۱۳۹۴ خرداد ۲۶, سه‌شنبه

وقتی هاشمی راننده تاکسی می شود!


اظهارات اخیر هاشمی رفسنجانی پیرامون تبعات تحریم های اقتصادی غرب علیه ایران را می توان در قامت روشن شدن لوکوموتیو قدرتمند سیاسی ایشان بمنظور تمهید خوراندن جام زهری دیگر در کاریر سیاسی مشارالیه معنایابی کرد.
ایشان در بخشی از سخنرانی خود در مرکز دائرة المعارف اسلامی با اشاره به تحریم های غرب علیه ایران اظهار داشتند:
«تحریم‌ها پدرِ مردم را درآورده. چطور ادعا می‌کنند به نفع ماست. بله بسیاری هستند که تحریم و غیر تحریم برایشان فرقی ندارد. تحریم اکثریت جامعه را استخوان‌شان را می‌پکاند و بسیاری از کارهای مهم ما خوابیده و بسیاری برنامه‌های مصوب داریم که به‌دلیل تحریم‌ها انجام نمی‌شود»

بالغ بر 25 سال پیش در تحلیل رویکرد آمریکا با انقلاب اسلامی نوشتم:
یکی از راهکارهای واشنگتن بمنظور مهار جمهوری اسلامی ایران توسل به حربه «فرسايش اقتصادی» است که طی آن واشنگتن نيروی محرکه خود را ناظر بر فرسايش و استهلاک ظرفيت های اقتصادی ایران کرده تا از طریق کانالیزه شدن سرمایه دولت های سرکشی مانند ایران در مجرای نظامی گری کاخ سفید بتواند در بلند مدت ضمن امحاء و اضمحلال زیر ساخت های اقتصادی ایران دست دولتمردان در تامين طرح های عمرانی و رفاهی و حاجات و حوائج شهروندانش را بسته و از اين طريق با ایجاد «بحران انگیزه» در بدنه جامعه ، نظام حکومتی را از درون خلع سلاح و فاقد پشتوانه مردمی کند. هدف نهائی در چنين راهبردی دخول تحمیلی حکومت ناسازگار با هژمونی آمريکا به دايره بسته نظامی گری بمنظور خسته کردن حاميان چنان حکومتی است تا در نهايت بتوان با فشار اقتصادی سيستم را دچار استحاله «اولويت بقا» کنند.
اهتمام در این رویکرد به ذله درآرودن شهروند از طریق بحران معیشت است تا از این طریق بتوانند بصورت نامحسوس و ریموت کنترلی و از طریق مهندسی انتخابات نیروهای پراگماتیسم و مورد وثوق خود را به قدرت رسانده و دائر مدار نظام های غیر مطیع با خود کنند.
رویکردی که از آن تحت عنوان «چاموروئیزه کردن انقلاب» نام بردم که ناظر بر رفتار مشابه آمریکا در نیکاراگوئه انقلابی دهه 60 بود. واشنگتن در قبال تجربه نیکاراگوئه با استفاده از چالش نظامی و تجهیز کونتاراها و درگیر ساختن آنها با دولت نوپای ماناگوا عملاً توانستند جلوی رشد و رفاه اقتصادی این کشور را گرفته و با تحميل یک جنگ ده ساله به نيکاراگوئه، نهايتاً انقلابيون ساندنیست را با ایجاد بحران انگیزشی نزد بدنه انقلاب به زانو در آورده و بالمال در یک انتخابات دمکراتیک! با استفاده از فشار اقتصادی و جنگ و درگیری خسته کننده و توانفرسا آرای سربازان انقلاب نيکاراگوا را بنفع «چامورا» ظفرمندانه مصادره کند.

مشابه چنین فرآیندی در یک وحدت نامحسوس بین دولتمردان واشنگتن و حلقه ای از پایوران سیاسی ایران با محوریت اکبر هاشمی رفسنجانی و پیرامون بنیان گذار جمهوری اسلامی شکل گرفت که بدآنوسیله حلقه مزبور موفق شد از طریق محاصره و ایزوله سیاسی «امام» و با سندسازی از سیاهه نامتعارف از نیازهای جنگ و خوانش و القای مکرر این ترجیع بند که «خزانه خالی است» و «امکان ادامه جنگ نیست و «مردم خسته شده اند» نهایتاً راسخیت امام و یارانش در جنگ را مغبون و مفتون مصلحت اندیشی قدرت محورانه خود کرده و ظفرمندانه جام زهر 598 را به کام «امام انقلاب» سر ریز کنند.
نگاه کنید به مقاله «شوکران دوم»

مرداد ماه سال 91 و در حالی که هنوز یک سال به انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری ایران باقی مانده بود ذیل مقاله «گلوله های کاغذی» به صراحت نوشتم:
«استبعادی ندارد تا مطابق فرمول «چامورائیزه کردن انقلاب ایران» کرسی ریاست جمهوری در ایران در سال 92 در اختیار عملگرائی مطمح نظر «هاشمی رفسنجانی» قرار گیرد و در آن صورت می توان متوقع تکرار تجربه تیر ماه سال 67 بود که هاشمی بار دیگر موتور قدرتمند مجابگر خود را روشن کرده و اهتمام خود را صرف بازتولید ماجرای پذیرش قطع نامه 598 با اتکای بر آرای میلیونی «چامورای مفروض» در انتخابات 92 کند تا از آن طریق موفق به مجاب کردن آیت الله خامنه ای به شَُرب جام زهر «کوتاه آمدن با آمریکا» شود با این توجیه که:
پیام چنین آرائی موید آن است که از ناحیه تحریم های اقتصادی کمر مردم خم شده و مردم خسته و بریده و مستاصلند و دیگر نمی کشند و «انتظار این است كه پس از گذشت 32 سال از پیروزی انقلاب با ثروت خدادادی نفت و وجود زیربناهای تولید و توسعه، پیشینه تاریخی، فرهنگی و دینی مشكلات و معضلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی مردم كاهش یافته و آثار دروغ و فقر و فساد در جامعه از بین برود و اگر كسی آب و خاك داشته باشد و فقیر بماند، از خدا دور است آن هم در حالی كه ما بر دریایی از نفت، گاز و منابع آب و خاك و هوا و موقعیت بی‌نظیر جغرافیایی و ثروت خدادادی قرار داریم و باید قدردان این نعمت‌ها برای خدمت به مردم باشیم و آنچه بیش از مشكلات اقتصادی مردم و بویژه جوانان را آزار می‌دهد، تشدید آلودگی جامعه به دروغ، تهمت، فساد و تبعیض است» (*) و نه در افتادن با آمریکا!!!؟
نگاه کنید به مقاله «گلوله های کاغذی»

پیش بینی و پیش گوئی که امروز محقق شد و «آیت الله» در مقام «عقل منفصل حسن روحانی» در نشست خود در «مرکز دائرة المعارف اسلامی» نشان داد «پری روی تاب مستوری ندارد» و بالاخره تاب از کف نهاد و پروژه خود را استارت زد.
هر چند ولو با غمض عین نسبت به مساعی جمیله «مهدی هاشمی» در ترغیب غربی ها در ایام اقامت در غربت جهت افزایش تحریم ها (!) نمی توان و نباید منکر این واقعیت شد که تحریم ها در کنار مدیریت بی مبالاتانه مسئولین تسمه از گرده بدنه شهروندی ایران کشیده اما این به هیچ وجه نمی تواند و نباید «مباح شدن بازی در زمین دشمن» را معنا کند.
پائیز سال 70 و در حالی که مسیر هر روزه خود را با تاکسی و با کرایه ای ثابت طی می کردم مواجه با نخستین باران پائیزی شدم و وقتی در همان مسیر همیشگی سوار تاکسی شدم راننده بلافاصله اطلاع از افزایش کرایه داد! و وقتی با تعجب دلیل این افزایش قیمت خلق الساعه را پرسیدم راننده محترم با چهره ای حق به جانب گفت:
مگه نمی بینی، بارونه!
و بنده نیز متعجبانه تر گفتم:
خوب بارون باشه! این چه ربطی به افزایش کرایه داره!؟ مگه در بارون طول جاده درازتر میشه که پول کرایه هم به همان نسبت بیشتر میشه! لااقل بگو کرایه را افزایش دادم چون گردنم کلفته (!) چنین توجیهی هر چند اخلاقی نیست اما لااقل قابل فهمه!
راننده محترم در پاسخ فرمود:
همینه که هست نمی خوای پیاده شو!
در پاسخ عرض کردم:
خیر می خوام! اما لااقل به شعور مسافر احترام بگذار و نگو گرونه چون بارونه! این حرف بدین معناست که چون بارونه و مسافر زیر بارون مستاصله و مصره تا به هر وسیله و هر چه زودتر خود را به مقصد برسونه؛ من هم از این استیصال سوء استفاده کرده و با علم به ناگریزی مسافر کرایه را افزایش می دهم.
تنها نکته ای که این وسط باقی می ماند آنست که پول متخذه در چنین معامله ناعادلانه ای حرام است و این دیگر مشکل شماست که لابد می توانید حرام خواری کنید!
ماهیت عمل آمریکا در اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی بمنظور به زانو درآوردن ایران در کنار همدلی و همراهی کسانی که در داخل و از موضعی بظاهر خیراندیشانه امداد رسان به اجحافات تحمیلی و ظالمانه آمریکا با توجیهات ظاهر الصلاح می شوند قرینه ای از مرد رندی همان راننده تاکسی هائی است که اصرار دارند سفره خود را با استفاده از استیصال مسافر برخوردار از خورشت و لقمه حرام کنند!

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
* ـ اظهارات هاشمی رفسنجانی طی دیدار با طلاب و روحانیون استان قزوین ـ تیر ماه 91


۱ نظر:

ناشناس گفت...

دروغ می گوید مردم ایران حافظه تاریخی ندارندهاشمی هنگامی که در قدرت بود چه عملکردی داشت؟