۱۴۰۰ بهمن ۳, یکشنبه
۱۴۰۰ دی ۳۰, پنجشنبه
۱۴۰۰ دی ۲۷, دوشنبه
۱۴۰۰ دی ۲۵, شنبه
شیطان!
ماجرای نشست دختران اینفلوئنسر اینستاگرامی در وزارت ورزش سویه طنز پیدا کرده!
زمان اصلاحات پایوران اصلاحطلب ضمن استقبال از تنوع فرهنگی و تاکید بر جذب حداکثری و احتراز از داوری کردن جوانان بر اساس ظاهر حتی نامتعارف و مخالف نُرم حکومت به درستی میگفتند اینها هم جوانان همین کشورند و نباید آنها را بر اساس ظاهر و پوشش داوری کنیم و از خود برانیم ولو آنکه از رفتار و پوشش ایشان راضی هم نباشیم.
حسن آقای روحانی هم در ۹۲ میفرمودند:
به من رای بدید چون اونا اگه به قدرت برسند وسط پیاده روها دیوار میکشند و زنونه و مردونه میکنن و زنها را زندانی آشپزخانهها خواهند کرد!
حالا و بعد از نشست «دختران اینفلوئنسر» میفرمایند:
اینها فاحشهاند و «اصولگرایان» اصولفروشانه با مشتی فاحشه بستهاند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
میگن روزی مردی در بیابان جوانی بُرنا و زیباروی را دید و جلو رفت و از وی پرسید:
شما کی هستید؟ و ایشان گفت:
شیطانم!
مرد متحیر شد و گفت اما شیطان که معروف است دمب دارد و سم دارد و کریهالمنظر است؟
شیطان هم پاسخ داد:
قلم دست دشمنه! هر جوری دوست داره مینویسه!
#داریوش_سجادی
زمان اصلاحات پایوران اصلاحطلب ضمن استقبال از تنوع فرهنگی و تاکید بر جذب حداکثری و احتراز از داوری کردن جوانان بر اساس ظاهر حتی نامتعارف و مخالف نُرم حکومت به درستی میگفتند اینها هم جوانان همین کشورند و نباید آنها را بر اساس ظاهر و پوشش داوری کنیم و از خود برانیم ولو آنکه از رفتار و پوشش ایشان راضی هم نباشیم.
حسن آقای روحانی هم در ۹۲ میفرمودند:
به من رای بدید چون اونا اگه به قدرت برسند وسط پیاده روها دیوار میکشند و زنونه و مردونه میکنن و زنها را زندانی آشپزخانهها خواهند کرد!
حالا و بعد از نشست «دختران اینفلوئنسر» میفرمایند:
اینها فاحشهاند و «اصولگرایان» اصولفروشانه با مشتی فاحشه بستهاند!
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
میگن روزی مردی در بیابان جوانی بُرنا و زیباروی را دید و جلو رفت و از وی پرسید:
شما کی هستید؟ و ایشان گفت:
شیطانم!
مرد متحیر شد و گفت اما شیطان که معروف است دمب دارد و سم دارد و کریهالمنظر است؟
شیطان هم پاسخ داد:
قلم دست دشمنه! هر جوری دوست داره مینویسه!
#داریوش_سجادی
۱۴۰۰ دی ۱۷, جمعه
رسالت قلم
ژورنالیسم سیاسی حرفه حساس و پرظرافتی است که بمثابه راه رفتن روی لبه تیغ ضریب بالائی از دقت و طاقت و معدلت را میطلبد.
برخلاف سیاستمداران که بعضاً و بمنظور ماندگاری در قدرت و حفظ و افزایش محبوبیت عرصه سیاست را با استیج کاباره اینهمانی کرده و بر اساس خوشایند مخاطب خوشخرامی و عوامفریبی میکنند در نقطه مقابل ایشان روزنامهنگاران این عرصه قرار دارند که موظفند رویدادهای سیاسی را با رویکردی «غیرعاطفی» و «غیرجانبدارانه» و «آنالیتیک محور» نقد و ارزیابی کنند.
سالها پیش وقتی مرحوم گلآقا در مقام اثبات تعهد قلم روزنامهنگاریاش بر روی خودنویس نمادین محل کارش نوشته بود «این قلم فروشی نیست قبلا به ملت ایران فروخته شده» به آن مرحوم متذکر شدم:
تعهد قلم من و شما تنها باید پایبند به حقیقت باشد نه «هیچکس» و «هیچچیز» دیگر «حتی مردم» تا در بزنگاهی که مردم هم خطائی کردند بتوانیم بدون پروا و لکنت خطای ایشان را نیز متعهدانه متذکر شویم.
بهمن کلباسی نمونه عبرتآموزی از چنین مواجههای است که علیرغم برخورداریش از استانداردهای قابل قبول روزنامهنگاری اما در ماجرای سقوط هواپیمای اوکراینی بشکلی قابل فهم در تله عواطف و عوامگرائی افتاد و طی چند روز گذشته سلسله گزارشهائی کاملا غیرحرفهای از ماجرای هواپیمای اوکراین در تلویزیون بی بی سی ارائه کرد که بجای گزارش صرفا یک مرثیه خوانی عاطفی بود که قطعا در کاریر حرفهای ایشان بعنوان نمونهای منفی ثبت خواهد شد گذشته از آنکه تلویزیون متبوعهاش نیز با پخش آن مرثیهخوانی اعتبار حرفهای اش را مخدوش کرد.
ظاهرا کلباسی ناشی از فشار سنگین عاطفهگرائی عوامی که در میتینگ مردادماه گذشته در تورنتو وی را نابلدانه و ناکارشناسانه محاصره و تخطئه کرده بودند (ویدئوی ضمیمه) دچار پسیکوز عاطفی شده و بمنظور فائق آمدن بر آن اختلال عاطفی و دلجوئی غیرضرور از مخاطب ترجیح داده اعتبار حرفهایاش را مابازاء کند.
مطالب بیشتر را با سابسکرایب تلویزیون صحرا در آدرس زیر ببینید
https://bit.ly/3pVKGI2
#داریوش_سجادی
#بهمن_کلباسی
۱۴۰۰ دی ۱۵, چهارشنبه
بیقهرمانان!
تاریخ بر شانه قهرمانان استوار است. قهرمان دلالتی است بر نیاز زمانه و اصالتی استوار بر اصلحیتهای کمال محورانه.
آمریکا جامعهای را میماند که خاکش برای زراعت و صناعت «قهرمان» ناحاصلخیز است و در این میان هالیوود با جادوی سینما سهم اصلی در قهرمان سازی ولو مجعول را برای نیاز قهرمانخواهانه آمریکائیها عهده داری میکند!
سال ۵۸ و بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران و پیرو حمایت مردم ایران از اشغال سفارت از طریق تظاهرات یومیه در خیابان طالفانی با در دست داشتن پوسترهای رهبر انقلاب متعاقبا برخی از آمریکائیان را برانگیخت تا در اقدامی متقابل و به نشانه اعتراض به اشغال سفارتخانه شان در تهران تظاهرات خیابانی کنند و بهمین منظور و در همان تاریخ میتینگی در لوسآنجلس ترتیب دادند با این تفاوت که در نبود قهرمانی واقعی تظاهر کنندگان پوستر «جان وین» سوپر استار سینمای وسترن هالیوود را بر سر دست گرفته بودند و خواستار برخورد دولت آمریکا با ایران شدند!
طبعا وقتی هالیوود مرجع قهرمان سازی آمریکائیان باشد جان وین نیز امام خمینیشان خواهد شد و بر همین منوال وقتی دولت کارتر در حماقت صحرای طبس شکست خورد باز این هالیوود است که سرخوردگی ناشی از شکست طبس را مابازاء کرد و این بار «چاک نوریس» سوپر استار هالیوود را به میدان آورد تا در «دلتا فورث» یک تنه بتواند از طبس تا لبنان و از ایران تا حزبالله را با قدرت و مهابت کن فیکون کند و آنگاه شهروند آمریکائی نیز محظوظ از رویت همآوردی شورآفرینانه قهرمان شکستناپذیرش ولو بر پرده سینما(!) شب را به شعف آسوده بخوابد.
شهادت «گیلگمش ایرانی» در فرودگاه بغداد نیز بمثابه مشت کوبیدن بر جیوه توسط آن زردموی زنباره بود تا خاک قهرمانخیز ایران را بارورتر از قبل مستعد تکثیر سلیمانیانه قهرمانانی جایگزین کند و یحتمل هالیوود را نیز در یابش و پردازش و آفرینش اَبَرقهرمانی ولو مجازی بر پرده سینما ترغیب کند!
آمریکا جامعهای را میماند که خاکش برای زراعت و صناعت «قهرمان» ناحاصلخیز است و در این میان هالیوود با جادوی سینما سهم اصلی در قهرمان سازی ولو مجعول را برای نیاز قهرمانخواهانه آمریکائیها عهده داری میکند!
سال ۵۸ و بعد از اشغال سفارت آمریکا در تهران و پیرو حمایت مردم ایران از اشغال سفارت از طریق تظاهرات یومیه در خیابان طالفانی با در دست داشتن پوسترهای رهبر انقلاب متعاقبا برخی از آمریکائیان را برانگیخت تا در اقدامی متقابل و به نشانه اعتراض به اشغال سفارتخانه شان در تهران تظاهرات خیابانی کنند و بهمین منظور و در همان تاریخ میتینگی در لوسآنجلس ترتیب دادند با این تفاوت که در نبود قهرمانی واقعی تظاهر کنندگان پوستر «جان وین» سوپر استار سینمای وسترن هالیوود را بر سر دست گرفته بودند و خواستار برخورد دولت آمریکا با ایران شدند!
طبعا وقتی هالیوود مرجع قهرمان سازی آمریکائیان باشد جان وین نیز امام خمینیشان خواهد شد و بر همین منوال وقتی دولت کارتر در حماقت صحرای طبس شکست خورد باز این هالیوود است که سرخوردگی ناشی از شکست طبس را مابازاء کرد و این بار «چاک نوریس» سوپر استار هالیوود را به میدان آورد تا در «دلتا فورث» یک تنه بتواند از طبس تا لبنان و از ایران تا حزبالله را با قدرت و مهابت کن فیکون کند و آنگاه شهروند آمریکائی نیز محظوظ از رویت همآوردی شورآفرینانه قهرمان شکستناپذیرش ولو بر پرده سینما(!) شب را به شعف آسوده بخوابد.
شهادت «گیلگمش ایرانی» در فرودگاه بغداد نیز بمثابه مشت کوبیدن بر جیوه توسط آن زردموی زنباره بود تا خاک قهرمانخیز ایران را بارورتر از قبل مستعد تکثیر سلیمانیانه قهرمانانی جایگزین کند و یحتمل هالیوود را نیز در یابش و پردازش و آفرینش اَبَرقهرمانی ولو مجازی بر پرده سینما ترغیب کند!
مطالب بیشتر را با سابسکرایب تلویزیون صحرا در این آدرس ببینید
#داریوش_سجادی
۱۴۰۰ دی ۱۳, دوشنبه
خانم علینژاد شما شاشات را بکن!
پنج ماه بعد از تئاتر «میخوان منو بدزدن» و متعاقب فراموش شدگی نسبی «مصی علینژاد» اکنون و متاثر از «دلتنگی ناشی از کمرنگی» مشارالیه مجدد دچار تشنج هیستریکال شده و بمناسبت سالگشت شهادت سردار سلیمانی به صرافت ادراری نوین در «زمزم طهارت» افتاده و لحیه فرموده و امریه صادر کردهاند که نگذاریم آن تروریست (سردار) قهرمان توصیف شود.
ژاژخوائی ادواری این «خویش ژاندارک انگاشت» قبل از آنکه ناشی از مطالبات مطالعه پنداشت یا دغدغههای دانش بنیان باشد برون ریخت رواننژندی مزمنی است که از آن طریق مشارالیه را به اُرگاسم سیاسی میرساند.
به روایتی دیگر وقتی دلیلی برای بودن نداشته باشی، تخریبگری دلیلی میشود برای بودنت.
این دقیقا نقطه افتراق کسی مانند «گلشیفته» است که برخلاف این «خودشیفته» علیرغم همه نارفیقیهایش با جمهوری اسلامی اما تا به آن اندازه از صرافت معرفت برخوردار هست تا به «سردارش» بنازد و بابتاش بخود ببالد و قهرمانش را بستاید چرا که برای جلوهگری و درخشش مطمح نظرش از «مدیوم سینما» و هنر سینماورزی «ولو بیرون از استانداردهای سینمای ایران» بکفایت برخوردار هست تا لازم نباشد دیده شدناش را با اسطوره شکنی و تخریب قهرمان یک ملت مابازا کند.
علینژاد مزبور قرینه شوربختی آن جوانی است که در میدان شهر «مبال لازم» شد و مستاصلانه به داروخانه گوشه میدان پناه برد و پرسید «نفت دارید!؟» وقتی پاسخ منفی شنید، گفت من شاشیدم به داروخانهای که نفت ندارد و همزمان خود نیز سبک کرد! و این ماجرا فردا نیز تکرار شد این بار داروخانه چی در پاسخ به پرسش «شما نفت دارد!؟» جواب مثبت داد و جوان به طعنه گفت: من شاشیدم به داروخانهای که نفت دارد! و همزمان خود را نیز سبک کرد و روز سوم اما وقتی ماجرا تکرار شد این بار از «داروخانهچی» و در پاسخ به همان پرسش «شما نفت دارید!؟» شنید:
شما شاشات را بکن! چه کار داری ما نفت داریم یا نداریم!
#داریوش_سجادی
اشتراک در:
پستها (Atom)