هـَروَله بعد از اظهارات حجت الاسلام صدیقی امام جمعه تهران مبنی بر تقيّـُد بیشتر بانوان به حجاب و پرهیز از معصیت جهت عدم لرزش دل جوانان و حصول غضب خداوند، اگر برای گوینده اش آبی نداشت اما خُرم دلی کسر وسیعی از ایرانیان خارج از کشور را فراهم کرد از جمله سرکار خانمی بنام شادی صدر. این علیا مخدره! طی نوشتاری از سر غیظ افاضه فرموده اند که:
چندان فرقی بین حجتالاسلام صدیقی با هر یک از پسران تازهبالغ دیروز و مردان طرفدار حقوق بشر و حقوق زنان امروز نمیبینم؛ غیر از این که او دستکم در آنچه هست و آنچه میگوید، یک روی تر است.
ایشان در ادامه با ذکر ادعاها و ادله بعضاً منطبق با واقعيت، جمیع مردان ایرانی را متهم کرده که برخلاف ژست های شبه روشنفکری آقایان علی الظاهر تحصیلکرده هیچ تفاوتی در رویکرد اروتیک و نگاه سکشوال ایشان به زنان با دیگر مردان ایرانی وجود نداشته و جملگی صرف نظر از ظواهر و منش و سلوک و قشر و قوم و فرهنگ شان، زن را صرفاً در دایره شهوت تعریف کرده و می کنند.
http://www.mardomak.org/news/Shadi_Sadr_On_Boobquake/
هر چند شخصاً هیچ وقت از روحیات و خُلقیات و سلوک این دختر خانم نورسیده و نوباوه در عرصه فعالیت های حقوق بشری خوشم نيآمده و مشارالیه و امثال وی برای اینجانب همواره بمثابه نماد جامعه شبه روشنفکری متوهم ایران بوده و هستند که با گذراندن چهار ترم دانشگاهی احساس قدم گذاشتن بر آسمان پیدا کرده که همه فهم و شعور و دانش و بینش و بصیرت و فضیلت به طرفة العینی به ایشان حلول شده و اکنون موظفند از موضعی متفرعنانه و همه چیزدانی و نگاهی عاقل اندر سفیه به رعایای شان «انذار و تبشیر» کرده و اخلاق و زندگی و انسانیت را تمشیت فرمایند!
خصوصاً آنکه چهار تا نهاد خارجی هم برای مشارالیها کف هم بزنند و چند جایزه هم تقدیم شان کنند که در آن صورت حساب رعایا و سفلگان تحت تفقد ایشان با کرام الکاتبین است.
علی رغم چنین سلوک و خود شیفتگی نارسیوس گونه ای نمی توان منکر شد که اظهارات اخیر وی رگه هائی از واقع بینی را در خود حمل می کند.
با این تفاوت که مشارالیه این بار نیز در تشخیص «مو» تبحر ورزیده اما کماکان از رویت «پیچش مو» ناتوان مانده.
عصاره کلام مشارالیه ناظر بر آن است که زن در چشم و دل مردان ایرانی اعم از سنتی یا مدرن و بی سواد و پُرسواد، مايملکی سکشوال معنا شده که هیچ رسالتی جز بهره جنسی رساندن به آقایان ندارد.
ادعائی که علی رغم ظاهر گزنده اش «با یک تکمله» حاکی از واقعیت است و آن اینکه زن نه فقط در چشم و دل مردان ایرانی اعم از با سواد و بی سواد و سنتی و مدرن بلکه در چشم دل جمیع مردان جهان و در تمام طول تاریخ موجودیتی سکشوال فهم و درک و تعریف شده و می شود. اما نکته غیرقابل اغماض آن است که اساساً چرا مشارالیه این واقعیت غیر قابل کتمان را در قالب جمله معترضه ادا کرده اند؟
چه مشکلی با این مسئله دارند که زن در چشم مرد صرفاً قرائتی شهوانی دارد؟
هر چقدر هم ایشان فمنیست باشند مگر می توانند منکر بهره و حظ سکشوال دو جانبه بین زن و مرد شوند؟
ایشان باید به این نکته متفطن باشند که چه آن جنتلمنی که در اوج مبادی آدابی و تشخص، تعارف Lady's First به بانوان می فرمایند و چه آن لـُمپنی که مترصد دست درازی و متلک گوئی به ايشان در خلوت و جلوتند هر دو در تحلیل نهائی در جستجوی کامجوئی از زن و سکس زن با تکیه بر استعدادها و توانائی ها و خرده فرهنگ های خودند.
قطعاً خانم صدر و امثال ایشان مشکلی که با اصل سکس ندارند و همه حرف شان دعوا بر سر چگونگی حصول به سکس است:
کرهاً یا اشتیاقاً!
مشکل ایشان بی توجهی به ساختار تعريف پدیده ها است که در آن دو ویژگی با يکديگر تعامل مستقیم دارند:
نخست کارکرد پدیده و دوم تناسب آن کارکرد با کارورز پدیده.
به عبارتی تعريف یک پدیده در جهان ذاتی مُتکی بر خواص مُعـَـرف و نیاز مُعـِـرف به آن پديده است. بر این مبنا در تعریف پدیده ای بنام زن، ایشان نیزدر چارچوب تناسب طبعی و وجوه و تمایزات و ویژگی های زنانه اش با مرد، اعتبار و معنا می يابد. طبيعتاً در چنین تناسبی رابطه و نیاز یا کارکرد، حلقه وصل بین زن و مرد می شود. در نتیجه در تعریف زن محکوم به عطف توجه به وجوه فیزیولوژیک و بایولوژیکال زن به عنوان کارکرد وی و تناسب آن با بهره بَرَنده از آن نیاز یا کارکرد هستیم.از این حیث مبنای تعریف زن متکی بر یک نیاز سکشوآل مردانه است.
به بیانی دیگر سکس پدیده ای ذاتی و غریزی است که در بطن انسان تعبیه شده. زن و مرد «پروگرام» شده اند تا از حيث جنسیت از یکدیگر لذت سکشوال ببرند.
هيچ فضیلت یا رذیلتی بر این نیاز دیکته شده بر انسان حاکم نیست. فضیلت و رذیلت ناظر بر چگونگی مرتفع کردن این محکومیت به لذت بردن بین زن و مرد است.
پیشتر در مقاله «آسمان سیاه» گفته بودم:
احتجاجات آقايانی که جلوتر از بانوان مدافع بی حجابی زنان شده و بی حجابی را به فرهيختگی و پيشرفت و مدنيت و روشنفکری ترجمه می کنند، بمثابه ادله محيرالعقول فرقه مسعود رجوی است که برای توجيه چرائی تحميل ازدواج همسر مهدی ابريشمچی با مسعود رجوی، متوسل به خلق تئوری ابله پندارانه مخاطبان مبنی بر «ارتقا ايدئولوژيک» سازمان شدند!!!
ظاهراً سازمان در بيان اين مطلب ساده که مريم ابريشمچی، چشم کامجويانه مسعود رجوی را گرفته، مأخوذ به حيا بودند و برای استتار اين زياده خواهی سکشوال می کوشيدند با خلق واژه های نامفهوم و ادله نامانوس سورچرانی پائين تنه جناب رجوی را سفيهانه مستوره الفاظ ايدئولوژيک کنند.
بر همين اساس جای آن هست تا بانوان محترم زير گوش همه آقايانی که مدافع بدن نمائی ايشان با توجيه فرهيختگی و روشنفکری و مدرن و متجدد بودن می شوند به آهستگی بفرمايند: ... خودتانيد!
ازسوی دیگر احتجاج مذهبیون سنتی مبنی بر دنی و پست و فسق آوری حضور اجتماعی زنان نیز قبل از آنکه متکی بر حجت شرعی یا عقلی باشد ریشه در تعصبات فرقه ای داشته و دارد.
بخاطر دارم در تابستان سال 78 که وزارت ارشاد اقدام به برگزاری کلاس های آموزش روزنامه نگاری در شهرستان ها کرده بود و از تهران برخی از روزنامه نگاران را جهت شرکت در این کلاس ها اعزام می کرد در یکی از این اعزام ها در استان همدان، در زمان فراغت بین دو کلاس فرصت بحث آزاد به حضار در کلاس را دادم و بحث ناخواسته به موضوع حجاب کشیده شد. در این میان عاقله مردی به صفت ظاهر متشرع ضمن حَـکـَم قرار دادن اینجانب در کمال صداقت و باور قلبی پرسید:
استاد! شما خود قضاوت کنید وقتی اول صبح بعد از خواندن نماز و صرف صبحانه عازم محل کار می شویم و متاسفانه برخلاف انتظار در خیابان مواجه با زنانی می شویم که هفت قلم خود را آرایش کرده اند، آیا از این مسئله چندش تان نمی شود!؟
در پاسخ به ایشان و در کمال تحیّر که علی القاعده منجر به شادمانی حضار جوان تر کلاس هم شد گفتم:
خیر! دیدن زنان زیباروی و آرایش کرده که چندش آور نیست! نه تنها چندش آور نیست بلکه بغایت لذت بخش و خوشآیند است.
اگر در اسلام تاکید بر عدم جلوه گری زنان و چشم پاکی مردان در عرصه اجتماع شده این از باب چندش آوری جمال زن نیست بلکه ناظر بر حفظ سلامت اجتماع از عرصه نظربازی و زیاده خواهی های نامشروع جنسی بین زنان و مردان است.
مطمئن باشید هر مردی که ادعا کند از رویت زنی آراسته و طناز چندش اش می شود یا دروغ می گوید و یا بیمار است و باید تحت درمان قرار گیرد.
مرد ذاتاً و ناخواسته پروگرام شده تا از زن لذت سکشوال ببرد.
ظاهراً سرکار خانم شادی صدر در فهم دلچرکینی خود از نوع نگاه مالکانه و هوسبازانه کسری از مردان به زن دچار خلط موضوع و محمول شده اند.
تفصيل این بحث را در مقاله آسمان سیاه می توانید دنبال فرمائید:
http://www.sokhan.info/Farsi/Zan.htm
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8901270510