۱۳۹۲ دی ۲۶, پنجشنبه

مال خدا رو دزدیده ـ داره باهاش پـُز می ده!


نیچه با گزاره «تا چرائی زندگی را ندانیم بحث از چگونگی زندگی بی هوده است» انگشت بر نقطه درستی گذاشت.
راز حیات و چیستی و چرائی و «برای چی زندگی کردن» پسووردی است برای فهم صحیح چگونه زندگی کردن.
«علت العلل درد و رنج بشر» پرسشی جانسوز بوده که به قامت تاریخ، فیلسوفان و عالمان زیادی را بخود مشغول کرده.
اخیراً و در کنار راه ها و وصایای طی شده و ذکر شده، «مصطفی ملکیان» نیز راهکار خود برای علاج «درد و رنج» بشریت را تحت عنوان زندگی بر محور «عقلانیت و معنویت» ارائه کرده.
به صفت اجمال برخلاف «ملکیان» و برخلاف اسلاف ملکیان و جماعت آنتولوژیست ها و نحله اپیستمولوژیست ها و قائلین به «گناه» و مومنین به «امر قدسى» و کاشفان « تعلق خاطر» و سالکین « هماهنگ با قانون و طبیعت» و معتقدین به دردمندی ناشی از «نابسامانى های ذهنى ـ روانى» در کنار واضعان نسخه «حقوق بشر» و داعیان «رنجوری ماخوذ از محرومیت از منابع طبیعى» و «حالزیـّان» و مخالفان «پروسپکشن "و" رتروسپکشن» (!) شخصاً بر این باورم علت العلل درد و رنج بشریت را تنها می توان در یک «حرف» ریشه یابی و آسیب شناسی کرد.
همه مشکلات هستی شناختی (Ontological) بشر و علت العلل رنج ها و لولی وشی و مغمومیت های انسان منحصراً در گرو یک «میم» است.
رنج توام با غفلت بشر ریشه در آنی و آناتی دارد که با الصاق یک «میم» به خود و مافیهای خود، برای «خود» احراز مالکیت و جعل هویت می کند:
خودم ـ زندگیم ـ مسکنم ـ همسرم ـ فرزندم ـ سمتم ـ قدرتم ـ ثروتم ـ حقم ـ لذتم ـ کسوتم ـ مکنتم ـ مسندم ـ معرفتم ـ منزلتم ـ مملکتم همه اینها به اعتبار جعل حق مالکیتی است که نیست!
اگر منشاء حق «مالکیت» است «که هست» بشری که مالک هیچ چیزی در دنیای درون و برونش نیست و همه داشته هایش را امانی تحصیل کرده حق ندارد تا با رُبایش ثروت امانی خود، مطالبه ملکی کند.
«زیست امانی» ، «زندگی بر محور امانت داری» گمشده انسانی است که در «توهم منیت» و «جعل مالکیت» خود را در کانون رنج و حیرانی افکنده.
واقعیت عریان ایشان کمدی تلخ آنانی است که:
مال خدا را دزدیدن ـ دارن باهاش پـُز می دن!
طلب حق برای مال مسروقه!
در زندگی امانی «اخلاق» هدف نیست «گارد ریلی» است برای رسیدن به هدف.


هیچ نظری موجود نیست: