خصومت و ارادت اگر مستظهر به شناخت نباشد، خروجی پر هزینه و کم بهره خواهد داشت.
آمریکاستیزان و آمریکادوستان از این زمرهاند که موظفند نفرت یا شیدائی خود نسبت به آمریکا را آنترُپولوژی کنند.
بدین منوال درک و شناخت بخش کثیری از شیفتگان آمریکا در داخل کشور درک و شناختی مُعَوج و انگاشتی جنتمآبانه از آمریکا است و با همین نحافت اندیشه اهتمام به نظریهپردازی میکنند.
دو نفر از این جمعیت ذیل پست قبلی اینجانب بدون اطلاع از تفاوت «گرینکارت» و «سیتی زنشیپی» در آمریکا، در مقام طعنه و مطابق معمول ابراز داشته بودند:
دلیل ماندنتان در آمریکا بهرهمندی و استفاده از امکانات رفاهی و مواهب بالای آن کشور است.
مشکل اصلی این افراد آنست که فهمشان از آمریکا تلخیصی است از یک «شهرشادی» با جمیع امکانات رفاهی که ساکنانش تنها به تَفَرُج و تَنَعُم و تَعَیُش و تَرَقُص و تَمَتِع مبادرت داشته و مباضعت(!) میورزند.
هر چند چنین شناختی محصول سواد تصویری و شناخت انحصاری ایشان از آمریکا آن هم تنها از دریچه هالیوود است اما همین فهم قاصر نیز تا حدود زیادی درست است و تنها آنچه ایشان نمیدانند آنست که:
آمریکا مهد امکانات و رفاه و مواهب هست اما این محروسه سرمایهداری تعریف شده و همه امکانات و تفریحات و مُرفهآت (!) در این کشور را به بها دهند نه بهانه. اتفاقا این مواهب و رفاهیات در آمریکا بسیار گران هم هست و آنگونه نیست که تصور کنید دولت ایالات متحده به ثمن بخس دروازههای کشورش را بمنظور «عشق و حال» رایگان بر روی مهاجران گشوده.
بقول ریچارد نیکسون: در آمریکا پول همه چیز نیست. تنها چیز است.
و اگر دست تان به دهانتان نرسد این جنت مکانی و خُلد آشیانی فریبی جز ذلتبارگی و خفت خوارگی نخواهد بود و طُرفه آنکه اکثر ایرانیان مقیم آمریکا نیز مشغول فعلگی در آمریکا بوده و لاکن گندم نمایانه و جو فروشانه تصویری از خود برای هموطنانشان در داخل جعل میکنند کآنه جملگی هر شب با راکفلر در حال مبادرت به گلف و شامپایناند! و شیدائیان داخلی نیز با چنین فریبی در مقام «تبادر فضیلت» تولید اندیشه میفرمایند!
بقول دکتر علی شریعتی :
درد امروز جامعه ما بیسوادی مردممان نیست. نیم سوادی روشنفکرها و تحصیل کردههایمان است!
#داریوش_سجادی
۱ نظر:
فرمایشات شما درست . اما واقعیتهای داخل کشور چیست ؟ بنده هم 26 سال است که از ایران دور شده ام . وقتی به ایران مسافرت میکنم وشریط اجتماعی آنجا را با دورانی که زندگی میکردم ، مقایسه میکنم دو نکته برایم جلب توجه میکند . بالا بودن معلومات ، سواد سیاسی وعمق شناخت دینی مردم از یک سو البته به لطف ماهواره واینترنت . اما ازسوی دیگر بیکاری شدید و فقر . همان سخنی که میگوید : مغزها پر – جیبها خالی !
گدائی و درخوست پول ازخانمها و آقایانی که ظاهرشان به هیچ وجه به یک چنین درخواستهائی نمیخورد . شاید خودتان هم متوجه شده اید که بخاطر تورم شدید . تکیه کلام فروشنده گان و حتی دست فروشان به هنگام عرضه اجناس این شده که :
این جنس را به قیمت قدیم میدهم !
ارسال یک نظر