۱۳۸۹ دی ۹, پنجشنبه

ندیدن دلیل بر نبودن نیست!

بازنشر با اصلاح
نظر به اینکه برخی از دوستان ضمن ارسال ایمیل تاکید می کردند حاشیه این پست از متن آن حائز اهمیت تر است یا تکمیل کننده آن است لذا با اضافه کردن چند پرسش و پاسخ آن را باز نشر کردم
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من شخصاً «حسین شریعتمداری» مدیر مسئول روزنامه کیهان را روزنامه نگاری توانمند و باهوش می دانم که صرف نظر از همه اختلاف نظرهای اخلاقی و رفتاری و سیاسی که با ایشان داشته و دارم هیچوقت نخواسته و نمی خواهم منکر استعدادهای قلمی مشارالیه شوم. علی رغم این، موضعگیری ایشان در خصوص ناآرامی ها و شهرآشوبی های بعد از انتخابات سال گذشته را اگر نتوان به حساب بی اطلاعی ایشان گذاشت چاره ای نیست تا مشارالیه را متهم به تجاهل کرد.
شریعتمداری طی تمام ایام بعد از انتخابات و تاکنون در تحلیل چیستی و چرائی اغتشاشات تهران مدام بر طبل توطئه از پیش طراحی شده و فرمول دیکته شده بیرونی زده که محصول تبانی آقایان «جان کین» طراح اصلی کودتای مخملی و «ریچارد رولد تی ام» طراح ادعای تقلب در شمارش آرا و «جین شارپ» مبدع کمیته صیانت از آرا و «مایکل لدین» تحلیلگر موسسه اینترپرايز و «یورگن هابرماس» واضع نظریه فضای عمومی و «فرانسیس فوکویاما» مبدع مهندسی معکوس بوده که ماحصل طراحی های ایشان جملگی طی دو بار نشست محمد خاتمی با «جورج سورس» ساپورتر انقلاب های مخملی به ایشان القاء شده و در ادامه نیز مشارالیها طی سفرهای خود به ایران و ملاقات با سران اصلاح طلب جزئیات بیشتر این توطئه را به اصلاح طلبان منتقل و دیکته کرده اند.
بیش از یک سال است که حسین شریعتمداری با در دست گرفتن این دوسیه و اطلاع رسانی کردن آن در هر تریبونی از قوه قضائیه برخورد با آقایان محمدخاتمی و میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به اتهام عملیاتی کردن این توطئه خارجی، مطالبه می کند.
صرف نظر از پذیرش صحت ادعاها یا استنادات مدیر مسئول کیهان مبنی بر آنکه جنبش سبز و شهرآشوبی هایش می تواند محصول توطئه ای از پیش طراحی شده توسط خارجی ها و با عاملیت آقایان خاتمی و موسوی و کروبی بوده باشد. در یک نکته نمی توان تردید داشت و آن اینکه توطئه مفروض تلقی شده آقای شریعتمداری در خلاء صورت نپذیرفته و اساساً همه طراحی های اجتماعی برای عملیاتی شدن محتاج بستراجتماعی است.
هیچ کنش اجتماعی را نمی توان در خلاء تمهید و تشدید و تصعید کرد.
آقای شریعتمداری چاره ای ندارد تا بپذیرد چنانچه قوه قضائیه ایران بر اساس استنادات ایشان با آقایان خاتمی و کروبی و موسوی برخورد کرده و ایشان را به اشد مجازات هم برسانند و حتی اگر مشارالیها را سه بار هم در دیگ اسید بجوشانند و آتش بزنند و بقایای جسدشان را نیز به دریا بریزند باز هم از این واقعیت گریزی نباید داشته باشند جنبش سبز چه اصالتی بومی داشته باشد و چه یک طراحی خارجی اما در هر حالتی بخش قابل ملاحظه و اثرگذاری از شهروندان ایران که در ناآرامی های بعد از انتخابات مشارکت داشتند پیاده نظام بی جیره و مواجبی بودند که تحت شرایطی مشابه در نبود آقایان خاتمی و موسوی و کروبی نیز آمادگی دارند تا با برافراشتن «عَلمی دیگر» و ذیل «رهبری دیگر» جمع شوند و شهرآشوبی کنند.
آقای شریعتمداری چاره ای ندارد تا تن به این واقعیت دهند که در ساختار دموگرافیک ایران گسلی در ایران و بویژه در تهران وجود دارد که حامل اقشار بی تقید به دین و آموزه های دینی است. گسلی که الگوی های زیست فردی و اجتماعی و اخلاقی خود را قبل از آنکه از بطن مناسبات و مسلمات دینی بگیرد، دلبسته هنجارها و خواست ها و مطالبات و رفتار و اطوار و نُرم و فرهنگ و آئین غربی است. ويژگی برجسته این اقشار عدم دلبستگی به اسلام و احکام اسلام و نظام جمهوری اسلامی برآمده از همان احکام اسلامی است.
نه آنکه بتوان تمامیت معترضین به نتیجه انتخابات سال گذشته را ذیل جامعه لاقیدان دینی قرار داد. اما این نیز واقعیتی غیرقابل کتمان است که بخش کلانی از ایشان اساساً دغدغه دین ندارند. نه آنکه مسلمان نباشند اما مسلمانی برای ایشان بیشتر لقلقه ائی زبانی است و دین صرفاً نقش يک ID و یا مدالیومی بر سینه را دارد که فاقد ضمانت اجرا بوده و صرفاً بعنوان بخشی پــِــرت از هویت شان را عهده داری می کند. دینی که بود و نبودش در چگونگی رفتار و منش فردی و اجتماعی ایشان علی السویه است.
اینکه چنین اسلام و مسلمان مخنثی از کجا نشات گرفته موضوع این بحث نیست اما به هر دلیلی که شکل گرفته باشد اکنون موجودیت و واقعیت تمام قد خود را به جامعه و حکومت ایران تحمیل کرده.
گسلی که تا آن درجه استعداد دارد تا هر آئینه و با بروز فرصتی مجدد چه در بود آقایان خاتمی و موسوی و کروبی و چه در نبود ایشان فعال شود و نقش پیاده نظامی بی جیره و مواجب برای هر فرصت طلب و یا توطئه گری را عهده داری کند.
آقای شریعتمداری و هم فکران ایشان چاره ای ندارد تا برای حل این قضیه ابتدا صورت قضیه را برسمیت بشناسند تا بعد از آن بتوان بر سر چگونگی حل قضیه با ایشان به توافق رسید و صورت قضیه نیز واقعیت داشتن این اقشار هُرهُری مسلک و لاقید و برسمیت شناختن ایشان در ساختار اجتماعی و شهروندی ایران است.
اینکه این قشر چگونه بوجود آمده و یا اینکه چگونه باید نابود شود یا بهبود شود و یا درمان شود و یا اخرج شود و یا هر بلای دیگری بر سرش بیآید بحث دوم است وابتدا باید موجودیت ایشان ولو بعنوان یک انگل هم که تلقی شوند برسمیت شناخت تا در قدم دوم بتوان زمینه های جذب یا درمان یا توافق با ایشان را فراهم کرد.
بود و نبود آقایان خاتمی و موسوی و کروبی محلی از اعراب در زیست و استمرار و تکثیر این گسل ندارد. همچنانکه اگر به زعم آقای شریعتمداری بتوان همه شهرآشوبی های سال گذشته را به حساب توطئه طراحی شده آقایان شارپ و لدین و فوکویاما و کین و سورس بگذاریم ، نه ایشان و نه بالاتر از ایشان نیز هرگز در نبود بستر مستعد و مناسب اجتماعی در ایران امکان شیطنت و دسیسه و توطئه چینی را نخواهند داشت.
میکروب ها ازضعیف ترین حلقه های یک ارگان زنده اقدام به تولید و ترویج می کنند. مارماهی هر اندازه در شناگری زبردست و ماهر باشد قبل از هر چیز برای به فعلیت رساندن توان شناگری محتاج فضای شناست.
انکار یا کتمان حاملان چنین خرده فرهنگی و اصرار بر «امت همیشه در صحنه دیدن» تمامی ایرانیان، ابتلا به همان سندروم «خود ملت بینی» مزمنی است که پیش از این سبزها را مبتلا کرده بود و مولویانه پیش چشمان داشتند شیشه کبود ـ زان سبب عالم کبودشان می نمود و بدون کمترین تواضع و در کمال بی پروائی مطالبات خرده فرهنگ خود را بنام مطالبات قاطبه ملت ایران سند می زدند.
طبعاً آقای شریعتمداری و هم دلان ایشان نیز می تواند بر صراطی روند که پیش از این سبزها رفتند و واقعیات اجتماعی را نبینند و یا نخواهند ببینند اما به قاعده فلسفی «عدم الوجدان لایدل عدم الوجود ـ نیافتن دلیل بر نبودن نیست» چنانچه واقعیات اجتماعی را نبینند یا نخواهند ببینند دیر یا زود همان واقعیات خود را با تلخ ترین شکل ممکن به ایشان تحمیل خواهد کرد.
پرسش و پاسخ ها
ناشناس:
نه دی روز دریده شدن پرده شوم تفکر هاشمیسم از سر حاکمیت انقلاب اسلامی بود
بنظر من بعد از رحلت امام با ریاست جمهوری هاشمی یک رقابت و جنگ پنهانی بین تفکر امام که اکنون رهبر انقلاب اون رو نمایندگی می کنه و تفکر هاشمی به جریان افتاد . یک دو راهی که موفقیت و شکست هر کدام از دو جریان به سیاست و حکمت دانی بستگی داشت .
رهبر انقلاب با حکمت و درایت فرصت کاملی ایجاد کرد تا همه نیروهای جریان هاشمیسم وارد عرصه های مدیریت و قدرت بشوند . و در عمل در معرض ارزشگذاری و قضاوت ملت قرار بگیرند .
آقای هاشمی مثل نابغه های طایفه بنی امیه معتقد به تسلط بر ابزار قورت و ثروت بود . با زرنگی و سیاسی با تهدید و تطمیع به گسترش نفوذ خود بر گلوگاه های قدرت و ثروت اقدام کرد . برای هاشمی شقه شقه شدن اتحاد ملی به گروههای مخالف و ناراضی کوچکتر شرط لازم موفقیت بود . بخاطر همین به عمد اداره جامعه رو به مسیر آلودگی و فساد مدیران و گروهها و فقر و نارضایتی مردم سوق داد . تا در زمانه ایی مثل سال 88 امکان دو دوزه بازی و فتنه سازی بوجود بیاد . والا در شرایط پاک و شفاف و رضایتمندی ملی جبهه انقلاب اسلامی امام خمینی ( ره ) پبروز میدان خواهد بود .
مدت طولانی حاکمیت هاشمیسم در قدرت ( سازندگی و غیرمستقیم اصلاحات ) این تصور رو ایجاد کرد که گویی هاشمی قدرت شکست ناپذیر است . و هر گروهی برای حضور و بهره مندی از قدرت باید زیر سلطه و هماهنگ با هاشمی قرار بگیره . این تصور باعث گرایش گروهها و شخصیت های ضعیف و دنیا طلب به تفکر هاشمی شد . و بمرور شیطان های کوچکی در مراکز قدرت و احزاب رشد و نمو کردند .
در آنسوی میدان رهبر انقلاب در کنار مدیریت و نظارت فعالیت ها بودند تا به اصل نظام خدشه اساسی وارد نشه . و در کنار اون طبق ملاحظات قانونی اجازه فعالیت و میدان داری تفکر هاشمیسم رو میدادند و مانع تراشی نمیکردند .
شاید هاشمی دست و برنامه رهبر انقلاب را خوانده بود . اما تصور میکرد با شبکه قدرت ثروتی که در کشور ایجاد کرده . جبهه رهبر انقلاب در شرایط ضعف قرار دارند . و در برابر ناراضی تراشی که میان ملت ایجاد( دولتهای سازندگی و اصلاحات ) کردند . و سلطه قدرت و ثروتی که خودشون دارند . رهبر انقلاب مجبور به ملاحظه و بنا به مصلحت نظام چاره ایی جز ادامه همراهی نخواهند داشت
داریوش سجادی:
من با تحلیل شما تا حدودی موافقم اما توجه داشته باشید که این صرفاً یک تحلیل است
من در مورد هاشمی رفسنجانی پیشتر و بتناوب نظرات خود را مطرح کرده ام که آخرین آن را می توانید در آدرس زیر که مراوده ای بین اینجانب با جناب آقای سلیمی نمین بود ملاحظه فرمائید
مقاله قرآن ناطق منم:
http://www.sokhan.info/Farsi/Safeyn.htm
پاسخ آقای سلیمی نمین:
http://www.sokhan.info/Farsi/Salimi.htm
اما در مجموع من شخصاً و از همان دور نخست ریاست جمهوری هاشمی نسبت به سیاست های ایشان زاویه دار شدم تا جائی که در دور دوم ریاست جمهوری ایشان در سال 72 که باز هم اما با اکراه به ایشان رای دادم رای خود را با شکوائیه ای مفصل و مکتوب به صندوق انداختم تا لااقل بدینوسیله خود و وجدان خود را در دادن آن رای توجیه کرده باشم
کاش آن نوشته ضمیمه را می توانستم دوباره پیدا و بازخوانی کنم
به هر حال آقای هاشمی را نباید سیاه و سفید دید و در جاهائی نیز هر چند زیرکانه عمل کرد اما بعضی وقت ها با پاسخ زیرکانه تر مردم مواجه شد
از جمله در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 که بنا به روایت یک منبع موثق در دور نخست این کروبی بود که حائز اکثریت آرا شده بود و بعد از ایشان هاشمی و احمدی نژاد قرار داشتند اما دوستان آقای هاشمی در وزارت کشور به منظور بازگشت هاشمی به کرسی ریاست جمهوری ضمن آنکه آرای کروبی را بشدت و تا رده سوم تقلیل دادند هاشمی و احمدی نژاد را دو نامزد برخوردار شده از شرایط برای رفتن به دور دوم اعلام کردند
بنا بر گفته همان منبع موثق این اقدام با این تحلیل صورت گرفت که احمدی نژاد چهره مشهور و محبوبی نیست و قرار گرفتن یک چهره نچندان سرشناس در کنار هاشمی بمعنای تضمین موفقیت و پیروزی قطعی ایشان در دور دوم است تقصیر تقلیل آرای کروبی را نیز با توصیه م ه بر عهده مجتبی انداختند تا اولاً کروبی را در مقابل رهبری قرار دهند و ثانیاً انتقام پرونده تخلفات سنگین م ه را که از اواسط دهه هفتاد و با پی گیری سنگین مجتبی تهیه شده بود را بدین ترتیب از ایشان بگیرند
اما نکته ای که یاران آقای هاشمی در ستاد انتخابات کشور و بویژه شخص هدایت الله آقای پیش بینی آن را نکرده بودند آن بود که برخلاف شیفتگی ایشان به جناب هاشمی اما قاطبه شهروندان دل چندان خوشی از هاشمی نداشتند و در دو قطبی بوجود آمده در دور دوم که تجلی دو قطبی شاهزاده و گدا بود با تجسم اشرافیت نظام در سیمای هاشمی اکثریت اقبال شهروندان متوجه احمدی نژاد شد و مردم کلیه بافته های دوستان هاشمی در وزارت کشور را رشته کردند
بگذریم
هر چند در مورد شعار مشکوک مجتبی بمیری رهبری را نبینی که در خلال ناآرامی های سال گذشته و بصورتی بی ربط نزد جنبش سبزی ها مطرح شد رندی خبر از آن می داد که این بار نیز رد پای م ه را باید در این داستان دنبال کرد
ناشناس:
حتی با فرض پذیرش حرف های شما اما این چیزی از ضرورت مجازات سران فتنه کم نمی کند و ایشان باید به جرم همکاری با بیگانه بمنظور سرنگونی نظام محاکمه و مجازات شوند
داریوش سجادی:
اشکالی ندارد و قطعاً در صورت تصمیم نظام، قوه قضائیه وارد عمل شده و خود را معطل من و شما نخواهد کرد اما آقای شریعتمداری با آن دوسیه اش علیه آقایان خاتمی و موسوی و کروبی طوری حرف می زنند که انگار دیگران این سه تن را نمی شناسند
هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی مقابل چشم مردم است آیا با شناختی که از خاتمی وجود دارد اساساً روحیه و رفتار و شخصیت ایشان توانائی ورود به چنین یازی های پیچیده سیاسی را دارد که با سورس بنشیند و محوریت یک توطئه عظیم و همه جانبه را با آمریت آمریکائی ها عهده داری کند
آخر اگر خاتمی چنین پیچیدگی و تهور و جسارتی داشت کافی بود ارزنی از آن را در دوران ریاست جمهوری اش به فعلیت می رساند
اساساً روحیه و شخصیت فرهنگی آقای خاتمی چنین سناریوهائی را بر نمی تابد
ایشان مصلحت اندیش تر و محافظه کار تز از آنند که ورود به چنین بازی هائی را بپذیرد
بخاطر دارم طی سفر ایشان به آمریکا بعد از پایان ریاست جمهوری شان توفیق نشستی با ایشان را با چند تن از معتبرین در شیکاگو داشتم و در آنجا با توجه به استقبالی که جیمی کارتر جهت ملاقات با آقای خاتمی از خود نشان داده بود و امکانی که برای چنین نشستی فراهم بود اما برخلاف انتظار هر اندازه در آن نشست به ایشان اصرار شد تا بمنظور کمک به بهبود مناسبات بین دو کشور و آب کردن یخ روابط و خارج کردن محور شیطنت علیه ایران از دست انگلستان و دولت های عربی و اسرائیل آقای خاتمی بپذیرد با کارتر ملاقات کنند خصوصاً آنکه دیگر رئیس جمهور هم نبودند که لازم باشد مسئولیت های حکومتی شان را رعایت کنند اما ایشان با اتکای بر همان روحیه مصلحت اندیش و محافظه کارانه شان قبول نکردند
ایضاً کروبی و موسوی
آخر آقای کروبی که لری صریح الهجه و شفاف است از نظر شخصیتی روحیه ورود به توطئه های پیچیده را دارد
آن هم کسی که هیچ حرفی را در دلش نگاه نمی دارد و با همان روحیه لری همواره ترجیح داده بجای محرم اسرار بودن فریادگر اعتراض ها باشد
موسوی نیز که جای خود دارد و اساساً در رفتار و شخصیت ایشان نیز ردی از آمادگی پذیرش به چنین طراحی های امنیتی و اطلاعاتی نیست
البته این بمعنای انکار شیطنت غربی ها در جریان ناآرامی های سال گذشته توسط عوامل میدانی و نفوذی های شان در حواشی ایشان و احیاناً کانون های قدرت نیست اما بالاخره ادعا ها نیز باید با واقعیات قابل انطباق باشد

۱۶ نظر:

ناشناس گفت...

نه دی روز دریده شدن پرده شوم تفکر هاشمیسم از سر حاکمیت انقلاب اسلامی بود
بنظر من بعد از رحلت امام با ریاست جمهوری هاشمی یک رقابت و جنگ پنهانی بین تفکر امام که اکنون رهبر انقلاب اون رو نمایندگی می کنه و تفکر هاشمی به جریان افتاد . یک دو راهی که موفقیت و شکست هر کدام از دو جریان به سیاست و حکمت دانی بستگی داشت .
رهبر انقلاب با حکمت و درایت فرصت کاملی ایجاد کرد تا همه نیروهای جریان هاشمیسم وارد عرصه های مدیریت و قدرت بشوند . و در عمل در معرض ارزشگذاری و قضاوت ملت قرار بگیرند .
آقای هاشمی مثل نابغه های طایفه بنی امیه معتقد به تسلط بر ابزار قورت و ثروت بود . با زرنگی و سیاسی با تهدید و تطمیع به گسترش نفوذ خود بر گلوگاه های قدرت و ثروت اقدام کرد . برای هاشمی شقه شقه شدن اتحاد ملی به گروههای مخالف و ناراضی کوچکتر شرط لازم موفقیت بود . بخاطر همین به عمد اداره جامعه رو به مسیر آلودگی و فساد مدیران و گروهها و فقر و نارضایتی مردم سوق داد . تا در زمانه ایی مثل سال 88 امکان دو دوزه بازی و فتنه سازی بوجود بیاد . والا در شرایط پاک و شفاف و رضایتمندی ملی جبهه انقلاب اسلامی امام خمینی ( ره ) پبروز میدان خواهد بود .
مدت طولانی حاکمیت هاشمیسم در قدرت ( سازندگی و غیرمستقیم اصلاحات ) این تصور رو ایجاد کرد که گویی هاشمی قدرت شکست ناپذیر است . و هر گروهی برای حضور و بهره مندی از قدرت باید زیر سلطه و هماهنگ با هاشمی قرار بگیره . این تصور باعث گرایش گروهها و شخصیت های ضعیف و دنیا طلب به تفکر هاشمی شد . و بمرور شیطان های کوچکی در مراکز قدرت و احزاب رشد و نمو کردند .
در آنسوی میدان رهبر انقلاب در کنار مدیریت و نظارت فعالیت ها بودند تا به اصل نظام خدشه اساسی وارد نشه . و در کنار اون طبق ملاحظات قانونی اجازه فعالیت و میدان داری تفکر هاشمیسم رو میدادند و مانع تراشی نمیکردند .
شاید هاشمی دست و برنامه رهبر انقلاب را خوانده بود . اما تصور میکرد با شبکه قدرت ثروتی که در کشور ایجاد کرده . جبهه رهبر انقلاب در شرایط ضعف قرار دارند . و در برابر ناراضی تراشی که میان ملت ایجاد( دولتهای سازندگی و اصلاحات ) کردند . و سلطه قدرت و ثروتی که خودشون دارند . رهبر انقلاب مجبور به ملاحظه و بنا به مصلحت نظام چاره ایی جز ادامه همراهی نخواهند داشت .

داریوش سجّادی گفت...

من با تحلیل شما تا حدودی موافقم اما توجه داشته باشید که این صرفاً یک تحلیل است
من در مورد هاشمی رفسنجانی پیشتر و بتناوب نظرات خود را مطرح کرده ام که آخرین آن را می توانید در آدرس زیر که مراوده ای بین اینجانب با جناب آقای سلیمی نمین بود ملاحظه فرمائید
مقاله قرآن ناطق منم:
http://www.sokhan.info/Farsi/Safeyn.htm
پاسخ آقای سلیمی نمین:
http://www.sokhan.info/Farsi/Salimi.htm
اما در مجموع من شخصاً و از همان دور نخست ریاست جمهوری هاشمی نسبت به سیاست های ایشان زاویه دار شدم تا جائی که در دور دوم ریاست جمهوری ایشان در سال 72 که باز هم اما با اکراه به ایشان رای دادم رای خود را با شکوائیه ای مفصل و مکتوب به صندوق انداختم تا لااقل بدینوسیله خود و وجدان خود را در دادن آن رای توجیه کرده باشم
کاش آن نوشته ضمیمه را می توانستم دوباره پیدا و بازخوانی کنم
به هر حال آقای هاشمی را نباید سیاه و سفید دید و در جاهائی نیز هر چند زیرکانه عمل کرد اما بعضی وقت ها با پاسخ زیرکانه تر مردم مواجه شد
از جمله در انتخابات ریاست جمهوری سال 80 که بنا به روایت یک منبع موثق در دور نخست این کروبی بود که حائز اکثریت آرا شده بود و بعد از ایشان هاشمی و احمدی نژاد قرار داشتند اما دوستان آقای هاشمی در وزارت کشور به منظور بازگشت هاشمی به کرسی ریاست جمهوری ضمن آنکه آرای کروبی را بشدت و تا رده سوم تقلیل دادند هاشمی و احمدی نژاد را دو نامزد برخوردار شده از شرایط برای رفتن به دور دوم اعلام کردند
بنا بر گفته همان منبع موثق این اقدام با این تحلیل صورت گرفت که احمدی نژاد چهره مشهور و محبوبی نیست و قرار گرفتن یک چهره نچندان سرشناس در کنار هاشمی بمعنای تضمین موفقیت و پیروزی قطعی ایشان در دور دوم است تقصیر تقلیل آرای کروبی را نیز با توصیه م ه بر عهده مجتبی انداختند تا اولاً کروبی را در مقابل رهبری قرار دهند و ثانیاً انتقام پرونده تخلفات سنگین م ه را که از اواسط دهه هفتاد و با پی گیری سنگین مجتبی تهیه شده بود را بدین ترتیب از ایشان بگیرند
اما نکته ای که یاران آقای هاشمی در ستاد انتخابات کشور و بویژه شخص هدایت الله آقای پیش بینی آن را نکرده بودند آن بود که برخلاف شیفتگی ایشان به جناب هاشمی اما قاطبه شهروندان دل چندان خوشی از هاشمی نداشتند و در دو قطبی بوجود آمده در دور دوم که تجلی دو قطبی شاهزاده و گدا بود با تجسم اشرافیت نظام در سیمای هاشمی اکثریت اقبال شهروندان متوجه احمدی نژاد شد و مردم کلیه بافته های دوستان هاشمی در وزارت کشور را رشته کردند
بگذریم
هر چند در مورد شعار مشکوک مجتبی بمیری رهبری را نبینی که در خلال ناآرامی های سال گذشته و بصورتی بی ربط نزد جنبش سبزی ها مطرح شد رندی خبر از آن می داد که این بار نیز رد پای م ه را باید در این داستان دنبال کرد

ناشناس گفت...

حتی با فرض پذیرش حرف های شما اما این چیزی از ضرورت مجازات سران فتنه کم نمی کند و ایشان باید به جرم همکاری با بیگانه بمنظور سرنگونی نظام محاکمه و مجازات شوند
امیر

داریوش سجّادی گفت...

جناب آقای امیر
اشکالی ندارد و قطعاً در صورت تصمیم نظام، قوه قضائیه وارد عمل شده و خود را معطل من و شما نخواهد کرد اما آقای شریعتمداری با آن دوسیه اش علیه آقایان خاتمی و موسوی و کروبی طوری حرف می زنند که انگار دیگران این سه تن را نمی شناسند
هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی مقابل چشم مردم است آیا با شناختی که از خاتمی وجود دارد اساساً روحیه و رفتار و شخصیت ایشان توانائی ورود به چنین یازی های پیچیده سیاسی را دارد که با سورس بنشیند و محوریت یک توطئه عظیم و همه جانبه را با آمریت آمریکائی ها عهده داری کند
آخر اگر خاتمی چنین پیچیدگی و تهور و جسارتی داشت کافی بود ارزنی از آن را در دوران ریاست جمهوری اش به فعلیت می رساند
اساساً روحیه و شخصیت فرهنگی آقای خاتمی چنین سناریوهائی را بر نمی تابد
ایشان مصلحت اندیش تر و محافظه کار تز از آنند که ورود به چنین بازی هائی را بپذیرد
بخاطر دارم طی سفر ایشان به آمریکا بعد از پایان ریاست جمهوری شان توفیق نشستی با ایشان را با چند تن از معتبرین در شیکاگو داشتم و در آنجا با توجه به استقبالی که جیمی کارتر جهت ملاقات با آقای خاتمی از خود نشان داده بود و امکانی که برای چنین نشستی فراهم بود اما برخلاف انتظار هر اندازه در آن نشست به ایشان اصرار شد تا بمنظور کمک به بهبود مناسبات بین دو کشور و آب کردن یخ روابط و خارج کردن محور شیطنت علیه ایران از دست انگلستان و دولت های عربی و اسرائیل آقای خاتمی بپذیرد با کارتر ملاقات کنند خصوصاً آنکه دیگر رئیس جمهور هم نبودند که لازم باشد مسئولیت های حکومتی شان را رعایت کنند اما ایشان با اتکای بر همان روحیه مصلحت اندیش و محافظه کارانه شان قبول نکردند
ایضاً کروبی و موسوی
آخر آقای کروبی که لری صریح الهجه و شفاف است از نظر شخصیتی روحیه ورود به توطئه های پیچیده را دارد
آن هم کسی که هیچ حرفی را در دلش نگاه نمی دارد و با همان روحیه لری همواره ترجیح داده بجای محرم اسرار بودن فریادگر اعتراض ها باشد
موسوی نیز که جای خود دارد و اساساً در رفتار و شخصیت ایشان نیز ردی از آمادگی پذیرش به چنین طراحی های امنیتی و اطلاعاتی نیست
البته این بمعنای انکار شیطنت غربی ها در جریان ناآرامی های سال گذشته توسط عوامل میدانی و نفوذی های شان در حواشی ایشان و احیاناً کانون های قدرت نیست اما بالاخره ادعا ها نیز باید با واقعیات قابل انطباق باشد

ناشناس گفت...

باسلام و احترام ....تحلیل جامعی بود و دوطرف این منازعه قدرت را منصفانه محکوم شناخته بود !البته شاید نتوان کتمان کرد که رویکرد مردمان خیزشگر نیز با رویکرد شما همسو بود با این تفاوت که آنان ابتدا برای دفع شر بیشتر ، پشت شرکمتر سنگر گرفتند و وقتی عرصه را به کلی پرخطر و رهبران را بی بال و پر دیدند دوباره به کنج عافیت خزیدند و به کمین فرصت و مجال امنی دیگر نشستند !بسیاری از مردم در این سودا بودند که از رهگذر منازعه جناحین نظام در جهت رفع مطالبات خود گامی بردارند که مطالبات نسل جوان و طبقات متوسط از محرکه های اصلی اعتراضهای پس از انتخابات بود ..... البته حسین شریعتمداری را روزنامه نگار و توانمند خواندن خطاست چرا که وی تنها در فرومایگی و دروغ زنی و لجن پراکنی واجد نبوغی بی همتاست و فردی با چنین خصوصیات نکوهیده ای از شرافت حرفه ای و رسالت روزنامه نگاری فرسنگها فاصله دارد ...در جریان خیزش سبز که عرصه فعالیت بر بسیاری از رسانه ها و روزنامه نگاران مستقل و اصلاح طلب مسدود بود در تمام صحنه ها حضور خبرنگارنماها و عکاسانِ بی سیم به دست خبرگزاریهای فارس و سرسپردگانِ ولایت بیش از هر چیزی جلب توجه می کرد !عناصری امنیتی و مزدور که لباس خبرنگار به تن کرده و کسوت روزنامه نگاری را نیز زیورِ بی اعتباری خود کرده بودند و بی تردید حسین شریعتمداری و رسوایانِ سرکوبگرِ سپاه ارباب کل آنان اند !
بر بسیاری پوشیده نیست که میدان غارت و چپاولی که زمانی قلمرویِ خاندان هاشمی و وابستگان آن بود امروزه در بست و در مقیاسی به مراتب گسترده تر و فاجعه بار تر در اختیار جناح انحصارگر سپاه است !جریانی که فرومایه ای چون احمدی نژاد را به منظور فریب عوام و اقشار فرودست علم کردند و در شرایطی که شمارچشمگیری از قشر متوسط و تحصیلکرده جامعه از بی کفایتی خاتمی و نارسایی قانون اساسی ناراضی بودند و از عرصه انتخابات قهر اختیار کرده بودند ، با ترفندهای پادگان محور ، ملیجک رهبر را بر تخت صدارت نشاندند !
بازی انتخابات در ایران به واقع بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان آن را در دوجبهه متمایز و با تعریف مشخص طبقه بندی کرد !
بسیاری از مسلمانان در ایران را با ملاکهای واقعی مسلمان نمی توان شمرد و به همین منوال شرکت کنندگان در انتخابات را نیز معتقدین به مبانی نظام حاکم تلقی نمی توان کرد !حتی رای دهندگان به احمدی نژاد نیز همه شناخت صحیحی از پیشینه وی نداشتند و از جهاتی نیز روحانی نبودن وی را امتیازی مثبت می شمردند و حتی بسیاری از آنان را نیز با بنیانهای ماهوی حکومت فعلی هم آوا نمی توان شمرد ! البته اکثریت رای دهندگان به موسوی و کروبی را نمی توان جز درصفِ به اصطلاح تجدیدنظرطلبان طبقه بندی کرد ! به اشخاص بی قید نسبت به دین اشاره فرمودید که اشاره کاملا درست و به جایی بود ..دین اسلام از آغاز در ایران مختصاتی متفاوت با اسلام اعراب داشته و در طول زمان هم تحولات بسیار یافته است !اسلام سنتی مردم ایران با اسلام راستین و منطبق با الزامات شبه جزیره عربستان متفاوت است و اسلام طبقه روشنفکران و یا به قول شما هرهری مذهبان هم که به کلی با اقسام اسلام دیگر متفاوت و تاحدودی رقیقتر است !ولذا این طبقه ماهیتا با بنیانهای ایدئولوژیک این نظام در تقابل است ....
و نکته ی بسیا راساسی دیگر نیز این است که بخش عمده ای از این لاقیدی مفرط نسبت به ارزشهای دینی محصول مستقیم ِ نظام جمهوری اسلامی و تفکرات انقباضی و مهجورانه امثال شریعتمداری بوده که بخش عمده ای از جامعه ایران را که عمدتا متولدین بعد از انقلاب می باشند به سمت گرایش به فرهنگ غربی سوق داده و از آنان پیاده نظامهایی ساخته که به امثال خاتمی و موسوی و کروبی تنها به عنوان ابزار و بهانه می نگرند و هر چه بیشتر از عمر این نظام می گذرد و عرصه برای سلطه هم مسلکان شریعتمداری گسترده تر می شود ، بر کثرت عددی شیفتگانِ مظاهر غربی نیز افزوده می گردد !
نیک آشکار است که دلیل عدم بازداشت و محاکمه سران جنبش سبز در حالی که با تمام برجستگان و متفکران اصلاح طلب برخورد جدی صورت گرفته بود ، تنها پیشگیری از انتقال رهبری و ارکان هدایتگرِ جنبش به افراد غیرخودی تر ! بود و بس !
زمزمه هایی که در خصوص امکان محاکمه و بازداشت این افراد صورت می پذیرد هم تلاشی است برای تهدید و واداشتن اصلاح طلبان به تطمیع در راستای مواجهه با بحرانهای فزاینده فعلی و نیز انتخابات آینده که کارزارهای خطیری برای نظام تلقی می گردد ......توصیفاتی که در خصوص شخصیت خاتمی و کروبی و موسوی در پاسخ به نظر یکی از خوانندگان بیان داشتید نیز بسیار دقیق و مقرون به واقعیت بود که از درک ژرف جنابعالی از این عناصر شاخص در بطن جریان اصلاح طلب حکایت دارد .....

داریوش سجّادی گفت...

ممنون از بزرگواری تان که وقت گذاشتید و مطلبی مفصل مرقوم فرمودید
فقط یک نکته را متذکر می شوم و آن اینکه آقای حسین شریعتمداری هر چند از رمره روزنامه نگاران بی اخلاق محسوب می شود اما نباید و نمی توان منکر قابلیت های روزنامه نگاری وی شد
ایشان از توان بالائی در موج سازی برخوردار است و حتی اگر با ایشان مخالف هم باشیم اول باید توان دیدنش و درست دیدنش را احراز کرده تا بعد بتوانیم درست نقدش کنیم
باز هم از لطف شما ممنونم

ابراهیم گفت...

آقای سجادی عزیز،
با تشکر از مطالب شما، ممنون میشم نظرات خود رو در مورد رهبری جمهوری اسلامی و کلیت نحوه مدیریت ایشون در جریانات بعد از انتخابات هم مطرح کنید یا اگر در گذشته مطلبی در این باب منتشر کرده اید، اشاره بفرمایید.
پیشاپیش از بذل عنایتتون کمال تشکر رو دارم.
با احترام

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر از جناب ابراهیم
متاسفانه مطلب مستقلی در خصوص پرسش شما قبلاً ننوشته ام که اینک بتوانم شما را به آن ارجاع دهم
اما اجازه فرمائید حسب الامر شما پاسخ را محول به پستی مستقل نمایم
بزودی انشاالله
در اینجا تنها به این کلیت بسنده می کنم که مدیریت ایشان در خلال تحولات سال گذشته را تا حدود زیادی مناسب و قابل قبول می دانم

ناشناس گفت...

با درود بر شما آقای سجادی، آیا می توان
منتظر اتفاق غیر منتظره یی در قلب انتخابات پیش رو بود؟

hessam

داریوش سجّادی گفت...

سیاست خصوصاً در ایران عرصه اتفاقات غیرمنتظره است!!!

ناشناس گفت...

ايراد بزرگ اصولگراها همينه كه فرماندهى اين باند بر گرده همين آقاى شريعتمدارى هست!
فردى هپروتى،بسيار بسيار خشمگين،داراى رنج زياد روانى و چه ميشه كرد آقاى سجادى گرامى؟شايد باور نكنى كه حتى بلند پايگان و پيشوايان اينها بشدت دنباله رو "حاج حسين" هستند!
سید هاتف مطهری

ناشناس گفت...

خیلی تحلیل صحیح و درستی فرمودید آقای سجادی عزیز، با این تحلیل شما نه اینکه دیگرانی که همه می شناسند نخواستند از در حاضر جوابی در بیایند بل توان پاسخ هر چند پاسخی هرزه را هم نداشته اند.
احسنت به شما آقای سجادی
حسام مرادی

ناشناس گفت...

ابتدا تشکر میکنم از تحلیلهای واقعگرایانه شما در مسائل مختلف سیاسی که همیشه به دور از رمانتیسم غالب بر فرهنگ سیاسی-روشنفکری ایران نوشته میشوند....من سوالی از شما دارم که ممنون میشم اگه حوابی قانع کننده به من بدهید:
با توجه به مطلب متهورانه شما با عنوان پیچک انحراف که یه تفصیل به نقش حلقه حقانی و نقش آن در طول حیات سیاسی نظام تا سال 81 پرداخته بودید میخواه بپرسم که آیا جریان احمدی نژاد ارتباطی با حلقه حقانی دارد یا خیر؟ پس از انتخابات سال 88 احمدی نژاد شروع به پاکسازی کابینه از وابستگان به حلقه حقانی نمود که میتوان به برکناری محسنی اژه ای و پورمحمدی اشاره کرده و اگر صفار هرندی را نماینده شریعتمداری (بال مطبوعاطی حلقه حقانی طبق مطلب شما)بدانیم 3 عضو این حلقه به صورت همزمان از کابینه کنار گذاشته شدند و افراد سپاه پاسداران جایگزین ایشان گردیدند...آیا به نظر شما احمدی نژاد مرتبط با حلقه حقانی بوده و با استفاده سیاسی از این حلقه به قدرت رسیده و پس از آن با ضربه ای که از نمایندگان این حلقه در اطلاعات و کشور خورده شروع به پاکسازی و کنار گذاشتن اعضای این گروه نموده است؟
دوم اینکه آیا جریان سپاه-احمدی نژاد -مشایی یک جریان ملی و غیر وابسته است یا اینکه آمریکوفیل میباشند و به همین دلیل مورد غضب جریانات انگلوفیل (راست سنتی) و صهیونیستی (حقانی) قرار گرفته اند؟

یک دنیا ممنون و متشکر میشوم اگر به روشنگری در این رابطه اقدام کنید

ناشناس گفت...

اگر ياران هاشمي در وزارت کشور در دور اول انتخابات چنان قابليتي داشتند که نفر اول را به رتبه سوم بفرستند چطور همين کار را نتوانستند در دور دوم انجام دهند؟
اگر چنين است چرا دولت و شوراي نگهبان يکپارچه نتواند در انتخاباتي ديگر کل انتخابات را مهندسي کنند و فرد دلخواه خود را به عنوان پيروز رکورد شکن معرفي و آراي کروبي را به 300000 تقليل دهند؟

ناشناس گفت...

فرموده ايد "بخش کلانی از ایشان اساساً دغدغه دین ندارند." نميدانم امثال شما و آقايان شريعتمداري يا احمدي نژاد و مشايي دغدغه دين داريد؟ اصولا به نظر شما کارکرد و کارويژه دين چيست؟ چه اسلام و مسلماني مخنث نيست. اسلامي که بتوان از آن به عنوان ابزاري در جهت پيشبرد اهداف سياسي سو استفاده کرد؟ اگر کسي خواست جلوي سو استفاده امثال شريعتمداري و سجادي و مشايي و خامنه اي و ... را از دين بگيرد مسلمان مخنث است؟
مايلم بدانم به نظر شما کارکرد دين استفاده از آن در جهت برآوردن اميال سياسي و برقراري رابطه پنهاني با آمريکاست و اگر کسي نخواست دين ابزار دست شما شما که دغدغه دين! داريد شود دينش ناقص است؟

m گفت...

ostad azez yadam meyad dr an rozhayeh talkh(fetneh) tanha maghaleha mr (shariat madari) bod ke be man aramesh medad .az esterab inkeh kashvar dasteh gharbeh meoftad va degar na felesteni va na degar poshtbaneh mazlomi khoda che rozhayei bod talkh o esterab avar vali tanha hoseneh shareat madari bod ke tanh va shoja-aneh sokhan megot va be man aramesh medad o omed be perozi hagh
man nemedanam shayad shoma eshan ra behtar az man meshenased ? vali man kheli maghaleh-h eshan ra dost daram ghavi va por mohtava
agar barayeh shoma emkan darad be man begoyed chera shoma ba eshan mokhalef hasted ? shayad man motavajeh eshteba khodam beshavam
dr zemn man dr an rozha na namaz mekhandam (motasefaneh) va na hejab dashtam va besyar zeyad az emam khamenehei badam meamad ama khoda ra shokr bar ags shod az roz sokhan-rani eshan man ashegh eshan shodam va eshan ra br hagh dedam va shayad tanh kasi ke keshvar ra nejad dad az dasteh doshmananeh khonkhar