بقول اردلان سرفراز:
جوانی را گذر کردید (!) تا مرگ
نفهمیدید (!) بدنبال چه هستید
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
برای فهم، استدلال، آگاهی
برای وجد و بهجت و نشاطهای توخالی
برای غم، حُزن، دلواپسی و وحشت از سر ناآگاهی
برای درس عبرت از تحلیلهای مالیخولیائی
برای جماعت بیتاریخ و فقر تاریخیگری و فقد سواد
تاریخدانی
برای ملتی که تاریخاش رو نمیدونه
برای ملتی که تاریخ نمیخونه
برای جماعتی که اصلا نمیخونه ولی همه چیزو میدونه
برای اونا که ذوق زده از «انقلاب مهسا» میگن
برای اونا که بیسوادانه نگران «انقلاب خمینی»
شونن
برای درک درست و آگاهانه از ماجرای «زن زندگی
آزادی»
برای اونا که از جوار تراخم سیاسی و فقد دانش
تاریخی این ماجرا رو انقلاب نامیدن
برای اونا که بدونن حضور بالغانه و آگاهانهشان
در تاریخ میتونست بهشون بفهمونه که این ماجرا «انقلاب» نیست، جنگه!
جنگی که جدیدام نیست.
متاخره و سالهاست زیر پوست شهر موجبیت و موجودیت
و موضوعیت داشته و داره
برای اونا که هیستریای چند جوان هیجانزده را
مبنای تحلیل و فهم بالغانه و آگاهانه از انقلاب نکنن!
برای اونا که بفهمن این جنگه . جنگی نه ۴۳ ساله!
جنگی که سناش بیش از صد ساله.
جنگی که از مشروطه و با روحانیت و به بهانه
عدالت آغاز شد و روشنفکری افادهسالار و دینستیز در میانه راه رُبودش و رضاشاه
فاتحاش و حاکماش شد و هویت و تمدن دینی و ملیاش رو فدیه دلباختگی به هویت غربی
کرد.
برای اونا که بدونن رهبران این جنگ نه
اسماعیلیونند و نه کریمییون و نه جوانانان مُبتهج و نه داعش و نه خوارج و نه
دختران با خرامش!
برای اینکه بدونن بیش از یکصد ساله چکاچک خون چکان
شمشیرداران طرفین این جنگ تاریخی از میانه دوگانه دینستیزان و دین ورزان کشته
سازی کرده و شمایلگردنی کرده!
برای اینکه بدونن سپهسالاران این جنگ دین ستیزانه
فحولیاند از تبار ایرج میرزاها و صادق هدایتها و میرزاده عشقیها و تقیزادهها
و ملکم خان و آخوندزاده و فروغ فرخزادها و شاملوها و سیمین بانوها ... و تمامی
قشون روشنفکری متنفر از دین و دلباختگان به هویت و لایف استایل غربی که سالهاست
در سرحدات این جنگ سینه به سینه دینزیستان و زیر جنازه شیخ فضلالله و دین باوران
همآوردی کرده و مبارزه طلبی میکنن.
جنگی که در کودتای رضاشاه بنفع دین ستیزان
مغلوبه شد و در ۵۷ بدست خمینی و ملت خمینی اعاده و بازپس گرفته شد.
جنگی که با پیروزی انقلاب به محاق رفت اما پایان
نگرفت و زیر پوست شهر دینستیزان سختجانی و روئین تنی کردند تا از ۸۸ به بعد مجدد
فریاد جنگ مکررشان را بلند کنند که همه چیز بهانه است اصل نظام نشانه است.
برای اونا که سادهاندیشانه میگفتن جنگ امروز
نتیجه تنزهطلبیهای دیروز و تک یاختهای کردن جامعه پریروزه.
برای اونا که بیاد بیارن صراحت خمینی دیروز که: برخی مغرضين ما
را به اعمال سياست نفرت و كينه توزى توصيف و مورد شماتت قرار میدن، و با دلسوزيهاى
بيمورد و اعتراض كودكانه مىگن جمهورى اسلامى سبب دشمنيها شده و از چشم غرب و
شرق و ايادیاش افتاده است ! كه چه خوب است به اين سؤال پاسخ داده شود كه
مسلمانان، و خصوصا ملت ايران، در چه زمانى نزد آنها احترام و اعتبار داشته كه
امروز بىاعتبار شده باشد!؟
برای اونا که بفهمن جنگ تعارفپذیر نیست و قاعده
و قانونمندی خودش رو داره.
برای اونا که بفهمن دیروز در مشروطه جسد حمید
سجادی طلبهای از اراک دستمایه آغاز جنگ مومنان با موبدان و کاهنان معابد دلباختگی
به شمنیزم غربندگی شد و امروز جسد مهسا امینی دستمایه بازتولید و برونریخت و آغاز
مکرر این جنگ مکرر و مستمر از جانب و جبهه دینگریزان و غرب شیدایان و اباحه
سالاران با مومنان و دین ورزان و متشرعان شده
برای اونائی که بفهمن برنده و بازنده این جنگ
مهم نیست.
آنچه که مهمه فهم چیستی این جنگ و بالمآل آمال و
آنات و غایات و منویات طرفین این جنگه.
جنگی که «خمینی انقلاب» هم چیستیاش و هم چرائیاش
و هم چگونگیاش را تیزبینانه تبیین کرد و ملتاش را آنگونه انذار داد که:
خدایا ما در این دنیا تنهای تنهائیم و در این
دنیا هیچکس را جز تو نمیشناسیم و هیچکس را جز تو نمیخواهیم بشناسیم و ما را
یاری کن که تو بهترین یاری کنندگانی.
برای اونائی که بفهمن:
دل مبندید که صد فتنه در این پنهان است
این همان قصه اسلام ابوسفیان است
...
برای اینکه تاریخ را آگاهانه بفهمید تا جغرافیا
و تحولات جغرافیایتان را بتوانید «آگاهانهتر» بفهمید!
#داریوش_سجادی