...
در خصوص اصول حاکم بر آئین دیپلماسی در مناسبات بین الملل باید تفطن به یک قانون طلائی داشت! و آن «اصل بی اصلی» است!!!
واقعیت آن است که برخلاف ظاهر شیک و قابل استناد کنوانسیون وین، عنصر مهم و تعیین کننده در پایبندی به قواعد بین الملل قبل از قوانین، ضریب قدرت و ضخامت گردن است.
اگر ضخامت گردن در حجم و استاندارد لازم نباشد اشغال چند ساعته سفارت انگلستان توسط چند جوان دانشجوی فاقد مسئولیت در صدر اخبار و کریدورهای بین المللی مُبدل به نقض صریح قواعد ومناسبات پذیرفته شده بین المللی می شود و مطابق معمول جماعت «همیشه شرمنده داخلی» نیز فریاد «وای آبروی باسابقه و متمدنانه ایرانی رفت شان» نیز گوش فلک را کر می کند اما وقتی همین قواعد لوکس و لازم الاجرا نقض می شود آن هم نه توسط چند دانشجو بلکه از ناحیه ایالات متحده آن هم نه از طریق بالا رفتن از دیوار سفارت بلکه با نشاندن هلیکوپتر جنگی ارتش ایالات متحده بر سقف کنسولگری ایران در اربیل و رُبایش بیش از یک ساله 5 دیپلمات ایران از آن کنسولگری!!! و مصادره اسناد آن مرکز، نه دبیر کل سازمان ملل متحد فریاد اعتراضی می کشد و نه شورای امنیت بلافاصله با تشکیل جلسه اضطراری و صدور بیانیه این اقدام بی شرمانه را محکوم می کند و نه اتحادیه اروپا سفرای خود را احضار می کنند و نه همان جماعت همیشه شرمنده رگ غیرت تمدن و فرهنگ و آبروی دو هزار پانصد ساله شان متورم می شود!!!
مثل ایشان مثل آن «امیرشرخری» است که با هیکل تنومند و صدای زمخت اش در انتهای کلاس می نشست و وقتی در اولین جلسه سال تحصیلی معلم جدید بمنظور آشنائی با شاگردان یک به یک اسامی را می خواند وقتی به «امیر شرخر» رسید امیرخان در کمال بی ادبی به ایشان گفت:
فقط گفته باشم اگه پا رو دم ما بزاری ، می کُشمت!
آموزگار متحیر نیز با عصبانیت کلاس را ترک و نزد مدیر شکوه برد ومدیر مربوطه نیز وقتی ماجرا را شنید با عصبانیت گفت غلط کرده هر کس این حرف را زده! پدرش را در می آرم!
و وقتی از نشانه های چنان محصل بی نزاکتی پرسید و مطلع شد با تعلل پرسید:
همونی که ته کلاس می شینه؟ و پاشنه های کفش اش را می خوابونه و و کُـتش را روی دوش اش می اندازه؟ و بعد از شنیدن پاسخ مثبت معلم بخت برگشته گفت:
خوب اگه اون گفته پس می کُشه!!!
بخشی از مقاله «راز ماندگاری» تحلیلی بر ماجرای اشغال سفارت انگلستان
در خصوص اصول حاکم بر آئین دیپلماسی در مناسبات بین الملل باید تفطن به یک قانون طلائی داشت! و آن «اصل بی اصلی» است!!!
واقعیت آن است که برخلاف ظاهر شیک و قابل استناد کنوانسیون وین، عنصر مهم و تعیین کننده در پایبندی به قواعد بین الملل قبل از قوانین، ضریب قدرت و ضخامت گردن است.
اگر ضخامت گردن در حجم و استاندارد لازم نباشد اشغال چند ساعته سفارت انگلستان توسط چند جوان دانشجوی فاقد مسئولیت در صدر اخبار و کریدورهای بین المللی مُبدل به نقض صریح قواعد ومناسبات پذیرفته شده بین المللی می شود و مطابق معمول جماعت «همیشه شرمنده داخلی» نیز فریاد «وای آبروی باسابقه و متمدنانه ایرانی رفت شان» نیز گوش فلک را کر می کند اما وقتی همین قواعد لوکس و لازم الاجرا نقض می شود آن هم نه توسط چند دانشجو بلکه از ناحیه ایالات متحده آن هم نه از طریق بالا رفتن از دیوار سفارت بلکه با نشاندن هلیکوپتر جنگی ارتش ایالات متحده بر سقف کنسولگری ایران در اربیل و رُبایش بیش از یک ساله 5 دیپلمات ایران از آن کنسولگری!!! و مصادره اسناد آن مرکز، نه دبیر کل سازمان ملل متحد فریاد اعتراضی می کشد و نه شورای امنیت بلافاصله با تشکیل جلسه اضطراری و صدور بیانیه این اقدام بی شرمانه را محکوم می کند و نه اتحادیه اروپا سفرای خود را احضار می کنند و نه همان جماعت همیشه شرمنده رگ غیرت تمدن و فرهنگ و آبروی دو هزار پانصد ساله شان متورم می شود!!!
مثل ایشان مثل آن «امیرشرخری» است که با هیکل تنومند و صدای زمخت اش در انتهای کلاس می نشست و وقتی در اولین جلسه سال تحصیلی معلم جدید بمنظور آشنائی با شاگردان یک به یک اسامی را می خواند وقتی به «امیر شرخر» رسید امیرخان در کمال بی ادبی به ایشان گفت:
فقط گفته باشم اگه پا رو دم ما بزاری ، می کُشمت!
آموزگار متحیر نیز با عصبانیت کلاس را ترک و نزد مدیر شکوه برد ومدیر مربوطه نیز وقتی ماجرا را شنید با عصبانیت گفت غلط کرده هر کس این حرف را زده! پدرش را در می آرم!
و وقتی از نشانه های چنان محصل بی نزاکتی پرسید و مطلع شد با تعلل پرسید:
همونی که ته کلاس می شینه؟ و پاشنه های کفش اش را می خوابونه و و کُـتش را روی دوش اش می اندازه؟ و بعد از شنیدن پاسخ مثبت معلم بخت برگشته گفت:
خوب اگه اون گفته پس می کُشه!!!
بخشی از مقاله «راز ماندگاری» تحلیلی بر ماجرای اشغال سفارت انگلستان