۱۳۹۶ فروردین ۱۹, شنبه

روحانی بدون هاشمی بی خطر است



خبرنگار انتخاب خبر درخصوص آخرین تحولات دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران و تحلیل فضای سیاسی موجود کشور نظرات داریوش سجادی، روزنامه نگار مقیم آمریکا و تحلیلگر سیاسی را جویا شده است.

در ادامه، مشروح این گفتگو را می خوانید.

به انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری ایران نزدیک می شویم. بهتر است در ابتدا به موقعیت دکتر روحانی در این انتخابات پرداخت. آقای روحانی چندان به وعده های خودشان عمل نکردند، شرایط اقتصادی کشور نگران کننده است و مردم ایران در وضعیت اقتصادی نامطلوبی به سر می برند. کارخانجات در حالت تعطیل یا نیمه تعطیل هستند. آیا دکتر روحانی وارد صحنه کارزار انتخاباتی می شوند؟ و اگر هم وارد صحنه شوند با کارنامه کابینه تدبیر و امید آیا مردم دوباره به حسن روحانی اقبال نشان خواهند؟

واقعیت امر آن است که بخش عمده ای از وضعیت اقتصادی نه چندان مساعدی که دولت آقای روحانی رقم زده است محصول بی تدبیری دولتی بوده است که او آن را تدبیر و امید نامید.

این بی تدبیری بازگشت به این مسئله داشت که آقای روحانی از بدو ورود خود به کاخ ریاست جمهوری درست یا غلط تمام اهتمام خود را معطوف به سیاست خارجی کردند و در سیاست خارجی هم تمام اهتمام خود را معطوف به پرونده هسته ای کردند. تلقی آقای روحانی این بود که با حل کردن مسئله اتمی و رسیدن به توافق بر جام او می تواند تمامی مشکلات را از طریق بهبود مناسبات یا به قول خود آقای روحانی تعامل با دنیا- که تعامل با دنیا را هم باید به "تعامل با اروپا و آمریکا" ترجمه کرد- حل کند.

این امر اما متأسفانه محقق نشد، چراکه آقای روحانی با خوشبینی مفرطی که داشت تمام تخم مرغ های خود را در سبد برجام و توافق هسته ای قرار داد و در فردای توافق عملاً هیچ اتفاق جدی که بتواند اقتصاد ایران را متحول کند رخ نداد، کما اینکه اکنون که بیش از یکسال از عمر توافق برجام گذشته است هژمونی آمریکا از نظر ذهنیتی روی اروپا قرار دارد و در نتیجه اروپایی ها آن قوت قلب لازم را برای سرمایه گذاری در ایران- که آقای روحانی هم به شدت به سرمایه گذاری تولید نیاز داشت- نشان ندادند.

در بیست سال گذشته بارها و مکرر دیدیم که هیئت های متعدد اروپایی وارد ایران شدند اما از دل این مسافرت ها و تفاهمات چیز دندان گیری بیرون نیامد که بتواند دولت آقای روحانی را از حیث اقتصادی به یک قوت و قدرتی برساند که اقتصاد کشور را تکان دهد.

گذشته از آن و از طرف دیگر، آقای روحانی رقیبانی نیز در داخل کشور داشت و رقیب هم طبعاً آرام نمی نشیند. رقبای روحانی از این فرصت نهایت استفاده را کردند و با انتقادات خود توانستند آقای روحانی را به نوعی تحت تاثیر تبلیغات خود قرار دهند به طوری که آقای روحانی خلع سلاح شده است و طی چند ماه گذشته مشاهده شده است که آقای روحانی نتوانسته است و نمی تواند تمام قد از عملکرد خود دفاع کند و صرفاً آقای روحانی متوسل به آماری می شود که آن آمار در کف جامعه و در جیب مردم محسوس نیست. آنچه مسلم است مردم عادی با آمار زندگی نمی کنند، مردم جامعه باید بتوانند مشکلات تأمین معشیت روزا نه خود را مرتفع کنند و این اتفاق در دوران دولت آقای روحانی رخ نداد.

اگر وضعیت اقتصادی برای آقای روحانی چندان مناسب نیست، این خودکردگی بی تدبیرانه دولت بوده است و همین عامل می تواند رقیب جدی آقای روحانی باشد و نه رقبای ایشان در جبهه مقابل.

به عبارت دیگر اگر آقای روحانی در انتخابات پیش رو حضور پیدا کنند- که ظاهراً هم وارد کارزار انتخاباتی می شوند- مهمترین و قدرتمندترین رقیت ایشان عملکرد آقای روحانی طی چهار سال گذشته است.

شنیده شده است که برخی از شخصیت های سیاسی مانند: آیت الله محسن غرویان استاد حوزه و دانشگاه، آقایان مسعود پزشکیان نایب رئیس مجلس و قدرت الله حشمتیان رئیس خانه احزاب بنا دارند که وارد انتخابات شوند. آیا این افراد قصد دارند که با آقای روحانی رقابت کنند یا به عنوان کاندیدای پوششی و صرفاً به دلیل دفاع از روحانی به صحنه انتخابات ورود پیدا می کنند؟

واقعیت امر این است که آقای روحانی خیلی خوب می داند که اصلاح طلبان به جز ایشان گزینه جدی دیگری ندارند و جای دیگری هم نمی توانند بروند. از آن طرف، اصلاح طلبان نیز می دانند که آخرین گزینه آقای روحانی اصلاح طلبان است چرا که پایگاه اجتماعی آقای روحانی در بدنه جناح راست از بین رفته است.

بعد از سال 1392 که آقای روحانی با تکیه بر اصلاح طلبان برنده انتخابات شد، آقای روحانی پایگاه اجتماعی خود را به طرف اصلاح طلبان انتقال داد. آقای روحانی در سال 1392 پایگاه اجتماعی اصلاح طلبان را به پایگاه اجتماعی خود که متعلق به جناح راست و اصولگرا بود ترجیح داد. بنابراین آقای روحانی و اصلاح طلبان در یک معادله ای قرار گرفتند که متعهد گردیده اند همدیگر را بپذیرند و به یک وصلت اجباری تن در بدهند.

نه آقای روحانی بدون اصلاح طلبان به جایی می رسد و نه اصلاح طلبان بدون آقای روحانی جایی دارند، بنابراین اگر کاندیداهای دیگری روانه کارزار انتخاباتی ریاست جمهوری شوند باید آن ها را در چهارچوب همان کاندیدای پوششی تلقی کرد که مصر هستند در زمان تبلیغات و مبارزات انتخاباتی به نوعی از عملکرد آقای روحانی دفاع کنند و در نهایت قطعاً به نفع ایشان کنار می کشند.

به اردوگاه جناح اصول گرا که جنابعالی آن ها را جناح راست خطاب کردید می پردازیم. آیت الله ابراهیم رئیسی سرانجام کاندیداتوری خود را جهت دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری پذیرفتند. بر اساس شواهد موجود ایشان قطعاً کاندیدای جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی(جمنا) خواهند بود. شما با این اوصاف، وضع اصولگر ایان را در جامعه چگونه ارزیابی می کنید و چه تحلیلی می توان ار رویارویی دو روحانی به اسامی حسن روحانی و ابراهیم رئیسی بدست داد؟

با توجه به قطعی شدن ورود آقای رئیسی به عرصه انتخابات از جانب جناح اصولگرایان وضعیت انتخابات ایران یک مقدار حالت شفاف تری پیدا کرد. قدر مسلم علی رغم اینکه تعداد کاندیدای اصول گرایان 5 نفر شده است، مسلماً آقای رئیسی نامزد نهایی اصولگرایان است و نفرات بعدی قطعاً به نفع ایشان کنار می کشند.

ورود آقای رئیسی به انتخابات از یک جهت مفید است و می تواند رقابت ها در انتخابات اردیبهشت ماه ایران را خیلی جدی کند.

در این انتخابات طرفین یعنی دو جناح اصولگرا و اصلاح طلب قادر خواهند بود که پایگاه اجتماعی خود را به تحرک برای حضور موثر در انتخابات وادارند، اما در این میان ظرافت هایی وجود دارد که اگر طرفین این ظرافت ها را لحاظ نکنند می توانند نتیجه را به نفع یا به ضرر خود رقم بزنند.

یکی از ظرافت ها این است که اگر اصلاح طلبان موفق شوند با حضور آقای رئیسی و در کنار آقای روحانی فضای انتخابات را به یک فضای انتخاباتی دو قطبی آنتاگونیستی مبدل کنند در آن صورت اصلاح طلبان نشان خواهند داد که در فضای دو قطبی آنتاگونیستی از این توانمندی برخوردار هستند که بتوانند موج سازی کنند و اقشار خاکستری را در دقیقه 90 به نفع خود وارد عرصه انتخابات کنند و آرای آن ها را در سبد کاندیدای مورد نظر خود قرار دهند. این در واقع یک هشدار برای آقای رئیسی خواهد بود که در صورت تن دادن به بازی دو قطبی مزبور احتمال اینکه ایشان نتوانند انتخابات را ببرند ریسک آن زیاد است و می تواند محتمل باشد.

از طرف دیگر آقای رئیسی برخوردار از یکسری جاذبه هایی است که در این صورت می تواند سبد رأی خود را هم مشمول رأی اصولگرایان و هم تا حدود زیادی مشمول رأی معتدلین کند.

بر خلاف تلقی که به خصوص اپوزیسیون خارج از کشور در مورد سابقه آقای رئیسی در ماجرای اعدام های سال 67 دارند و بر روی آن مانور کرده و می کنند اتفاقاً و برعکس در بدنه شهروندی ایران منافقین نزد غالب ایرانیان اعم از موافقین یا مخالفین جمهوری اسلامی تا آن اندازه کریه اند و مردم از عملکرد ایشان در پیوستن خائنانه شان به ارتش صدام و کشتن و ترور جوانان و شهروندان و مقام های ایرانی تا آن اندازه متنفراند که 
عملکرد قاطعانه آقای رئیسی در اعدام منافقین در سال 67 را نقطه قوت، قاطعیت و اعتبار آقای رئیسی می دانند و این می تواند به سبد آرای آقای رئیسی کمک کند.

حالا اینکه در جبهه مقابل آقای رئیسی مجموعه ای از اصلاح طلبان دهن کجی به اتفاقات سال 67 می کنند باید بدانیم که از ابتدا هم آرای آقای رئیسی در انتخابات به اصلاح طلبان تعلق نداشته است و جناح اصلاح طلب تحت هیچ شرایطی آرای خود را در سبد رأی آقای رئیسی و به نفع ایشان در صندوق نمی اندازند.

اما پیشینه آقای رئیسی در چهارچوبی که مطرح کردم می تواند عامل موثری برای جذب آرایی باشد که رهبر انقلاب تاکید کردند. رهبر انقلاب تأکید کردند که قطب بندی جدید موجود قطب بندی بین انقلابیون و غیر انقلابیون است، پس اگر چنین قطب بندی بین انقلابیون و غیر انقلابیون در انتخابات شکل بگیرد آقای رئیسی نماینده قابل وثوقی می تواند برای عهده داری شاخص انقلابیون و جذب آرای انقلابیون باشد.

فضای انتخاباتی ایران را در کل چگونه ارزیابی می کنید؟

این اولین باری است که در انتخابات ریاست جمهوری ایران طی 38 سال گذشته دو اتفاق به صورت همزمان رخ داده است.

اولین اتفاق این است که ما در ایالات متحده آمریکا شاهد روی کار آمدن رئیس جمهور نامتعارفی هستیم به نام ترامپ که این آقای ترامپ به دلیل مواضع نامتعارف خودش در حال حاضر عمده درگیری های موجود در آمریکا را متوجه مسایل داخلی کرده است؛ یعنی تمامی جناح های اصلی آمریکا در احزاب دموکرات و جمهوری خواه اولین باری است که بجای اینکه درگیر مسائل خارج از کشور باشند تمام درگیری های خود را در کاخ سفید متوجه مسائل داخلی و آقای ترامپ کرده اند. واقعیت آن است که مختاری سیاسی در آمریکا به نوعی قفل شده است. این قفل شدگی به نوعی به نفع کشور ایران است تا برای اولین بار انتخابات ایران بتواند در فضایی بیرون از شیطنت های آمریکا برگزار شود و این از یک جهت برای ایران بسیار مفید است.

اما نکته مهم دیگر این است که انتخابات اردیبهشت ماه ایران در حالی برگزار می شود که جناح پراگماتیست ایران یعنی عملگرایان ایرانی برای اولین بار یکی از مهمترین اضلاع قدرت خودشان یعنی آقای هاشمی رفسنجانی را از دست داده اند. در نبود آقای هاشمی رفسنجانی که نقش یک گرانیگاه و یک مغناطیس را برای عملگرایان در داخل ایران بازی می کرد، جناح عملگرا- ولو اینکه قبول هم نکند- توان بازسازی خود برای رقابت جدی در انتخابات مانند سال 1392 را ندارد.

در سال 1392 آقای هاشمی رفسنجانی توانست با انتقال دادن وزن سیاسی خود روی باسکول انتخابات، آرای انتخابات را به نفع روحانی عوض کند، ولی در فقدان ایشان آن توازن و بالانسی که اصلاح طلبان، معتدلین و پراگماتیست ها نیاز دارند برای انتخابات وجود ندارد و این به نوعی می تواند به رقبای ایشان در جبهه اصول گرایان کمک کند. البته این مشروط به این است که جبهه اصولگرایان بتواند بازی های انتخاباتی را به نحو حرفه ای تری انجام داده و کنترل کند.

پیش بینی داریوش سجادی از انتخابات آینده ریاست جمهوری ایران چیست؟ وزنه به کدام سمت قرار خواهد گرفت؟

برای پاسخ به این سؤال، قبل از اینکه به نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری نگاه کرد باید به جریان حاکم اجتماعی موجود نگاه کرد که میل و نیل به چه رویکردی دارد. از نظر اقتصادی فضا در داخل ایران به شدت غیر قابل تحمل شده است. آقای روحانی در سال 1392 به ریاست جمهوری برگزیده شد اما امروز آقای روحانی یک کارنامه چهار ساله ای در دست دارد که قابل نقد شدن است. به این ترتیب می خواهم بگویم که هر نامزدی بتواند تب جامعه را پیدا کند و بر روی تب جامعه که در حال حاضر همان معیشت مردم است مانور انتخاباتی کند برنده است.

دست آقای روحانی به شدت بسته است. در چهار سال گذشته متأسفانه ایشان نمی تواند کارنامه قابل وثوقی در حوزه اقتصادی عرضه کند مگر اینکه در این وسط یک امداد غیبی برسد. در این راستا آمریکا وعده هایی داده است و همینطور کنگره آمریکا اخیراً اعلام کرد که تحریم های جدید خود را تا نتایج انتخابات ایران به تعویق می اندازد. شاید آمریکا قصد داشته باشد با چنین اقداماتی یک مزیت اقتصادی بزرگی به نفع ایران در نظر بگیرد که البته احتمال آن بعید است. بنابراین اگر فضا به این شکل پیش برود نمی توان پیش بینی درستی از انتخابات ایران به دست داد.

پیش بینی کردن در سیاست حماقت است، بنابراین من اگر بخواهم به ضرس قاطع بگویم امکان آن وجود ندارد، ولی با فضای موجود حداقل می توانم بگویم که پیروزی آقای روحانی پیروزی سختی است.

گذشته از این ادعا باید این نکته را نیز تذکر داد که برخلاف دغدغه اصولگریان که خیلی مصر هستند آقای روحانی را به دلایل مختلفی مانند مشکل دار بودن مدیریت ایشان طی چهارسال گذشته، از پاستور بیرون کنند، من معتقد هستم که بعد از فوت آقای هاشمی رفسنجانی، آقای حسن روحانی با حسن روحانی چهار سال گذشته متفاوت است. در نبود آیت الله هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی دور دوم، حسن روحانی کم ضررتری برای جناح مقابل می تواند باشد.

در کنار دو جریان عمده سیاسی کشورمان یعنی دو قطبی روحانی- رئیسی، جریان سومی تحت عنوان احمدی نژاد پا به عرصه انتخابات گذاشته است. آقای احمدی نژاد اخیراً در نشست خبری خود اعلام کرده است که اگر آقای بقایی رد صلاحیت بشود راه دیگری را بر می گزیند. آیا منظور آقای احمدی نژاد این است که خود شخص او به طور مستقیم به انتخابات ورود پیدا می کند؟ بهر حال در صورت رد صلاحیت بقایی، تکلیف جریان سومی که احمدی نژاد هدایت می کند چه می شود؟

شخصاً این جریان سوم را خیلی جدی نمی گیرم. آقای بقایی قدر مسلم رد صلاحیت می شود. رد صلاحیت بقایی ربطی به سابقه کیفری او ندارد؛ واقعیت امر آن است که آقای بقایی در مجموع رجل سیاسی، رجل محسوب نمی شود. اگر معیارهای شورای نگهبان را در نظر گرفت آقای بقایی را نمی توان تحت هیچ شرایطی رجل سیاسی کرد.

اما اینکه واکنش آقای احمدی نژاد چیست، من تصور نمی کنم او به انتخابات ورود کند. بعد از توصیه ای که رهبری داشتند ورود آقای احمدی نژاد به انتخابات، مخالفت صریح با رهبری تلقی می شود و در این صورت، بدنه آرای آقای احمدی نژاد به شدت با این اقدام ریزش پیدا می کند.

واقعیت این است که بدنه اجتماعی که به آقای احمدی نژاد اقبال می کنند سبد آرایشان منفک از سبد هم اصول گر ایان و هم اصلاح طلبان است، بنابراین بود و نبود آقای احمدی نژاد و جریان وابسته به او چندان اثرگذار در سبد آرای نهایی که بخواهد تعیین کننده نامزد پیروز باشد نیست، کما اینکه آقای بقایی را هم نباید جدی گرفت، زیرا که عملاً ایشان به دلیل رد صلاحیت شدن وارد عرصه انتخابات نمی شود. فراموش نکنیم که استانداردها و شاخص های رجل سیاسی بودن هم در آقای بقایی کم رنگ است.

وقتی دست آقای احمدی نژاد از انتخابات کوتاه می شود از کدام جریان سیاسی حمایت می کند؟

احتمال بعیدی است که آقای احمدی نژاد از حسن روحانی حمایت کند، چرا که با توجه به خلقیات روانشناسانه ای که در احمدی نژاد وجود دارد، او اعتبار خود را پای کاری که چندان از نظر جوگیری سیاسی با او و جریان وابسته به او همسو نیست هزینه نخواهد کرد و اصلاً هم علاقه ای به این موضوع ندارد.

حداکثر کاری که احمدی نژاد می تواند انجام دهد یک نوع قهرکردگی از انتخابات است که به صورت غیر رسمی و نه رسمی تلقی به تحریم انتخابات شود. حداقل برای طرفدران احمدی نژاد ایجاب می کند که حداقل با پایین آوردن آراء، یک ابراز وجودی و هزینه ای را برای نظام ایجاد کنند.

وقتی آقای احمدی نژاد از آقای روحانی حمایت نکند قدر مسلم از آقای رئیسی نیز حمایت نمی کند، چرا که اکنون احمدی نژاد می توانست از ابراهیم رئیسی حمایت کند ولی نکرد. پس آقای احمدی نژاد قطعاً در صورت رد صلا حیت آقای بقایی از هیچ نامزدی حمایت نمی کند.

۱ نظر:

bafghi گفت...

با سلام
شما قبلا یه فرمول کلی برای انتخابت ایران بدین شکل داشتید:
مردم ایران نمی دانند چه میخواهند اما میدانند چه نمی خواهند
حال سوال من اینست که آیا در انتخابات پیش رو این فرمول همچنان کارکرد قبلی را داراست یا خیر ؟ اگر جواب اول مثبت باشد و با توجه به اینکه به نظر میرسد آقای رئیسی در فضای دو قطبی روحانی رئیسی ، نه به وضعیت موجود است آیا اقای رئیسی را در حد و قواره فرمول مد نظر می دانید یا خیر؟
با تشکر