۱۳۹۵ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

راز پاستور!



محمدجواد لاریجانی یکی از خوش مشرب ترین و بذله گوترین سیاست مداران موجود در میانه سیاسیون ایران است.
همین روحیه تا آن اندازه به ایشان اعتماد بنفس و جسارت داده تا بتناوب بتواند در موقعیت های مختلف مدیریت نشست های سیاسی اش را بنحو مطلوب منعطف کند. از جمله آنکه در یکی ملاقات هایش با طرف اروپائی که ریاست هیات میزبان را یک «خانم اروپائی» بر عهده داشت و بالتبع در مواجهه ابتدائی دست خود را به نیت مصافحه به جانب لاریجانی دراز کرد و وقتی استنکاف دکتر را دید از این بابت مکدر شد. اما این مانع از آن نشد تا لاریجانی مغلوب فضای مکدر شده جلسه شود و با رویکردی مطایبه به ایشان توضیح داد: ما مسلمانان بصورت اعتقادی از دست دادن با بانوان نامحرم منع شده ایم «امآ» در ازایش در دین مان یک وردی داریم (متعه) که بعد از خواندن آن می توانیم با خانم ها «هر کاری» بکنیم!
و بدین ترتیب فضای رسمی و سنگین جلسه با شیطنت دکتر مُفرح شد! (نقل به مضمون)
حسن روحانی را نیز بدین منوال می توان قرینه چنین رویکردی محسوب کرد که ابتداً و علناً موضعی محکم و اصولی می گیرند اما وردی در چنته دارند که در عمل و متدرجاً با توسل به آن «کار خود را» بدون توجه به موضع نخست خود مبادرت می فرمایند.
ماجرای زبان انگلیسی و اعلام بلند مرتبتی این زبان نزد ایشان آن هم در فردای توصیه و انذار رهبری دال بر شکستن انحصار تدریس زبان مزبور در سیستم آموزشی کشور نمونه ای از سنت مالوف رئیس جمهوری است که علی رغم ناتوانی در کلامت زبان انگلیسی و رغم اخذ درجه دکترای حقوق از دانشگاه انگلستان (!) اینک زبان شناس و انگلیسی دان شده اند!
فی الواقع موضع متباین رئیس جمهور با آیت الله خامنه ای بر سر زبان انگلیسی قبل از آنکه لن ترانی نسبت به رهبری باشد؛ نوعاً درس پس دادن «روحانی» نزد عقل منفصل خود در دانشگاه شهید بهشتی است.
یعنی هر چند در بهمن 92 آقای حسام الدین آشنا در مقام مشاور فرهنگی رئیس جمهور ، محمود سریع القلم را به ارتکاب استعمال کراوات (!) از مصدر مشاور رئیس جمهور بودن عزل شده اعلام کردند اما در عمل جناب روحانی نشان داده اند علی رغم دور نگاه داشتن سریع القلم از خود در عمل ابراز کننده و اجرا کننده فرامین و مضامین پیشنهادی آن عقل منفصل مستقر در دانشگاه شهید بهشتی اند!
کمااینکه وقتی در اریبهشت 93 در مراسم تجلیل از نخبگان، رئیس جمهور فرمودند: «توسعه کشور ضرورتاً منوط به الحاق به قافله جهانی است» در واقع ایشان در حال پس دادن درس قبلی مشاورشان بودند که مدرنیزیاسیون ایران را مرهون بین المللی شدن و پیوستن و تعامل ایران با جامعه جهانی املا فرموده بودند! (1)
در ماجرای اخیر و عزیز شدن زبان انگلیسی نزد رئیس جمهور نیز ایشان در واقع به سنت مسبوق در حال پس دادن درس قبلی سریع القلم بودند که پیش از ایشان در مدح زبان انگلیسی فرموده اند: «کسانی که زبان انگلیسی نمی دانند، منطقی فکر نمی کنند» (!) هر چند پاراگراف بعدی اظهارات سریع القلم مبنی بر آنکه «ما هزاران نفر را داريم كه دكترا دارند، اما يك پاراگراف انگليسی نمی توانند بنويسند و در دوره دكترا 10 كتاب نيز نخوانده اند» ناخواسته رئیس جمهور را مورد اصابت قرار می داد. (2)
اما در این میان یک نکته نیز غیر قابل کتمان است و آنکه رئیس جمهور با چنین شاذگوئی هائی اصرار دارند تا خود را نه در کنار رهبری بلکه در مقابل ایشان نشان دهند. نکته ای که بالتبع برخوردار از این پرسش است که چه رازی در ساختمان پاستور وجود دارد که طی سه دهه گذشته هر رئیس جمهوری که وارد آن شد بعد از کونه کردن خیار قدرت شان جوگیر شده و در مقام نوک زدن و به چالش کشیدن اقتدار رهبری مملکت برمی آیند!؟
این چه رازی است که «احمدی نژاد» نیز علی رغم آنکه در کلیپ انتخاباتی 88 اش به طعنه خطاب به رقبایش می گفت:
چه خبره شده، چیه درون این ساختمان سفیدی که ما توش می‌رویم؟ ما که هنوز هر چه گشتیم چیزی پیدا نکردیم اون تو که کسی به خاطر رسیدن به آن‌جا همهٔ اخلاق را زیر پا بگذارد!
اما همین احمدی نژاد نیز بدون توجه به آنکه در نبود حمایت رهبری، امواج فتنه 88 می توانست ایشان را با خود به پائین بکشد در فردای احساس اقتدارش «سفیدچشمانه» رهبری را بر سر وزیر اطلاعات به چالش کشید و 11 روز خانه نشینی کرد!؟
هم چنانکه سلف ایشان (هاشمی رفسنجانی) نیز اساساً امام و آیت الله خامنه ای را مشاوران یمین و یسار خود محسوب کرده و ملت و مملکت را نیز تحت تیول خود می انگاشتند و می انگارند! هر چند انصافاً خاتمی در این میان یک استثنا بود و سوای اشتباهات و بی حزمی ها و ناروائی های غیر قابل انتظار از وی در ماجراهای 88 به بعد لااقل در 8 سال ریاست جمهوری اش شخصاً با رهبری چالش نکرد که آن را نیز باید و می توان به حساب رویکرد دیوژنی ایشان به قدرت و سیاست گذاشت. (3)
اکنون نیز اگر مشاهده می شود رئیس جمهور روحانی در فردای اعلام نتایح کوفیانه انتخابات تهران جوگیر شده و به طعنه و ایهام خطاب به مخاطبی نچندان پنهان می فرمایند «مردم با رای خود نشان دادند که کدام سلیقه به نظر آنها نزدیک‌تر است» و به بهانه زبان انگلیسی از داخل ساختمان پاستور به سمت خیابان آذربایجان شکلک در می آورند(!) چنین جسارتی را باید به حساب آن گذاشت که روسای جمهور در ایران به این نکته التفات ندارند که ولایت فقیه در ایران حسب تعالیم شیعه یک متابعت اعتقادی است نه التزامی اخلاقی یا حقوقی.
بدین اعتبار رئیس جمهور در هرم قدرت جمهوری اسلامی نه تعیین کننده راهبرد است و نه تغییر دهنده راهبرد و درعالی ترین سطح انحصاراً حکم بازوی اجرایی رهبری را مطابق فقه و شریعت شیعه عهده داری می کند.
علی رغم این بعید بنظر می رسد در تنگنای بی حاصلی یا کم حاصلی برجامی که رئیس جمهور پیش تر آن را بزرگ ترین پیروزی در تاریخ ایران معرفی می کرد (!) مشارالیه نخواهد با آدرس اشتباه دادن و دامن زدن به چگالی چالش با رهبری برای خود فضاسازی و گریم سازی و گریزگاه سازی تمهید کند.
پیش تر در شهریور سال 94 برخلاف اتصاف «رحم اجاره ای» به حسن روحانی از جانب ابراهیم اصغرزاده بر این نکته اذعان داشته بودم که به اعتبار و احتساب شواهد و قرائن و تناقضات و مواضع شاذ و معنادار و زاویه دار و تاویل پذیر «حسن روحانی» که با مفردات و سرحدات و مسلمات و استحکامات فکری و عقیدتی نظام و انقلاب در نقطه سایش و تناقض قرار دارد؛ بجای «رَحِم اجاره ای» می توان دولت «تدبیر و امید» را با استعاره «کـُلیه پیوندی» معنا و کلیشه کرد!
یک «کـُلیه پیوندی» که با قابل رویت شدن بافت ناهمگون و ناسازگارش با سیستم ایمنی نظام می توان «پس زدن» و دفع این «کـُلیه پیوندی» را بصورتی محتوم متوقع بود!
حتمیتی که بسته به هنرمندی سیستم عامل «پادمان نظام» می تواند در حد فاصل مواجهه «نرم افزارانه یا سخت افزارانه» آن «کـُلیه پیوندی» را «قِلــِق گیری» کند! (4)

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ نگاه کنید به مقالات
بهای رسوائی
کانون بی اخلاقی
دانش قدرت است
2ـ نگاه کنید به مقاله درد بی دردی
3ـ نگاه کنید به مقاله سمفونی خاتمی
4ـ نگاه کنید به مقاله رحم اجاره ای یا کلیه پیوندی


۳ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام
فرنگی ها مثلی دارند که میگه اگر در طول روز به یه ادم ناصواب برخورد کردی خوب به یه ادم ناصواب برخورد کردی. ولی اگه هر کسی رو دیدی ناصواب بود احتمالا ناصواب خود تویی و مشکل از خودته نه بقیه. حالا شده حکایت رهبر مملکت و روسای جمهور که ایشون با همه دیر یا زود به مشکل میخورند. فکر کنم به جای کشف راز پاستور بهتر باشه به دنبال راز آذربایجان بگردید داریوش جان!
حداقل در ۲ مورد از ۳ مورد انتخابات رییس جمهوری اخیر (روحانی و خاتمی) بیشتر از ۲۰ میلیون مردم اومدن و کسی رو برگزیدن که همه میدونستن گزینه مطلوب رهبری نیست. در واقع این مردم بودن که به قول شما به ایشون شکلک زدند ! حداقل اگر این دوستان رییس جمهور کمی هم جو قدرت بهشون دست داده بر اساس رای میلیونی مردم بوده و وقتی با کارشکنی و دخالت همه جانبه رهبر مواجه میشن که مثل احمدی نژاد حتی در ابدارچی خونه (شما بخون دفتر رییس جمهوری) حتی حق انتخاب سر ابدارچی (شما بخون معاون یا وزیر) رو هم ندارند این شکلک ها خیلی هم نجیبانه هست!
اگر هم به قول شما رئیس جمهور در هرم قدرت جمهوری اسلامی نه تعیین کننده راهبرد است و نه تغییر دهنده راهبرد و درعالی ترین سطح انحصاراً حکم بازوی اجرایی رهبری را مطابق فقه و شریعت شیعه عهده داری می کند دیگر این بساط به اصطلاح دموکراسی چیست؟ مثل همایونی قبلی ایشون هم هر از چند گاهی یک بازوی جدید انتخاب کنند که کارا رو طبق میل همایونی پیش ببرند. دیگه این همه زحمت واسه چی؟
بنده که سنم به انقلاب قد نمیده ولی تو مدرسه میگفتن مردم ضد استبداد انقلاب کردن. الان هم که حتما عقلم نمیرسه ولی نمیدونم اون همایونی چه اختیاراتی داشت که این همایونی نداره و همه هم باید بازوی ایشون باشند.
امام رو هم که باز سنم نمیرسه ولی یه حرف قشنگی تو بهشت زهرا زدن، گفتن پدر مادر ما شاید عقلشون نرسیده یا موافق بودن ولی هر نسلی باید این حق رو داشته باشه که نظام حکومتی رو انتخاب کنه (نقل به مضمون) بعد هم رفراندوم.
الان هم ساده است داریوش جان ! به جان شما هیچ زحمتی نداره ! آقای خامنه ای بدون رتوش و رودربایستی و ماله کشی اعلام کنند نظام ما اینه که بنده که بدون رای مستقیم مردم انتخاب میشم و تا مرگ هم رهبر میمونم تعیین کننده راهبرد و تغییر دهنده راهبرد مملکت هستم. هر ۴ سال هم شما مردم میتونید یه بازو برای بنده انتخب کنید. ۱۲ نفر هم هستند که بنده مستقیم و غیر مستقیم تعیین میکنم که تصمیم بگیرن کی صلاحیت بازو شدن داره ! همه این سیستم هم طبق اسلام و فقه هست. یه رفراندوم هم مثل خلفشون بزارن ! البته که حتما بنده در اشتباه هستم و همه مردم میرند و رای مثبت هم میدن ولی حداقل فایدش اینه که جاهل ها و نادان هایی مثل بنده واسه یه نسل خفه میشیم و هیچی واسه گفتن نداریم مشت محکمی هم به دهن استکبار زده میشه. بد میگم؟

ناشناس گفت...

داداش حالا چرا اینقدر عصبی و پرخاشگرانه اینا رو نوشتی

ناشناس گفت...

سلام
کجاش پرخاشگرانه بود؟ حالا شآید یه کم احساسی نوشتم ولی دلیلی برای عصبی نبودن نیست. نظرم رو نوشتم همین. چون میدونم اقای سجادی نظرات مخالف رو هم چاپ میکنه ولی تا جایی که من دیدم اگه از دایره ادب و نزاکت خرج بشه معمولا خودشون اشاره میکنند یا جواب میدن. شما دوست عزیز هم اگه نظری راجع به متن دارید خوشحال میشم مطرح کنید