صحت مدعای خود اراایه دهند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ اینجانب:
جناب آقای ...
با سلام متقابل و آرزوی قبولی طاعات و عبادات تان در ماه مبارک رمضان و التماس دعا در سر سفره پر معنویت سحر و افطارتان برای اینجانب. قبل از هر چیز موظفم مراتب امتنان خود را بابت وقتی که صرف نوشتن و ارسال نقطه نظرتان […] مبذول داشتید خدمت محترم تان اعلام دارم.
اما بعد
لازم می دانم خدمت تان معروض دارم طعنه و بلکه متلک لطیف جنابعالی به خود مبنی بر «کینه توزی از سر علت» را نوشیدم اما ارزنی بابت آن دچار تکدر خاطر یا دل چرکینی نشدم و علت آن نیز دو چیز است:
نخست آنکه از ناحیه ده سال اقامت در غربت و شنا نکردن در مسیر آبی که جماعت مخالف جمهوری اسلامی در آن غوطه ورند به اندازه ای از جانب ایشان متهم به مزدوری و جاسوسی و خودفروختگی شده و آنقدر ده ها و صدها ناسزا و دشنام و دُرشتی های چارواداری دریافت کرده ام که اکنون تا آن اندازه پوست کلفت شده ام تا تازیانه لطیف شما که حکم حجت را بر من دارد را به شیرینی استقبال کنم.و دوم آنکه جنابعالی به اعتبار سلامت نفس و صداقت تان تا آن اندازه برای اینجانب محترم و معتبر هستید که هر اندازه ترشروئی و بلکه درشت گوئی اش ارزنی موجب تکدر خاطر اینجانب نشود.
[…]
[…]
اما فرموده اید:
بسیار متاسفم از این كه مجری متین تلویزیون هما را در این حال و روز (عصبانیت و استدلالهای سست و استنادهای مغشوش و مغرضانه علیه اصلاح طلبانی كه سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند ) می بینم.
جناب آقای ...
اولاً حضور محترم تان مبذول می دارم چنانچه صد بار دیگر هم فرصت حضور در تلویزیونی مانند هما را پیدا کنم جنابعالی کماکان سجادی را همان مجری بقول خودتان متین خواهید دید.
اما چنان متانتی قبل از انکه برخاسته از ملکه اخلاق در اینجانب باشد بازگشت به طبع آن حرفه دارد و اینجانب یا هر کس دیگری حق نداریم در مقام «مجری یک رسانه» اغراض و جهت گیری ها و داوری های سیاسی خود را مقابل دوربین یک رسانه اعمال نمائیم.
این در حالی است که شخصاً برخوردار از خاستگاه و جهت گیری سیاسی بوده و هستم و سالهاست که در کسوت یک روزنامه نگار طی مقالاتم از مواضع خود دفاع و بر مواضع مخالفان انتقاد روا داشته ام. اما همه آنها را در مقالات خود که مسئولیتش را شخصاً به عهده داشته ام مطرح کرده ام. این طبیعت چنین حرفه و مسئولیتی است. اما آیا تا این اندازه به اینجانب حق می دهید که در مقاله خود «داریوش سجادی» باشم و نه «مجری تلویزیون هما» و درست یا غلط بتوانم مواضع و نقطه نظرات خود را صراحتاً و صادقانه با مخاطبان مطرح کنم؟
من متوجه نشدم از کجای مقاله «عروس فرنگی» بوی عصبانیت و استدلال های سست و استناد های مغشوش و مغرضانه استشمام کرده اید. درست یا غلط ادعاهائی در مورد محسنات جناب کروبی و تعلل های جناب آقای خاتمی مطرح کرده ام و برخلاف نظر جنابعالی که فرموده اید در انتقاد از جناب آقای خاتمی دچار کمروئی شده و به همین خاطر اطرافیان ایشان را به باد انتقاد گرفته ام خدمت محترم تان معروض می دارد:
اینجانب ترش یا شیرین فرزند انقلابی هستم که برخوردار از رهبریتی همچون مرحوم امام بود و همان امام بود که جمله ماندگار و طلائی خود را در گوش ما خواند که:
من با هیچکس و در هیچ مرتبه ای عقد اخوت و دوستی ابدی نبسته ام. چهارچوب دوستی من با افراد مبتنی بر عملکرد مبتنی بر حق ایشان است.
بر همین اساس است که صادقانه خدمت جنابعالی معروض می دارم برای نقد دوست و دشمن ارزنی ماخوذ به حیا نبوده و نیستم کما اینکه برخلاف نظر جنابعالی در نقد جناب آقای خاتمی هرگز خود را دچار کمروئی ندیده و ندانسته و اساساً حرف امروز من در مقاله عروس فرنگی حرف جدیدی نبود. بالغ بر 9 سال پیش در هفته نامه وزین «عصرما» […] نیز کما بیش همین حرف ها را مطرح کرده بودم.
بسیار متاسفم از این كه مجری متین تلویزیون هما را در این حال و روز (عصبانیت و استدلالهای سست و استنادهای مغشوش و مغرضانه علیه اصلاح طلبانی كه سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند ) می بینم.
جناب آقای ...
اولاً حضور محترم تان مبذول می دارم چنانچه صد بار دیگر هم فرصت حضور در تلویزیونی مانند هما را پیدا کنم جنابعالی کماکان سجادی را همان مجری بقول خودتان متین خواهید دید.
اما چنان متانتی قبل از انکه برخاسته از ملکه اخلاق در اینجانب باشد بازگشت به طبع آن حرفه دارد و اینجانب یا هر کس دیگری حق نداریم در مقام «مجری یک رسانه» اغراض و جهت گیری ها و داوری های سیاسی خود را مقابل دوربین یک رسانه اعمال نمائیم.
این در حالی است که شخصاً برخوردار از خاستگاه و جهت گیری سیاسی بوده و هستم و سالهاست که در کسوت یک روزنامه نگار طی مقالاتم از مواضع خود دفاع و بر مواضع مخالفان انتقاد روا داشته ام. اما همه آنها را در مقالات خود که مسئولیتش را شخصاً به عهده داشته ام مطرح کرده ام. این طبیعت چنین حرفه و مسئولیتی است. اما آیا تا این اندازه به اینجانب حق می دهید که در مقاله خود «داریوش سجادی» باشم و نه «مجری تلویزیون هما» و درست یا غلط بتوانم مواضع و نقطه نظرات خود را صراحتاً و صادقانه با مخاطبان مطرح کنم؟
من متوجه نشدم از کجای مقاله «عروس فرنگی» بوی عصبانیت و استدلال های سست و استناد های مغشوش و مغرضانه استشمام کرده اید. درست یا غلط ادعاهائی در مورد محسنات جناب کروبی و تعلل های جناب آقای خاتمی مطرح کرده ام و برخلاف نظر جنابعالی که فرموده اید در انتقاد از جناب آقای خاتمی دچار کمروئی شده و به همین خاطر اطرافیان ایشان را به باد انتقاد گرفته ام خدمت محترم تان معروض می دارد:
اینجانب ترش یا شیرین فرزند انقلابی هستم که برخوردار از رهبریتی همچون مرحوم امام بود و همان امام بود که جمله ماندگار و طلائی خود را در گوش ما خواند که:
من با هیچکس و در هیچ مرتبه ای عقد اخوت و دوستی ابدی نبسته ام. چهارچوب دوستی من با افراد مبتنی بر عملکرد مبتنی بر حق ایشان است.
بر همین اساس است که صادقانه خدمت جنابعالی معروض می دارم برای نقد دوست و دشمن ارزنی ماخوذ به حیا نبوده و نیستم کما اینکه برخلاف نظر جنابعالی در نقد جناب آقای خاتمی هرگز خود را دچار کمروئی ندیده و ندانسته و اساساً حرف امروز من در مقاله عروس فرنگی حرف جدیدی نبود. بالغ بر 9 سال پیش در هفته نامه وزین «عصرما» […] نیز کما بیش همین حرف ها را مطرح کرده بودم.
گذشته از آنکه شاید اولین کسی که در اوج محبوبیت سید محمد خاتمی از میان روزنامه نگاران اصلاح طلب ایشان را بدون کمروئی نقد کرد اینجانب بود که نه الان بلکه یازده سال پیش در تیر ماه سال 77 و در نشریه راه نوی اکبر گنجی صراحتاً همین حرف امروزین را مطرح کردم که:
«برخلاف هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور پیشین ایران که صراحتاً جاه طلبی را برای انسان ارزش تلقی می کرد، خاتمی از ابتدا با کراهت وارد رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری شد و برخلاف علی اکبر ناطق نوری رقیب اصلی اش در انتخابات که از یک سال قبل از انتخابات، تمایل خود را برای رئیس جمهور شدن رسماً اعلام کرده بود، خاتمی با ترغیب سنگین همسنگران سیاسی اش وارد مبارزات انتخاباتی شد و تا روزهای آخر انتخابات نیز چشم اُمیدی به موفقیت در این انتخابات نداشت و زمانی نیز که ناباورانه موفق به کسب 20 میلیون رای بنفع خود شد از سرسیری و بی میلی وارد کاخ ریاست جمهوری ایران گردید.
رویکرد «دیوژنی» خاتمی به قدرت عملاً وی را از برخورداری از عزم سیاسی جهت مواجهه با رقبا محروم کرده و در عمل تمایلی از وی جهت به چالش طلبیدن رقبا مشاهده نمی شود.
خاتمی با توجه به برخورداری از شاکله شخصیت فرهنگی اش عملاً لذت کار فرهنگی را بر مجادلات خسته کننده سیاسی که خود از آن تعبیر به «کار گِل» می کند ترجیح می دهد و این در حالیست که رُقبای محافظه کار خاتمی برخلاف وی از آمادگی و ظرفیت بالائی جهت مجادله سیاسی برخوردارند»
مقاله سمفونی خاتمی هفته نامه راه نو
اما علی رغم این طی تمام مدت ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی به اندازه وسع و توان و بضاعت قلمی خود ذره ای از حمایت ایشان دریغ نکردم.
مقاله سمفونی خاتمی هفته نامه راه نو
اما علی رغم این طی تمام مدت ریاست جمهوری جناب آقای خاتمی به اندازه وسع و توان و بضاعت قلمی خود ذره ای از حمایت ایشان دریغ نکردم.
[…]
اما اینکه فرموده اید:
اما اینکه فرموده اید:
«اینجانب با عصبانیت و استدلالهای سست و استنادهای مغشوش و مغرضانه علیه اصلاح طلبانی كه سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند، مقاله مزبور را تحریر کرده ام» صرف نظر از قابل مناقشه دانستن عصبانیت یا استدلال های مغشوش و مغرضانه اما مشکل اینجانب تصادفاً با همان اصلاح طلبانی است که بقول جنابعالی سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند.
جناب آقای ...
همه حرف من نیز آن است که چنین صاحب صلاحیت هائی همچون جنابعالی چرا باید تن به چنین عوام زدگی و خدای نکرده عوام فریبی بدهند. اما اینکه […] فرموده اند: باید تصویری از خود بمنظور جلب آرای اکثریت خاموش ارائه دهیم تا ایشان را ترغیب به شرکت در انتخابات کنند! این تصویر سازی مبتنی بر کدام مختصات است؟
صادقانه از شما می پرسم جنس مطالبات این اکثریت خاموش چیست؟
برخلاف نظر جنابعالی باز هم این حرف جدیدی از من نیست و نخستین بار در اسفند 78 بود که بعد از آنکه سرکار خانم امان پور با تهیه گزارشی از ایران ناجوانمردانه محصول جمیع مبارزات جنبش اصلاح طلبی ایران را به پیدا شدن فرصت برای برگزاری پارتی و رقاصی در منزل دختر عمه خود در شمال شهر تهران مصادره کردند ، اینجانب بودم که «تنهای تنها» تاکید می کنم «تنهای تنها» طی «مقاله توهم» خطاب به ایشان گفتم:
جناب آقای ...
همه حرف من نیز آن است که چنین صاحب صلاحیت هائی همچون جنابعالی چرا باید تن به چنین عوام زدگی و خدای نکرده عوام فریبی بدهند. اما اینکه […] فرموده اند: باید تصویری از خود بمنظور جلب آرای اکثریت خاموش ارائه دهیم تا ایشان را ترغیب به شرکت در انتخابات کنند! این تصویر سازی مبتنی بر کدام مختصات است؟
صادقانه از شما می پرسم جنس مطالبات این اکثریت خاموش چیست؟
برخلاف نظر جنابعالی باز هم این حرف جدیدی از من نیست و نخستین بار در اسفند 78 بود که بعد از آنکه سرکار خانم امان پور با تهیه گزارشی از ایران ناجوانمردانه محصول جمیع مبارزات جنبش اصلاح طلبی ایران را به پیدا شدن فرصت برای برگزاری پارتی و رقاصی در منزل دختر عمه خود در شمال شهر تهران مصادره کردند ، اینجانب بودم که «تنهای تنها» تاکید می کنم «تنهای تنها» طی «مقاله توهم» خطاب به ایشان گفتم:
«جنابعالی ناآگاهانه تمامی مجاهدت و تلاش های جبهه اصلاح طلبان در ایران را منحصراً نیل به رقاصی های مشترک جوانان و آزادی معاشرتهای مختلط و باز دختران و پسران ایرانی و دغدغه زلف افشانی بانوان القاء کرده و این توهین آشکاری به تمامیت تاریخ و تمدن و فرهنگ ایران است.
هر چند گزارش امانپور متضمن بخشی از واقعیت موجود در ایران کنونی هست اما اشتباه امانپور در آنست که این بخش از واقعیت را بمعنای تمامی واقعیت نهضت اصلاح طلبی در ایران به افکار عمومی عرضه کرد. این در حالیست که جبهه اصلاح طلب در خط مقدم مبارزه با محافظه کاران ایران در نبردی توان فرسا بدنبال آرمانهای بلند مدنیت ، حقوق شهروندی ، آزادی بیان و اندیشه ، تعقل ، واقعگرائی و قرائت رحمانی از دین است.
گزارش امانپور در جوهر خود توهین مسلمی به مردان مبارزی چون عبدالله نوری و محسن کدیور بود که در مصاف با محافظه کارها بدلیل مطالبه همان آرمان های بلند اکنون در گوشه زندان بسر می برند.
آیا امانپور تصور می کند عبدالله نوری و محسن کدیور و دیگر رهبران جنبش اصلاح طلبی در نبرد خود با محافظه کارها دغدغه آزادی شُرب خمر و هم آغوشی جوانان و صدور مجوز برپائی نایت کلوپ ها و دیسکوتک های شبانه را داشته اند؟
گزارش امانپور در جوهر خود توهین مسلمی به مردان مبارزی چون عبدالله نوری و محسن کدیور بود که در مصاف با محافظه کارها بدلیل مطالبه همان آرمان های بلند اکنون در گوشه زندان بسر می برند.
آیا امانپور تصور می کند عبدالله نوری و محسن کدیور و دیگر رهبران جنبش اصلاح طلبی در نبرد خود با محافظه کارها دغدغه آزادی شُرب خمر و هم آغوشی جوانان و صدور مجوز برپائی نایت کلوپ ها و دیسکوتک های شبانه را داشته اند؟
آیا نهضت اصلاح طلبی ایران در تعقیب اهداف بلند خود طی دو سال گذشته ده ها روزنامه را قربانی کرد ، یک وزیر کشور را از دست داد ، دانشجویانش وحشیانه کتک خوردند تا امروز خانم امانپور در یک واریته تلویزیونی همه مجاهدت های دو سال گذشته را بنفع پارتی های شبانه بخشی از جوانان ایران مصادره کند؟»
مقاله توهم
مقاله توهم
پاسخ کریستین امان پور
پاسخ اینجانب به امان پور
جناب آقای ...
نکته جالب در انتشار این مقاله (توهم) آن بود که برخلاف تصور اینجانب بعد از انتشار آن در تهران کمترین استقبالی از سرآمدان جنبش اصلاحات از آن نشد و دوستان با سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» تلویحاً به استقبال از مواضع مطرح شده در واریته امان پور رفتند!
پاسخ اینجانب به امان پور
جناب آقای ...
نکته جالب در انتشار این مقاله (توهم) آن بود که برخلاف تصور اینجانب بعد از انتشار آن در تهران کمترین استقبالی از سرآمدان جنبش اصلاحات از آن نشد و دوستان با سیاست «یکی به نعل و یکی به میخ» تلویحاً به استقبال از مواضع مطرح شده در واریته امان پور رفتند!
اینجانب از همان زمان بود که تدریجاً احساس نگرانی کردم که ظاهراً اصلاح طلبان یا برخی از اصلاح طلبان که بقول جنابعالی سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند، اکنون صرفاً برای ماندن در قدرت و از دست ندادن آرای نامتعارف این بخش از جامعه شهروندی ایران، حاضر شده اند تن به بازی پیروزی به هر بهائی بدهند!
جناب آقای ...
اینجانب برخلاف شما سیاستمدار نیستم و می فهمم که یک سیاستمدار برای ورود به کانون قدرت و ماندن در آن کانون نیاز به رای مردم دارد و برای جلب آن آرا موظف است با لطائف الحیل از هر راهی اقدام به تحبیب قلوب از بدنه شهروندی کند اما مشکل آنجاست آیا برای ورود و ماندن در قدرت می توان پرنسیب ها و اصول اخلاقی خود را نیز زیر پا گذاشت؟
من یک روزنامه نگارم و برخلاف سیاستمداران کمترین چشمداشتی به آرای مردم یا اصحاب قدرت ندارم. تعهد یک روزنامه نگار صرفاً باید به حقیقت باشد و برای بیان آن حقیقت خود را معطل ادبار یا اقبال مردم یا اصحاب قدرت نمی کند و نمی تواند بکند. یک روزنامه نگار موظف است هر نوع کجروی را به دیده نقد منعکس کند حال چه آن کجروی از جانب اصحاب سیاست باشد و چه از ناحیه مردم.
جناب آقای ...
من کمترین مشکلی با این امر ندارم که آن طبقه خاموش که معتقدم بدنبال تفرج طلبی و خوش باشی اند صادقانه ابراز کنند که مایلند هر روز آب نمای میدان ونک را مملو از شراب کنند و تا صبح در آن شنا کنند!
من اصلاً مشکلی با این امر ندارم که آن «اکثریت خاموش تفرج طلب» صادقانه اعلام کنند جامعه مدنی و مطلوب شان جامعه ای است که بتوانند روزی سه بار با معشوق شان در نیمکت های پارک ملت آمیزش و هم آغوشی داشته باشند!
همه حرف من و مشکل من آن است که هر کس مسئولیت عمل خود را به دوش گرفته و زیر بیرق خود سینه بزنند.
نمی شود اصلاح طلبانی که سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند صرفاً برای پیروزی در انتخابات، فعالیت انتخاباتی خود را در مرزهای مه آلودی قرار دهند که دیگران بتوانند از آن سوء برداشت و سوء استفاده کنند.
هشت سال در دوره جناب آقای خاتمی نه آن اکثریت خاموش صراحت آن را داشت و دارد که بگوید مرادش از جامعه مدنی چیست و نه این دسته از اصلاح طلبان شجاعت آن را داشتند که یا برائت خود را از چنان آرائی را صراحتاً اعلام کنند و یا صراحتاً خود را در جستجوی چنان مطالباتی قرار دهند.
مشکل اینجانب با این دسته از اصلاح طلبان آن است که ایشان برای دمکراسی «شان راهبردی» قائلند در حالی که نه به نظر اینجانب بلکه در جمیع دمکراسی های جهان بویژه آمریکائی که بنده در خدمت تان هستم و اشتهار به مهد دمکراسی دارد شان دمکراسی شانی تاکتیکی است و استراتژی ها در فکرانباره ها تدوین شده و این رسانه هایند که در خدمت حکومت آن استراتژی ها را در قالب مطالبات به مردم القا و پمپ می کنند و مردم نیز در یک خودفریبی تصور می کنند مطالبات خود را بصورتی دمکراتیک از طریق انتخابت ابتیاع می کنند.
همه دغدغه اینجانب در مقاله «عروس فرنگی» ژلاتینی بودن مرزها و اصول اخلاقی و سیاسی آن دسته از اصلاح طلبان است که هدف اصلی شان صرفاً پیروزی در انتخابات است.
جناب آقای ...
اصلاح طلبان چاره ای ندارند تا برای اینکه در بلند مدت هم از ناحیه حکومت دچار بی اعتمادی نشوند و هم از جانب مردم مبتلا به بی اقبالی، یک بار و برای همیشه خود را تعریف کرده و مرزهای خود را با دیگران در سرحداتی محکم و تغییر ناپذیر تثبیت نمایند.
فرموده اید استناد به چند جوان دانشجو که از ابتدا نیز شعارشان عبور از خاتمی بود دلیلی بر اباحی گری اصلاح طلبان نیست.
جناب آقای ...اگر با تسامح بتوان از آن چند جوان دانشجو گذشت با دیگران چه کنیم؟
محسن سازگارا چه؟ اکبر گنجی چه؟ ا ـ ن چه؟ ح ـ ب چه؟ نیک آهنگ کوثر چه؟ م ـ ب چه؟ علی رضا نوری زاده چه؟!!! خانم ح و همسرشان چه که اکنون روزی خوار […] شده اند؟
جناب آقای ...
اینجانب برخلاف شما سیاستمدار نیستم و می فهمم که یک سیاستمدار برای ورود به کانون قدرت و ماندن در آن کانون نیاز به رای مردم دارد و برای جلب آن آرا موظف است با لطائف الحیل از هر راهی اقدام به تحبیب قلوب از بدنه شهروندی کند اما مشکل آنجاست آیا برای ورود و ماندن در قدرت می توان پرنسیب ها و اصول اخلاقی خود را نیز زیر پا گذاشت؟
من یک روزنامه نگارم و برخلاف سیاستمداران کمترین چشمداشتی به آرای مردم یا اصحاب قدرت ندارم. تعهد یک روزنامه نگار صرفاً باید به حقیقت باشد و برای بیان آن حقیقت خود را معطل ادبار یا اقبال مردم یا اصحاب قدرت نمی کند و نمی تواند بکند. یک روزنامه نگار موظف است هر نوع کجروی را به دیده نقد منعکس کند حال چه آن کجروی از جانب اصحاب سیاست باشد و چه از ناحیه مردم.
جناب آقای ...
من کمترین مشکلی با این امر ندارم که آن طبقه خاموش که معتقدم بدنبال تفرج طلبی و خوش باشی اند صادقانه ابراز کنند که مایلند هر روز آب نمای میدان ونک را مملو از شراب کنند و تا صبح در آن شنا کنند!
من اصلاً مشکلی با این امر ندارم که آن «اکثریت خاموش تفرج طلب» صادقانه اعلام کنند جامعه مدنی و مطلوب شان جامعه ای است که بتوانند روزی سه بار با معشوق شان در نیمکت های پارک ملت آمیزش و هم آغوشی داشته باشند!
همه حرف من و مشکل من آن است که هر کس مسئولیت عمل خود را به دوش گرفته و زیر بیرق خود سینه بزنند.
نمی شود اصلاح طلبانی که سلامت نفس و فكر و عمل خود را در جریان سالیان متمادی از تلاش و مبارزه به اثبات رساندهاند صرفاً برای پیروزی در انتخابات، فعالیت انتخاباتی خود را در مرزهای مه آلودی قرار دهند که دیگران بتوانند از آن سوء برداشت و سوء استفاده کنند.
هشت سال در دوره جناب آقای خاتمی نه آن اکثریت خاموش صراحت آن را داشت و دارد که بگوید مرادش از جامعه مدنی چیست و نه این دسته از اصلاح طلبان شجاعت آن را داشتند که یا برائت خود را از چنان آرائی را صراحتاً اعلام کنند و یا صراحتاً خود را در جستجوی چنان مطالباتی قرار دهند.
مشکل اینجانب با این دسته از اصلاح طلبان آن است که ایشان برای دمکراسی «شان راهبردی» قائلند در حالی که نه به نظر اینجانب بلکه در جمیع دمکراسی های جهان بویژه آمریکائی که بنده در خدمت تان هستم و اشتهار به مهد دمکراسی دارد شان دمکراسی شانی تاکتیکی است و استراتژی ها در فکرانباره ها تدوین شده و این رسانه هایند که در خدمت حکومت آن استراتژی ها را در قالب مطالبات به مردم القا و پمپ می کنند و مردم نیز در یک خودفریبی تصور می کنند مطالبات خود را بصورتی دمکراتیک از طریق انتخابت ابتیاع می کنند.
همه دغدغه اینجانب در مقاله «عروس فرنگی» ژلاتینی بودن مرزها و اصول اخلاقی و سیاسی آن دسته از اصلاح طلبان است که هدف اصلی شان صرفاً پیروزی در انتخابات است.
جناب آقای ...
اصلاح طلبان چاره ای ندارند تا برای اینکه در بلند مدت هم از ناحیه حکومت دچار بی اعتمادی نشوند و هم از جانب مردم مبتلا به بی اقبالی، یک بار و برای همیشه خود را تعریف کرده و مرزهای خود را با دیگران در سرحداتی محکم و تغییر ناپذیر تثبیت نمایند.
فرموده اید استناد به چند جوان دانشجو که از ابتدا نیز شعارشان عبور از خاتمی بود دلیلی بر اباحی گری اصلاح طلبان نیست.
جناب آقای ...اگر با تسامح بتوان از آن چند جوان دانشجو گذشت با دیگران چه کنیم؟
محسن سازگارا چه؟ اکبر گنجی چه؟ ا ـ ن چه؟ ح ـ ب چه؟ نیک آهنگ کوثر چه؟ م ـ ب چه؟ علی رضا نوری زاده چه؟!!! خانم ح و همسرشان چه که اکنون روزی خوار […] شده اند؟
یک بار شد تا این دسته از دوستان اصلاح طلب طی یک بیانیه ولو نیم بند از ایشان اعلام برائت کنند؟ این در حالی است که جمیع سایت های این دسته از دوستان اصلاح طلب اقدام به بایکوت مقالات اینجانب کرده اما بی صبرانه به استقبال مقالات این دسته از دوستان شان در خارج از کشور می روند که متاسفانه بعد از خروج شان از کشور جوگیر شده و همه گذشته نظام را زیر سوال برده و می برند.
جناب آقای ...
مقاله عروس فرنگی اشاره بسیار کمرنگی از رنج نامه اینجانب از این دسته از دوستان اصلاح طلب بود والی اگر امر بر باز شدن این پرونده شود حرف های زیادی برای گفتن خواهد بود!
بیش از ده سال است که این عقده را در خود نگاه داشته ام که چگونه با چشم خود دیدم در سفر دوم جناب آقای خاتمی به نیویورک آن مقام ارشد ریاست جمهوری تمام قد به استقبال نوریزاده در هتل پلازای نیویورک آمد و وی را در آغوش کشید و چه جلساتی با ایشان گذاشت و چه حرف هائی میان شان رد و بدل شد!
جناب آقای ...
شاید نخورده باشیم نان گندم اما دیده ایم آن را در دست مردم!
درد اینجانب تنها چند جوان تفرج طلب نیست. متاسفانه اقتضائاتی اجازه نمی دهد همه حرف ها را زد و لذا در آن مقاله تا آن حد بیشتر را جائز ندانستم مطرح کنم و گرنه خوبست شما به این پرسش پاسخ دهید منظور آقای تاجزاده دوست محترم جنابعالی از بیان این حرف در سایت نوروز چه بود که:
ما یا نباید طرح اصلاح مطبوعات را به مجلس ششم می بردیم و یا باید وقتی به مجلس رفت تا آخر پای آن می ایستادیم!!!
معنای این حرف چیست؟ یعنی قرار بود اصلاح طلبان، نظام را به یک رویاروئی سینه به سینه با رهبری بکشانند؟ آیا ما در دوم خرداد چنین قراری داشتیم؟
اگر این بود چرا دوستان از ابتدا آن را صادقانه اعلام نکردند تا امثال بنده تکلیف خود را با چنین اصلاحاتی روشن کنیم؟
اشتباه نشود! بنده در مقام دفاع چشم بسته و کلی از مواضع آیت الله خامنه ای نیستم اما دوستانی که به هر دلیلی با کلیت سیستمی که در راس آن ولایت فقیه وجود دارد، مشکل دارند اخلاقاً نمی توانند از اعتبار آن نظام بهره ببرند ودر خفا بدنبال تغییر آن باشند.
بنده مشکلی با کسی که با نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مخالف باشد، ندارم و به ایشان حق داده و می دهم تا به هر شکل اخلاقی و یا قانونی برای براندازی آن فعالیت کند اما باز هم تاکیدم بر شفافیت است. نمی شود هم از اعتبار نظام تغذیه کرد و هم در جستجوی تغییر آن بود. دوستانی که دنبال تغییر آنند بروند و با تابلوی خود و صادقانه و شفاف فعالیت کنند.
[…]
جنابعالی انتقاد بنده به آن دسته از اصلاح طلبان را که در جستجوی شماسازی از خود بمنظور جلب آرای تفرج طلبانند را مقایسه با آرای مصباح یزدی کرده اید!
من مسئولیتی در قبال آرا ایشان ندارم و صرفاً مسئول حرف ها و نظرات خودم هستم اما اینکه احیاناً ادعای ایشان با ادعای اینجانب یکی شده را می توان دلیلی بر رد اصل ادعا کرد؟ در حالی که اینجانب با هیچ سریشی از حیث سیاسی یا اخلاقی با ایشان مقاربت یا مشابهتی ندارم تا جائی که در نقد ایشان مقالاتی متعدد را در مطبوعات کشور منتشر کردم که بابت آن بارها از جانب روزنامه کیهان بنحو احسن نواخته شده ام:
جناب آقای ...
مقاله عروس فرنگی اشاره بسیار کمرنگی از رنج نامه اینجانب از این دسته از دوستان اصلاح طلب بود والی اگر امر بر باز شدن این پرونده شود حرف های زیادی برای گفتن خواهد بود!
بیش از ده سال است که این عقده را در خود نگاه داشته ام که چگونه با چشم خود دیدم در سفر دوم جناب آقای خاتمی به نیویورک آن مقام ارشد ریاست جمهوری تمام قد به استقبال نوریزاده در هتل پلازای نیویورک آمد و وی را در آغوش کشید و چه جلساتی با ایشان گذاشت و چه حرف هائی میان شان رد و بدل شد!
جناب آقای ...
شاید نخورده باشیم نان گندم اما دیده ایم آن را در دست مردم!
درد اینجانب تنها چند جوان تفرج طلب نیست. متاسفانه اقتضائاتی اجازه نمی دهد همه حرف ها را زد و لذا در آن مقاله تا آن حد بیشتر را جائز ندانستم مطرح کنم و گرنه خوبست شما به این پرسش پاسخ دهید منظور آقای تاجزاده دوست محترم جنابعالی از بیان این حرف در سایت نوروز چه بود که:
ما یا نباید طرح اصلاح مطبوعات را به مجلس ششم می بردیم و یا باید وقتی به مجلس رفت تا آخر پای آن می ایستادیم!!!
معنای این حرف چیست؟ یعنی قرار بود اصلاح طلبان، نظام را به یک رویاروئی سینه به سینه با رهبری بکشانند؟ آیا ما در دوم خرداد چنین قراری داشتیم؟
اگر این بود چرا دوستان از ابتدا آن را صادقانه اعلام نکردند تا امثال بنده تکلیف خود را با چنین اصلاحاتی روشن کنیم؟
اشتباه نشود! بنده در مقام دفاع چشم بسته و کلی از مواضع آیت الله خامنه ای نیستم اما دوستانی که به هر دلیلی با کلیت سیستمی که در راس آن ولایت فقیه وجود دارد، مشکل دارند اخلاقاً نمی توانند از اعتبار آن نظام بهره ببرند ودر خفا بدنبال تغییر آن باشند.
بنده مشکلی با کسی که با نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه مخالف باشد، ندارم و به ایشان حق داده و می دهم تا به هر شکل اخلاقی و یا قانونی برای براندازی آن فعالیت کند اما باز هم تاکیدم بر شفافیت است. نمی شود هم از اعتبار نظام تغذیه کرد و هم در جستجوی تغییر آن بود. دوستانی که دنبال تغییر آنند بروند و با تابلوی خود و صادقانه و شفاف فعالیت کنند.
[…]
جنابعالی انتقاد بنده به آن دسته از اصلاح طلبان را که در جستجوی شماسازی از خود بمنظور جلب آرای تفرج طلبانند را مقایسه با آرای مصباح یزدی کرده اید!
من مسئولیتی در قبال آرا ایشان ندارم و صرفاً مسئول حرف ها و نظرات خودم هستم اما اینکه احیاناً ادعای ایشان با ادعای اینجانب یکی شده را می توان دلیلی بر رد اصل ادعا کرد؟ در حالی که اینجانب با هیچ سریشی از حیث سیاسی یا اخلاقی با ایشان مقاربت یا مشابهتی ندارم تا جائی که در نقد ایشان مقالاتی متعدد را در مطبوعات کشور منتشر کردم که بابت آن بارها از جانب روزنامه کیهان بنحو احسن نواخته شده ام:
نگاه کنید به مقالات:
F=m.a
F=m.a
تنها پاسخم به این مشابهت […] بوده است.
جناب آقای …
مسائل زیاد دیگری نیز برای گفتن دارم اما اجازه دهید فعلاً تا همین حد بسنده کنم و انشاالله اگر توفیقی بود جسارتاً وقت ارزشمند تان را خواهم گرفت.
جناب آقای …
مسائل زیاد دیگری نیز برای گفتن دارم اما اجازه دهید فعلاً تا همین حد بسنده کنم و انشاالله اگر توفیقی بود جسارتاً وقت ارزشمند تان را خواهم گرفت.
موفق باشید و التماس دعا
ارادتمند ـ داریوش سجادی
19 شهریور87 ـ آمریکا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پاسخ:
بسم الله الرحمن الرحیم
جناب آقای سجادی
با سلام
زمانی كه آن یادداشت كوتاه را برای شما قلمی كردم قصدم صرفا یك گله دوستانه از سر كم توقعی بود و نه گفت و گوی نقادانه و طولانی. این نوشته را نیز به حساب یك توضیح جهت رفع ابهام بگذارید و نه پاسخ. توضیحی كه قطعا توضیح دیگری در پی نخواهد داشت تا انشاء الله دیداری تازه شود.
بنده را سیاستمدار طالب مصلحت و كسب موقعیت در قدرت دانستهاید وخود را روزنامه نگار طالب حقیقت. در مورد خود نیك میدانم كه هیچ یك از این اوصاف ویژگی من نیست كه اگر بود كارنامه و گذشته و حال دیگری میداشتم. در مورد شما قضاوتی نمیكنم تنها عرض میكنم در مقاله مورد نظر بویی از حقیقت جویی استشمام نمیشد. گفتم سیاستمدار نیستم اما آنقدر سیاسی هستم كه مقالات و اظهارات با محتوای یكسان در نقد خاتمی و اصلاح طلبان را كه ناگهان در این روزها در تریبون ها و نشریات داخلی و حتی نشریات وابسته به برخی جریانهای اصلاح طلب به تولید انبوه رسیده است، صرفا یك تصادف و حاصل حقیقتجویی و حقیقت خواهی ندانم. بالاخره آمدن خاتمی بسیاری از نقشهها و طرحها را برهم میزند و هزینههای هنگفتی كه برای ایجاد وضعیت كنونی بر كشور و این ملت بینوا تحمیل شده است به باد هوا میدهد و عجیب آن كه از ضد انقلاب لوسانجلس نشین كه بیش از همه معرف حضور شما هستند تا تحریم یون داخلی كه از بیان ما فی الضمیر خود هراس دارند و تا برخی از دوستان اصلاح طلبی كه كینه و دلخوری از خاتمی دارند و تا برخی از جریانهای بدون تابلویی كه پروژه سكولاریسم را در داخل تعقیب میكنند و تا افراطیون اقتدارگرا البته با انگیزههای مختلف در این نقطه یعنی انتقاد به خاتمی و اتهام و بدگویی از اصلاح طلبان طرفدار حضور خاتمی در رقابت انتخاباتی با هم به وحدت رسیدهاند.
دوست عزیز معمولا آثار شما را دستكم آنچه را كه برای بنده ارسال میكنید خوانده و میخوانم. مقالهای را نیز كه در «عصر ما» از شما منتشر شد به یاد دارم . برخلاف آنچه فرمودید هیچ یك از آن مقالات را موید و منطبق با آنچه كه در مقاله مورد بحث قلمی فرمودهاید نیافتم. دیوژن و بی رغبت دانستن خاتمی به سیاست و قدرت كه روزی نقطه مثبت خاتمی و وجه تمایز او از قدرتطلبان شمرده میشد و دست برقضا امروز در برخی نشریات روشنفكر وطنی به عنوان نقطه ضعف خاتمی مطرح می شود، چه ربطی به تایید و همراهی اصلاح طلبان با ولنگاری و اباحیگری دارد؟
درباره جماعتی كه نام بردید البته من نمیدانم كه آقای اكبر گنجی كه سالهاست صف خود را از اصلاح طلبان جدا كرده و آرا و نظریات او از جمله مقاومت مدنی و جمهوری خواهی وی بیش و پیش از دیگران از سوی اصلاح طلبان نقد و پاسخ داده شده چه ربطی به اصلاح طلبانی دارد كه خواهان حضور خاتمی در انتخابات هستند؟ و یا آقای نوریزاده چه نسبتی با اصلاح طلبان دارد و یا اساساً كی مدعی اصلاح طلبی بوده كه شما با چنین اطمینان و شوق و ذوقی برای محكوم كردن اصلاح طلبان داخلی به گفتهها و كردههای ایشان استناد میكنید؟
اساساً اصلاح طلبان در ایران پای عملكرد و گذشته و آینده كدام فردی امضا زدهاند كه اگر یكی از ایشان پس از دورهای همراهی آن هم نه به عنوان فعال سیاسی، تغییر عقیده و روش داد نیروهای اصلاح طلب یا خاتمی باید پاسخگوی گفتهها و كردههای ایشان باشند؟ آیا این ملاك ومحك فقط در اثبات عدم اصالت اصلاح طلبان و یا اثبات انحراف ایشان از آرمانهای انقلاب معتبر است یا برای دیگران نیز به اعتبار این روش معتقدید؟ این روش راحتترین و سادهترین شیوه محكوم كردن یك جریان اجتماعی و یا سیاسی و یا هر جنبشی است . اگر تردید دارید این روش را در باره نهضت مشروطیت و نهضت ملی نفت به كار بگیرید تا برایتان روشن شود كه اثبات وابسته بودن و فقدان اصالت نهضتهای مذكور چقدر راحت است . البته اگر این روش به كار فهم حقیقت و كشف واقع نمی آید درعوض در اقناء و همراه كردن عوام بسیار كار آمد است و هم از این روست كه كیهان نشینان سالهاست با آن مانوسند و به رغم این كه بارها و بارها بیپایگی تحلیل ها و پیش بینی هایشان به اثبات رسیده حاضر به دست برداشتن از این حربه نیستند.
من نه با فكر نیكآهنگ كوثر موافقم و نه او نگاه مثبتی به امثال من دارد. اما دوست عزیز استناد به تصویر یك زن برهنه در یكی از پاركهای هلند با جمله طنز گونه «هلند هم بدجایی نیست» ذیل آن، در وبلاگ یك طنز نویس، برای اثبات این كه اصلاح طلبان خواهان آزادی جنسی در ایران هستند هر چه باشد ، نشانی از حقیقت طلبی ندارد. نه زیبنده روزنامهنگاری است كه مدعی حقیقت طلبی و حقیقت خواهی است و نه روشی صحیح برای دفاع از آرمانهای انقلاب.
سخن آخر آن كه در مقاله مورد بحث و نیز در پاسخ به گلایه بنده به سخنی […] استناد كردهاید. اجازه بدهید صادقانه و به صراحت بگویم این استناد شما مرا در نظر و قضاوتم نسبت به نوشته شما و اراده نهفته در ورای آن مطمئن تر كرد. باور نمیكنم روزنامهنگاری كه طالب حقیقت است بدون مطالعه كامل یك متن به جمله ای از آن استناد كند و آن را موضوع تفسیر و برداشتی صد درصد مغایر با متن و مراد و مقصود گوینده قراردهد. قطعا شما نظرات بنده را كامل میدانید و می دانید که من […] رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم را نقد كرده و در باره علت عدم حضور اكثریت خاموش جامعه در آن انتخابات تصریح كردهام: رفتار ما در آن انتخابات و در قبال رد صلاحیت ها و فهرست انتخاباتی كه دوستان ما دادند، حامل این پیام برای آن اكثریت خاموش بود كه اصلاح طلبان پذیرای هر محدودیت و تحمیل هر شرایطی هستند. این پیام كافی بود تا اكثریت خاموش را به عدم حضور در پای صندوقهای رای مصرتر كند. ما باید چهرهای از خود نشان دهیم كه جامعه عزم قاطع ما را برای پیگری شعارهایمان باور كند و برای حضور در پای صندوقهای رای انگیزه پیدا كند.برادر عزیز برداشت شما چه ربط و نسبتی با این سخن دارد؟ از كجای این سخن شما برداشت كردید كه […] اكثریت جامعه اهل ولنگاری و اباحیگری هستند و اصلاح طلبان برای جلب حمایت آنها باید تصویری موافق با اباحیگری و ولنگاری و موافق آزادی جنسی از خود ترسیم كنند؟ این كه در نامه قبلی عرض كردم استدلال های شما سست و بیپایه و بینیاز از جواب است قصد توهین و بدگویی نداشتم . نمونه فوق به روشنی گویای صحت این مدعاست. […]
دوست عزیز معمولا آثار شما را دستكم آنچه را كه برای بنده ارسال میكنید خوانده و میخوانم. مقالهای را نیز كه در «عصر ما» از شما منتشر شد به یاد دارم . برخلاف آنچه فرمودید هیچ یك از آن مقالات را موید و منطبق با آنچه كه در مقاله مورد بحث قلمی فرمودهاید نیافتم. دیوژن و بی رغبت دانستن خاتمی به سیاست و قدرت كه روزی نقطه مثبت خاتمی و وجه تمایز او از قدرتطلبان شمرده میشد و دست برقضا امروز در برخی نشریات روشنفكر وطنی به عنوان نقطه ضعف خاتمی مطرح می شود، چه ربطی به تایید و همراهی اصلاح طلبان با ولنگاری و اباحیگری دارد؟
درباره جماعتی كه نام بردید البته من نمیدانم كه آقای اكبر گنجی كه سالهاست صف خود را از اصلاح طلبان جدا كرده و آرا و نظریات او از جمله مقاومت مدنی و جمهوری خواهی وی بیش و پیش از دیگران از سوی اصلاح طلبان نقد و پاسخ داده شده چه ربطی به اصلاح طلبانی دارد كه خواهان حضور خاتمی در انتخابات هستند؟ و یا آقای نوریزاده چه نسبتی با اصلاح طلبان دارد و یا اساساً كی مدعی اصلاح طلبی بوده كه شما با چنین اطمینان و شوق و ذوقی برای محكوم كردن اصلاح طلبان داخلی به گفتهها و كردههای ایشان استناد میكنید؟
اساساً اصلاح طلبان در ایران پای عملكرد و گذشته و آینده كدام فردی امضا زدهاند كه اگر یكی از ایشان پس از دورهای همراهی آن هم نه به عنوان فعال سیاسی، تغییر عقیده و روش داد نیروهای اصلاح طلب یا خاتمی باید پاسخگوی گفتهها و كردههای ایشان باشند؟ آیا این ملاك ومحك فقط در اثبات عدم اصالت اصلاح طلبان و یا اثبات انحراف ایشان از آرمانهای انقلاب معتبر است یا برای دیگران نیز به اعتبار این روش معتقدید؟ این روش راحتترین و سادهترین شیوه محكوم كردن یك جریان اجتماعی و یا سیاسی و یا هر جنبشی است . اگر تردید دارید این روش را در باره نهضت مشروطیت و نهضت ملی نفت به كار بگیرید تا برایتان روشن شود كه اثبات وابسته بودن و فقدان اصالت نهضتهای مذكور چقدر راحت است . البته اگر این روش به كار فهم حقیقت و كشف واقع نمی آید درعوض در اقناء و همراه كردن عوام بسیار كار آمد است و هم از این روست كه كیهان نشینان سالهاست با آن مانوسند و به رغم این كه بارها و بارها بیپایگی تحلیل ها و پیش بینی هایشان به اثبات رسیده حاضر به دست برداشتن از این حربه نیستند.
من نه با فكر نیكآهنگ كوثر موافقم و نه او نگاه مثبتی به امثال من دارد. اما دوست عزیز استناد به تصویر یك زن برهنه در یكی از پاركهای هلند با جمله طنز گونه «هلند هم بدجایی نیست» ذیل آن، در وبلاگ یك طنز نویس، برای اثبات این كه اصلاح طلبان خواهان آزادی جنسی در ایران هستند هر چه باشد ، نشانی از حقیقت طلبی ندارد. نه زیبنده روزنامهنگاری است كه مدعی حقیقت طلبی و حقیقت خواهی است و نه روشی صحیح برای دفاع از آرمانهای انقلاب.
سخن آخر آن كه در مقاله مورد بحث و نیز در پاسخ به گلایه بنده به سخنی […] استناد كردهاید. اجازه بدهید صادقانه و به صراحت بگویم این استناد شما مرا در نظر و قضاوتم نسبت به نوشته شما و اراده نهفته در ورای آن مطمئن تر كرد. باور نمیكنم روزنامهنگاری كه طالب حقیقت است بدون مطالعه كامل یك متن به جمله ای از آن استناد كند و آن را موضوع تفسیر و برداشتی صد درصد مغایر با متن و مراد و مقصود گوینده قراردهد. قطعا شما نظرات بنده را كامل میدانید و می دانید که من […] رفتار انتخاباتی اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هشتم را نقد كرده و در باره علت عدم حضور اكثریت خاموش جامعه در آن انتخابات تصریح كردهام: رفتار ما در آن انتخابات و در قبال رد صلاحیت ها و فهرست انتخاباتی كه دوستان ما دادند، حامل این پیام برای آن اكثریت خاموش بود كه اصلاح طلبان پذیرای هر محدودیت و تحمیل هر شرایطی هستند. این پیام كافی بود تا اكثریت خاموش را به عدم حضور در پای صندوقهای رای مصرتر كند. ما باید چهرهای از خود نشان دهیم كه جامعه عزم قاطع ما را برای پیگری شعارهایمان باور كند و برای حضور در پای صندوقهای رای انگیزه پیدا كند.برادر عزیز برداشت شما چه ربط و نسبتی با این سخن دارد؟ از كجای این سخن شما برداشت كردید كه […] اكثریت جامعه اهل ولنگاری و اباحیگری هستند و اصلاح طلبان برای جلب حمایت آنها باید تصویری موافق با اباحیگری و ولنگاری و موافق آزادی جنسی از خود ترسیم كنند؟ این كه در نامه قبلی عرض كردم استدلال های شما سست و بیپایه و بینیاز از جواب است قصد توهین و بدگویی نداشتم . نمونه فوق به روشنی گویای صحت این مدعاست. […]
بقیه مطالب هم باشد برای فرصتی مناسب و گفتگویی حضوری انشاء الله.
ارادتمند ...
[…]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن کامل در مقاله کیمیاگران خاکباز
ارادتمند ...
[…]
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
متن کامل در مقاله کیمیاگران خاکباز
۲ نظر:
salam Ostadeh azezam ,namaz o zozetan ghabooleh hagh bashad
bekhod nest ke man inghadr dosetan daram, az saleh 88 ba shoma ashna shodam . va az haman rooz ta behal tamameh maghaleh hayeh shoma ra khandam ,va hagheghatan ashegheh ghalam zadaneh shoma hastam chon dr raheh hagheghat ast la gher , khele dosetan daram va hr rooz aval bara emam khamene va bad bara shoma da-a mekonam ,ageh dr peshgaheh khoda ghabool basham. movazebeh khodetan bashed ke ma adameh haghgo too in donya kasef kam darem
dr zemn jadedan motavajeh shodam dr face book ham faleyat dared ! shayad bara shoma maskhareh beyad vali man Oonja ra baykot kardam hamentoor 1 lest daram mavadeh ghazay ke maleh sahyonezm basheh ra nemekharam , chon aghedeh daram Oon jomleh talay ke maman bozorg megoft ANDAK ANDAK JAM SHVAD VAGAHI DARYA SHAVAD inja bekar meyayad ,toro bekhoda inja beshtar fa-al bashed ta man ham beshtar az neveshteh-hayeh shoma estefadeh bebaram MERSI Oostadeh azezam ke hasted va az in bad dahanan dr ja nemezaned , hagh yaretan hazrateh ali neghdareton bashad ya ALI
با سلام متقابل و آرزوی قبولی طاعات و عبادات تان
شما همیشه به بنده لطف داشته اید هر چند استحقاقش را ندارم
در مورد فعالیت های قلمی ام بنده مطالب اصلی ام را در این وبلاگ می نویسم اما مطالب متعدد و روزانه خود را نیز در فیس بوک و گوگل پلاس منتشر می کنم و می کوشم از همه امکانات موجود ولو آنکه تعلق به جبهه دشمن داشته باشد از آن برای بیان کلمه حق استفاده کنم
دعا بفرمائید در این مسیر ماجور باشم
موفق یاشید و التماس دعا
ارسال یک نظر