۱۳۹۴ تیر ۳, چهارشنبه

اهل صله و پتیاره قدرت!


انتشار سند «درخواست صله» عطاالله مهاجرانی از حکام سعودی جهت تقبل هزینه صد هزار دلاری تحصیل فرزندش در دانشگاه «وارویک» و موافقت و پرداخت ریاض، ناخواسته اسباب زمزمه آن سروده لسان الغیب می شود مشعر بر آنکه:
بازی چرخ بشکندش بیضه در کلاه
زیرا که عرض شعبده با اهل راز کرد
هر چند حضرت حافظ نیز خود در این وادی تردامن است و پس از سقوط شیراز و مواجهه اش با «تیمور» در طعنه آن گورکانی که:
من ربع مسکون را با این شمشیر مسخر ساختم و هزاران ولد و ولایت را ویران کردم تا سمرقند و بخارا که وطن مألوف من است را آبادان و مفتخر سازم. تو مردک به یک خال هندوی ترک شیرازی، سمرقند و بخارای ما را می‌فروشی. (اشاره به بیت ـ اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را ــ به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را) و حافظ رندانه و ذلیلانه زمین ادب بوسید و ابراز لحیه فرمود که:
«ای سلطان عالم از آن بخشندگی است که بدین روز افتاده‌ام»
بدین سان راه به دل تیمور بُرد و صاحب صله از خونریزی شد که اینک بقیةالسلف اش در ریاض برای احباب و شبه حافظانش همان خاصه خرجی ها و صله پخشی ها را می کند!
بازی چرخ آنجاست که هنوز دو سال از مکتوب دکتر مهاجرانی در دفاع از مقتدایش «هاشمی رفسنجانی» پس از ماجرای «رد صلاحیت» نگذشته که «دکتر» تاب از کف نهاد و در بجا آوردن رسم وفاداری به سردار سازندگی اش، آیت الله خامنه ای را با «روبسپیر» این همانی کرد و خطاب به آیت الله و در رثای «سنمار معمارش» نوشت:
دانتون قبل از اعدام خطاب به روبسپیر فریاد زد که «نوبت تو هم می‌رسد». پیش‌بینی دانتون به واقعیت پیوست، بطوریکه فقط چهار ماه گذشت تا روبسپیر نیز با گیوتین اعدام شد. شأن و جایگاه دانتون از روبسپیر بیشتر بود. در ایران نیز رفسنجانی جایگاهی فراتر از خامنه‌ای دارد. علاوه بر آن، دانتون نقش مهمی در انقلاب فرانسه ایفا کرد، مانند رفسنجانی که نقشی مهم‌تر و موثرتر از خامنه‌ای در انقلاب ایران داشت ... در انتها باید سخنان دانتون را به یاد آوریم که می‌گفت نوبت روبسپیر نیز خواهد رسید.
و هنوز بقول «دکتر» نوبت به «روبسپیر» نرسیده بود که چرخ تاریخ لامحاله و بی رحمانه از فراز دکتر گذشت و نگذاشت «دکتر» تحقق پیش گوئیش را روسفیدانه چشم انتظاری کند!
این طنز تلخ تاریخ است که «دکتر» با آن سلاست و فصاحت به اقتضاء نقاد «آیات شیطانی» شود و به اضطرار با اصحاب شیطان پالوده خواری کند!
فهم این واقعیت بر دکتر نمی تواند ثقیل باشد که اگر از مُکنت کافی برای اقامت در گران ترین شهر اروپا نابرخوردارند و به اقتفا فاقد ثروت مکفی برای تامین هزینه تحصیل فرزند اند آنک دیگر چه اصراری بر اقامت در لندن و آغشتن نان خود به نجاست آل سعود دارند!؟
محصول چنین لقمه های ناپاکی آن می شود که «مکتوب دکتر» انباشته می شود از نکته خوانی های حاذقانه از «قرآن» و بی حرفی و بی وقعی در ازای شحنه درمانی ریاض در یمن و سکوت قابل فهم «دکتر» بابت تضمین اشرفی و مواهب اهدائی آن آل نکبت! (1)
تصور نمی رود بر فرزانه ای که با قران مانوس است چنین واقعیتی نامکشوف باشد که چنان پول هائی از چنان مصادری محل شبهه است!
تصور نمی رود برای «دکتری» که مفسر قرآن است حاجت به استخاره باشد که چنان پول هائی نجس و کثیف و آغشته به خون مسلمین است.
در غیر آنصورت چنان قرآن پژوهی می بایست خود را مخاطب مولانا بیآبد که:
زآن که از قرآن بسی گمره شدند
زین رسن قومی درون چه شدند
مر رسن را نیست جُرمی ای عنود
چون تو را سودای سربالا نبود
در مراسم تودیع زنده یاد «محمد بورقانی» در جوار مصطفی تاجزاده و مدیر مسئول روزنامه متبوعه در نمازخانه ساختمان ارشاد در چهار راه مهناز نشسته بودیم و به سخنان مرحوم بورقانی گوش می دادیم که در بخشی از سخنانش گفت «در نوجوانی در تعطیلات تابستان سر ساختمان کارگری می کردم» و وقتی نوبت به دکتر مهاجرانی رسید ایشان نیز گفتند:
اتفافاً من هم در نوجوانی و در ایام تابستان بمنظور کمک خرج خانواده در اراک کارگری می کردم!
در اینجا مدیر مسئول متبوعه به شیطنت و از باب مزاح روی به اینجانب و تاجزاده کرد و گفت:
ماشاالله مسئولین مان همگی «عمله» بوده اند!
این بمعنای تخفیف عملگی نیست. تخفیف آلودن شرافت نان حلال عملگی بر اشرافیت آلوده آل وهاب است!
والا بقول آهنگران:
گدایانی که محبوب اند، خوبند!
محل نزاع فقد اشرافیت اخلاقی و ادا درآوردن و تظاهر به خُلد آشیانی و مناعت طبع و فضل فروشی و پارسا کیشی است!
گیریم دُردانه تان به پشتوانه چنان دلارهای آلوده ای از بهترین دانشگاه انگلستان هم فارغ التحصیل شدند. در آن صورت هم چه جای بالیدن و نازیدن به چنان دردانه ای است که با پول اجنبی و رفتن زیر «دین» خبیث ترین حکام وحوش پرور سلفی مبدل به یک «ریاض اوفیل» شده است!؟
بر دکتر و جمیع مشتاقان ورود به دنیای سیاست فرض است تا به این نکته پر اهمیت تفطن و تقید عملی داشته باشند که:
شرط اولیه در ورود و تضمین سلامت نفس یک عنصر سیاسی در حوزه سیاست، یا برخورداری از اشرافیت مالی است و یا تخلق به اشرافیت اخلاقی. برای حضور سالم در این عرصه اگر اشرافیت مالی ندارید لااقل اشرافیت اخلاقی داشته باشید والی این «پتیاره قدرت» برای مفتونی و دلربائی و خوش خرامی سست عنصران و ملولان و معذوران هزار افسون در آستین دارد. (2)

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ سایت مکتوب دکتر مهاجرانی
2ـ نگاه کنید به مقاله «در آغوش عمو»


۴ نظر:

سروش گفت...

به خدا باید پناه برد از پذیرفتن ولایت طاغوت

ناشناس گفت...

جناب سجادی باسلام اعتقادمه و برای همین اعتقاد جنگیدم و جانباز شدم که استقلال آزادی جمهوری اسلامی . والان و تا قیامت باید به خاطر اعتقاد مبارزه کرد . متاسفانه نه آزادی هست در تمامی زمینه ها و نه استقلال ونه از جمهوریت چه در انتخاب وزیر اطلاعات و معاون اولی ریس جمهور قلبها ومصوبه اخیر هسته ایی مجلس که کاملا خلاف اصول ۷۷ و ۸۵ قانون اساسیت که فقط باید دیکته نوشت . قانون قضا هم مسخره ایی چندش آور تر از هر بوی تعفنی شده . محکومیت مهدی هاشمی خاین وطن فروش - رحیمی کار چاقکن باند تزویر در آرایش دیکتاتوری بعنوان رکن دمکراسی - زمین های ورامین آخوند زاده لاریجانی و برادر بیشرفترش در ماجرای در خواست رانت و رشوه - اذعان پور محمدی بر قاچاق مواد بوسیله وزارت و..... . همه در منطقه امن خانواده حاکمه و وجوب حفظ نظامند . خواهشمندم چه توانایش را دارید اطلاعاتی از رضا مصطفوی طباطبایی فروشنده دکل و ارتباطات خانوادگیش از سه ضلع طباطبایی - خمینی - صدر بنویسید . گر چه اقتصاد مال خره را پذیرفتیم ولی دیدیم نو ه هاشون تماما در کار نفت بد بویند . مثل زمانی که قهمیده بزرگ شهید شد و رهبر لقب گرفت و نوه ها در اکثر پرواز های خارجی هاشمی پای ثابت بودند . وهمون موقع از حساسیتش ریختن آب نیمه خورده برامون از داستانها سرودند. حالا برای هضم و قبول شدن در نظم جهانی تءوری خون دادن و ریختن از جریان انحرافی توبخوان جریان ضد تزویر و ریا و ثروت اندوزی و فرعونیت میدهند . امید وارم ذره ای مرام عدالتخواهی و حریت همانند وقایع بعد از ۸۸ را واقعا داشته باشی .

ناشناس گفت...

جناب سجادی نشر را نخواستم افشای زد وبند معامله صوری دکل بینصندوق بازنشتگی کارکنان نفت و خاندان مافیایی حاکمه را خواستم . تا از مدیریت شیطانی و ضد عدالتخواهی تفکر جامعه بوسیله باند کرسنت دفاع شود . متاسفم .

ناشناس گفت...

جناب ناشناس وجدانا خودت فهمیدی چی گفتی؟؟؟