۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه

وقتی دژخیم می گرید!



دنبال کنندگان تلویزیون فارسی بی بی سی طی هفته آخر شهریورماه شاهد پخش ويژه برنامه هائی از این تلویزیون بمناسبت سالگرد جنگ ایران و عراق بودند که با دُزی بالا مؤید ادعای همه کسانی شد که معتقدند بی بی سی دیگر یک رسانه یا لااقل یک رسانه بی طرف نیست.
اگر با تسامح بتوان عنوان «گزارش» را بر ويژه برنامه های تلویزیون فارسی بی بی سی از سالگرد جنگ تحمیلی عراق علیه ایران گذاشت بلاتردید و اغراق این ويژه برنامه ها را می توان یک تراژدی تاسف بار در کارنامه گزارش های رسانه های تصویری محسوب کرد.
بدون مقدمه تمامی شبه گزارش های پخش شده از جنگ ایران و عراق در بی بی سی حول چهار محور نچندان پنهان تهیه و طراحی شده بود:
ـ مذموم بودن ذاتی جنگ و طبعاً ممدوح بودن ذاتی صلح.
ـ ملزوم بودن پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر.
ـ مسئول بودن ایران در تداوم جنگ بدلیل بی اعتنائی به پیشنهاد آتش بس و پرداخت غرامت از سوی اعراب بعد از آزادی خرمشهر.
ـ مصادره نیت و خواست مذهبی سلحشوران ایرانی در قامت ناراست و بی قواره ملی گرائی.
مجموعه گزارش های بی بی سی را بنوعی می توان ورود تمام قد دولت انگلستان به استعداد بسیج همه سیاهی لشکر رسانه ای و تمام بضاعت سیاسی اش به پرونده جنگ عراق با ایران تلقی کرد تا از این طریق امکان زیر سوال بردن مقاومت سلحشورانه و در عین حال مظلومانه ایران و ایرانیان در نبرد با ارتش صدام و حامیان منطقه ای و بین المللی اش فراهم شود.
دولت بریتانیا در تحقق این اهداف از هیچ چیز پرهیز نکرد و با بمیدان آوردن مخبران ضعیف البنیه!(قطعاً ذهناً ونه بدناً) و پرموضعی چون «عنایت فانی» و تریبون دادن به کارشناسانی ناآشنا با ترمینولوژی و ایدئولوژی حاکم بر رزم رزمندگان ایرانی، کار را بجائی کشاند که دست آخر میان آن همه ادله و متخصص و ناظر و شاهد و کارشناس، متوسل به «فریدون فرخزاد» شد تا بدان وسیله بتواند از زبان کسی که صریحاً و علناً در جلف ترین شکل و قر و اطوار ممکن در کاباره های آلمان، دین و مقدسات و اعتقادات مسلمانان و رهبران دینی و بويژه رهبریت آیت الله خمینی در ایران را مضحکه ادبیات سکشوال خود می کرد، به جفا ثابت کنند که هشت سال مبارزه سلحشورانه ایرانیان در مقابل ارتش تا بن دندان مسلح صدام، یا محصول رزمایش چفیه بر گردنانی خشونت طلب و عاشق کشتن بود که اسرای عراقی را با دست بسته تیرباران می کردند و یا نتیجه حضور پسر بچه هائی خردسال در جبهه که صرفاً به عشق «ساندیس بهشت» و کسب ابتهاج سکشوال در آغوش حوریان و با ضربآهنگ مداحی های حاج صادق آهنگران، برای جلوی گلوله رفتن شستشوئی مغزی شده بودند!
دولت بریتانیا بدین نیز اکتفا نکرد و آنجائی هم که قصد کرد اعتبار رزمندگان ایرانی را برسمیت بشناسد یا از زبان «مسعود بهنود» ایشان را جان باختگان و بازماندگانی ترسیم کرد که جنگ شان بر سر هیچ چیز جز «عشق به خانه و زادگاه خود» نبوده! و یا متوسل به «آغا بهزاد بلوری» شد تا ادعا کند:
رزمندگان ایرانی جملگی عیاشانی بودند که از خطوط مقدم جنگ با رادیو بی بی سی جهت پخش آهنگ های درخواستی «بشکن و بالا بنداز» تماس می گرفتند.
آن هم بلوری که پیشتر و از کرسی همه ملی گرایان و وطن دوستان مطمح نظر دولت بریتانیا صادقانه اعتراف کرده بود که در سال 60 از عشق به ایران و سوختن در عرق ملی با شعله ور شدن آتش جنگ در مرزهای ایران سلحشورانه تا عمق لندن فرار کرد!!!
تتمه اعتبار مقاومت سلحشورانه مردم ایران در مصاف با دشمن بعثی را نیز یا از طریق مصاحبه با چند عنصر سرخورده در جنگ (گزارش ژیار گل) و یا با ارائه سیاه نمایانه از مجروحین روانی جنگ(ماشین روز قیامت) به چوب حراج بست.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/09/100922_l50_war30th_journalists_behnoud.shtml

اصرار سنگین و مشهود رسانه دولت بریتانیا در ويژه برنامه های پخش شده از جنگ تحمیلی مبنی بر «مذموم بودن ذاتی جنگ» ناخواسته این تلقی را متبادر به ذهن می کند که گویا این ایران بود که در شهریور سال 59 از سر سیری و بیکاری و تفنن و بمنظور سرگرمی و بازیگوشی اقدام به حمله نظامی به عراق کرد و تقدیر دو کشور را به جنگی آلود که بر اساس فتوای انگلستان ذاتاً مذموم است!
تو گوئی تاریخ در حال تکرار است و یک بار دیگر پژواک صدای «تونی بلر» نخست وزیر وقت انگلستان در دهلیزهای تاریخ در حال پیچیدن است که بعد از عملیات تروریستی یازده سپتامبر در کنگره آمریکا و در مقام اندرز به مسلمانان اظهار داشت:
جنگ ذاتاً مذموم است و اسلام بالذات دینی صلح طلب است!
هر چند شخصاً و در همان تاریخ به سهم خود ایشان را مورد طعنه قرار دادم که:
آیا اکنون کار مسلمان ها بجائی رسیده که نخست وزیر انگلستان باید اسلام را به مسلمانان آموزش دهد! چنانچه نخست وزیر انگلستان تنها یک بار قرآن مسلمانان را روخوانی می کرد متوجه می شد که اسلام بالذات دینی صلح طلب نیست. همچنانکه بالذات، دینی جنگ طلب هم نیست. آنچه گوهر اسلام را از دیگر ادیان و نحله های فکری متمایز می کند ذات حق طلب و عدالت خواه آن است. حق طلبی و عدالت خواهی که چنانچه اقتضا کند مسلمانان برای تحقق آن بدون پروا تن به سخت ترین جنگ ها داده و می دهند همچنانکه در صورت اقتضا آماده پذیرش عادلانه ترین صلح ها نیز هستند و خواهند بود. (مقاله نفرین بودا)
http://www.sokhan.info/Farsi/Booda.htm

سوگواره و رثائیه امروز دولت بریتانیا بر ارجحیت صلح و مذمت جنگ طی جنگ 8 ساله ایرن و عراق القا کننده این پرسش جانسوز به اذهان و وجدان بیدار جهانی است که آیا درجنگ توسعه طلبانه «فالکلند ـ مالویناس» خشاب سربازان انگلیسی آکنده از شاخه های رُز در شلیک به سربازان آرژانتینی بود!!!؟
گذشته از آن، نعل وارونه بریتانیا در مذمت ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر را چگونه و چرا باید اقبال کرد؟
کارشناسی که با عنوان «نماینده پیشین ایران در سازمان ملل متحد» کارشناسانه! در رسانه دولت بریتانیا می فرمایند:
« وقتی که در تابستان ۱۹۸۲ و با فتح خرمشهر نیروهای ایران موفق شدند قوای عراق را از خاک ایران برانند و وارد حریم مرزی عراق شوند، آیت الله خمینی پیشنهادات متعددی را برای پایان جنگ و دریافت غرامت که کشورهای عرب خلیج فارس حاضر به پرداخت آن بودند، رد کرد
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/09/100909_l55_war30th_khomeini_iraq.shtml

آیا چنین کارشناسی اجازه می دهند اهل نظر از شدت بی انصافی و بلکه بی اطلاعی مشارالیه و مشارالیها سر خود را به دیوار بکوبند!
چه خوب بود ایشان و دیگر هم رای و هم نظران ایشان یک بار و برای همیشه اسناد متقن خود از پیشنهادات کشورهای عربی جهت پایان جنگ و ارائه غرامت به ایران را رونمائی می کردند تا با استناد به چنان اسنادی بتوان گریبان آیت الله خمینی برای اصرار بر ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر را گرفت.
خوب بود مدعیان ضرورت پایان جنگ بعد از فتح خرمشهر، یک بار و برای همیشه به این سوال اساسی و جانسوز پاسخگو باشند که:
آیا جنگ بدلیل غصب خرمشهر آغاز شد تا با فتح آن پایان یابد؟
نازکدلان مخالف جنگ بعد از فتح خرمشهر امروز در حالی برای ادامه جنگ بعد از آزادی خرمشهر نازکدلی می کنند که توجه نداشته و یا نمی خواهند توجه داشته باشند که در آن مقطع شورای امنیتی که قانوناً موظف به برخورد منصفانه با تجاوز عراق به ایران بود در تمام طول هشت سال جنگ از موضعی بالادستی و نابرابر تنها هشت قطعنامه صادر کرد که نهایتاً هشتمین قطعنامه «598» بود که انحصاراً اتکای بر ماده 39 و 40 فصل هفتم منشور شورا را داشت. این در حالی است که همین شورای امنیت طی اشغال کویت توسط عراق که کلاً هفت ماه هم طول نکشید چهل قطعنامه صادر کرد که جملگی ناظر بر کیستی متجاوز و میزان غرامت برای گربه ملوس آمریکا بود.
جوانان ایرانی در مقابل تجاوز دشمن بعثی در مظلومیت مطلق جنگیدند و بعد از فتح خرمشهر نیز یگانه پیشنهاد جدی به ایران جهت پایان جنگ و پرداخت غرامت از سوی «حبیب شطی» دبیر کل وقت سازمان کنفرانس اسلامی ارائه شد که ضمن سفر به ایران مدعی شد در صورت پذیرش آتش بس از سوی ایران می تواند از دولت های ثروتمند عربی حامی عراق برای ایران غرامتی ده میلیارد دلاری(!) بگیرد.
هر چند میزان غرامت وعده داده شده «حبیب شطی» با توجه به برآوردی که همان ایام توسط «ابوفرج» کارشناس سومالیائی سازمان ملل بالغ بر صد میلیارد دلار ارائه شده بود، رقمی در حد شوخی محسوب می شد اما علی رغم این دولتمردان ایران باز هم اصل بحث در آن مورد را پذیرفتند. اما نه «شطی» و نه «بندری» معاون وزیر خارجه وقت هندوستان که ایشان نیز در آن مقطع مذاکراتی مشابه بین ایران و عراق را در مقام میانجی برای تعیین غرامت عهده داری می کرد و رقم پیشنهادی پنجاه میلیارد دلاری را مطرح کرده بودند هیچکدام در نهایت پاسخ مشخصی به ایران ندادند.
گذشته از آنکه «حبیب شطی» نیز برخوردار از شخصیتی حقوقی نبود تا ایران بتواند تعهدات وی را در چهارچوب حقوق بین الملل برسمیت بشناسد.
از سوی دیگر در آن مقطع شورای امنیت و دیگر سازمان های بین المللی بدون توجه به عنصر «عدالت» مداوماً جمهوری اسلامی را جهت پذیرش آتش بس زیر فشار گذاشته بودند. این در حالی بود که علی رغم آزادی خرمشهر هنوز مساحتی بالغ بر 1200 کیلومتر مربع از خاک ایران تحت اشغال ارتش صدام بود و هیچ سازمان و نهاد صلح طلبی صحبت از لزوم عقب نشینی ارتش صدام از متصرفاتش در خاک ایران نمی کرد.
نآشنایان با مفاهیم تخصصی جنگ در حالی بر ضرورت پذیرش آتش بس از سوی ایران اصرار می ورزیدند که تجربه آتش بس 35 ساله موجود بین سوریه و اسرائیل را پیش روی خود دارند که بیش از سه دهه است مسئله اشغال جولان توسط اسرائیل بصورتی بلاتکلیف بین دو کشور باقی مانده و شورای بی کفایت امنیت تاکنون نتوانسته یا نخواسته به اعتبار جایگاه ويژه اسرائیل نزد این شورا اقدام به اعاده حق سوریه نماید.
این در حالی است که کوبندگان بر طبل «ضرورت پذیرش آتش بس از جانب ایران بعد از آزادی خرمشهر» کمتر به این نکته توجه داشته و دارند که جنگ بین ایران و عراق جنگ بین یک ارتش کلاسیک و مجهز در سویه عراق در مقابل نیروهائی بعضاً داوطلب و مردمی در خاکریزهای ایران بود.
طبیعی است بود در چنین وضعیتی پذیرش آتش بس از جانب ایرانی که بدنه ماکزیممی نیروهای رزمنده اش مشتمل بر جوانان داوطلب غیرنظامی اعم از کشاورز و کارگر و دانشجو بود، حکم بلاهت را داشت. طبعاً در صورت پذیرش «آتش بس بدون عقب نشینی ارتش عراق از خاک ایران» بتدریج نیروهای داوطلب جبهه را ترک و بر سر کار و تحصیل و مزرعه خود باز می گشتند و اکنون فراغ بالی مجدد برای ارتش تحت امر صدام مهیا می شد تا بار دیگر با اطمینان خاطر از «قلت نیروی های رزمنده ایرانی در خطوط مقدم جبهه» اهداف توسعه طلبانه خود را با تهاجمی مجدد دنبال کند.
در پاسخ به مصادره مجاهدت هشت ساله جوانان ایرانی از «انگیزه های دینی» به حضیض «ملی گرائی مخنث جامعه سکولار ایرانی» اگر از همه ادله و شواهد موجود در وصیت نامه های شهدای جنگ و خاطرات بازماندگان جنگ هم بگذریم. حتی یک عملیات نظامی در طول هشت سال دفاع رزمندگان ایرانی ملاحظه نشد که لااقل عنوانی از قبیل درفش کاویانی یا خاک اهورائی و امثال آن داشته باشد.
عنوان جمیع عملیات رزمندگان ایران برگرفته از مفاهیم و عناوینی مذهبی نظیر:
ثامن الائمه ـ طریق القدس ـ خیبر ـ فتح المبین ـ بیت المقدس ـ امام علی ـ بدر ـ والفجر ـ کربلاهای یک تا ده ـ رمضان ـ ذوالفقار ـ محمد رسول الله ـ مرصاد ـ مسلم ابن عقیل بود. همچنانکه اسم رمز جمیع این عمیات نیز برخوردار از مضامینی مذهبی بود از جمله:
یا صاحب الزمان ادرکنی ـ یاالله ـ یازهرا ـ نصر ومن الله و فتح القریب ـ یا علی ابن ابیطالب ـ یاحسین ـ یامهدی ادرکنی ـ یا رسول الله ـ یا صاحب الزمان ـ یازینب.
زیرکانه ترین و در عین حال اثرگذارترین عناوین در این میان عملیات بیت المقدس با اسم رمز یا علی ابن ابیطالب بود که منجر به آزادسازی خرمشهر شد.
زیرکی مستتر در نامگذاری این عملیات از آنجا ناشی می شد که در فردای موفقیت عملیات و مخابره این خبر بر روی تلکس های خبری جهان که «خرمشهر طی عملیات نظامی بیت المقدس آزاد شد» این پیام آشکار را به دنیا می داد که برای آزادی بیت المقدس از چنگال رژیم اسرائیل نیز باید متوسل به نبردی نظامی از نوع عملیات آزاد سازی خرمشهر شد.
پیامی که تا آن اندازه کشش و استعداد داشت تا فردای آزادی خرمشهر دولت اسرائیل از سر غیظ و به نیت نسق کشی و مانور قدرت، اقدام به تهاجم نظامی گسترده به جنوب لبنانی کند که پایگاه قدرت ایران در جوار مرزهای اسرائیل محسوب می شد.
ضریب اثرگذاری عملیات بیت المقدس تا آن اندازه در خاورمیانه بالا بود که اسرائیل کوشید با تهاجم به جنوب شیعه نشین لبنان ضمن «حمله به عقبه ایران در منطقه» پیروزی در خرمشهر را تحت الشعاع لشکرکشی خود در بقاع قرار دهد.
همچنانکه هم عملیات بیت المقدس و ایضاً تهاجم اسرائیل به جنوب لبنان به اندازه کافی روحیه رزمندگان ایرانی را در آن مقطع تقویت کرد که کسر وسیعی از بدنه سپاه پاسداران خواستار عزیمت از ایران به لبنان جهت مبارزه با رژیم صهیونیستی شوند.
درخواستی که با جمله معروف آیت الله خمینی پاسخ داده شد مبنی بر آنکه: راه قدس از کربلا می گذرد.
آیت الله خمینی با چنین سخنی از سوئی ترفند اسرائیل در مشوه کردن افکار بین الملل را خنثی و بار دیگر توجه رسانه های خبری را متوجه ایران و توفیقات نظامی اش کرد و از سوئی دیگر استراتژی جنگ در جبهه ها را برای رزمندگان ایرانی بازتعریف کرد و نهایتاً نیز این پیام را به دنیا القا کرد که یگانه راه نجات قدس توسل به شیوه مبارزاتی از جنس قیامی کربلائی همچون «حسین ابن علی» است.
با استاد بر ادله فوق، مصادره هشت سال مجاهدت دین ورزانه جوانان ایرانی در مصاف با دشمن بعثی به اسم نبردی ملی ـ میهنی را می توان مصادره برای کسب افتخاری دانست که موجود نیست و حسرتی که سال هاست در دوسیه روشنفکران ملی و سکولار ایرانی، ایشان را می رنجاند.
شوربختانه روشنفکری ملی و سکولار ایرانی طی 200 سال قدمت تاریخی خود هیچ فرازی برای بالیدن در عرصه های سلحشوری کسب نکرده تا امروز بتواند چنان فرازی را اسباب فخر خود قرار دهد.
چه در دوره پهلوی اول که بنیان ارتش ملی ریخته شد حسرت آن به دل ایرانیان و بالاخص روشنفکران ملی ایران ماند که ارتشی که سالها پرورانده و بالیده شده بود در جریان اشغال ایران در جنگ جهانی دوم دریغ از حتی یک گلوله که حتی هوائی شلیک کند و دل ایرانیان را خرسند از حداقلی از مقاومت در مقابل دشمن اشغالگر کند. ارتشی که با آن همه کبکبه و دبدبه تصنعی مانند برف در مقابل آفتاب تموز در مواجهه با نیروهای نظامی اشغالگر آب شد و چه در دوره پهلوی دوم که بعد از سالها پمپ گسترده دلارهای نفتی به حلقوم ارتش به صرافت شخص محمدرضا پهلوی، اُمرای ارتش اش در بحبوحه انقلاب 57 بسیار جلوتر از اعلی حضرت تا قلب شانزه لیزه و لوس آنجلس فرار کرده بودند.
اما این کمال بی انصافی است که امروز «روشنفکری سکولار ایرانی» با پناه گرفتن در آغوش دولت بریتانیا، خالی بودن پرونده فخرآوری خود در تاریخ معاصر را از طریق مصادره و بلکه سرقت اموال و افتخارات اقشاری مرتفع نماید که همواره از سوی ایشان به اتهام دین ورزی تخفیف شده و می شوند.
بقول شادروان علی حاتمی:
دزدی جواهری که یادآور سالها مبارزه و مجاهدت و ایثار و از خودگذشتگی ملتی متواضع و قهرمان است، سرقت نیست. جنایت است!
افتخار کسب کردنی است نه دزدیدنی!

۲۷ نظر:

مهیار گفت...

بنده با خواندن این مقاله نه تنها به دانشم اضافه نشد، بلکه مانده ام منظور از نوشتن این متن حمله به انگلیس بود یا توجیه ادامه جنگ. بویژه که نویسنده تحریکات خمینی و حکومت ولایت فقیه را در عراق که در حمله صدام به خاک ایران بی تأثیر نبود، نادیده می گیرد.

ناشناس گفت...

jenab e aghaye sajadi, tahrif haye siyadi dar neveshte shoma dide mishavad, man nemidanam dar saman e jang shoma koja tashrif dashtid, vali vagheiyat e jang kamelan chize digari bud. Siyasat basiha va siyasi guiha ba haghayeghe jang kheyli tafavot dashtand. Ba in edeaha nemitavan haghighat e jang ra va ahdafash ra tahrif kard va degargune moarrefi kard

سبزانديش گفت...

در عرض اشغال هفت ماهه كويت جهل قطعنامه صادر شد! يعني تقريبا هر دو هفته سه قطعنامه. بعدشم حضرتعالي كه خودتان از كارشناسان مورد وثوق اين شبكه هستيد. پس چرا نعل وارونه؟

ناشناس گفت...

سجادی،
عمق نفرت و کینه خود را نشان دادی. تو نه در بین اقتدارگرایان جا داری نه در بین اصلاح طلبان. سالها قدرت بی حد و حصر رسانه میلی اسلامی در ید قدرت تو و امثال تو برای سانسور و تیغ نهادن بر گردن حقیقت بوده است. حالا یک بار هم جنگ ایران و عراق از زاویه ای دیگر و بی طرفانه روایت شده است. سجادی، شما برو عکس برگردان به وبلاگت بچسبان...باشد که روزی به افتخار دست بوسی دکترررر احمدی نجاد نائل شوی

ناشناس گفت...

سلام آقای سجادی : شما در این مقاله حوادثی که من در دوران کودکی شاهد آن بودم(جنگ و فتح خرمشهر و بخصوص مسئله آتش بس ) در یک پرسپکتیو منطقی( و قابل درک برای من) قرار داده اید.بسیار متشکرم.

ناشناس گفت...

سجادی جان شما کار خودت ادامه بده به حرف یه سری وطن فروش که از کینه جمهوری اسلامی حاضر هستن شرفشون رو هم زیر پا بگذارن گوش نده.

ناشناس گفت...

آقای سجادی

شما از یک رسانه دولتی، آن هم یک در یک کشور امپریالیستی، چه توقعی دارید؟ کار این رسانه توجیح عملکرد دولت انگلستانه و پیشبردن سیاست و منافع آن و بس. در این راستا تاریخ را تحریف میکنند و تغییر میدهند. کودتای ۲۸ مرداد می‌شه قیام ملی‌ و در جنگ ایران و عراق ایران می‌شه ظالم و مهاجم. همینه دیگه. ایراد از این رسانه نیست. اتفاقا این رسانه داره کارشو درست انجام میده. قشری از مردم خودمون هستند که اینقدر احمقن که هر مزخرفی که این رسانه بیرون میده رو باور می‌کنن و اسمشو میذارن اطلاع رسانی. ایراد از مردم اجنبی پرست خودمونه. کامنت‌های بالا را ملاحظه بفرمایید. هنوز آدمهایی پیدا میشن که فکر می‌کنن ایران انقلاب زده پر از هرج و مرج که نیمی از سران ارتشش یا در زندان بودن یا اعدام شده بودن جنگ رو شروع کرد. کله پوکی و بی‌ منطقی‌ را ملاحظه میفرمائید؟ این قشر از ایرانیان هستند که پای بی‌بی‌سی نشستن و از اونها بدتر یک سری خائن وطن فروش که با این رسانه‌ها برای دو ریال پول همکاری می‌کنن. اینها از همون قماشن که برای یک چلو کباب مرگ بر مصدق گفتن و متاسفم که بگم مملکت ما کمبودی از اینان نداره. به شما پیشنهاد می‌کنم که قلم خود را صرف این پدیده و مبارزه با آن کنید که کاریست اساسی‌ تر تا پریدن به بی‌بی‌سی. اگر این مشکل اجنبی پرستی‌ حل شود، بی‌بی‌سی خود به خود حل شده.

موفق و پایدار باشید. به اراجیف یک عده که از تنفر کور شدند و اینجا کامنت میذارن هم توجه نکنید.

جواد

سعید گفت...

آقای سجادی عزیز
با این مخالفتها از گفتن حقایق دلسرد نشوید و به پشتیبانی بنده و امثال بنده که یادگاران جنگ هستیم مستظهر باشید.

داریوش سجّادی گفت...

جناب آقای جواد
ضمن تشکر از ابراز لطف تان در مورد توصیه تان قبلاً و تا حدودی طی پست مرزهای خیانت به این موضوع پرداختن
آدرس پست مرزهای خیانت
http://sokhand.blogspot.com/2010/04/blog-post_07.html

mojiagha گفت...

آقای سجادی،

در رابطه با اینکه چه کسانی حق دارند خود را "مدافع" دفاع مقدس بدانند، چون هنوز ادعای "ارادت" به امام خمینی و "عشق" به انقلاب اسلامی دارید، دوباره میپرسم -- باز هم از باب امر به معروف و نهی از منکر -- که "دوست آن است که تو را بگریاند" :

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟
آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟
آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

آقای سجادی،

نمیدانم آیا "وجدان" شما این نصیحت امام خمینی را که سپاه و بسیج نباید (بویژه) در سیاست دخالت کنند را یادش هست؟ در معامله پایاپای نان در مقابل وجدان، چه قدر وجدان باید داد, برای یک قرص نان؟

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

وجدان چی شد آقای سجادی؟ و یا آنکه به قول احمدی نژاد "آن ممه را لولو برد؟"

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

چه میگوییدآقای "ژورنالیست مستقل؟" و یا آنکه به قول احمدی نژاد "آن ممه را [هم] لولو برد؟"

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

در پست های پایین این سوال را چند مرتبه پرسیده ام، ولی جواب نداده اید. چرا جواب نمی دهید؟ آیا از آنچه از "وجدانتان" باقیمانده شرمنده اید؟

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

ناشناس گفت...

جناب آقای سجادی
این بنده خدا موجی آقا حرف حساب شان چسیت نمی خواهید پاسخی هم به ایشان بدهید تا انقدر پرسش خود را تکرار نکند
یا پاسخی به پرسش مکرر ایشان بدهید یا لااقل پرسش ایشان را که وقت و بی وقت مطرح می کنند منتشر نکنید
ارادتمند ـ حمید

داریوش سجّادی گفت...

حمید خان
عدم انتشار پرسش مکرر فرد مزبور قطعاً خارج از قاعده و اخلاق است و پسندیده آن است ایشان وقتی از سوی اینجانب استنکاف می بینند حرمت نگاه داشته و ادامه ندهنداما استنکاف بنده در پاسخگوئی نیز بی دلیل نیست
ایشان در خلال فعالیت تلویزیون هما مدتی کوتاه با بنده همکاری داشتند و از قبل نیز با ایشان آشنائی مختصری داشته ام
علی الظاهر ایشان مانند بسیاری از قاطبه مردم اند که صرف نظر از تخصص لازم به سیاست و مسائل آن علاقه مندند
القصه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته مشارالیه جوزده شده و خود را در قالب فعال سیاسی فهم و تعریف کرده و بنا بر مقالات و مصاحبه های بنده طی یک سال گذشته اینجانب را در کمال صراحت متهم به نان به نرخ روز خواری و ترسو بودن و شجاعت نداشتن و همکاری با حکومت کودتا در تهران کرده و مصرانه تلاش می کنند عقاید خود را به اینجانب پمپ فرمایند
البته من بصورت مشروط حاضرم به ایشان پاسخ بگویم
شرط نخست آن است که با توجه به انتساب بی شهامتی و بزدلی به اینجانب ایشان که قطعاً برخلاف بنده شجاعند مانند بنده شفاف اقدام به معرفی کامل خود با اسم و رسم و عکس بفرمایند
بنده به اعتبار سال ها روزنامه نگاری رسمی و با شناسنامه در رسانه های داخل و خارج از کشور لااقل برای علاقه مندان به دنبال کردن مباحثم فردی ناشناس نیستم
لذا در صورت اصرار مشارالیه برای گرفتن پاسخ، بنده ترجیح می دهم برای احترام به شعور مخاطبانی که مایلند این مباحثه را دنبال کنند ایشان نیز کاملاً شفاف ابتدا خود را برای دیگران معرفی کنند تا شرایط ابتدائی برای پاسخگوئی مهیا شود
دوم آنکه قبل از شنیدن پاسخ بنده ابتدا خودشان متن کامل صوتی سخنان منتشر شده از فردی بنام سردار مشفق را استماع کرده و سپس متن کتبی آن را نیز دقیقاً مطالعه کنند
چون اگر قرار است در مورد اظهارات ایشان و کودتا یا کودتا نبودن انتخابات سال گذشته بر اساس اظهارات مشفق حرف زده شود، ایشان نیز باید آن متن را خوانده باشند تا بتوانند پاسخگوی سوالات بنده باشند
این را از این نظر گفتم چون تقریباً مطمئنم آن متن را که این همه نیز بدان استناد می کند شخصاً و کامل نخوانده اند
این دو شرط را انجام دهند بعد من در خدمت شان خواهم بود
از توجه شما نیز ممنونم

mojiagha گفت...

با تشکر از آقای حمید در "تشویق" آقای سجادی به پاسخ [و به هیچ وجه وارد جزییات بهانه آوری و فرافکنی ایشان در باره اینکه من که هستم، آیا سخنان "سردار مشفق" را شنیده یا خوانده ام، و ... نمیشوم، چون نمی خواهم از دادن پاسخ در بروند]، اصلآ این سوال تاریخی چه ربطی به اینکه سوال کننده کیست دارد؟

بنابرین بدون فوت بیشتر وقت، پرسش را (که در آن اثری از پرسش کننده نیست، چون مهم خود پرسش است) دوباره طرح میکنم -- آخ ببخشید، بدینوسیله خود پرسش (بدون هیچ اثری از اینجانب) دوباره طرح میشود:

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

و این لینک دوباره تقدیم میشود، تا اینکه آقای سجادی -- اگر بخواهند -- با توجه به مطالب آمده در آن ، چارچوبی برای پاسخ خود داشته باشند:

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

خدایا خودت به آقای داریوش سجادی (که هنوز نسبتا جوان بوده، و حداقل زمانی ادعای "ژورنالیست مستقل" و در "خط امام" بودن داشتند) کمک کن تا آنکه به وسوسه های گوناگون نفس اماره دچار نشده، و به لطایف الحیل از زیر پاسخ به سوال در نروند -- زیرا خودت میدانی که این سوال شدیدا خیرخواهانه با نیت "امر به معروف و نهی از منکر" و "دوست آن است که تو را بگریاند" طرح میگردد:

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

mojiagha گفت...

در رابطه با پست بالای اینجانب، این هم یک لینک ناقابل دیگر، برای کمک احتمالی به آقای سجادی در پاسخ به این سوال:

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟


http://www.rahesabz.net/story/21023/

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟
آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟
آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟

داریوش سجّادی گفت...

بسیار خوب
همانطور که مشاهده شد و پیش بینی هم می شد پسر شجاع وبلاگ ما نخواست تن به شرایط برای بحث دهد
بر همین اساس و جهت رعایت درخواست دیگران همین جا و برای همیشه از ایشان خداحافظی کرده و خود را از توفیق میزبانی از ایشان و انتشار کامنت های شان در این وبلاگ علی رغم میل مان محروم می کنیم
خدانگهدار جناب موجی آقا

ناشناس گفت...

soali keh "mojiagha" matrah kardeh, soal man ham hast va khaili digar az iraniane bitaraf. shoma yek journalist hastid. lotfan aanra ba tavajoh beh 2 linki keh een karbar era'e kardeh, pasokh bedahid. merci

ناشناس گفت...

آیا در ایران کودتا شده است یا نه؟


"یکی از اسناد اصلی ستاد انتخاباتی محسن رضایی و شخص او درباره تقلب در انتخابات به اعلام تدریجی آرا توسط ستاد انتخابات کشور باز می گردد که توسط سیمای جمهوری اسلامی هم به نمایش درآمد.

"سایت رسمی محسن رضایی با انتشار تصاویر این اتفاق، نشان داد در حالی که کل آرای شمارش شده به رقم 30506422 رسیده بود، آرای رضایی 633 هزار و چهل و هشت رای بود اما با رسیدن کل آرا به رقم 34377493 حدود 50 هزار رای از کل آرای رضایی کم شده و تعداد آن به 587 هزار و نهصد و سیزده رای کاهش یافته است"

http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/2010/september/30//-d41c69c3d5.html

ناشناس گفت...

آقا داریوش مردونه نیس که چون سوالشو دوست نداری نمیزاری این موجی آقا حرفشو بزنه. سوال بدی که نپرسیده که داداش. آخرش اینا انتخاباتو ملا خور کردن یا نه؟ چاکرتیم جواب بده حاجی.

داریوش سجّادی گفت...

در پاسخ به سه دوست ناشناسی که متقاضی پاسخ اینجانب به سوال موجی آقا شده اند موظفم معروض دارم که ظاهراً این دوستان گرامی متوجه محل نزاع یا موضوع مناقشه نشده اند.
با توجه به ماهیت و جنس اظهارات ایشان من توان آن را ندارم که به این پرسش مشارالیه پاسخ درستی بدهم دلیل آن هم بسیار روشن است
ایشان بدون هیچ سند ومدرک و ادله ای در وبلاگ اینجانب و در کمال آزادی و بی پروائی به اینجانب اتهامی وارد کرده مبنی بر مزدوری برای دولتی به قول خودشان کودتائی و خوش رقصی و نان به نرخ روز خوردن بنفع همان دولت مورد ادعا
اگر ایشان بتوانند با دلیل و سند و منطق شواهدی متقن دال بر مزدوری و خودفروختگی و خوش رقصی اینجانب ارائه دهند بنده نیز خواهم توانست تقاضای ایشان را اجابت کنم
امر بمعروفی که ایشان سنگ آن را به سینه می زند را باور کنم یا شهامتش در ملوث کردن و متهم کردن و فحاشی کردن بدون سند و پروای شان به خود را؟
قطعاً تا زمانی که ایشان نتوانند حرف زدن منطقی و مودبانه را یاد بگیرند نخواهند توانست با اینجانب برخوردار از مکالمه ای بهداشتی و کارشناسانه شوند.
پاسخ به ماهیت انتخابات سال گذشته نیز از آنجا که سوال مودبانه شما دوستان بوده است را به دیده منت و در آینده ای نزدیک در پستی مستقل خواهم داد اما از من نخواهید باب گفتگو با کسانی که با الفبا و ادبیات سالم مباحث سیاسی ناآشنایند را مفتوح کنم
از توجه تان ممنونم

hm گفت...

سجادی جان وقتت رو با جواب دادن به این ... هدر نده. بشین یه مقاله بنویس بخونیم حالش بریم.

ناشناس گفت...

آقا داریوش ما مثل شما و این موجی آقا که تحصیل کرده و ملا لغتی نیستیم که. ولی اینقد حالیمون میشه که ایشون عصبانیه و فکر میکنه رای ملتو ملاخور کردن و دلش میسوزه میخاد بیدارت کنه حاجی. خودشم بنده خدا گفته سوالش یه سوال تاریخیه نه شخصی و ۲ تا لینکه باحالم داده. پس نامردیه که نمیزاری حرفشو بزنه و بهش گیر دادی. من چیزای که نوشته رو همشو خوندم والا مردونه حرف زاده باهات حالا زیادی اسلامیه به درک. ولی باهات صاف تا کرده. خود منم تا قبل از خوندن این ۲ تا لینک که آقا موجی داده مطمئن نبودم. چاکرتیم حاجی حالا شما چی میگی. آخرش کودتا کردن این ملاها یا نه؟ اینم لینکاش

http://www.kaleme.com/1389/06/25/klm-32044

http://www.rahesabz.net/story/21023/

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
اولاً من به اعتبار حرفه ام که روزنامه نگاری است نه تنها این دو لینک را در همان روز انتشار و از سر دقت خوانده ام بلکه متن کامل سخنرانی سردار مشفق را در همان روزهای نخست انتشار هم دقیقاً گوش کرده و هم متن آن را کاملاً و دقیقاً و سطر به سطر خوانده ام گذشته از آنکه طی یک سال گذشته به جرات می توانم خدمت تان عرض کنم که هیچ متنی در مورد انتخابات نبوده که منتشر شده باشد و اینجانب آن را نخوانده باشم
اما استنکاف بنده از عدم پاسخگوئی به این سوال ناظر بر سوال نیست بلکه ناشی از سوال کننده است
دقت فرمائید
ایشان قبل از اینکه سوال خود را بصورت بهداشتی مطرح کند ابتدا و به زعم خود بنده را بدون ارائه سند و مدرک متهم به مزدوری و خوش رفصی و نان به نرخ روزخواری برای دولت کودتا کرده
حال با این فرض بنده چگونه می توانم به ایشان پاسخ دهم
یا ایشان می تواند با ارائه سند و مدرک ثابت کند اینجانب مزدور و قلم فروخته به دولت به زعم ایشان کودتایم که در آن صورت اصل سوال بلاموضوع است چرا که کمال بلاهت است چنانچه ایشان از یک سو بتواند ثابت کند اینجانب مزدور و قلم فروخته کودتایم و از سوی دیگر بخواهد از زبان یک قلم فروخته مزدور اعتراف بگیرد که این دولت کودتائی است
خوب این که خیلی مسخره است که از منی که به زعم ایشان مزدورم بخواهند علیه مزد دهنده ام افشاگری کنم
فرض دوم آن است که ایشان نتوانند با مدرک و دلیل ثابت کنند بنده مزدور و نان به نرخ روز خوارم
در چنین حالتی نیز اصل سوال ایشان بلاموضوع است چرا که اکنون این اصل شامل سوال شخص ایشان خواهد شد که همانطور که بدون دلیل و مدرک یک نفر را متهم به مزدوری می کند با همین منطق نمی توان فرض دوم شان را مبنی بر کودتائی بودن دولت احمدی نژاد بدون ارائه سند جدی گرفت و از اساس باید منکر صاحب صلاحیتی فرد مزبور در پرسشگری و مطالبه پاسخ شد
امیدوارم متوجه منظور بنده شده باشید
در مقابل چنین افرادی باید سکوت کرد اما اصل سوال جایگاه خود را دارد که همانطور که گفتم فرد مزبور در ارائه آن و مطالبه پاسخ نه طریقیت دارند و نه موضوعیت و نه مشروعیت و انشاالله همانطور که قبلاً هم خدمت دوستان دیگری عرض کردم در فرصتی مغتنم و در پستی مستقل به مسئله انتخابات سال گذشته خواهم پرداخت کمااینکه قبلاً نیز در مقالاتی متعدد به آن پرداخته ام
از جمله سلسله مقالات تغار شکسته تهران که در وبسایت اینجانب قابل دسترس می باشد
Sokhan.info

ناشناس گفت...

"هیچ متنی در مورد انتخابات نبوده که منتشر شده باشد و اینجانب آن را نخوانده باشم"

داریوش جان تمام متن هارا خوانده ای و لابد تجزیه و تحلیل دقیق هم کردی؟ برادر من کمی آهسته تر! زیادی بی روغن سرخ می کنید!
اگر می فرمودید "کمتر متنی در مورد انتخابات نبوده که منتشر شده باشد و اینجانب آن را نخوانده باشم" بهتر نبود؟
وقتی زیاد از من استفاده می کنید یک جای کار می لنگد برادر متدین! به قول امام: نگویید من، من شیطان است

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر بابت تذکر اخلاقی و لازم و بموقع تان بهتر بود همانطور که شما فرمودید می گفتم کمتر متنی در مورد انتخابات نبوده که منتشر شده باشد و اینجانب آن را مخوانده باشم
اما به هر حال اینجانب به صفت روزنامه نگار بودنم و تخصیص روزانه بالغ بر 15 ساعت وقت جهت مطالعه متون موجود در حوزه صلاحیت خبری ام که عمدتاً ایران و مسائل ایران است در طرح چنان ادعائی تا حدود زبادی راسخم و به جرات می توان مدعی چنان ادعائی باشم اما حسب توصیه جنابعالی احتیاط کرده و اوامر شما را تبعیت می نمایم
از نصیحت تان کمال امتنان را دارم

mojtaba mostafavi گفت...

سلام این دولت برایه همه چی‌ پول دارند ولی‌ نه برای یارانه‌ها . هی‌ میگن نیروی هسته‌ای تو نگو ما باید از حالا به بعد هسته بخوریم چون از خورشت الو فقط هستش گیرمون میاد. ما نیروی هسته‌ای می‌خواهیم بزنیم تو سرمون. نه قدرت خرید داریم نه میتونیم از حالا با بعد جایی برویم چون اقایون بنزین را حسابی‌ بالا بردند. آقای احمدینژاد حق نفت ما که گفتی‌ سر سفره هر خانواده ایرانی‌ میاری کو؟ همه رو دادید به عربهای سنی تو غزه بخورند تا عکستون رو همهجای فلسطین بزنند. نه نیروی اتممیت رو می‌خواهیم نه کمکت به غزه. یادت نره که همین ما بسیجیهایی که همه یارانه‌ها رو ازشون بریدی ما باعث شدیم که جنابعالی هنوز رئیس جمهور باشید.

نیما گفت...

آقای عزیز شما بجای اینکه به تفصیل از دلایل رد آتش بس که موضوع اصلی مطلبتان است سخن بگویید مثل نماینده ولی فقیه در پادگانها به صحرای کربلا زده ای و به بیت المقدس رسیده ای..
آنجا که گفته ای مجاهداتها فقط میهنی نبوده و دینی هم بوده درست گفته ای و البته بسیاری حرفه ای هم بوده یعنی ارتشیان به سبب شغل سازمانی راهی جز جنگیدن نداشته اند. رجوع کنید به خاطرات شهید صیاد شیرازی که چقدر از فشارهای روحی و نارضایتی ارتشیان در طول جنگ سخن گفته.
پیرامون مسئله آتش بس اتفاقا در همان بی بی سی که شما کنکاشش در پرونده های گذشته را نمی پسندید مقاله ای بیرون امده که در آن زبان شخص آقای رفسنجانی و نه رفسنجانی امروز بلکه رفسنجانی همان روز می گوید که این حرف سری نیست که صدام قبول کرده بوده به مرزهای پیش از جنگ برگردد ولی ما کوتاه نخواهیم آمد! ضمنن شما دلیل تکراری را تکرار کرده اید که زمانی که حرف از آتش بس بوده هنوز مساحتی از ایران در دست عراقیها بوده. مگر زمان قطعنامه 598 هنوز مساحتی از ایران در دست عراق نبود؟! چرا تمام حقایق را نمیگویید؟
همانطور که نمی پسندید که کسی از لندن برای داخل ایران تصمیم بگیرد من که یک اهوازی هستم هم نمی پسندم کسی از آن طرف دنیل مثل شما تاریخ ما را تحریف کند
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/09/130922_l39_iran-iraq_war_yaghoobi.shtml

رضا گفت...

اقدام رسانه دولتی انگلیس در شرایطی است که دولت بریتانیا در جنگ ایران و عراق همه نوع کمک تسلیحاتی و دیپلماتیک را از دولت عراق انجام داد کاری که این قلم به مزدان شاغل در رسانه دولتی انگلیس انجام میدن هیچ تفاوتی با کاری که وحوش رجوی انجام میدن نداره.