۱۳۸۹ دی ۳, جمعه

خشم ژانوسی!

خشونت مقدس عنوان مقاله ای است که اخیراً در سایت جرس با امضای نویسنده ای ناشناس (مرتضی سیمیاری) منتشر شده که طی آن محرر کوشیده با ادله و بیّنه در مذمت «خشونت» ریشه یابی و روانکاوی کند.
هر چند سایت جرس در ذیل کلیه مقالات منتشره اش می نویسد: نظرات وارده در یادداشت ها لزوما دیدگاه جرس نیست اما با توجه به اینکه این سایت که مُبدل به سخنگوی بخش های ساختارشکن جنبش سبز شده، تاکنون هیچ مطلبی بیرون از دایره همدلانش را منتشر نکرده لذا و لزوماً می توان محتوای مقاله «خشم مقدس» را همسو با نقطه نظرات بانیان این سایت تلقی کرد.
نویسنده مزبور در بخشی از مقاله خود و در وآکاوی و روانکاوی خشونت طلبان آورده:
افراط گرایان اولین قربانیان خشونت های پیش ساخته خود هستند؛ آنها بیش از انکه پیرو ایدئولوژی باشند پیرو نتایج و تاثیرات سرکشی های روانی خود اعم از غرور و تحقیر و خصلت های فردی می باشند ... وقتی خشونت مقدس می شود هوادار پیدا می کند و از میان آن فرقه تاسیس می گردد و به قول "انور ابراهیم" مسلمان نوگرای میانه رو مالزیایی آنها تبدیل به مردانی می شوند که از اسلام جز موج نفرت و خشونت چیزی را نشان نمی دهند و این نفرت هم آنها و هم دیگران را قربانی می کند.
هر چند بالشخصه معتقدم هر گونه رجعت به مسالمت و اجتناب از خشونت را باید استقبال کرد اما تن به این واقعیت نیز باید داد که:
نمی توان مدعی خار در چشم دیگران شد در حالی که خود تیر در چشم داریم.
نقد و نفی خشونت آن هم از نوع مقدس اش امر میمون و مبارک و مستحسنی است اما و متاسفانه چنین نقد ولو با تاخیری به غایت به قامت این بخش از سبزهای ساختارشکن ناراست می نماید.
جرس نوازان در حالی اکنون و با تاخیر نقاد خشونت شده اند که در تمام شهرآشوبی سال گذشته که خود و جنبش خود را در صدر و قوت می دیدند ارزنی التفات به ضرورت مسالمت و مصالحت نداشتند تا جائی که حتی دکتر سروش که سالها اشتهار خود را مدیون اطعام «گشنه گان حقیقت» با گرفتن لقمه های معرفت از سفره معدلت و معنویت و عبودیت از بطن مثنوی و نص قرآن و نهج بلاغت بود را به صرافت امتثال از خشم مقدس کشاند!
کو بانگ جرس ها و کجاست ناله کوس وقتی سال گذشته و در اوج جوزدگی شهرآشوبان «دکتر سروش» ناباورانه بر آتش خشم شورشیان نفت تقدس می پاشید و ایشان را بشارت می داد که:
«بحقیقت اسم اعظم، شما حق جویانید که دیو تیره بختی را از تخت سلیمان بزیر می کشید و با عصای موسوی، دولت فرعونی و شعبده سامری را به دونیم می زنید و حکومت ارعاب و تزویر و چماق و نفاق را با فریادهای جگرشکاف تان درهم می شکنید. استبداد دینی غرور و شعور شما را به تمسخر و توهین گرفته است و« خشم مقدس» شما خاموش نمی نشیند تا امانت حق و رای را ازغاصبان خائن بستاند و به کاردانان امین بسپارد.»
جرس داران آن موقع کجا بودند وقتی نگارنده یکه و تنها و دلنگرانه با رصد ناآرامی های تهران «دکتر» را انذار می داد که:
بر فرزانه ای چون سروش فرض است تا با درک حساسیت صف آرائی «خون چشمانه» در ناآرامی های ایران، طبخ «خورشت خشونت» را به طباخان چیره دست مسبوق به سابقه وانهند و خود اطعام کننده گرسنه گان با «حلیم حلم» باشند.
سبزاندیشان بدون کمترین وقعی به لزوم خویشتنداری بر طبل تصلب دو قطبی خشونت می کوبیدند؟
هر اندازه عباس عبدی به درستی «ضرورت مسالمت را هم در استراتژی و هم در تاکتیک» به سبزها تجویزمی کند و ایضاً اینجانب نیز آن را به عنوان یک باور قلبی و عقلی و اخلاقی برای خود و دیگران توصیه می کنم اما نمی توانم از یاد ببرم که سالها پیش در قبرس و در جوار دکتر بشیریه بود که از زبان ایشان شنیدم:
مسئولین ما دچار تضاد شخصیت اند و تا زمانی که در «صدر قدرت» اند مبتلا به سادیسم و استبدادند و بمجرد قرار گرفتن در «ذیل قدرت» دچار مازوخیسم شده و آزادیخواه می شوند!
لامحاله فرزانگانی چون سروش را نیز بر همین مبنا می توان بی نصیب از آفات قدرت ندید که با ابتلا به «ذهن تجریدی» و «انتزاع از واقعیت» ناتوان از درک جامعه يک روز خطاب به علما می نویسند: اگر «دهان»تان را بسته اند «پا» که دارید و ایشان را تحکم به مهاجرت به نجف می کنند و وقتی استقبالی از تجویز خود نمی بیند این بار نامه به آیت الله خامنه ای می نویسند که حال که علما نرفتند، لطفاً شما بروید!!!
همچنانکه پریروز ایشان ناقد خشونت بودند و دیروز ناشر آن شدند و امروز جرس دارانشان نافی آن!!!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
حلیم حلم ـ نامه سرگشاده به دکتر سروش

http://www.sokhan.info/Farsi/Khashm.htm

۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. به هر حال این هم نقدی است، ولی اگر به سیاست داخلی همان طور نگاه نمی‌کردید که به سیاست خارجی، فک می‌کنم نقدتون قابل‌ پذیرش‌تر می‌شد.

خاصه اون که اگه احیانا از سرچ گوگل استفاده می‌کردید، یا پیش از این اخبار سیاسی‌های داخل کشور، به خصوص زندانیان عقیده و بیان را پی می‌گرفتید قطعا با نام مرتضی سیمیاری هم آشنا می‌شدید

kasra گفت...

درود بر جناب سجادی گرامی

تحلیل و اظهار نظری که درباره یِ دکترسروش به عمل آوردید و چالش با کاربرد واژه ِیِ خشونت مقدس توسط ایشان بسیار شایسته و هوشمندانه بود ، شوربختانه داعیه دارانِ روشنفکری دینی از بدو اشتهارِ چنین واژه ای در قاموس فرهنگ سیاسی ایران به رواج آموزه های افراطی و رویکردهای بنیادگرایانه و مغایر با کارکردمعنوی و اخلاقی دین ، دامن زده و علیرغم داعیه داریِ سکولاریسم به تفوق روزافزون افکاربنیادگرایانه ، یاری شایانی رسانده اند ....دردورنمایی ساده ، دکترشریعتی از طلایه داران این جریان بود و دکتر سروش نیز از نسخه های امروزین آن به شمار میرود که با وجود مدعیات دموکرات منشانه ، اینچنین قافیه یِ حلم و مسالمت را باخته و بر تنور خشونت با تعبیری مقدس می دمد !
همانطور که به درستی نقل قول و تصریح فرمودید ،مسئولین ما زمانی که در حاشیه یِ قدرت قرارمی گیرند ، مدافع حقوق بشر گردیده و با مغالطاتِ شگفت انگیز در مصاف با رقیب ، ملزومات دموکراسی را نیز به سُخره می گیرند ! تقدس بخشیدن به خشونت و شبیه سازی مفاهیم دینی در عرصه ی منازعات سیاسی از مصادیق بارز آن است که دین و دولت را به منزلتِ حقیقی خویش رهنمون نتواند نمود !
انتقادات دکترسروش از آموزه های بنیادگرایانه و مشی خشونت ورزانه یِ حکام نظام اسلامی ، امری پنهان و مکتوم نیست ! کاربرد لفظ کینه و خشونت انقلابی و مقدس مفهومی بود که در سرلوحه یِ احکام بنیانگذار جمهوری اسلامی در تقابل با مخالفین نظام در حافظه ی تاریخ ثبت است که همواره مورد انتقادِ دکترسروش وبسیاری از نواندیشان دینی بوده است ....در احکام ِاعدامهای دسته جمعی سال 67 و کثیری از مجازاتهای دهه 60 که به گواهی اسناد متقن به تایید امام امت رسیده بود به خشم و کینه ی انقلابی به صراحت اشاره شده بود و چون بسیاری از امورات دیگربه شرعِ انور انتساب یافته بود !
و در بزنگاه مناقشات سال 88 دکترسروش نیز خود از چنین الفاظی بهره می جوید و گریزگاهی نو از آینده ای سکولار در ایران نوین می پوید ! آری ! به راستی اگر نواندیشان دینی گذار به دموکراسی و تحقق سکولاریسم در آینده یِ ایران را یگانه راه احیای جایگاه انسانیِ دین و تعالیِ این سرزمین می دانند ، گریزی نخواهند داشت جز این که مناسبات خود با تحولات سیاسی را در مسیری متمایز با شبیه سازیهای دینی تعریف نموده و صداقت و بلوغ خویش را به اثبات رسانند ....خوشبختانه در آخرین پیام شیخ مهدی کروبی در خصوص عاشورا با صراحت از به میان آوردن محک سنجش بر مبنایِ عرف و منطق سخن به میان آمد و از نمادسازیهای عوامفریبانه و سمبولیسم ِامام حسین و یزید در توصیفِ مخاصماتِ سیاسی امروز ، احتراز گردید که نمودی مطلوب از ارتقای ادراک روحانیت سنتی در ایران می تواند به شمار رود که در صورت تداوم ، احیاگر جایگاه سنتی روحانیت و ساختار مدرن و سکولارقدرت در آینده خواهد بود .....
ضمنا ذکر این نکته نیز ضروری است که آقای مرتضی سیمیاری از دبیران دفتر تحکیم وحدت و دانشجویان شاخصی هستند که بارها احضار و بازداشت شده و از منظر سیاستورزانِ ایران چندان ناشناخته به حساب نمی آیند!....
با آرزوی توفیق روزافزون

ناشناس گفت...

ممنون جناب سجادی. مساله خشونت در ایران مثل همان رفتار مسلمانی است که مسیحی شد ولی وقتی در کلیسا برق رفت و سپس آمد صلوات فرستاد
ع ـ ع

ناشناس گفت...

نه سروش تبليغ خشونت ميکرد نه جرس. دليل بروز خشونت عدم آگاهي و عقب ماندگي قشري از معترضين بود که نه کاري با سروش داشتند نه با جرس. هر چه فرياد و توصيه بود به آرامش نميشنيدند و راه خود ميرفتند. اگر از نزديک در حادثه حضور ميداشتيد عدم رشد اجتماعي قشري از جامعه را به سروش و جرس ربط نميداديد که قصه بسي گسترده تر از اين حرفهاست.