۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۳, جمعه

بازگشت هخا!

با پوزش از مراجعین محترم. متاسفانه طی 24 ساعت گذشته این وبلاگ توسط مخالفین پست زیر هک شده بود که بالاخره با رفع مشکل آن را بازگرداندم. به امید بازگرداندن قدرت و ظرفیت تحمل عقاید مخالف.
سایت خودنویس خبر داده که روز چهارشنبه 21 اردیبهشت در کمیته جانبی روابط خارجی سنای آمریکا نشستی به میزبانی معاونت امور خارجه و کارشناسان حقوق بشر و با موضوع حقوق بشر در ایران برگزار شد و افرادی نظیر «اندرو آپاستولو» مسوول بخش ایران «خانه آزادی» و همچنین کارشناسانی از معاونت حقوق بشر وزارت امور خارجه آمریکا در این نشست به پرسش های سناتورهای آن کمیته پاسخ گفتند.
تا اینجا قضیه قابل فهم است اما اوج «کمدی توام با تراژدی خبر مزبور» آنجاست که خودنویس خبر داده یکی دیگر از سخنرانان این جلسه «کامبیز حسینی» بوده است که مشارالیه نیز در نشست مزبور راهکارهای لازم برای توفیق جنبش موسوم به سبز در ایران را اطلاع رسانی کرده اند!
لازم بذکر است فرد مزبور مجری لوده برنامه ای مبتذل در تلویزیون فارسی زبان دولت ایالات متحده آمریکا تحت عنوان «پارازیت» است که با سخیف کردن شأن طنز توانسته در قد و قواره سید کریم «لوده سرشناس کاباره شکوفه نوی تهران دوران پهلوی» نزد عوام ایران خود را مطرح نماید.
پیشتر در یکی از نوشته های خود اشاره کرده بودم که به اعتبار خودباختگی و سفلگی شخصیت نخبه گان ایرانی دوران پهلوی، هر آنچه در غرب بود برخوردار از اعتبار بود و ناشی از چنین بی هویتی در سال 55 دست اندرکاران «فرهنگ و ادب»! حکومت اقدام به دعوت و میزبانی از «لاندو بوزانکا» هنرپیشه درجه سه فیلم های سکسی ـ کمدی مبتذل سینمای ایتالیا در ایران کردند.
مدعوین بمنظور تکمیل حق میزبانی خود از بوزانکا، ضمن آنکه ایشان را دو هفته در ایران چرخاندند نهایتا به افتخارش جشنی نیز در کاباره میامی تهران برگزار کرده و شب مزبور سخنگوی جماعت شیدائی با هیجان ضمن تشکر از قدم رنجه بوزانکا از ایشان خواستند جهت مستفیض شدن حُضار بر روی سن رفته و جماعت را به فیض برسانند!
بوزانکا نیز که متحیر از عمق بلاهت میزبانان خود شده بود آنقدر صداقت داشت که وقتی بر روی سن رفت با تعجب خطاب به حضار گفت:
من نمی دانم چه چیزی باید بگویم یا چه کاری باید انجام دهم. نه تردستی بلدم و نه حتی جوکی که بتوانم شما را بخندانم. من تنها یک هنرپیشه ام که نقش ام را در مقابل دوربین و بر اساس دیالوگ ها و سناریوی از قبل تهیه و مطالعه شده بازی می کنم.
بوزانکای آن روز مانند حسینی امروز بود با این تفاوت که بوزانکا لااقل آنقدر صداقت داشت تا نزد حضار اعتراف کند:
«عوضی گرفته اید. من این کاره نیستم»
اما ظاهراً اپوزیسیون خارج از کشور تعمد داشته و دارد تا با هر ابزار و اطوار ممکن ثابت کنند با ماهیت سیرک مانندش نباید ایشان را جدی گرفت و همه چیزشان به همه چیزشان می آید!
یکی نیز نبود و نیست تا گوش آن «حسینی» را می پیچاند و از پشت تریبون پائین می کشید که: برادر شما بفرما همان پارازیتت را اجرا کن و سیاست را به اهلش بسپار!
اما تلخ یا شیرین این واقعیتی غیر قابل انکار است که سیاست دارای جاذبه بوده و جاذبه اش نیز عام و خاص نمی شناسد. لذا طبیعی خواهد بود که هر از چندی مواجه با پدیده های محیرالعقولی نظیر «هخا» و «سید محمد حسینی» و اکنون «کامبیز حسینی» باشیم که دچار توهم شده و احساس خود کیسینجر بینی ایشان را بر می دارد و اسباب تعجب عاقلان و تهییج سفیهان را فراهم می کنند.
بر همین اساس معتقد بوده و هستم که چنانچه خمینی و انقلاب خمینی هیچ کاری هم اگر برای ایران نکرد اما همین که چنان نخاله های مبتذلی را مجبور به رفتن از ایران کرد، به اندازه کافی به ایران و ایرانیان خدمت کرده است.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

من مخالفم. برنامه پارازیت عالی و طنز قوی ای هم دارد. کاملا مخالف شباهت کامبیز حسینی با هخاو حسینی دیگر هستم. گرچه آمار طرفداران پرشماراین برنامه دلیلی بر له آن نیست ولی دلیلی هم بر قبول نظر شما هم حتما" نیست .

ناشناس گفت...

midooni aghaye roozname negare farhikhte bayad vase va kaviye dalile adame tahamolemoon va inke chera be adama avalan bar chasb mizanim saniyan ejazeye harf zadan vasashoon ghael nistim be dorane koodakimoon va raftarhaye bozorgtaramoon negah konim va inam yadet bashe iran farda be ensanhaye azade bishtar ehtiyaj dare ta farhikhtegane por modaa va irad giraye bi amal va to azadi har kodoom doost midari bash faghat bayad ghodrate fahme ye chizo dashtebashi va oon azadiye hala bebin dari?

mary گفت...

ba salam

shaereh azezeman khob gofteh
vaseh polh vaseh poleh
dalghak bayad beraghseh barayeh
arbabanash va hata barayeh razi kardaneh arbabanash malgh ham
bezanad ta arbabanash ra razi nega darad ta ba hegharat balkeh be jaye beresad kheli baray in vatan forosh motasefam

ناشناس گفت...

دوست گرامی من به شخصه با ترور شخصیتی که شما در نوشته دارید مخالف هستم
کلیت این بحث مورد قبول است ولی شما نوشتتون جهت دار است
لازم است که از الفاظ بهتری در مورد طنز پردازان استفاده کنید
شما با اینگونه نوشتن فکر خواننده را تحریک میکنید که با شما برخورد کند
در کل امیدوارم که به عنوان هر چه که اسم خود را میزارید بهتر بنویسید و به شخصیت دیگران حمله نکنید
ما در ایران بیشتر به طنزپرداز نیاز داریم تا سیاست مدار تک بعدی !

ناشناس گفت...

در مورد دخالت همه در کار های غیر تخصصی نوشتید، قبول.
اما این که کامبیز حسینی رو لوده بخونید جای تعجبه. لطفا یا دلایل قانع ککنده خودتون رو بگید و یا عذر خواهی کنید.

سیه گیسو گفت...

منهم در حضور ایشون در اونجا با شما هم نظر بودم ولی ادبیاتتون رو دوس ندارم!!!! اگه شما از فحاشی مینالید، ایشون هم از لوده خطاب شدن خوشحال نمیشه و تروری که شما انجام دادید....

این رو هم بگم من از خود ایشون و برنامه اش خوشم نمیاد ولی متن شما هم خالی از ایراد نبود...

متاسفانه ما همه مردهای عالم حرف هستیم و تمدن کلامی داریم!!

خرچنگ زاده گفت...

اقا بسیار زیبنده بود. پیش از این بنده هم در مورد این لوده خود فروخته صدای آمریکا نوشته بودم :
http://kharchangzadeh.com/?p=4843

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر از جناب خرچنگ زاده
مطلب شما نیز ملاحظه و بهره برده شد
ادامه مجادله را می توانید در لینک زیر دنبال فرمائید
http://sokhand.blogspot.com/2011/05/blog-post_20.html