آقای هاشمی رفسنجانی در جدیدترین اظهارات خود با تکرار تک مضراب مستمر و نخ نما شده شان فرموده اند:
«بلائی که دولت قبل طی 8 سال بر سر کشور آورد از خسارات جنگ بدتر و عمیق تر بود!»
هر چند دولت قبل منتخب نویسنده نبود و نه در 84 و نه در 88 به آقای احمدی نژاد رای ندادم و هر چند پیش تر و به سهم خود به لایه های پنهان منویات هاشمی در بیان چنین انتقاداتی پرداخته ام (*) اما از جهاتی دیگر نیز این اظهارات قابل نقد است.
زمانی ظریفی از منتهی الیه «ملی گرائی» می گفت: خسارات عمیق و جبران ناپذیری که در جنگ به ایران وارد شد همه ناشی از عمل نابخردانه مشتی دانشجو در اشغال سفارت آمریکا بود که منجر به آغاز جنگ با مجوز آمریکا به عراق شد!
در پاسخ به ایشان گفتم:
گیریم فرمایش شما درست باشد. در آن صورت هم «به شما چه!؟» درست یا غلط جوانانی سفارتخانه آمریکا را بنا به هر دلیلی اشغال کردند و پس از تائید رهبر، قاطبه ملت به حمایت از دانشجویان ماه ها مقابل سفارت تجمع کردند و با شروع جنگ نیز همان ملت بدون غُرغُر کردن امثال شمایان 8 سال سلحشورانه پای انقلاب و امام شان ایستادند و مردانه جنگیدند و بعد از قبول قطع نامه نیز همان مردم نجیبانه ملتزم الرکاب و گوش بفرمان امام شان وفادارانه از امام شان تبعیت کردند. حالا به شما چه ربطی دارد که در مقام مُبصر بخواهید به عملکرد و کارنامه انقلاب نمره دهید و بدانوسیله بخواهید انقلابیون را بازخواست کنید!؟
همین احتجاج متوجه آقای هاشمی است. گیریم عملکرد دولت پیشین از خسارات جنگ هم بدتر و عمیق تر بود(!) در آن صورت نیز «به شما چه ربطی دارد»!؟ مگر احمدی نژاد از آسمان نازل شد!؟
ملتی دو مرتبه و با رائی بالا و بنا به هر دلیلی و در بستر الزامات دنیای دمکراسی در 84 و 88 به احمدی نژاد رای دادند. خوب و بدشان هم پای خودشان است. در 92 نیز که ادامه احمدی نژاد (مشائی) در کنار جنابعالی رد صلاحیت شد و عملا این فرصت وجود نیآمد تا تداوم سیاست احمدی نژاد با اقبال یا عدم اقبال به مشائی در انتخابات مظنه زده شود.
لذا «می شه بسه»!؟
یعنی می شه بمنظور ترویج «فرشته سانی» از خود پشت عوام فریبی پنهان نشده و از گریم واقعیت و نفی الزامات همان دمکراسی که ظاهراً خود را بدآن پایبند نشان می دهید (!) دست بردارید ـ لطفاً!؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(*) ـ چنین رویکردی از جانب آقای هاشمی کاملا قابل فهم است و در واقع ایشان از این طریق در حال تشفی خاطر و ارضاء ذهنی و انتقام کشی از «رهبری» است تا بدینوسیله و با نیم نگاه به خطبه نماز جمعه خرداد 88 که طی آن آیت الله خامنه ای برخلاف توقع «رفیق بازانه هاشمی» جانب ایشان را در مقابل منتخب ملت نگرفت بتواند با زدن احمدی نژاد بصورت غیر مستقیم رهبری را مورد کنایه و ملامت و ضربه خود قرار دهد. رویکردی که هر چند قابل فهم است اما فاقد وجاهت است و در مقاله «سوزنبانان» بتفصیل در این مورد نوشته ام.
هر چند با فرض فلاکت اقتصادی ایران در دوره احمدی نژاد نیز نباید بر نقش موثر هاشمی و عقبه سیاسی ایشان در ترغیب آمریکا به اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی تردید کرد که از فردای ناکامی فتنه سبز به اهتمام و کوشش «مهدی هاشمی» ایشان توفیق آن را یافتند تا با متقاعد کردن آمریکا و اروپائیان به اعمال تحریم از این طریق بکوشند رهبری را که در 88 به هاشمی و شهرآوردش باج نداد، به زانو درآورند.
(متن کامل اینجا)
زمانی ظریفی از منتهی الیه «ملی گرائی» می گفت: خسارات عمیق و جبران ناپذیری که در جنگ به ایران وارد شد همه ناشی از عمل نابخردانه مشتی دانشجو در اشغال سفارت آمریکا بود که منجر به آغاز جنگ با مجوز آمریکا به عراق شد!
در پاسخ به ایشان گفتم:
گیریم فرمایش شما درست باشد. در آن صورت هم «به شما چه!؟» درست یا غلط جوانانی سفارتخانه آمریکا را بنا به هر دلیلی اشغال کردند و پس از تائید رهبر، قاطبه ملت به حمایت از دانشجویان ماه ها مقابل سفارت تجمع کردند و با شروع جنگ نیز همان ملت بدون غُرغُر کردن امثال شمایان 8 سال سلحشورانه پای انقلاب و امام شان ایستادند و مردانه جنگیدند و بعد از قبول قطع نامه نیز همان مردم نجیبانه ملتزم الرکاب و گوش بفرمان امام شان وفادارانه از امام شان تبعیت کردند. حالا به شما چه ربطی دارد که در مقام مُبصر بخواهید به عملکرد و کارنامه انقلاب نمره دهید و بدانوسیله بخواهید انقلابیون را بازخواست کنید!؟
همین احتجاج متوجه آقای هاشمی است. گیریم عملکرد دولت پیشین از خسارات جنگ هم بدتر و عمیق تر بود(!) در آن صورت نیز «به شما چه ربطی دارد»!؟ مگر احمدی نژاد از آسمان نازل شد!؟
ملتی دو مرتبه و با رائی بالا و بنا به هر دلیلی و در بستر الزامات دنیای دمکراسی در 84 و 88 به احمدی نژاد رای دادند. خوب و بدشان هم پای خودشان است. در 92 نیز که ادامه احمدی نژاد (مشائی) در کنار جنابعالی رد صلاحیت شد و عملا این فرصت وجود نیآمد تا تداوم سیاست احمدی نژاد با اقبال یا عدم اقبال به مشائی در انتخابات مظنه زده شود.
لذا «می شه بسه»!؟
یعنی می شه بمنظور ترویج «فرشته سانی» از خود پشت عوام فریبی پنهان نشده و از گریم واقعیت و نفی الزامات همان دمکراسی که ظاهراً خود را بدآن پایبند نشان می دهید (!) دست بردارید ـ لطفاً!؟
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
(*) ـ چنین رویکردی از جانب آقای هاشمی کاملا قابل فهم است و در واقع ایشان از این طریق در حال تشفی خاطر و ارضاء ذهنی و انتقام کشی از «رهبری» است تا بدینوسیله و با نیم نگاه به خطبه نماز جمعه خرداد 88 که طی آن آیت الله خامنه ای برخلاف توقع «رفیق بازانه هاشمی» جانب ایشان را در مقابل منتخب ملت نگرفت بتواند با زدن احمدی نژاد بصورت غیر مستقیم رهبری را مورد کنایه و ملامت و ضربه خود قرار دهد. رویکردی که هر چند قابل فهم است اما فاقد وجاهت است و در مقاله «سوزنبانان» بتفصیل در این مورد نوشته ام.
هر چند با فرض فلاکت اقتصادی ایران در دوره احمدی نژاد نیز نباید بر نقش موثر هاشمی و عقبه سیاسی ایشان در ترغیب آمریکا به اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی تردید کرد که از فردای ناکامی فتنه سبز به اهتمام و کوشش «مهدی هاشمی» ایشان توفیق آن را یافتند تا با متقاعد کردن آمریکا و اروپائیان به اعمال تحریم از این طریق بکوشند رهبری را که در 88 به هاشمی و شهرآوردش باج نداد، به زانو درآورند.
(متن کامل اینجا)