۱۳۹۰ اردیبهشت ۳۰, جمعه

يخ فروشان در توهم پارازیت!


به قول چینی ها:
جوان ها «فکر می کنند» پیرها چیزی نمی دانند و پیرها «می دانند» جوانها چیزی نمی دانند!
یا بقول آیت الله بهجت:
ما آمده ایم «زندگی کنیم» تا «قیمت» پیدا کنیم نه این که با «هر قیمتی» «زندگی» کنیم. زندگی ما حکایت آن یخ فروشی است که از او پرسیدند: فروختی؟ گفت: نه ولی تمام شد!
پیرو انتشار پست «بازگشت هخا» که با اتکای بر نمونه «هجویه پارازیت» تعریضی بود به سرگشتگی جماعت اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور، مراوده ای بین اینجانب با آقای کامبیز حسینی، مجری برنامه موسوم به «پارازیت» صورت گرفت که مطالعه آن را برای مراجعین به این وبلاگ خالی از لطف و فایده نمی دانم.

ذیلاً متن کامل این مراوده دو جانبه را جهت اطلاع منتشر کرده ام که با ارسال پیغام آقای حسینی به اینجانب آغاز شد.
با امید به آنکه ایشان و اینجانب بموقع موفق به فروش یخ های زندگی مان شویم، علاقه مندان را به مطالعه متن کامل این مراوده دو جانبه دعوت می کنم:

جناب آقای سجادی
ببخشید از طریق فیس بوک با شما تماس می گیرم. بنده علاقه مند هستم که شما به عنوان مهمان به برنامه پارازیت تشریف بیاورید و نقطه نظرات خودتان را بیان کنید. اگر شما نیز علاقه مند هستید یا علی. به من اطلاع بدهید و من در خدمت شما خواهم بود.
با احترام ـ کامبیز حسینی

جناب آقای کامبیز حسینی
با سلام
احتراماً پیشنهاد شما جهت حضور اینجانب در برنامه پارازیت دریافت شد و به سهم خود از حُسن نیت شما کمال امتنان و تشکر را دارم.
علی رغم این متاسفم که باید توفیق چنین حضوری را از خود سلب نمایم.
اینجانب به احتساب تعلقم به ژورنالیسم سیاسی برخوردار از پرنسیب هائی هستم که بنا بر چنان پرنسیب هائی خود را در رفتار دلبخواهانه محدود و مقید کرده ام. لذا اخلاقاً نمی توانم دعوت جنابعالی جهت حضور در تلویزیون متبوعه تان را پذیرا باشم هر چند همانطور که عرض شد از حسن نیت شما سپاسگذارم. سال گذشته نیز همکار دیگرتان جناب آقای ... چنین دعوتی جهت حضور اینجانب در یکی از برنامه های تلویزیون صدای آمریکا را مطرح کرده بودند که بنا بر همان اصول به ایشان نیز پاسخ منفی دادم.
چرائی چنان پاسخ منفی را بصورتی مشروح تر به ایشان توضیح داده ام که در صورت تمایل می توانید از ایشان جویا شوید.
اما در صورت امکان و تمایل بدم نمی آید اگر جنابعالی استقبال بفرمائید بنده میزبان شما بوده و در مقام مصاحبه کننده گفتگوئی با شما یا از طریق تلفن و یا ایمیل و اسکایپ داشته باشم.
در صورت موافقت ممنون خواهم شد بنده را مطلع فرمائید.
در ضمن در میان کامنت گذاران صفحه فیس بوک تان ملاحظه کردم فردی اعلام آمادگی کرده بود تا وبلاگ بنده را تخریب فرمایند و ظاهراً تهدید خود را عملی کرده اند و از ظهر امروز عملاً امکان ورود اینجانب به وبلاگم از بین رفته.
هر چند مطمئنم جنابعالی نقشی در این بی اخلاقی نداشته اید اما ممنون می شوم چنانچه صلاح بدانید در صفحه فیس بوک تان اطلاع رسانی کرده تا فرد مزبور دست از این شیرین کاری برداشته و مشکل را مرتفع نمایند.
با آرزوی توفیق روزافزون تان در انجام امور محوله
ارادتمند ـ داریوش سجّادی



آقای سجادی عزیزکسی وبلاگ شما را هک نکرده. بلاگر دچار مشگل شده بود و اگر روی لینک زیر کلیک کنید متوجه می شوید که همزمان با وقتی که شما فکر می کردید وبلاگ تان هک شده بلاگر دچار مشگل بوده است.http://status.blogger.com/
در مورد مصاحبه هم من هنوز سر حرفم هستم هر گاه احساس کردید که علاقه مند هستید نقطه نظراتتان را در «برنامه پر مخاطب پارازیت» مطرح کنید من در خدمت شما هستم.با احترام ـ کامبیز

جناب آقای حسینی
فرمایش شما، بنده را یاد پدر و مادرهائی می اندازد که بخاطر توجیه فرزند خردسال شان جهت پذیرش خرید مورد نظرشان متوسل به این حربه می شدند که «ببین همه از همین می خرند» و طفل مزبور نیز بناچار تمکین می کرد.
جناب حسینی سن و سال شما را نمی دانم. ظاهراً جوانید اما بنده تا آن اندازه عمر کرده ام که کیفیت را مُرجح بر پُر مخاطبی یک برنامه تلویزیونی ندانم. خصوصاً آنکه موج سوم تافلر به اندازه کافی متقاعد کننده برتری کیفیت در مقابل اقبال عمومی است. در مقام مثال آیا می توان به صرف تیراژ میلیونی مجله پلی بوی، آن نشریه را برخوردار از ارزش کیفی از حیث تنویر افکار عمومی دانست.
بگذریم.
در مجموع بنده بر سر موضع خود هستم و برای مصاحبه با صدای آمریکا معذورم.
بخاطر دارم «جناب آقای جلالی» ریاست وقت «صدای آمریکا» بالغ بر ده سال پیش پیشنهاد همکاری با صدای آمریکا را به اینجانب داد و در مقام پاسخ خدمت ایشان معروض داشتم:
ترجیح می دهم صبر کنم تا بلکه صدای آمریکا مُبدل به یک رسانه حرفه ای شود.
انتظاری که ظاهراً بلاموضوع است و متاسفانه دوستان در این شبه رسانه استعدادی در حرفه ای شدن ندارند.
به هر حال از پیشنهاد تان ممنونم.
اما بنده در ایمیل قبلی پیشنهاد دهنده مصاحبه خودم با جنابعالی شدم که «حداقل اخلاق» ایجاب می کرد ولو با چنین پیشنهادی هم مخالف باشید، پیشنهاد دهنده را بی پاسخ نگذارید.
بنده کماکان در صورت استقبال جنابعالی بر انجام چنین مصاحبه ای ابرام دارد.
همچنین چنانچه شما نیز اصرار بر مصاحبه با بنده دارید حاضر هستم با «شخص کامبیز حسینی» به صفت شخصی و در هر کجا که بفرمائید در خدمت تان باشم اما متاسفانه حاضر به حضور در مقابل دوربین شبه رسانه دولت ایالات متحده آمریکا نیستم.
زیاده عرضی نیست. داریوش سجادی

آقای سجادی محترم
من نمی دانم شما برای چه رسانه ای کار می کنید و برای کجا می خواهید با من مصاحبه کنید و اصلا چرا؟
شما مطلبی در جهت تخریب شخصیتی بنده و برنامه ام نوشتید و در لابه لای فحاشی هائی که به شخص بنده نمودید من احساس کردم که شاید نقدی بر برنامه دارید و فقط نمی دانید چطور بیان کنید. به همین دلیل فکر کردم اگر به برنامه بیائید شاید بتوانید نقدتان را بیان کنید. خواهش می کنم اگر می خواهید باب مکالمه را باز کنید از این ادبیات تحقیر آمیز که در یادداشت هایتان موج می زند استفاده نکنید. بنده چون برای رسانه ی مشخصی کار می کنم نمی توانم شخصا برا ی خودم با شما مصاحبه کنم اما سر حرف خودم هستم و می توانم میزبان شما باشم در برنامه ای که میلیون ها مخاطب دارد. آقای سجادی عزیز من آدم دعوائی نیستم و دعوایی هم با شما ندارم. کار من طرح مسئله است نه جنگیدن با مردم. پس لطفا سلاح خود را بگذارید زمین و بیائید در فضائی با احترام متقابل نظرتان را بیان کنید.
کامبیز

داریوش سجادی:
با تشکر از پاسخ تان اما اولاً من متوجه نشدم چه فحاشی و تخریب شخصیتی از جنابعالی کرده بودم الی آنکه بمثابه آئینه کوشش کردم خودتان را به خودتان نشان دهم. چنانچه از رویت تصویر بدون روتوش و بیرون از تصویری که شیدائیان برای شما ترسیم کرده اند «احساس فحاشی کرده اید» مشکل از گیرنده است و نه فرستنده و ثانیاً برخلاف شما که فرموده اید دعوائی نیستم و دعوائی هم با شما ندارم. اتفاقاً بنده دعوائی هستم! اما نه با شما بلکه با دولت و رسانه دولتی که طی پنجاه سال گذشته دوسیه ای مملو از جنایت و خیانت و خباثت در حق ملت و هموطنان وکشورم داشته و اکنون نیز جنابعالی و امثال جنابعالی را در راستای همان جنایت و خیانت گذشته به استخدام علیه کشورم درآورده.
زیاده عرضی نیست و ایام بکام.

کامبیز حسینی:
تاریخ مشخص میکند چه کسی خدمت کرد و چه کسی خیانت.

داریوش سجادی:
البته ظاهراً مطالعات تاریخی شما قلیل است والی متوجه می شدید تاریخ قضاوت خود را از کودتای 28 مرداد به بعد با صراحت ارائه کرده. به همین خاطر است که دولت آمریکا و دنباله هایش نزد پاک دلان ایرانی، کثیف ترین و جنایت کار ترین در حق ملت ایران تلقی شده اند.

کامبیز حسینی:
استاد گرامی مگر من وکیل وصی آمریکا هستم که باید جوابگوی کودتای 28 مرداد باشم؟ شما تا الان به شخص بنده حمله می کردید و مرا جانی و خائن خطاب کردید چه شد ناگهان من شدم عمو سام؟ اقای محترم شما خیلی نگرانی تشریف ببر بیت رهبری زندگی کن چرا آمریکا زندگی می کنی ؟ بنده برنامه ی طنزی دارم برای عموم مردم ایران و درباره ی سیاست و فرهنگ ایران همین. اتفاقا این برنامه را در صدای آمریکا تهیه می کنم چون به من این اجازه را داده است. شما و هم فکران شما در جمهوری اسلامی با همین ادبیات تحقیرآمیز مرا از کشور خودم بیرون کردید. حالا نگران ملت ایران هستید. این نسل شما دعوایی، تلخ ، ناامید، مخرب و اهل ترور شخصیتی است. در مقابل این نسل ما هستیم که از جنگ و دعوا گریزانیم و تلاش داریم امید را زنده نگه داریم. هیچ اتفاقی نمی افتد شما در همین آمریکا بنشینید و حالتان را بکنید و ساکت باشید و تماشا کنید تا ما اشتباهات شما را جبران کنیم.
کار مثبتی جهت پیشبرد ایران نمی کنید که هیچ فقط فحش می دهید و تخریب می کنید. ما یکی مثل شما در ایران داریم که با همین شیوه ی سفسطه گرانه شما مغلطه می کند اسمش هست احمدی نژاد. همان یکی برای هفت پشت ما بس است.
جناب سجادی شما لطفا حالا که آمریکا هستی یک مقداری برنامه های تلویزونی طنز سیاسی ببین تا مفهوم آزادی بیان برایتان شفاف تر شود. در ایرانی که که من متصور هستم من و شما کنار هم زندگی می کنیم و می پذیریم که با هم اختلاف نظر داریم ولی همدیگر را ترور نمیی کنیم.
به امید آن روز و تا آن روز شاد باشید.

داریوش سجادی:
من متوجه نشدم که چه موقع از جنابعالی دعوت کردم جوابگوی کودتای 28مرداد دولت کشور متبوعه تان شوید؟ اساساً شما را در جایگاه پاسخگوئی در این مورد ندانسته و نمی دانم و آنکه باید پاسخ بگوید سیاستمداران جنایت کار آمریکایند. شما از کجا دچار چنین تصوری برای پاسخگوئی شده اید؟
قبلاً فرموده بودید تاریخ بر سر خدمت یا خیانت افراد قضاوت خواهد کرد که بنده نیز حسب اطلاع تان معروض داشتم:
تاریخ خیلی پیشتر قضاوت خود را درباره سیاه کاری های دولت آمریکا کرده که سال 32 علیه دولت مشروع ایرانیان کودتا می کند و امروز با تصور احمق و فراموش کار بودن مردم ایران، تلویزیون درست می کند و برای مردم ایران و دغدغه های دمکراسی خواهانه و حقوق بشری اش زار زار گریه می کند و ضجه می زند و دل صغیر و کبیر را از این همه نوع دوستی و ایران دوستی و اخلاق گرائی با این تصور که ایرانیان (با عرض پوزش) حُکماً خرند!!! کباب می کند.
همه داستان این بود. شما چرا به خودتان گرفته اید؟ در ضمن ترجیح داده و می دهم بجای زندگی کردن در ذیل سایه رهبری ایران در ذیل سایه خداوند در هر کجای دنیا که شخصاً مایل باشم زندگی کنم و برای چنین تصمیمی خود را معطل هیچ کسی نکرده و نمی کنم تا بخواهند برای اینجانب و امثال اینجانب تعیین تکلیف کنند. بر شما نیز فرض است چنانچه دغدغه کجا بودن افراد بر اساس مصالح اش را دارید ابتداً به عنوان یک «شهروند خوب ایالات متحده» که قسم وفا داری به دولت و حکومتش خورده، به دولتمردان تان بفرمائید در افغانستان و عراق چه می کنند؟ برگردند به کشورشان. اما اگر می پذیرید ایشان برای دفاع از منافع ملی کشورتان (آمریکا) خود را محق می دانند در خاک افغانستان و عراق حضور داشته باشند آن هم حضور نظامی. به همان میزان نمی توانید مانع حق امثال اینجانب باشید تا در نبردی که بیش از پنجاه سال است که دولت متبوع جنابعالی علیه ملت و کشور من به راه انداخته اینجانب نیز برای حداقل دفاع از منافع ملی کشورم در خاک آمریکا با زبان «قلم و نگارش» مدافع منافع ملی هم وطنانم در داخل کشور در مقابل جنایات و زیاده خواهی های دولت آمریکا و سربازان رسانه ای اش باشم.
در ضمن، احمدی نژاد خوب و بدش به حساب ملت ایران گذاشته شده. من نمی دانم جنابعالی با تابعیت آمریکائی تان چرا و چگونه خود را با ما ایرانیان هم سرشت و تقدیر تصور فرموده اید؟
یک بار در مقابل قاضی و در دادگاه قانونی ایالات متحده سوگند رسمی شهروندی و تابعیت و وفاداری به دولت ایالات متحده را قرائت کرده اید و اخلاقاً موظف به رعایت لوازم چنان سوگندی هستید. اگر نتوانسته اید ایرانی خوبی برای ملت تان باشید، لااقل اکنون بکوشید آمریکائی خوبی برای کشور و دولت نوین تان باشید.

کامبیز حسینی:



دلیل اینکه بنده این برنامه را (پارازیت) می سازم شفاف سازی از آدم هائی مثل شماست. والبته خندیدن به افکار پوسیده و پر از ریا. دوره ی شما و این حرف ها گذشته آقای محترم. دنبال سفسطه ی جدیدی برای تخریب موفقیت دیگران بگردید.

داریوش سجادی:
انشاالله همواره موفق باشید.

کامبیز حسینی:
شما هم همین طور.

۲۵ نظر:

ناشناس گفت...

آقای سجادی
در مورد اینکه شما آزادید با کسی مصاحبه بکنید حرفی نیست ولی فرار کردن از مصاحبه تنها نتیجه اش بی منطقی و شکست شما معنی میشود. همانند خیلی از سران رژیم که از ترس بی پاسخی به سوالات از مصاحبه با خبرنگاران ایرانی خارج از کشور فرار میکنند.
در ضمن صحبت از دخالت آمریکا در ۲۸ مرداد فرمودید لطفا تکلیف ۲۵ میلیون دلار ارسالی کارتر به نوفل لوشاتو را هم مشخص فرمایید که به نظر من هردو نکوهیده هستند
البته اولی باعث سازندگی در کشور به همراه خفقان سیاسی شد ولی دومی هم کشور را ویران کرد هم خفقان سیاسی به مراتب بالاتر داشت حالا به نظر شما کدام قابل تحملتر است

مجید گفت...

آقای سجادی:
شما فکر کردید که الان دهه شصته که مردم فکر کنند هر چیزی رو رو کنید پس حق باشماست. شما با قرار دادن این متن ها هر چه بیشتر به بی اخلاقی خودتون صحه گذاشتید. واقعا براتون متاسفم و به عنوان یک جوان تهرانی از تهران و از میان جنبش بزرگ سبز برایتون روزهای خوش و بدون غرض ورزی و همراه با ادب و کمی انصاف آرزو می کنم.

ناشناس گفت...

این قسمت خدا بود:
تاریخ خیلی پیشتر قضاوت خود را درباره سیاه کاری های دولت آمریکا کرده که سال 32 علیه دولت مشروع ایرانیان کودتا می کند و امروز با تصور احمق و فراموش کار بودن مردم ایران، تلویزیون درست می کند و برای مردم ایران و دغدغه های دمکراسی خواهانه و حقوق بشری اش زار زار گریه می کند و ضجه می زند و دل صغیر و کبیر را از این همه نوع دوستی و ایران دوستی و اخلاق گرائی با این تصور که ایرانیان (با عرض پوزش) حُکماً خرند!!! کباب می کند
خدا قوت جناب سجادی

ناشناس گفت...

از خویشتن داری تان سپاسگذارم که اعتبار خود را حفظ کردید و تن به حضور در برنامه مبتذل پارازیت ندادید
کاش موئی از شما بر تن دیگرانی بود که ادعای ایران و ایران دوستی دارند و با دشمن ایران و رسانه دشمن ایران عشق بازی می کنند
حمید

داریوش سجّادی گفت...

تعداد زیادی از دوستان علی رغم اینکه زحمت کشیده و اقدام به تحریر و ارسال پیغام در مورد پست بالا کرده اند اما پیغام های ایشان نه متضمن نقد یا تعریض کارشناسانه ای است و نه آنکه برخوردار از نکته قابل اعتنائی است که ارزش انتشار داشته باشد و صرفاً ناسزا یا طعنه های هستند که قبل از آنکه بتواند اسباب ارتقا بحث را فراهم کند صرفاً تقلیل دهنده شخصیت پیغام گذاران است
لذا ضمن پوزش از ایشان از انتشار این پیغام ها عذر تقصیر دارم

ناشناس گفت...

جناب سجادی عزیز
به اعتقاد من بسیار تند رفتید، کامبیز جوانی ست مثل من، سزاوار نیست با اون و امثال او اینگونه سخن گفتن. شما بزرگوارید و قطعا باتجربه. ایشان از شما درخواست مصاحبه کرد، همین. اگر من نیز روزی بخواهم با شما وارد بحثی شوم باید هر آن چه بدی در این دنیاست را جوابگو باشم؟ به نظر من قلم تیز و بران شما باید در جهت تعلیم باشد نه تخریب، حتی اگر کامبیز در منفورترین خبرگزاری دنیا هم مشغول باشد به اعتقاد من روا نبود این چنین او را برنجانید. من از شما بزرگوار خواهش میکنم مسائل را با گفتگو و بدون در نظر گرفتن حاشیه ها حل و فصل نمائید. مشکل شما با صدای آمریکا ست، قبول، ولی این فرصت خوبی ست که در مقابلش بنشینید و همین موارد را مطرح نمائید، ایشان هم که هنوز بر تصمیم خود استوار هستند، پس بحث را علنی کنید و به من جوان اجازه دهید از بین صحبت ها حق و حقیقت را استخراج کنم
میثم طهماسبی

داریوش سجّادی گفت...

جناب طهماسبی
از حُسن توجه جنابعالی کمال امتنان را دارم اما همانطور که به ایشان معروض داشتم پرنسیب های شخصی مانع از آن است که به خود این اجازه را بدهم تا در مقابل دوربین شبه رسانه دشمن ملت ایران بنشینم و به این رسانه ولو به اندازه سهم کوچک خود مشروعیت نداشته بدهم اگر منظور تنویر افکار عمومی است که بنده به ایشان پیشنهاد گفتگو در هر جائی که ایشان مایلند را داده ام جر مقابل دوربین رسانه دولت ایالت متحده ای که 50 سال است در حال فتنه و دسیسه و جنایت و خیانت در حق ملت ایران است لطفاً از بنده نخواهید ضمن نادیده گرفتن چنان رذائلی با حضورم در مقابل آن دوربین ملوث در مشروعیت بخشی به آن شریک جرم شوم

ناشناس گفت...

من نه طرفدار امریکا و هیچ کشور دیگری هستم ونه طرفدار رژیم حاکم ایران واینم میدونم که همونطور که هیچ گربه ای محض رضای خدا موش نمیگیره هیچ کشوری هم محض گل روی مردم ایران و رضای خدا با ایران رابطه برقرار نمی کنه، حالا هر کشوری بسته به میزان زرنگیش از این بازار متاعی نصیب خودش میکنه وبسته به میزان نقشی که در دایره اقتصادی و سیاسی دنیا بازی میکنه به همان میزان از این خوان نعمت بهره میبره ، چیزی که جالبه ملاک انتخاب حاکمان ایرانه که ظاهراً از نقشی که از بعد از انقلاب در آن فرو رفتند خیال بیرون آمدن ندارند و همچنان رابطه با آمریکا خط قرمزیه که رد شدن از آن یعنی از بین رفتن همه آرمانهای انقلاب، بگذریم از اینکه تا چه حد به این نقش قلباً اعتقاد دارند، اگر دعوا بر سر خیانت و ظلم به ایران باشه که فکر نمی کنم در طول 150 سال تاریخ معاصر ،کشوری بیش ازروسیه ایران را مورد تجاوز و مجبور به تمکین در مقابل خواسته های خود کرده باشد ،اما ظاهراً انتخاب دشمن هم در ایران سلیقه ایست نه عقلانی،فکر نمی کنید دیگر دوران تنبلی فکری وبازی کردن بدون تفکر و فارغ از قوانین شطرنج به اتمام رسیده و سیاستمداران نازنین ما اگر هم واقعاً با امریکا خصومت دارند و فکر میکنند ارتباط با امریکا یعنی از دست دادن استقلال بجای این تفکر راحت طلبانه سعی کنند با ایجاد ارتباط با همین کشور ولی همراه با بکارگیری قوه عقل وخرد کمی هم سعی کنند در این ارتباط همچون کشورهای دیگر با استفاده از نیروهای متخصص و متعهد بیشترین سود وکمترین ضرر را ببرند؟چطور با کشوری چون روسیه با آن پیشینه واین عملکرد موذیانه فعلی میتوان ارتباط داشت و ضرر هم کرد اما با امریکا نمیتوان؟ آیا علت آن خود کم بینی مقامات ایرانی است؟ یا آنکه بیشتر مایلند این نقاب ضد امریکایی بر چهره و این عملکرد بسود امریکا را داشته باشند که مبادا سیخ یا کباب یکی بسوزد؟
فیروزه

ناشناس گفت...

آقای سجادی واقعاً جالبه برام!
شما همینجوری اتفاقی رفتی اون ینگه دنیا، بعد همینجوری اتفاقی با هرکی که مقام عظمی میگه خوبه، خوبی! با هرکی میگه بده ، بدی !!!
چه جالب!
از تجربیاتتون برامون بگین!
چه جوری شما همینجوری نا خواسته "در راستا" قرار گرفتین!!!
یه سوال دیگه !
شما تلویزیون دولتی ایران رو رسانه ای حرفه ای میدونید ؟
بعد یه سوال دیگه!!!
نسخه شما برای ما که تو ایرانیم چیه؟
چه جوری شهروند خوب کشورمون باشیم؟
جدی تر!!!
آقا من به وضع موجود در کشور اعتراض دارم!
به جو نظامی خیابونا! به نحوه اداره مملکت ! به حکم حکومتی مقام عظمی ! به تخریب شخصیت موسوی، خانمی ، کروبی و حتی مشایی و احمدی نژاد!
من چیکار باید بکنم؟
"البته شما پاسخ هاتون مختص موافقانتونه"
ولی اگه واقعا دلت واسه مملکتت میسوزه یه راهکار بگو به من و امثال من!
من هم با خیلی قضایا مشکل دارم مثلا اسراییل که همین امروز میگه نمیتوان انتظار داشت به مرز های 1967 برگردیم... یا افغانستان و ...
ولی آقای سجادی عزیز توی مملکت خودمون انقدر حق ، نا حق میشه توسط قدرتمندا که بعید میدونم دیگه جایی واسه گیر دادن به آمریکا و اسراییل و لبنان و ... باقی بمونه!

داریوش سجّادی گفت...

جناب ناشناس
اگر شمایان واقعاً چشم انتظار راه کار بنده و امثال بنده بودید همان موقع که شیدای شهرآشوبی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری بودید بنده به سهم و بضاعت دماغی خود راهکارهای مطمع نظرم را دادم و دوستان بدون کمترین وقعی و بی اعتنا به دلسوزی دلسوزان در اوج غرور تخته گار رفتند و بعد از آن تند روی نابخردانه و خوردن به دیوار سخت اکنون کاسه چه کنم چه کنم دست گرفته اند و دست گرفته اید و از بنده و امثال بنده راهکار می طلبید
دیر تشریف آورده اید اکنون باید به همان راهکارهای حداقلی جناب خاتمی تاسی فرمائید

ناشناس گفت...

خانم فیروزه،

شما اشتباه گرفتید. ایران سیاست ضدّ آمریکا نداره. آمریکاست که سیاست ضدّ ایرانی‌ داره. آنچه از زبان سیاستمداران ایران در نفی آمریکا بیرون میاد عکس‌العمل به سیاستهای ضدّ ایرانی‌ آمریکاست. ایران آمریکا رو تحریم نکرده. ایران هر روز نمی‌گه می‌خواد به آمریکا حمل کنه. ایران همسایه آمریکا رو شیر نکرد که به آمریکا حمله کنه و هشت سال بجنگه. ایران ایرباس آمریکا و سکوهای نفتی‌ آمریکا در خلیج مکزیک را نبود نکرد. ایران میلیونها دلار هزینه صرف کله پا کردن حکومت آمریکا نمی‌کنه. ایران هم یک رسانه‌ که کارش فقط پروپاگاند است راه ننداخته تا یک قشرِ خوش باور و فریب خرده از ایرانیان رو خر کنه.

نادیده گرفتن سیاستهای ضدّ ایرانی‌ آمریکا و تنها ایران را ضدّ آمریکا خواندن کمال غرب شیفتگیست. لابد شما بر این باورید که کوبا هم سیاست ضدّ آمریکا دارد و نتیجتاً هر بلا که آمریکا به سرش در طول ۵۰ سال گذشته آورده حقشه.

جواد

فیروزه گفت...

آقای جواد ، اگربه قانونهای نیوتون آشنایی داشته باشید میدونید که هر عملی راعکسالعملی است مساوی ودر خلاف جهت آن،فکر نمی کنید عملکرد امریکا نتیجۀ رفتار بظاهر ضدامریکایی ایران از ابتدای انقلاب بوده باشد و اگر همین رفتار را با روسیه انجام داده بودند عکس العملهای موذیانه آنها متضمن صدمات بیشتری بود؟ هرچند که خوشبختانه تشت توخالی بودن قدرت این کشور سالهاست به زمین افتاده ودارای آنچنان قدرتی نیست ولی بیگمان بیکار هم نمی نشست، اینها در حال حاضر وبا وجود ظاهر دوستانه ای که به ایران نشان میدهند همچنان هر زمان که پای سود شخصیشان در میان بوده پشت ایران را خالی کردند که البته جای تعجب هم ندارد ، فقط من متعجبم از آنهایی که ساده اندیشانه تنها به شعارها اعتماد میکنند و واقعیت امر را نادیده میگیرند، این شعار مرگ بر آمریکا تنها باعث دلخوشی وغرور قشر عوام وساده اندیش وپوزخند افراد دارای بصیرت می شود چرا که این سیاست ظاهری ایران هم متضمن سود دهی به کشور روسیۀدوست و برادر وهم امریکای دشمن وجهانخوار میشود. بعد از 30سال بد نیست بنشینیم و واقع بینانه به نتیجۀ سیاستهای ایران در منطقه و کل دنیا نگاه کنیم؟ در پایان تنها به ذکر این نکته بسنده میکنم که اگر هم واقعاً ایران از ارتباط با امریکا وحشت دارد بهتر نیست بجای آنکه همچون شاگردهای تنبل وکم هوش هنگام مواجهه با مسئله ای که حل آن را نمی داند روی صورت مسئله خط نکشد بلکه کمی هم به مغز خود فشار آورده ودر صدد حل آن به شیوۀ علمی و کارشناسانه برآید وکمتر به شعار دادن و عوام فریبی بپردازد؟

ناشناس گفت...

یروزه خانوم، از قوانین نیوتن اطلاع کامل دارم. عمریست که از این قوانین نان میخورم. سوال کرده بودید که آیا فکر نمیکنم که عملکرد آمریکا به خاطر سیاست به ظاهر ضدّ آمریکایی‌ ایران است. جواب اینست که خیر. عملکرد آمریکا فقط و فقط بر این محور است که ایرانیان جسارت نا بخشودنی کرده و از این قدرت خلع ید نموده، نوکرشان را از مملکت بیرون کردند. همین و بس. این عملکرد ایران در سال ۵۷ به هیچ عنوان نمی‌تواند بدون پاسخ و هزینه سنگین باشد. چرا که اگر ایران بدون هزینه این کار را بکند، فردا عربستان، پس فردا مصر و پس اون فردا کشوری دیگر با یک تیپا آمریکا را بدون هزینه بیرون میکنند. اگر قرار بود اینطور باشد که دیگر آمریکا آمریکا نمی‌شد. دقیقا هم به همین دلیل است که کوبا ۵۰ سال است تحت تحریم و تجاوز آمریکا قرار دارد. اگر قرار بود کوبا به این سادگی‌ آمریکا را بیرون کند و هزینه سنگین نپردازد که تمام کشورهای آمریکا لاتین خیلی وقت پیش همان کاری که کوبا کرد کرده بودند. رجوع کنید به سیاست آمریکا در قبل نیکارگوا در ده هشتاد میلادی.

البته این را هم بگویم که سیاست آمریکا ستیزی ایران به نفع منافع ملی‌ ما نبوده و نیست. ولی‌ بر عکس شما بر این باور هستم که این سیاست عکس‌العمل مستقیم سیاست ضدّ ایرانی‌ آمریکاست که به هیچ عنوان حاضر به پذیرش ایران به عنوان یک کشور مستقل و صاحب نفوذ در خاور میانه نیست. روسیه هم از این قاعده مستثنی نیست. سگ زرد برادر شغاله.

قدرت‌های جهان در هیچ مقطع زمانی‌ حاضر به پذیرفتن یک ایران مستقل و مقتدر نبوده و نیستند و برای رسیدن به این مقصد هزار و یک دسیسه علم میکنند. این مستقل از رژیم کنونی ایران است. توجه شما را به کتاب پایین جلب می‌کنم که تصادفا یک امریکای در زمان مشروطه نوشته (قبل از اینکه آمریکا در خاور میانه یک قدرت امپریالیستی بشه). این کتاب را مجاناً دانلود کنید و مطالعه فرمائید. در آن زمان روس و انگیلیس بابای ما را در آورد‌ند، امروز آمریکا. تفاوت دیگر اینست که حکام امروزی نوکری نمیکنند و این از قرار برای عده‌ای از هموطنان! مشکل است.

The Strangling of Persia by Morgan Shuster

http://www.archive.org/details/stranglingofpers001925mbp

جواد

ناشناس گفت...

مومن، در پیشنهاد راهکار هم که خست به خرج می دهید، سوال این بنده خدا مشخص بود، من که نه جز سبزهای لجنی شهرآشوب دوست هستم نه دل در گرو سبزهای علوی دارم به وضعیت مملکت معترضم، در چند تا کاغذپاره سانسورشده که به اسم روزنامه هم منتشر می شوند نمی توانم انتقاد کنم، کتاب و سخنرانی هم همینطور. به نظرت چه باید بکنم؟
تبصره: در آمریکای جهان خوار هم اقامت ندارم و نمی توانم از ینگه دنیا و خاک دشمن اندیشه های مشعشع خودم را به گوش بقیه برسانم و تعقیب قضایی نشوم!

Unknown گفت...

بله بله شما همه چیز را میفهمید و نسل جوان ایران هیچ چیز را نمیفهمد ، علت اینکه الان هم ما تو جهان داریم آقایی میکنیم همین هست که نسل گذشته ما بسیار فهیم و دانا بوده !!!!! درود به کامبیز حسینی

فیروزه گفت...

آقای جواد من کتاب مذکور را مطالعه خواهم کرد ولی قبل از آن باید این را به شما بگویم که به هیچ وجه جایگاه ایران و کوبا را در عرصۀ سیاست جهانی وموضع گیریشان رادر قبال امریکا همسان نمی دانم.از نظر من انقلاب ایران یک انقلاب سازمان دهی شده از سوی امریکا و کشورهای غربی و در ظاهر به رهبری آقای خمینی بود و اهداف خاص وبلند مدت خود را هم دنبال میکردکه نهایتاً به آنها هم نایل شد که البته مجال ذکر آنها در اینجا نیست،اما در مورد موضع گیریهای زمام داران ایران نسبت به غرب نتیجه از سه حالت خارج نیست:فرضیه اول اینکه تصور کنیم آنها واقعاً با امریکا خصومت و دشمنی دارند و ارتباط با آن را سبب زبونی و از دست دادن استقلال سیاسی کشور میدانند که در این صورت اثبات بلاهت و بی خردی وعدم اعتماد بنفس کافی در عرصۀ سیاست جهانی آنها میباشد و قضیه همان پاک کردن صورت مسئله بجای حل کردن آن میشود.فرضیۀ دوم اینکه فرض را بر این بگذاریم که آنها خصومتی با امریکا ندارند اما چون ارتباط با آن پشت کردن به آرمانهای انقلاب تلقی شده و سبب خشم قشر عوام وساده اندیش ومستضعفی میشود که نقطۀ اتکایشان بوده وبه موج غالب این طبقه اجتماعی خود را وابسته میداند پس مجبور به ادامۀ این روند با وجود همه ضررهای حاصله از آن برای منافع ملی کشور میباشندکه برآیندآن خیانت بخاطر بقا خواهد بود.فرضیه سوم این است که حکومت اسلامی از اساس برای تامین منافع غرب بنیان گذاشته شده و خود نیز از آن آگاه است و باوجود اطلاع از عواقب این دشمنی کور همچنان به این روند ادامه داده و باعث رو به نابودی بردن هر چه بیشتر کشور میشوند که این دیگر برآیندش خیانتی غیر قابل توجیه و غیرقابل بخشش است.بحث در این مورد میتواند بسیار طولانی شود که دراینجا مجالی برای آن نیست.در مورد عدم نوکری حکومت فعلی فقط لازم به ذکر میدانم که هدف از نوکری گرفتن را شما در چیزی جز سود رساندن و از بین بردن منابع ملی کشور میدانید؟ اگر غیر از این نیست پس کافی است تنها به یک مورد خیانت اشاره کنم که در طول صدسال کشف و استخراج نفت درایران ، آخرین اطلاعات اعلام شده حاکی از آن است که میزان درآمد حاصل از نفت در صد سال 1000میلیارددلار بوده که450میلیارددلار آن مربوط به 6سال گذشته میشود حال پیدا کنید پرتقال فروش را؟ والسلام.

roz mary گفت...

ba salam
be ostadeh azezam faghat metavanam begoyam benahayat az shoma mochakeram ke be madareh azezetan va azezeman kheyanat nakarded ke vatan mesleh madar ast mesleh bazy az vatan foroshan toyeh zameneh doshmon baze nemekoned va hamesheh az hagh poshtebane mekoned az mazlomhayeh donya farghe nemekonad kojae bashan man be shoma be onvaneh hamvatan eftekhar mekonam makhsosan enkeh ba arzeshtar in ast ke dar hali ke dr sarzamene zendage mekoned ke hame chez dr ekhteyaretan ast az sargarmehayeh mobtazal ta ela akhar
vali shma tamameh vaghtetan ra gozashted barayeh mardome kshvareh azezeman va mardome khoba va sarfarazash va saborash ke zerh harfeh zoreh doshman nemeravnd va mekhahand royeh payeh khodash beestand ageh vatanforoshan bogzarand
va nang adade bad bar vatanforoshane ke dr zameneh doshman baze mekomed amsaleh mzdoraneh bbc va tv sahyonest barayeh javananeh garb zadeh keshvaram motaasef hastam ke be in vatan foroshan ebrazeh alagheh mekonand
mesleh inke be ghateleh madarat ebrazeh alageh kone

mojdeh گفت...

che jaleb vatanforoshan fekr mekonand be vatan khetmat mekonand be gofteh hosenih vatan forosh
ba hamed agha movafegh hastam hamed agha shoja ke esm gozashteh ast az kasi ke matlab menevesad be name nashenas hata behagh bashad badam meayad dostar adamhayeh shoja

وحید فرزان گفت...

واقعا مصداق جهل مرکب که میگویند در این کامنتهای فیروزه و هم فکرانشان دیده میشود و این بیماری خودنخبه پنداری ایشان هم شدید است!
اولا آیا قبول دارید که امور مملکت ما قبل از انقلاب دست خودمان نبود و مطیع اوامر استکباری امریکا بودیم؟
جواب این سوال سخت نیست و با اندکی تحقیق که نه، توجه، مشخص است!
پس هر وقت که ما تصمیم به مستقل شدن میگرفتیم این فرضیه های کاملا علمی شما متولد میشد!!! اینکه امریکا، جزیره ثبات و امنیت خود را، با وجود خادمین دستاموزی که سالها پرورش داده بود با دست خود تقدیم به ملتی مستعد و باهوش به رهبری یک عالم روحانی صد در صد ضد اسرائیلی و ضد امریکایی کرده باشد، نظریه ایست که فقط از مغزهای ابَرنخبه تراوش میکند!!!
یک سوال! در حال حاضر وضعیت امریکا و رژیم صهیونیستی نزد افکار عمومی جهان و حتی مردم خودشان بدتر از هر زمان در تاریخ کوتاهشان نیست؟؟
حالا کمی فکر!
خودتان و همه دوستان، به دشمنی فعلی ایران و امریکا اذعان دارید! حالا اگر امریکا خودش این استخوان را در گلویش فرو کرده که خیلی خیلی احمق است و هیچ! اما اگر نه! پس، این انقلاب از اول هم مردمی بود و هست!
اما بحث پیچیده سگ زرد که برادر شغال است(روسیه)!
اولا زمان انقلاب، ما تحت نفوذ امریکا بودیم و نه روسیه! پس کلا روسها به ما سلطه چندانی نداشتند که بعد از انقلاب عصبانی و وحشی شوند!!! ایران، پس از انقلاب فقط از ارتباط با دو گروه نژادپرست صهیونیستها و رژیم آفریقای جنوبی تبری جست و اگر امریکاییها آنقدر بابت از دست دادن بزرگترین متحد خود در منطقه استراتژیک خاورمیانه عصبانی نمیشدند و از وجه ی از دست رفته خود وحشت نمیکردند ممکن بود روابطی شبیه رابطه با روسیه یا انگلیس با هم داشتیم! ولی آنها به هر راهی (لانه جاسوسی، طبس، جنگ غیر مستقیم هشت ساله و حتی درگیر شدن در دو جنگ فرسایشی افغانستان و عراق) برای پس گرفتن ایران دست زدند!
اما کمی، فقط کمی هوشیاری کافیست که بفهمید اصل مطلب ترس از بیداری ملتها بخصوص بیداری اسلامی دلیل مخالفت 30 ساله با ایران است چون وقتی اسرائیل تشکیل شد دیگر اوج خوشبختی شیاطین بود و تازه توانسته بودند همه را خر، خواب و یا خفه کنند!
وحید فرزان

ناشناس گفت...

فیروزه خانم،

اصولأ از دهان به دهان شدن با اشخاصی‌ که مزخرف می‌گویند پرهیز می‌کنم. کامنت آخری شما ادعا دارد که انقلاب ۵۷ را آمریکا به راه انداخت. اگر شواهد و یا اسنادی که این ادعا یا اینکه خمینی سرش در دامن غربیها بوده را اثبات می‌کند در دست دارید لطفا ارائه دهید و این بنده حقیر و جاهل را روشن کنید. در غیر این صورت مزخرف میگوئید و از ادامه بحث با شما خودداری خواهم کرد. در ضمن از جناب سجادی نیز متشکرم که با اینکه این کامنتها ارتباط چندانی با سوژه پست ایشان ندارد، ایشان همچنان دست به انتشار این کامنتها میزنند.

جواد

سعید 1800 گفت...

خوابیده را می شود بیدار کرد اما کسی که خود را به خواب زده است را هرگز نمی توان بیدار کرد حالا فرد دعوایی و دعوا در آن جمله در چه جایگاهی می تواند باشد نمی دانم!؟ و می توان حقیقتی را دوست نداشت اما نمی توان منکر آن شد.
همانطور که قبلا ذکر کردم در حال حاضر حتی دعوت از شما در کانال مربوطه خنده آور بود تا چه رسد به بقیه ماجرا. می خواهم تصور کنید در خوابی در آن برنامه شرکت کرده اید ، چه شود !!
با توجه به شناختی که از هر دو داشتم مراوده تان شاید شوخی ای بیش نبود. فراموشش کنید.
ممنونم.

داریوش سجّادی گفت...

سعید جان

کامنت هایت را دوست دارم
همیشه در کامنت هایت شیطنت شیرینی هست ولو آنکه نیشگونی هم بگیری دردش شیرین است موفق باشی

سپهر گفت...

اقای سجادی سلام
سرنوشت یک ملت را خودش تعیین میکند و اگر یک ملت به آگاهی کامل رسیده باشد آنوقت هیچ دولتی نمتواند سرنوشت آن ملت را تغییر دهد آقای سجادی از کودتا گفتید و از جنایت دولت آمریکا ولی از همان ملتی نگفتید که در آن روز دست روی دست هم گذاشتند که عده ای چماق بدست مملکت را به دست بگیرند آقای سجادی خوشبختانه شما از من مسلمان ترید و حتما خوانده یا شنیده اید که خداوند سرنوشت ملتی را تغییر نمیدهد جز آنکه خود آن ملت بخواهد پس با بزرگ کردن دشمنی های آمریکا خودمان را مظلوم نشان ندهیم آقای سجادی در مملکتی که امام جمعه اش نماینده ی آقای خامنه ایست و از علی گفتن او هنگام تولد میگوید و آقای خامنه ای که در سخنرانی اش بعد از اختلاف میان آقای احمدی نزاد و مصلحی از هیاهوی دولت های غربی گفتند ولی حاضر نشدند در نقداین سخن ها که قداست کاذب به ایشان میدهد حرفی بزنند
آقای سجادی اتفاقا من هم میخواهم در جایی که زندگی میکنم آزاد باشم و حرف خودم را بزنم و با هر کسی که بخواهد با زورگویی حرف خودش را بر من تحمیل کند میجنگم حتی اگر خودش را پیامبر خدا جا بزند!

فیروزه گفت...

مزخرف گو؟ مصداق جهل مرکب؟ خود نخبه پندار؟ چه تعصب کوری!!! همین چند عبارت کوتاه شما حاکی از آن است که گلوله به هدف خورده و همینجا بحث برای من تمام شده تلقی میشود.موفق و پایدار در عقایدتان باشید.سود این مباحثه تنها آوردن لبخندی بر روی چهرۀ من بود ،ممنون و بدرود.

ناشناس گفت...

نه در مسجد گذارندم که رندی/نه در میخانه کاین خمار خام است.
راستش آقای سجادی هرچند اولین بار است وبلاگتان را می بینم ولی با سوابق و افکارتان آشنایی دارم و این آشنایی دربردارنده ی نوعی احترام توام با عدم موافقت با برخی مواضع و سوابق پیشین شماست که خود باید پاسخگویش باشد نه من و من وظیفه ی بازجویی ندارم.اما گفتگویتان با آقای حسینی را پسندیدم و در آن بی اخلاقی از شما مشاهده نکردم.تنها چیزی که بود ناتوانی این جوان خام بود از پاسخگویی در برابر کارهای خودش.مخصوصا از وطنفروشی که به رخش کشیدید خیلی خوشم آمد. ای کاش ملت ایران می دانستند که نه صدای آمریکا ونه بی بی سی هیچکدام برای رضای خدا موش نمی گیرند و منافع خودشان را پیش می برند.منافعی که نه دموکراسی برای مردم ایران دارد ونه اصلا دغدغه ی مردم لیران را دارد. نمونه اش هم تحریم هایی است که خارج نشینان برایش هورا می کشند و ما باید گرسنگی اش را تحمل کنیم.نمونه اش از هوش رفتن رفتگر تهرانی بود به خاطر گرسنگی.حالا این چارتا جوان که بعضی هایشان را خود حکومت فراری داده آمریکا باید بنشینن پشت میز و آب پرتقال بخورن و مردم ایران رو مسخره کنن.من دوساله بعد از انتخابات نه بی بی سی نگاه می کنم ونه وی او ای.اخبار رو از شبکه های بین المللی می گیرم ومطبوعات رو می خونم.