۱۳۹۰ آذر ۹, چهارشنبه

امیرشرخر!

...
در خصوص اصول حاکم بر آئین دیپلماسی در مناسبات بین الملل باید تفطن به یک قانون طلائی داشت! و آن «اصل بی اصلی» است!!!
واقعیت آن است که برخلاف ظاهر شیک و قابل استناد کنوانسیون وین، عنصر مهم و تعیین کننده در پایبندی به قواعد بین الملل قبل از قوانین، ضریب قدرت و ضخامت گردن است.
اگر ضخامت گردن در حجم و استاندارد لازم نباشد اشغال چند ساعته سفارت انگلستان توسط چند جوان دانشجوی فاقد مسئولیت در صدر اخبار و کریدورهای بین المللی مُبدل به نقض صریح قواعد ومناسبات پذیرفته شده بین المللی می شود و مطابق معمول جماعت «همیشه شرمنده داخلی» نیز فریاد «وای آبروی باسابقه و متمدنانه ایرانی رفت شان» نیز گوش فلک را کر می کند اما وقتی همین قواعد لوکس و لازم الاجرا نقض می شود آن هم نه توسط چند دانشجو بلکه از ناحیه ایالات متحده آن هم نه از طریق بالا رفتن از دیوار سفارت بلکه با نشاندن هلیکوپتر جنگی ارتش ایالات متحده بر سقف کنسولگری ایران در اربیل و رُبایش بیش از یک ساله 5 دیپلمات ایران از آن کنسولگری!!! و مصادره اسناد آن مرکز، نه دبیر کل سازمان ملل متحد فریاد اعتراضی می کشد و نه شورای امنیت بلافاصله با تشکیل جلسه اضطراری و صدور بیانیه این اقدام بی شرمانه را محکوم می کند و نه اتحادیه اروپا سفرای خود را احضار می کنند و نه همان جماعت همیشه شرمنده رگ غیرت تمدن و فرهنگ و آبروی دو هزار پانصد ساله شان متورم می شود!!!
مثل ایشان مثل آن «امیرشرخری» است که با هیکل تنومند و صدای زمخت اش در انتهای کلاس می نشست و وقتی در اولین جلسه سال تحصیلی معلم جدید بمنظور آشنائی با شاگردان یک به یک اسامی را می خواند وقتی به «امیر شرخر» رسید امیرخان در کمال بی ادبی به ایشان گفت:
فقط گفته باشم اگه پا رو دم ما بزاری ، می کُشمت!
آموزگار متحیر نیز با عصبانیت کلاس را ترک و نزد مدیر شکوه برد ومدیر مربوطه نیز وقتی ماجرا را شنید با عصبانیت گفت غلط کرده هر کس این حرف را زده! پدرش را در می آرم!
و وقتی از نشانه های چنان محصل بی نزاکتی پرسید و مطلع شد با تعلل پرسید:
همونی که ته کلاس می شینه؟ و پاشنه های کفش اش را می خوابونه و و کُـتش را روی دوش اش می اندازه؟ و بعد از شنیدن پاسخ مثبت معلم بخت برگشته گفت:
خوب اگه اون گفته پس می کُشه!!!

بخشی از مقاله «راز ماندگاری» تحلیلی بر ماجرای اشغال سفارت انگلستان

۵ نظر:

مجید گفت...

دو جمله ای که معمولا به منتقدین و مخالفین جنبش سبز زیاد نسبت داده میشود علی الخصوص این روزها:
1.جماعت یا «همیشه شرمنده داخلی»، یا فریاد «وای آبروی باسابقه و متمدنانه ایرانی رفت» بخاطر اعمال شما
2. یا جیره خوار حکومتی، مامور امنیتی، نان به نرخ روز خور !!!

ناشناس گفت...

1-آنها دانشجو نبودند.2 -وقتی چند جوان درپارکی باآب وآتش بازی می کنند عرش آسمان به لرزه درمی آیدوقوای سه گانه تاچند هفته جلسه اضطراریبرای بررسی این امرتشکیل می دهنددرحالی که جوانان بیچاره را بالشگرسرتاپامسلح باباطوم واشگ آورآنهاراتارومارکرده اند.آیا بسیجیان بدون مجوزوبرنامه میتوانستند واردسفارت شوند ودرمجلس شورادرطرحی فوری پول نفت رابعنوان جایزه خودجوشانه هدیه می دهند.

ناشناس گفت...

سلام
عالی بود. همین لباس زیباست نشان آدمیت !!!

به عبارت دیگر: خب اگه اون گفته پس حقشه که بکشه!!!

ممنون.
saeed1800

علیرضا گفت...

فرمایش شما متین است اما اشکال خود ما آنجاست که 32 سال است "غرور" را به "مقبولیت جهانی" ترجیه داده ایم، و صد البته نزد این دانشجویان نظرکرده هم مقبولیت جهانی فرقی با چغندر ندارد! اما مهم نیست که شخص آمریکا و انگلیس چه می گویند مهم جماعت اتوکشیده جهانی اند که به آنکه ظاهر حق بجانب تری بخود میگیرد رای می دهند و بعد هم تحریم هواپیمای مارا فرسوده می کند و عزیزان ما کشته می شوند و الخ...
در دنیای مکار و حیله گر سیاست باید مثل قوام السلطنه و محمد علی فروغی اهل ترفند و درایت بود نه دیگر چه گوارا و در عصر غیبت، نسخه بدلی امام حسین(ع)! شیعه بودن و " لا " گفتن فقط در غرور و یکدندگی نیست که در مواقعی تقیه و مصلحت اندیشی هم واجب است. اکنون هم ما مدام غرور روی غرور می گذاریم و بی خیال وضع عمومی مردمیم و امثال بازرگان را سازشکار می دانیم و بعد که رفتیم لای تاریخ، آیندگان می گویند خدا بدور!
بگذریم اتحاد با کشورهای آزاد شده عربی هم شاید خواب خوشی باشد که معلوم نیست صبح تعبیر شود. به هر حال همه سوار یک کشتی هستیم و بیم آن میرود برخی به خیال محدوده شخصی کف آن را سوراخ کنند و مارا هم با خود غرق !

ناشناس گفت...

ahsand mrhaba, kota vali por az mohtava shereh madarat halalat bashad bozorg mard