۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

پایان جنبش سبز!




من با اتکای بر ادله و تحلیل معتقدم جنبش موسوم به جنبش سبز تحقیقاً به انتها رسیده
تاریخ انقضای آن را هم در راهپیمائی روز قدس می دانم
آن چیزی که در حال حاضر بنام جنبش سبز در ایران موجوده اسمی از جنبش است و ماهیتی متفاوت با آنی دارد که بود
بصورتی مفصل اما منقطع ادله خودم در اثبات پایان جنبش سبز را در این وبلاگ مطرح می کنم
اما برای ورود به بحث مایلم سوالاتی را بصورتی تدریجی مطرح کنم و بر اساس پاسخ دوستان در نهایت و به اتفاق بحث را به یک جمع بندی برسانم
سوال نخست:
بهترین تعریف از ایرانی بودن چیست؟
اساساً مخصات ایرانی بودن چیست؟
با اتکای بر چه مبانی و یا مفاهیمی می توانیم یک نفر را ایرانی بدانیم؟ هم چنان که با اتکای بر همان مبانی دیگری را افغانی یا انگلیسی یا آمریکائی و یا لیبیائی می نامیم؟
آیا صرف قورمه سبزی خوردن اثبات کننده ایرانی بودن است؟ یا صرف فارسی حرف زدن یا صرف در ایران متولد شدن و یا هر چیز دیگری که به ذهن شما می رسد؟
لطفاً پاسخ تان را در بخش نظرات برایم ارسال فرمائید
تکرار می کنم:
تعریف ایرانی بودن چیست؟




۹ نظر:

حاجي گفت...

به نظرم ايرانيت تعريف ثابت و موجزي نداره.در واقع نسبيه. همونطور كه تو دنياي معاصر همه چيز نسبيه. از لحاظ تاريخي ايرانيت با كورش و امپراتوري هخامنشي و ... در مقابل امپراتوري يونان شناخته مي شه زماني هم با استبداد ؛حكومت ايلي ... حالا هم با ولايت فقيه. از نظر فرهنگي با حافظ ؛ سعدي و فردوسي... ايراني بودن رو حتي با همون قرمه سبزي ؛آبگوشت و كباب كوبيده هم ميشناسيم. از نظر بين المللي ايرانيت يعني انقلاب اسلامي و امام خميني ؛يعني انرژي و بمب هسته اي؛ يعني ترور و مداخله؛ ازلحاظ سياسي يغني 150 سال مبارزه براي آزادي و مشروطه همراه با روحانيت؛ الان هم ايراني يعني "جنبش سبز" ؛ممكنه در آينده ايراني بودن چيزي شبيه "تركيه جديد " باشه...

ناشناس گفت...

http://mowjcamp.com/article/id/51071

Unknown گفت...

بهترین تعریف ایرانی بودن چیست ؟
برای پاسخ به این سوال ساعت ها فکر کردم ... چرا بر این گمنام كه ایرانی هستم ؟ آیا فارسی دانستن است یا خوراک ایرانی خوردن ؟ آیا به این دلیل است كه ایرانی زاده هستم و بر این باور كه جز جز بدنم ساخته از خاک پدرانم است؟

پس از تفکر به این نتیجه رسیدم كه ایرانی بودن ورای تعلقات کرداری و گفتاری است . ایرانی بودن یک تعلق باطنی است . تعلق به قوم و طایفه ای كه شاخص های معنوی اش متمایز از سا یر اقوام است. ایرانی بودن یک باور معنوی است . باوری كه مبنای آن تعلق خاطر به نمادها و ارزش های قوم ایرانی است.

ایرانی بودنم را حقیقتا زمانی لمس کردم كه سعی در انکار آن داشتم. زمانی كه در این سالهای غربت ایرانی بودن، ایرانی زیستن ، و ایرانی ماندن کار آسانی نبود بارها سعی کردم تا ایرانی نباشم ! انکار ملیتم کار آسانی به نظر میرسید، اما حاصلش تنها سر در گمی، پریشانی، عذاب روح و شرمندگی وجدان بود. وقایع اخیر ایران دریچه تازه ای بر روی احساسات من باز کرد. دانستم كه سالها است كه با ایران و خود ایرانی بودنم قهرم. این قهر ۳۰ ساله حبابی بود كه با اولین فریادهای مظلومانه میهمنم ترک برداشت و با آولین قطرات خون هم وطنانم در هم شکست. امروز غبار قهر دیگر حجابی برحس ایرانی بودنم نیست ... من ایرانی ام و زادگاهم ، میهنم، وطنام ، قطعه خاکی است به نام ایران.

چو ایران نباشد تن من مباد

ناشناس گفت...

وطن يعني همه آب و همه خاك
وطن يعني همه عشق و همه پاك
به گاه شيرخواري گاهواره
به روز و درد پيري ، عين چاره
وطن يعني گذشته ، حال ، فردا تمام سهم يك ملت ز دنيا

وطن يعني چه آباد و چه ويران
وطن يعني همين جا ، يعني ايران

ناشناس گفت...

من شما رو خیلی قبول دارم ... ولی خیلی آدمو ناامید می کنید.

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناسم
من از حسن اعتماد شما سپاسگذارم اما غرضم ایجاد یاس و ناامیدی نیست اما در عین حال به خودم اجازه نمی دهم تا خود و مخاطبانم را اسیر توهم و خیال کنم
معتقدم با نگاه واقعبیانه بهتر می توان بر مشکلات فائق آمد
شما نیز اتکال تان به خداوند باشد

ناشناس گفت...

سلام اقای سجادی شاید جنبش سبزی که شما تصورش را دارید به پایان رسیده نه انچه که اکثر شرکت کنندگان در این جنبش می پندارند.
منکه تصویر دیگری از این جنبش دارم و هنوز انرا پر شور پرتلاطم میبیم.
بخاطر همین منتظر استدلالات شما هستم.

به یقیین شما هم از انتقادات دانشجوی ریاضی شریف در حضور رهبر جمهوری اسلامی با خبر هستید. من این حرکت را یکی از میوه های جنبش سبز میدانم. بدون جنبش سبز چنین حرکتی در این دوران امکان وقوع داشت. و فاش می گویم که بی صبرانه به انتظار میوه های دیگر این بهار نشسته ام.
باور من ان است که با اغاز جنبش سبز فضای ایران فضای دیگر شده و مسیری را در پیش گرفته که برگشت ناپذیر است. جنبش سبز زلزله ای بر ستونهای نظام وارد کرد که پایه های انرا سست نمود. ایران امروز ایران قبل از جنبش سبز نیست و دیگر نخواهد شد.
پس از جاری شدن این سیل جغرافیای سیاسی ایران تغییر کرده. رهبران حاکم پس از این باید قبل از هر حرکت خود ( چه سیزده ابان باشد، چه روز قدس، چه نمازجمعه و چه دیدار با هنرمندان و یا نخبگان حتی خودی ) باید بترسند که ایا این گام انها در یک چاله جدید فرو خواهد رفت و یا در یک دره ای عمیق.
انها زنده بودن جنبش سبز را با پوست و گوشت خود لمس میکنند. چگونه شما انرا مرده می پندارید برایم تعجب اور است.
تمام این به حضور پذیرفتن های نخبگان و هنرمندان از طرف اقای خامنه ای نشان از یک واکنش دارد نه کنش. نشان از ضعف دارد نه از قدرت. او احتیاج دارد که هوادار برای خود به صحنه اورد. میدانید چرا؟ برای انکه جبهه مقابل از این هواداران بسیار دارد و انها را به راحتی به صحنه می اورد. او حرکت جنبش سبز را میبیند.
جنبش سبز همانند رودخانه ای است که شما قادر به دیدن ان نیستید. چرا که به نظر می رسد جایگاه فکری که در ان قرار گرفته اید در پشت دیواری قرار دارد و شما را از دیدن ان محروم کرده است.
برای کسی که حرکت و ثمرات این جنبش را نمی تواند ببیند خواندن این جمله را توصیه میکنم.
چشمها را باید شست جور دیگر باید دید.

داریوش سجّادی گفت...

فردی با نام مهسا دو بار پیغام گذاشته و در هر دو بار با استفاده از مستهجن ترین و مبتذل ترین کلمات به زعم خود اینجانب را تهدید به ننوشتن کرده و متاسفانه برخلاف میلم هیچکدام از دو پیغام را منتشر نکردم قبلاً هم گفته ام و اکنون نیز تکرار می کنم
در انتشار نقطه نظرات علاقه مندان هیچ عذری وجود ندارد جز تخریب شخصیت شان از طریق بددهانی
دوستانی که شان قلم را به پلشتی می آلایند مطمئن باشند تنها در حق انسانی خود جفا می کنند والی چنان ناسزاها و هتاکی هائی ارزنی استعداد ایجاد عصبانیت در ایجانب را ندارد
این قبیل دوستان توجه داشته باشند گفتار نیک از کردار نیک برمی خیزد و کردار نیک نیز از پندار نیک همچنانکه گفتار زشت بازنابی از کردار و پندار زشت مرتکب است!

Saber Rastikerdar گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.