۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

آسیاب به نوبت

انتشار مصاحبه آقای سهند شمس اسحاقی با اینجانب مطابق انتظار واکنش های گسترده و بعضاً متناقض را به همراه داشت
آدرس لینک مصاحبه:
http://sahandshams.blogspot.com/2009/12/blog-post.html
لینک های زیر چند نمونه از واکنش به این مصاحبه است
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/097666.php
http://www.rahesabz.net/story/tozih2/
http://news.gooya.com/politics/archives/2009/12/097632.php
http://raminbokharaei.blogspot.com/2009/12/blog-post_3930.html
سایت های متعدد دیگری هم بر حسب اصولگرا یا سبز بودن شان اقدام به انتشار یا نفی مصاحبه مزبور کردند
در مجموع ظاهراً اصولگرایان با توجه به سنگین تر بودن کفه نقد این مصاحبه نسبت به جنبش سبز از مطالب مطرح شده در آن استقبال کرده اند تا جائی که مشاهده کردم روزنامه کیهان بخش های عمده ای از این مصاحبه را به سنت مالوف خود در شماره 24 آذر اطلاع رسانی نمود
http://kayhannews.ir/880924/2.htm#other208
بخشی از واکنش هائی که بصورت مستقیم و غیر مستقیم به اطلاع اینجانب رسید ناظر بر یک کشف مهم و همیشگی از جانب کسانی بود که در سوزاندن کورتکس مغز جهت کشف و تحلیل واقعیت های سیاسی و اجتماعی به شدت کاهل و ناتوانند
طرفه آنکه یک نفر از ایشان را که بخوبی می شناسم و تصادفاً روزنامه نگاری در یک رسانه معتبر خارجی است ارشمیدس وار حدس نزدیک به یقین زده که اینجانب در سفر اخیر خود به ایران از وزارت اطلاعات جهت ارائه این نقطه نظرات مواجب گرفته ام!
ناغافل یاد محمد علی ابطحی در جریان اعترافاتش در دادگاه بعد از انتخابات ریاست جمهوری افتادم که بعد از آن اعترافات، دوستانش مدعی شدند به وی قرص خورانده اند و هر چه آن بنده خدا می گفت:
گیریم قرص خورانده اند اعترافات من ناظر بر ادله بود قرص که نمی تواند ادله سازی کند.
بگذریم که تاکنون هم که ایشان از زندان آزاد شده کمترین شبهه ای به اعترافاتش مبنی بر تحت فشار و شکنجه اظهار داشتن آن اعترافات وارد نکرده
اما از میان واکنش های بوجود آمده پیرامون این مصاحبه دو نمونه برای اینجانب حائز اهمیت بود چرا که این دو نمونه شاخصی آشکار از فضای سیاسی ایران را در اختیار تحلیلگران قرار می دهد
نخست سایت آینده با گرایش نزدیک به آیت الله هاشمی رفسنجانی و قرار داشتن در موضع مخالف دولت و هم سو با جنبش سبز که در انتشار بخشی از آن مصاحبه در معرفی اینجانب آورده است:
«داریوش سجادی، روزنامه نگار سایت های اپوزیسیون که البته گویا ارتباطاتی هم با داخل دارد»
http://www.ayandenews.com/news/16452/
و دوم روزنامه وطن امروز که از نشریات حامی دولت است در شماره مورخ 28 آذر ضمن درج بخش هائی از آن مصاحبه، اینجانب را بدین شکل معرفی کرده:
«داریوش سجادی، نویسنده مطرح سایت‌های خارج کشور که گفته می‌شود با برخی سرویس‌های اطلاعاتی غربی روابطی دارد»
http://www.vatanemrooz.ir/1388/9/28/VatanEmrooz/314/Page/2/?NewsID=19942
همانطور که در پست قبلی متذکر شده بودم بدلیل آنکه تقریباً عموم دوستان اینجانب در ایران نوعاً وابسته به جنبش سبزند ضمن پوزش از ایشان بدلیل احتمال تکدر خاطرشان از مسائل مطرح شده در این مصاحبه از ایشان توفع کردم تا حداقل حق را برای داشتن نظراتی متفاوت با خود را برای اینجانب برسمیت بشناسند لیکن علی رغم چنین توقعی و مطابق انتظارم کسر بزرگی از ترشروئی ایشان متوجه اینجانب شد
چرائی این ترشروئی را بوضوح می توان در دو نقل قول بالا از سایت آینده و وطن امروز ردیابی کرد
واقعیت نچندان پنهان در بین سطور این دو «نقل قول متناقض» موید حاکمیت منطق باینری و جو دیرینه سیاه و سفید در اتمسفر سیاسی ایران است
اتمسفری که در آن انسان مُخیـّر است از بین دو جبهه پلیدی و پاکی دست به گزینش بزند
اتمسفری که در آن شما یا با مائید یا با جبهه مقابل
اگر با مائید یعنی باید بپذیرید در این جبهه تنها کانون انباشت همه خوبی ها و پاکی ها و روحانیت ها و معنویت ها و صداقت ها و صمیمیت ها و زیبائی هاست همچنانکه بلافاصله باید بپذیرید جبهه مقابل یعنی دره ای از پلشتی و پلیدی و جنایت و کثافت و دنائت و سفاهت و بدویت و شناعت و حماقت و ضلالت است!
چنین برداشتی تعلق به هر دو طرف مجادله دارد یعنی هم سبزها و هم اصولگرایان متفقاً قائل به آنند همه خوبی ها تعلق به جبهه خودی وهمه زشتی ها در جببه مقابل است
طبیعتا در چنین فضائی تکلیف کسی که نخواهد تن به چنان دیالکتیکی بدهد و بکوشد با تن ندادن به موج، خود را در میانه میدان و با نگرشی واقعبیانه و غیر متعصب تعریف کند بسیار پرهزینه خواهد بود و چنین فضائی است که از آن درجه از استعداد برخوردار است تا سجادی و سجادی های نوعی را مُبدل به مامور سیا و وزارت اطلاعات بصورت هم زمان کند! و ایضاً وی را مستحق تهاجمی همه جانبه از هر دو طرف مخاصمه نماید.
دوستان گرامی کمتر به این نکته توجه می کنند که اینجانب در کسوت یک روزنامه نگار حق ندارم جهتگیری قلم خود را ناظر بر خوشآیند یا بدآیند مخاطب قرار دهم
البته هستند و می شناسم روزنامه نگارانی را که در خروش امواج، به مهارت موج سواری می کنند و صرفاً برای کسب شهرت و محبوبیت آنگونه می نویسند که دلدار پسندد!
حال این دلدار می تواند مردم باشد یا حاکمان
اما از نظر من روزنامه نگار موظف است قلم خود را صرفاً فدیه حقیقت کند. قلمی که خود را جز حقیقت وام دار غیر کند در روز واقعه چشم خود را بر روی کجروی می بندد حال این کجروی چه از جانب حکومت باشد و چه از جانب مردم
روزنامه نگار موظف است ناراستی ها و کجروی ها را در هر زاویه دیده و منعکس کند
پیروی از خوشآیند یا بدآیند مخاطب، رسالت سیاستمدار است که برای ورود به قدرت و حفظ و بسط آن محتاج کسب رضایت مخاطبانش هست
روزنامه نگار را نه غم دوزخ و نه عشق بهشت است
گذشته از آنکه دوستانی که از آن مصاحبه برآشفتند کمتر به این نکته توجه کرده و می کنند که اینجانب یک اکتیویست سیاسی نیستم تا بر اساس صلاح جبهه خودی و مضار جبهه دشمن جهتگیری قلمی و عملی نمایم
شخصاً در زمانی که کلاه روزنامه نگاری را بر سر دارم و داریم نباید از صاحبان این کلاه چیزی ورای اقتضائات این حرفه توقع کرد
قهراً اینجانب نیز بیرون از حوزه روزنامه نگاری دارای گرایشات مشخص سیاسی بوده و هستم و به تناوب در بیرون از کسوت روزنامه نگاری گرایشات و جهتگیری سیاسی خود را بنفع جبهه خودی و علیه جبهه مقابل منتشر کرده و می کنم
کمااینکه در خلال انتخابات گذشته نیز به وضوح و صراحت در اردوی جناب آقای کروبی در حد وسع و توان خود فعالیت قلمی کردم اما آن فعالیت ها نه در حوزه ژورنالیسم بلکه در مقام یک کمپین انتخاباتی بود که کلاه روزنامه نگاریم را موقتاً به کناری گذاشته و کلاه دیگری را بر سر گذاشته بودم
نکته مهم دیگر آنکه کسر قابل اعتنائی از دوستان بر من خرده گرفته و می گیرند که چرا در اکثر تحلیل هایتان علی رغم انتقادات تند یا لطیف در نهایت ملاحظات حکومت و ساختار سیاسی موجود را رعایت می کنید
در پاسخ به این عزیزان نیز هر چند قبلاً بصورت خصوصی گفته ام اما این بار و اینجا مایلم در علن و با صراحت اعلام نمایم که شما به درستی متوجه شده اید و دوات قلم من در هر حالتی نمی تواند و نمی خواهد با کلیت و ساختار نظام موجود و حاکم بر ایران همآوردی کند
دلیل آن نیز بوضوح روشن است
میلیمتر به میلیمتر این نظام برآمده از خون بهترین دوستان و پاک ترین فرزندان این مملکت است که جان عزیز خود را در انقلاب و جنگ فدیه استقرار و بقای این نظام کردند
نسبت اینجانب با نظام جمهوری اسلامی، نسبت پدر و فرزندی است
اینجانب و امثال اینجانب خود را ذیل نظام تعریف نکرده بلکه خود را مالک نظام می دانیم و فرض را بر این قرار می دهیم که در بدترین حالت این فرزند ناخلف از کار درآمده!
اما کدام پدری فرزند ناخلف خود را می کُشد یا حکم به کشتن آن می دهد یا در مقابل کشته شدن اش بی اعتنائی می کند؟
همه اهتمام چنان پدری در چنان حالتی تلاش بمنظور اصلاح و رستگاری فرزندش هست و باید باشد
این قراری بود که اینجانب و امثال اینجانب در جنبش اصلاحات داشتیم و هنوز هم بر عهد خود وفاداریم
آنانی که در سودای براندازی نظام به جنبش اصلاحات یا جنبش سبز پیوستند خوش آمدند! اما مطمئن باشند کمترین حسابی بر روی اینجانب و امثال اینجانب نباید باز کنند.
خوش برانید!
اگر موفق شدید و به استعداد جمیع ملت ایران نظام ایده آل خود را در ایران مستقر کردید مطمئن باشید اینجانب و امثال اینجانب به احترام اهتمام و مشروط بر اقبال تان نزد قاطبه مردم، تمام قد در مقابل تان تعظیم می کنیم اما شما نیز حرمت نگاه دارید و در انجام رسالت و ساختار شکنی حماسی تان از ابزار صداقت بهره برده و ابزارهای نظام را بی اعتقادانه مصادره نفرمائید!
در انتها دوستان اصولگرا خصوصاً روزنامه کیهان که مشاهده کردم از مصاحبه مزبور بشدت به وجد آمده بود را نوید می دهم که چندان دل به مصاحبه مزبور نبندید
هر چند اینجانب از بند بند مطالب عرضه شده در آن مصاحبه دفاع می کنم اما این امر ارزنی تائید کننده پلشتی ها و جفاکاری های شما علیه همان نظام و انقلاب و اسلام و امامی که آقایان موسوی و کروبی مکرراً دغدغه تضعیف آن را توسط نابلدی ها و کینه ورزی ها و انحصارطلبی هایتان اعلام می دارند، نیست و نمی تواند باشد.
انشاالله آسیاب به نوبت!
خدمت شما بزرگواران نیز بموقع عرض ادب خواهم کرد کمااینکه پیشتر نیز در حد وسع و توان قلمی و لسانی ام در خدمت تان بوده و انشاالله خواهم بود
والسلام

۱۱ نظر:

ناشناس گفت...

اما از نظر من روزنامه نگار موظف است قلم خود را صرفاً فدیه حقیقت کند. قلمی که خود را جز حقیقت وام دار غیر کند در روز واقعه چشم خود را بر روی کجروی می بندد حال این کجروی چه از جانب حکومت باشد و چه از جانب مردم
روزنامه نگار موظف است ناراستی ها و کجروی ها را در هر زاویه دیده و منعکس کند
+
نهایت ملاحظات حکومت و ساختار سیاسی موجود را رعایت می کنید
در پاسخ به این عزیزان نیز هر چند قبلاً بصورت خصوصی گفته ام اما این بار و اینجا مایلم در علن و با صراحت اعلام نمایم که شما به درستی متوجه شده اید و دوات قلم من در هر حالتی نمی تواند و نمی خواهد با کلیت و ساختار نظام موجود و حاکم بر ایران همآوردی کند
آقای سجادی این بخش دوم ثابت می کنه شما حتی اگه متوجه هم بشید نام اشکال دار خلاف حرف اولتون رسالت روطنامه نگاری و روزنامه نگاری بدون تعصب رو می ذارید منار و دروغ می گید.
الان هم درک ما اینه شما بنابر همین حرف که زدید دارید دروغ می گید درباره جنبش سبز. برای شما نه مردم نه حقیقت ارزش نداره اگه در برابرش نظام باشه. بی خودی اسم روزنامه نگار رو روی خودتون نزارید چون در موقع لزوم صرفا یه تبلیغات چی نظامید. آقای سجادی این تناقض در حرفاتون رو چه جور توجیه می کنید؟ ما به شما اعتماد نداریم شما می گید هرگز علیه نظام چیزی نمی گید. پس ازکجا بدونیم اگه نظام راه غلط بره می گید؟

ناشناس گفت...

یک نکته دیگه آقای سجادی درباره آقای ابطحی.
آقای سجادی ایشون آزادیش مشروطه. می دونید اژه ای چی گفته؟ حکم دادگاه تجدید نظر این افراد وابسته به رفتارشون هنگام آزادی موقته. اینو که شما باید یدونید. حتی تلویزیون ایران هم حرفهای اژه ای رو پخش کرد. پس چرا از عدم تکذیب می گید.
ثانیا میشه بگید استدلال های ابطحی چی بوده؟ تقلب ممکن نیست چون تعداد زیاده. این همشه. بقولی رضاخان زمان مدرس تقلب کرد اون موقع چی با حساب شما حرف رضاخان هم راست بود نبود؟آقای سجادی حرفای ابطحی تو فیسبوکش در باره رئیس جمهور موسوی پس از دیدار خانم رهنورد و آقای رئیس جمهور با آقای ابطحی رو در آزادی موقت آقای ابطحی مقایسه کنید با نسبت دادن نادان به ایشون. دیدار آقای ابطحی با آقای خاتمی رو مقایسه کنید با حرف آقای ابطحی در باره آقای خاتمی در باره خائن بودن خاتمی. چه کسی با یک خائن حاصره حرف بزنه؟ کی یک خائن رو به خونش راه میده؟
آقای سجادی حرفای متهمانه پرونده وبلاگ نویسها در خارج رو ببینید. ادعا می کنند که زندگی بچه هاشون رو تهدید می کردند. می تونید به آرشیو VOAPNN هم مراجعه کنید. آقای سجادی اینجا ایرانه نه آمریکا در نظامی که ازش دفاع می کنید. خانواده یک متهم هم در خطرند پس بی خود نادانسته حرف نزنید. اگر می دونید و اینها رو میگید هم باید بگم حق با دوستانه شما با پول یا وسوسه به جایی رسیدن یا تعصب کور شدید.

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
من کجا گفتم هرگز علیه نظام چیزی نمی نویسم
از کجای نوشته من چنین فکتی مستفاد شده است
خواهر یا برادر گرامی عاجزانه استدعا دارم در تعقیب مسائل سیاسی کمی دقت و تامل داشته باشید
نیم نگاهی به نوشته های قبلی اینجانب چنانچه از سر بغض نباشد بخوبی به شما جهتگیری تحلیلی و انتقادی آن را نشان می دهد
همه حرف من آن بود انتقادات من در چارچوب نظام مستقر و بمنظور اصلاح کژی های آن است
این همان چیزی است که از دوم خرداد 76 در منشور نانوشته اصلاح طلبی از سوی خاتمی و جمیع اصلاح طلبان اعلام شد
در ضمن دوستی با نام مهسا که عمدتاً مطالب این وبلاگ را دنبال می کند و زحمت گذاشتن پیغام هم می گذارد مدتی بود تشریف نداشتند و اسباب دلنگرانی اینجانب را فراهم کرده بودند
خوشبختانه امروز مشاهده کردم ایشان مجدداً تشریف آورده و پیغام گذاشته اند
از لطف و زحمت ایشان کمال امتنان را دارم اما متاسفانه چون همواره پیغام های خود را آلوده به درشتی و ابتذال کلام می کنند امکان انتشار آن را به اینجانب نمی دهند
ضمن تشکر از تقبل زحمت ایشان امیدوارم دلچرکین از عدم انتشار پیام شان نشده و برای امکان انتشار پیغام های خود شرط ادب را بجا آورند

ناشناس گفت...

نظام یا ارزشها
اقای سجادی نوشته‌اید

اینجانب و امثال اینجانب خود را ذیل نظام تعریف نکرده بلکه خود را مالک نظام می دانیم و فرض را بر این قرار می دهیم که در بدترین حالت این فرزند ناخلف از کار درآمده!

می خواستم بدانم نظام برای شما اصل است یا ارزش هایی که بر اساس ان نظام را انتخاب کرده اید؟
اگر این دو در مقابل هم قرار گرفتند دفاع از کدام یک را ارجح میدانید؟
ایا میتوانید تصور کنید رهبری نظام بواسطه اعمالش روزی صلاحیت رهبری را از دست بدهد؟
برای مثال بواسطه رفتارهای دیکتاتور مابانه، سرکوب مخالفان، محدود کردن ازادی بیان، سکوت در مقابل کشتار مخالفانش، انحراف از اسلام و....
چه تفاوتی بین نظام ، اصل ولایت فقیه و رهبری کنونی ان وجود دارد؟ ایا میتوان مخالف اصل ولایت فقیه و یا رهبری کنونی بود و خود را مخالف نظام ندانست؟
اگر کارگزاران رهبری نظام بقول خود شما قاتلان کهریزک در امدند و رهبری و نظام برخوردی با انها نکردند و آن‌ها را بازخواست نکرد، ایا از نظر شما هنوز نظام و رهبری ان قابل دفاع هستند؟
چه رفتارهای احتمالی باید کارگزاران نظام از خود نشان دهند تا شما دست از حمایت ان بردارید؟
ایا به گردانندگان نظام با این حرف چک سفید نیمدهید که هرچه کنید من هوادار ابقای شما هستم؟
از شمای مسلمان می پرسم بر سر فرزند ناخلف نوح چه امد؟ ایا نوح از فرزند خود در ان شرایط دفاع کرد؟
سعید

ناشناس گفت...

سلام
خوشحالم که متن رو چاپ کردید ولی از اونجا که پاسخی نداید ناچار نتیجه می گیرم پاسخی ندارید. آقای سجادی یک روزنامه نگار اگه واقعا تعصب نداشته باشه اگه بدونه نظامی که دوستش داره اشتباه می کنه می گه.
در اینجا می گید:
در پاسخ به این عزیزان نیز هر چند قبلاً بصورت خصوصی گفته ام اما این بار و اینجا مایلم در علن و با صراحت اعلام نمایم که شما به درستی متوجه شده اید و دوات قلم من در هر حالتی نمی تواند و نمی خواهد با کلیت و ساختار نظام موجود و حاکم بر ایران همآوردی کند
قلمتون نمی خواهد با نظام هماوردی کنه و در پایین می گید:
یلیمتر به میلیمتر این نظام برآمده از خون بهترین دوستان و پاک ترین فرزندان این مملکت است که جان عزیز خود را در انقلاب و جنگ فدیه استقرار و بقای این نظام کردند
نسبت اینجانب با نظام جمهوری اسلامی، نسبت پدر و فرزندی است
اینجانب و امثال اینجانب خود را ذیل نظام تعریف نکرده بلکه خود را مالک نظام می دانیم و فرض را بر این قرار می دهیم که در بدترین حالت این فرزند ناخلف از کار درآمده!
اما کدام پدری فرزند ناخلف خود را می کُشد یا حکم به کشتن آن می دهد یا در مقابل کشته شدن اش بی اعتنائی می کند؟
همه اهتمام چنان پدری در چنان حالتی تلاش بمنظور اصلاح و رستگاری فرزندش هست و باید باشد
آقای سجادی اگر این نظام رو بفهمید قابل اصلاح نیست پی؟ به نظرما سید علی خامنه ای زایده ی این نظامه. نظامی که قدرت مطلقه می ده دیکتاتور به دنیا میاره.
آقای سجادی اولا در دلیلتون هیچ نگفتید چون این نظام درسته. باید اگه نظام درسته حفظش کرد نکه چون کشته داده خودتون رو مالک می دونیدد. مثل شما به مثل چدری می مونه که بچه اش قتل کنه ولی به دروغ کتمان کنه این رو با محبت پدرانه میشه فهمید. ولی نمیشه توجیه کرد. باید پسر خاطی رو به قانون بسپرید. اگه نظام پسرتون هم باشه اگه قتل کنه نمی شه گقت قصاص نشه، میشه؟
این که نظام رو مال خودتون می دونید توچیه نمی کنه این موضوع رو.
درباره آقای ابطحی هم توضیح بدید. آیا کسی که لباس روحانی رو داره و داییش و خودش برای نظام تلاش کزده، یک خائن رو به خونه اش دعوت می کنه؟ آقای سجادی در باره ی نقش حکم دادگاه تجدید نظر در مورد آزاد شده ها نمی تونید کتمان کنید حرفهای اژه ای از تلویزیون خودمون پخش شد.
اینها رو هم توضیح بدید. اینو بگم من با حرفاتون مخالفم وبی نمی گم رشوه گرفته اید می گم حرفاتون از سر تعصب به نظامه.
موفق باشید.

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
از توجه شما ممنونم و اگر اجازه دهید سر فرصت پاسخ سوال های شما را خواهم داد

من گفت...

سلام

یاد فرهاد جعفری افتادم ، بنده خدا برای خودش تمام قد سکولار بود ولی به خاطر اینکه عقاید خودش را بدون ترس از پوزیسیون و اپوسیزیون و رسانه ها و کوفت زهرمارها مطرح کرد هر روز یک اتهام بارش می کردند ، اتفاقا کیهان هم یکی دوبار با اکراه تحویلش گرفت

قلمی که برای حق قدم بردارد از طعنه ها باز نمی ایستد ، به قول استاد ما :

"باعلی همراه اگر هستی ملامت پیشه باش"

یاعلی

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
شما بظاهر از من سوال کرده اید اما هیچکدام از آنها سوال نیست بلکه جملاتی معترضه در قالب سوال است که پاسخ و بلکه داوری خود را پیشآپیش در آن قرار داده اید
البته که نظام مستقل از ارزش هایش نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد
اما آیا صرف اینکه حکومتی دستش به خون شهروندانش آلوده شود بخودی خود موید از مشروعیت افتادن آن حکومت است
با چنین منطقی آیا باید حکومت علی ابن ابیطالب را به واسطه قلع و قمع مخالفانش در نهروان و صفین و جمل نامشروع تلقی کرد
البته امیدوارم اشتباه نتیجه نگیرید که منظور من از این گزاره مطابقت دادن برخورد حکومت با خوارج و اصحاب بنی امیه و خوارج و فرصت طلبان جنگ جمل است بلکه مایلم بدینوسیله نوع و جنس استدلال شما را زیر سوال ببرم
داوری در مورد جنس برخورد حکومت با ناآرامی های بعد از انتخابات را بدلیل احساسی و غیر منطقی بودن فضا در هر دو طرف مخاصمه را نه تائید می کنم و نه تکذیب بلکه تا رسیدن به فضائی آرام و منطقی پاسخ به این سوال را موکول به آینده خواهم کرد
به وقتش بنده نیز حرف هائی برای گفتن دارم
حرف هائی که جدید نیست و خوشبختانه قبل از آغار مخاصمه صراحتاً هشدار آن را دادم و متاسفانه هیچکدام از دو طرف مخاصمه کمترین وقعی بدان نگذاشتند
موفق باشید

ناشناس گفت...

متاسفم اینو میگم. آقای سجاددی بزرگترین آفت یک روزنامه نگار بی صداقتیه نناشی از تعصبه. عذر می خوام اینو می گم ولی همه جر من این برداشت رو می کنند.
ببینید اول می گید اینها سوال نیست و من پاسخ رو در ذهن دارم پس اصلا نکر سوال بودنش می شید در حالیکه بالاتر گفتید:
از توجه شما ممنونم و اگر اجازه دهید سر فرصت پاسخ سوال های شما را خواهم داد
بالاخره پاسخ داره یا نه؟ سوال هست یا نه؟
بعد آقای سجادی می تونستید در مورد برخورد آقای ابطحی بعد از تحقیق حرف بزنید. و پاسخ یبدید که بالاخره به نظر ایشون آقای خاتمی خائنه یا نه.
در بخش بعد ی می گید:
اوری در مورد جنس برخورد حکومت با ناآرامی های بعد از انتخابات را بدلیل احساسی و غیر منطقی بودن فضا در هر دو طرف مخاصمه را نه تائید می کنم و نه تکذیب بلکه تا رسیدن به فضائی آرام و منطقی پاسخ به این سوال را موکول به آینده خواهم کرد
عذر می خوام ولی اینطور نتیجه می گیرم که پاسخی نمی دید، انتظار نداشته باشید همه بگند جوابی داشتید و ندادید. من پیش داوری نمی کنم. ولی برداشتی که به ذهن می رسه اینه که می خواید به دلیل دیگه ای از جواب دادن اجتناب کنید.
در مورد حکومت امام علی و خامنه ای می گید. آقای سجادی اگر مولا کسی رو بدون اینکه حقش مرگه بکشه اونهم ظالم و جائره ولی اینطور بوده؟
هردو مون می دونید شباهتی وجود نداره خودتون رو به جملیزه کردن فضا پیوند ندید
متاسفانه شما ایران نیستید و درک مستقیمی از حوادث ندارید. روز 30 خرداد مردم رو بدون شعار دادن در خروج از مترو می زدند. برای همین جمع شدن سخت شد. اینو نشنیدم این کتک رو خوردم. آقای سجادی ببینید . آقای سجادی می تونید این عمل رو توجیه کنید؟ آقای سجادی امیدوارم دوباره نگید خوب الان فضا برای جواب مناسب نیست.
آقای سجادی من خوشبینم و بگم بله همینطوره ولی باور کنید باور کردنش برای همه سخته. شما ازتون سوال میشه پاسخی نمی دید. انتظار دارید چه فکری بکنند؟ در حالیمه در زمان مصاحبه تون مگه فضا آروم بود؟ اون وقت نگفتید در فضای آرام حرف می زنم و حرفاتون رو زدید. وقت پاسخ دادن اینو میگید؟ من باور می کنم چون واقعا خوشبینم. بقیه چی؟

ناشناس گفت...

امیدوارم از حرفام ناراحت نشید. این دید کسی از بیرون به شماست. امیدوارم با صداقت نظرم رو و پاسختون رو چاپ کنید.
موفق باشید.

ناشناس گفت...

Aseyab be nobat, kheli bamazeh bod
bechareh keyhan che poze medad be ashobgaran hala 1 nafar ham harfeh hagh mezanad inghadr sabzha azeyat mekonand ta injor meshvad vaghean chera? bayad enghadr feshar beyavarehd sabzhayeh lajani