۱۳۹۳ بهمن ۱, چهارشنبه

خدا شرمنده است!




با پوزش از دوستان بزرگوار، بدلیل کسالتی مستاصل کننده «مدتی این مثنوی تاخیر شد» و ناخواسته و بی خبر مجبور به «امساک قلم» و «ممنوع الاینترنتی» شدم. البته کماکان در بستر نقاهتم و تا مدتی کمتر توفیق آن را دارم تا مانند گذشته و با پشتکار و روزانه در خدمت دوستان باشم.
همین جا نیز فرصت را مغتنم شمرده و از دوستانی که بعد از مراجعه به صفحه فیس بوکم ملاحظه کردم طی این مدت بزرگوارانه و دلنگرانانه با ارسال پیغام خصوصی جویای احوال اینجانب بوده اند کمال امتنان را در عین اعتذار بابت دیرکرد در پاسخ و انجام وظیفه ام را خاضعانه خدمت شان معروض می دارم!
اما غرض از مزاحمت، از طریق یکی از بستگان مطلع شدم یکی از کسانی که قبلاً بابت اختلالات سکس نژندانه اش مطلبی را در مورد وی تحریر کرده بودم (مقاله روزی نگاران ـ اینجا) و معتقد بوده و هستم جایگاه بایسته ایشان قبل از سیاست و روزنامه نگاری و کارتون کشی «نقاهتگاه بیماران جنسی» است، اخیراً در صفحه فیس بوک خود متنی از «ویکی لیکس» در مورد بنده را منتشر کرده و ذیل آن به اتفاق مشتی نوچه که مانند وی دچار «سکس پریشی» اند مطالبی «پائین تنانه» علیه اینجانب و در راستای اثبات مزدوری و قلم به مزدی دو جانبه بنده برای «آمریکای ایشان» و ایضاً «جمهوری اسلامی» منتشر فرموده اند. (عکس ضمیمه ـ سند ویکی لیکس)
علی ایحال بر سبیل تلخیص و بابت تنویر افکار غیر قابل تنویر آن «بیمار ذهنان» معروض می دارد:
مستدعی است بابت ملوث کردن بنده به مقام مزدوری کمی استعداد و بهره هوشی مصروف فرمائید.
نوابغ معظم!
بنده از سال 1999 ساکن ایالات متحده آمریکا هستم و طی این مدت جز یک زمان کوتاه (بالغ بر 2 سال) که در تلویزیون ماهواره ای هما اشتغال به کار داشتم و بابت آن نیز از مدیریت ایرانی این موسسه (آقای یوسفی) حقوق دریافت می کردم. به غیر از آن در تمامی سالهای اقامتم در آمریکا حتی یک سنت هم بابت «مالیات بر درآمد» به دولت ایالات متحده پرداختی نداشته ام!
این امر بدان معناست که طی این مدت با هیچ موسسه خصوصی یا دولتی در آمریکا همکاری استخدامی یا پروژه ای یا روزمزدی نداشته ام و بالتبع از هیچ پرداختی و مواجبی هم برخوردار نشده ام.
خوشبختانه از طفولیت یادم دادند که اگر قرار است مزدوری کنم، کلاس مزدوری ام را بالا نگاه دارم! به همین دلیل منحصراً و تاکنون مزدور خداوند بوده و هستم که خوشبختانه معظم له (!) در حق این مزدور کوچک شان بغایت دست و دل باز و خاصه خرجند و بلکه ول خرج اند و تا آن اندازه برخوردار فرموده اند تا اکنون بتوانم امثال آن «روان نژند» را شخصاً ابتیاع فرموده و مبلغی نیز اضافه پرداخت کرده تا مشارالیه به طیب خاطر نیم ساعتی را به اتفاق دوستانش برایم و بر روزی میز تحریرم «لزگی» برقصند! (مطمئن باشید می رقصند! ایشان بنده پول اند. همان طور که سایت شان و ایضاً قلم شان را به مسعود رجوی و تروریست های تحت امرش به ثمن بخس فروختند)
نوابغ معظم!
از سوی دیگر بنده به اعتبار سکونتم در ایالات متحده ام محصور در قوانین آمریکائم! لذا مطابق قوانین تحریم های مصوبه علیه ایران اگر حتی بتوانید رقمی بالای 100 دلار دریافتی ولو به عنوان هدیه از طرف دولت و حکومت ایران را به اینجانب منسوب و اثبات کنید آنگاه به سهولت موفق خواهید شد تا به اتهام شکستن تحریم ها لااقل 20 سال برای اینجانب زندان تحصیل فرمائید!
نوایغ معظم!
اگر FBI و CIA و 16 سازمان اطلاعاتی آمریکا در کنار شما «عمله ـ اکله بی مزد و مواجب» شان نتوانسته اند و نتوانسته اید ردی از مواجب دریافتی بنده از تهران را کشف کنید پس لطفا بروید بمیرید!
باور بفرمائید از این مُردن هیچ کس متضرر نشده بلکه جماعتی منتفع نیز می شوند!
نخست خودتان از شر آلودگی بیشترتان به «نجاست خیانت» خلاص خواهید شد!
دوم خانواده محترم تان از فرصت محروم شدن از یک الگوی فاسد بهره خواهند برد تا لااقل برای فرزندان تان سمبل بدآموزی نباشید!
و سوم جامعه بشری را از آسیب های روان نژندانه و کمپلکس های سکشوال تان خلاص خواهید کرد!
انصافاً خداوند هم از خلقت تان شرمنده است!
التماس دعا ـ تا بعد.

۵ نظر:

سروش گفت...

این بدبخت های بی هویت بادنمای مزدور که هر کجا پولشان بدهند و هر چقدر دهنشان را چرب کنند همان جا و همان قدر خوش رقصی می کنند ارزش جواب دادن نداشتند.
این لجن ها اگر حتی ج.ا. هم پولشان بدهد مجیزه گوی نظام می شوند (همان طور که بودند!) و اگر ببینند این طرف آب دخترهایش خوشگل ترند و دلارهایش پر سودتر برای این طرفی ها دلقک بازی در می آورند.
مثل این ها را خداوند در قرآن فرموده که مثل کف می مانند. مثل خاکروبه روی آب که هیچ استقلالی از خودشان ندارند. حضرت علی (ع) هم فرموده که مثل مگس هایی می مانند که در باد تکان می خورند و باد به هر طرف بخواهد می بردشان.
باز صد رحمت به شرف ملی-مذهبی ها که حرف شان اول و آخر یکی بود و روی حرف شان ایستادند چه در ایران چه غیر ایران.
امثال نیک آهنگ کوثرها و گنجی ها و مجتبی واحدی همان بهتر بروند برای بی بی سی فارسی برنامه پر کنند و دلقک بازی در بیاورند. امثال داریوش سجادی (که خداوند بر این راهش حفظش کند) همین که وسط آمریکا در دفاع از نظام قلم می زند نشان می دهد شرف و ناموس قلم سرش می شود و بی بته نیست. شیر مادرت حلالت و نانی که پدر باشرفت سر سفره آورده با نام حسین (ع) بوده که با شرف شدی والا سجادی بی عرضه تر از آن دلقک بدبخت (محمد حسینی) نبود و می توانست با مزدوری صدای آمریکا و بی بی سی فارسی این چند روز زندگی دنیا را با اسم و شهرت و البته پفیوزی به سر کند!
خداوند امثال نیک آهنگ کوثرها را رها کرده است تا قدر امثال سجادی فهمیده شود. شرمندگی در روز قیامت بر روی بی شرف و وطن فروش امثال نیک آهنگ ها می ماند و خداوند هیچ گاه امکان ندارد شرمنده شود (این لفظتان حتی اگر قصد استعاره کرده باشید بیانش صحیح نیست).

ناشناس گفت...

اقا شما پس الان از کجا حقوق می گیرید و گذران روزگار می کنید ؟

ناشناس گفت...

اقای سجادی عزیز. ادبیات مقالات شما بیش از اینکه بر خواسته از ایدولوژی بر مبنای منطق و فلسفه باشد, ناشی از یک ایدولوژی بافته شده است که قرار است اسلحه ای برای حذف" غیر خودی ها" می باشد . منش اجتماعی نویسندگان این ایدولوژی در تاریخ به خوبی بیانگر این واقعیت تاریخی می باشد. نمونه بارز ان شریک کردن قابیلیان از ابتدای تاریخ تا ما بعد انتهای تاریخ در قضایای حادثه کربلا , که رسالت انتقام گیری از عاملین و غیر عاملین را بر عهده هابیلیان قرار داده , برجسته ترین مثال این به اصطلاح مکتب فکریست.
پس توصیه می کنم برای حضور موثر تر و بازی کردن رول اندیشمندی و نظریه پردازی , استین بالا زده و در ثواب مالاندن اصحاب انحراف و کج روی فکری شریک شود. به سان برادرانتان در مملکت امام زمان نه در بلاد جهل مدون

ناشناس گفت...

استاد پس می‌شه لطف کنین به ما هم یاد بدین که چطور تو این مملکت بدون یه قرون حقوق گذرون زندگی میکنی‌؟ یعنی‌ فکر میکنی‌ مردم گوش درازن؟

داریوش سجّادی گفت...

راه های مختلفی وجود داره. از جمله آنکه میشه بچه پولدار بود! و بدون چشمداشت به مستمری سر ماه ارباب آمریکائی، از کیسه خورد و برای آمریکائی ها آروغ از سر سیری زد!!!