۱۳۹۰ خرداد ۱, یکشنبه

سنت مألوف خاتمی


اظهارات اخیر سید محمد خاتمی در خلال ملاقات با جمعی از رزمندگان دوران دفاع مقدس و ایثارگران و ارائه راهکار جهت تلطیف و تعدیل فضای ملتهب شده سیاسی ایران در فردای ناآرامی های انتخابات ریاست جمهوری گذشته را بصورت مشروط می توان استقبال کرد.
ایشان جهت حصول به جو همدلی و  موانست در فضای سیاسی ایران ارائه دهنده راهکار زیر شدند:
اگر ظلمی شده است که شده است همه بیاییم عفو کنیم و به آینده نگاه کنیم و اگر به نظام و رهبری ظلم شده است به نفع آینده از آن چشم پوشی شود و ملت هم از ظلمی که بر او و فرزندانش رفته است می گذرد و آن وقت همه به آینده بهتر رو خواهیم آورد.
هر چند دو طرف رادیکال جبهه بنا به سلائق و علائق خود بر خاتمی و راهکارش شوریدند اما منطقاً و عقلاً می توان از این راهکار استقبال کرد مشروط بر آنکه بر خلاف سنت مألوف «مبهم گوئی خاتمی» ایشان این بار بصورتی شفاف راهکار خود را تبیین و تعریف نمایند.
مفروضات آقای خاتمی در راهکار ارائه شده شان ناظر بر دو اصل است:
نخست آنکه به نظام و رهبری ظلم شده.
دوم آنکه به ملت نیز از جانب نظام ظلم شده.
بر جناب آقای خاتمی فرض است اکنون که به زعم خود پذیرفته اند طی شهرآشوبی های بعد از انتخابات بر نظام و رهبری ظلم شده صراحتاً و بوضوح و شفاف بفرمایند دقیقاً ظلم مزبور چه بوده؟
قطعاً تعریف و تبیین دقیق «ظلم مفروض» ابهامات بسیار مهمی در فهم چرائی بخش عمده ای از ناآرامی های بعد از انتخابات را مرتفع می کند.
آیا منظور ایشان از ظلم به رهبر  و نظام ناظر بر ادعای تقلب در انتخابات بوده؟
آیا منظور ایشان از «ظلم مفروض» ناظر بر ادعای کودتای انتخاباتی بوده؟
آیا منظور از «ظلم مزبور» شعارهای ساختار شکنی بود که سبزها سر دادند؟
در مجموع این بر عهده جناب آقای خاتمی و دیگر کسانی است که بر راهکار ایشان صحه گذاشته اند تا صراحتاً بفرمایند چنان «ظلم مفروضی» چه بوده؟
طبیعتاً در صورت تعریف و تبیین دقیق ظلم مزبور پاسخ بسیاری از اشتباهات و افترائات و اتهامات و سوء تفاهمات داده خواهد شد.
اما در مورد بخش دوم، آقای خاتمی ابتدا موظفند منظور صریح خود از قطعی دانستن ظلم به «ملت» از سوی نظام را نیز تبیین و تعریف نمایند.
صورت ساده و شفاف ادعای ایشان در بخش دوم راهکارشان بمعنای آن است که:
در خلال ناآرامی های بعد از انتخابات یک دو قطبی بوجود آمد که در یک طرف نظام به استعداد جمیع قوای حکومتی قرار داشت که تمام قد سینه به سینه «ملت یران» به استعداد 75 میلیون جمعیت خرد و کلان اش قرار گرفت و ملت را مورد ظلم قرار داد.
آیا جناب خاتمی به لوازم چنین ادعائی پایبند اند؟
آیا ایشان می پذیرند مشکل بعد از انتخابات بمعنای آن بود 75 میلیون نفر از ملت بالاتفاق مدعی تقلب در انتخابات بودند و نظام بدون اعتنا به چنان داعیه ای، ظالمانه با ملت ایران برخورد کرد؟
آیا مفروض دانستن رفتار ظالمانه نظام با معترضین بمعنای آن است که تمام مدعیان تقلب در انتخابات را می توان فله ای بنام تمامیت ملت ایران سند زد؟
آیا این بدآن معناست که جمیع ملت ایران سبز بودند؟
آیا پسندیده تر نبود تا ایشان بجای آنکه فضای سیاسی ایران را در دوقطبی نامتنجانس «نظام و ملت» تعریف نموده اند با لحاظ احتیاط  «ظلم مفروض را» لااقل در حوزه آن بخش از ملت ایران محرز بدانند که خود را سبز نامیده و مدعی آرای خود در سبد میرحسین موسوی شدند؟
طبیعتاً ایشان نباید و نمی توانند با چنین قرائتی از «بداهت ظلم به ملت» توقع اقبال نظام به راهکار خود را داشته باشند. جز آنکه ایشان نیز تن به این ادعای مبتذل سبزهای رادیکال دهند که سبد آرای رقیب خالی از هر گونه پایگاه مردمی است و همه حق و مشروعیت نزد سبزهائی است که بنا بر این تعریف همه ملت معنا می شوند و غیر از ایشان الباقی «ساندیس خوارند»!
مشکل اساسی سبزهای ساختارشکن آن است که خود را در حد فاصل «شکاف هست و نیست» تعریف کرده اند.
مطابق این تعریف جبهه سبز مشتمل بر کلیت ملت ایران است که بالاتفاق برخوردار از جمیع «هست» هائی نظیر دانا ترین و باسوادترین و با شعورترین و بافرهنگ ترین و فرهیخته ترین و متمدن ترین و روشن فکرترین و ... بوده و در جبهه مقابل حکومتی است به استعداد قوای قهریه و مزدورانی که جملگی در حضیض بی سوادترینی و بی شعورترینی و بی فرهنگ ترینی و بی ادب ترینی و بی تمدن ترینی و متحجرترینی و در یک کلام ساندیس خواری  تعریف و معنا شده اند!
طبیعتاً چنانچه مطابق راهکار جناب خاتمی در خلال ناآرامی های بعد از انتخابات ملت بمعنای مطلق و تمامیت کلمه سینه به سینه نظام ایستاده بودند و مطابق ادعای ایشان نظام نیز نارفیقانه به ایشان (ملت ایران) ظلم کرده دیگر محلی از اعراب برای حصول تفاهم و آشتی و آینده ای بهتر بین نظام و ملت باقی نمی ماند.
لوازم تن دادن به چنین ادعائی بمعنای پذیرش مواجهه تمامیت حکومت با تمامیت ملت است که در چنان حالتی چنان حکومتی دیگر مشروعیتی ندارد تا بتوان دنبال راهکاری مرضی الطرفین بین ایشان بود.
وقتی در آرمانی ترین شکل ممکن سبزها توانستند 3 میلیون نفر را در 25 خرداد بنفع خود به خیابان بکشند آیا با اتکای بر این 3 میلیون نفر می توان 75 میلیون نفر شهروند ایرانی در اقصی نقاط کشور را بنام جبهه سبز سند زد. این در حالی است که اخیراً دکتر علوی تبار یکی از صاحب نظران اصلاح طلب نیز در سرمقاله روزنامه روزگار مورخ 29 اردیبهشت صراحتاً اذعان داشت:
«محافظه کاران در ایران در اکثریت هستند»
آیا جناب خاتمی حاضر خواهند بود بدون توجه به بدنه اجتماعی جبهه مقابل؛ تظاهرات کنندگان 9 دی و 22 بهمن را نادیده گرفته و نارفیقانه ایشان را همانند سبزهای ساختارشکن مشتی «ساندیس خوار» تعریف و معنا و فهم کنند؟

  
   

۲۳ نظر:

ناشناس گفت...

آقای خاتمی نماینده سبز‌ها نیست که شما داری ازش سوال میکنی‌.ایشون نظر شخصی‌ خودشو گفت که بنده به شخص شدیدا باهاش مخالفم. آقای خاتمی هر وقت بچه خودشو کشتن یا تجاوز کردن میتونه ببخشه

علی اصغر شفیعیان گفت...

سلام آن جمله ی آقای علوی تبار از پس و پیشش معلوم است که اشتباه تایپی داشته است. کاملا واضح بود

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر از تذکر جناب شفیعیان اما با توجه به اهمیت این جمله در صورت اشتباه تایپی منطقاً باید توسط ایشان یا روزنامه روزگار اصلاح می شد اما تا این تاریخ بنده تکذیبی را ملاحظه نکرده ام
ممنون می شوم چنانچه اصلاحیه قابل استنادی دیدید به اطلاع بنده برسانید تا متن را تصحیح کنم

mojdeh گفت...

AKH CHE BADAM MEYAD AZ ENKEH ESM NEME GOZARAND (nashenas) YANI CHE
NASHENAS KE BAYAD KE RA BEBAKHSHAD IN MOHEM AST
DOSTAREH ADAMHAYEH SHOJA MOJDEH

گرگانی گفت...

سلام آقای سجادی

من با کليات نوشته شما موافقم، اما ارجاع شما به نوشته آقای علوی تبار خالی از اشکال نيست. در نوشته آقای علوی تبار اشکال چاپی به وجود آمده، وگرنه از پاراگراف اينطور برداشت می شه که منظورشون در اکثريت نبودن بوده:‌«حافظه كاران در جامعه ما اكثریت هستند(*) اما همه قدرت را در اختیار دارند. طرفداران مردم سالاری به دنبال حذف محافظه كاران در عرصه اجتماع نیستند. تنها به آنها یادآوری می كنند كه به اندازه پایگاه اجتماعی تان قدرت بخواهید و در تصمیم گیری ها نقش ایفا كنید.»
اگر منظور واقعاً اکثريت بوده، جمله‌های بعدی «اما همه قدرت را در اختيار دارند» و «به اندازه پايگاه اجتماعيتان قدرت بخواهيد» بی‌معنی می‌شود. به جای هستند، نیستند بگذاريد تا پاراگراف معنا پيدا کند.

ارادتمند

داریوش سجّادی گفت...

جناب گرگانی
استنباط من از جمله ایشان با توجه به کلیت مقاله آن است که محافظه کاران در ایران در اکثریتند اما همه قدرت را در اختیار دارند در حالی که باید حداکثر قدرت را در دست داشته و سهم اقلیت را نیز برسمیت بشناسند
گذشته از آنکه اگر این جمله اشتباه تایپی بود که اشتباه بزرگی هم در این صورت بود در شماره های بعدی باید توضیح داده و اصلاح می شد
چنانچه شما اصلاحیه ای دیده اید بنده را مطلع فرمائید تا اصلاح کنم

roz mary گفت...

HAR CHEH MEKESHEM AZ VATAN FOROSHANEH
GHRBZADEH VA MONAFEGHANEH KHAEN BE VATAN MEKESHEM KE IN VATAN FOROSHAN HAZERAN BARAYEH RESEDAN BE KHASTEHAYEH KASIFESHAN JAVANANE AZEZEMAN RA BE KOSHTAN BEDAHAND KESHVAR RA BE ATASH BEKESHAND BE ESMEH AZADE (SABZEH LAJANE) NANG BAD BAR MOZDORAN CHE TOR MESHAVAD BKHSHED IN HAMEH JAVANEH MAZLOM KOSHTEH SHODEH CHE SABZ (NO SABZEH LAJANY) VA CHEH JAVANEH BASEJE HAR 2 GOROH MAZLOMANEH KOSHTEH SHODAND AGAR RHBARY NABOD ALAN IRAN AZEZEMAN MESLEH LIBE SHODEH BOD JANGEH DAKHELI ON VAGHT KASI KE BAESEH KOSHTEH SHODANEH JAVANANEH MAZLOM SHODEH HAGHERANEH BEGOYAND( BEBAGHSHESH) VAGHAN KE GHEGHADR PORO :30 NAFAR ENSAN KOSHTEH SHODEH AST ENHA AZEZ BODAND PASHEH KE NABODAND HALA MAJROHAN RA KENAR MEGOZAREM BOZ HAM BAKHSHESH HARGEZ EARGEZ TA EDALAT AJRA NASHAVD HARGEZ HARGEZ BKHSHSHE DR KAR NEST AZ NAZAREH MAN

ناشناس گفت...

AGHAYEH SAHABE SALAM

ROZEH MADAR VA HAMENTOR ROZEH ZAN RA BE MADAREH AZEZETAN TABREK MEGOYAM KE CHENEN FARZANDEH HAGHJOY RA TARBEYAT KARDEHAND
NARGES

مجید گفت...

این قسمت با حال هست: "سنت مألوف «مبهم گوئی خاتمی»" کلا میشه گفت سنت مالوف مبهم گویی سبزیون! کدومشون درست رک وصریح سخن گفتن؟ رفسنجانی که اصلا معلوم نیست به کی گیر میده. یکی میگه منظورش نظام و رهبری هست یکی میگه منظورش جنبش سبز و افراطیونش هست! خلاصه جز مبهم گویی کاری ندارند! میرحسین مفلوک هم نمیدونست چی میخواد! البته میدونست ولی آنقدر میپیچوند که حتی سبزیون هم گیج میزدند از بیانیه هاش! آخرش اینجور بیانیه هاش کار دستش داد، هر کاری کرد که خمینی رو با منافقین، سلطنت طلبها، ضد انقلابها جمع ببنده نتونست نتیجتا شد چوب دوسر ... که نه سبزیون تلاشی براش میکنند نه هم خودش. البته فکر کنم از این اوضاع هم راضی باشه. دگه نیازی به انتشار بیانیه، مصاحبه با خودش، یاداشتی کوتاه، دفترچه خاطرات، ... نخواهد داشت !
کلا موافق متن هستم که یکی نیست بگه منظورت رو درست بیان کن آقای خاتمی. اگه به نظام ظلم شده که مردم هم جزی از نظام هستند، مگر اینکه خواسته باشه تاکید کنه که به مردم درون نظام بیشتر ظلم شده!

سپهر گفت...

سلام آقای سجادی
من در زمان انتخابات سرباز نیروی انتظامی بودم و از نزدیک شاهد وقایاع! و خیلی خوشحالم که شناسنامه ام همراهم نبود! چون شعار های همان اکثریت رای دهنده من رو از رای دادن به طور کل پشیمون کرد و این بازی های سیاسی که سر خودمون در اوردیم به هیچ جا نمیرسه به هر حال تا خود ما که من هم جزوشونم یاد نگیریم که به اعتفادات هم به نظر شخص مقابل احترام بگذاریم همین آش هست و همین کاسه مورد بعدی اینه که دولت فاسداز مردم فاسد بلند میشه این دقیقا رابطه ی مستقیم داره میتونین دلیلش رو دم دادگستری ها کلانتری ها و... بپرسین! و یک سوال از شما آقای سجادی شما جواب این که ظلم به رهبری و نظام شده رو بهش نپرداختید من که نه با سیستم این نظام موافق هستم و نه رهبر اون نظام رو به عنوان رهبر خودم قبول ندارم و البته در این بازی های سبزو سفید و قرمز هم نیستم کجای این سرزمین جای من است!؟

ناشناس گفت...

آقای سجادی بازی با الفاظ فایده ای ندارد همه می دانیم چه ظمهایی شده آیا بالاتر از این ظلمی هست که شخصی با جسارت تمام و به صورت زنده از صدر تا ذیل نظام و مسئولین را به خیانت متهم کند و نه تنها کسی از او سند نخواهد بلکه امکان دفاع به متهمین داده نشود و اگر سید امروز این ها را گفته چون معتقد است خیلی از طرفداران جان بر کف دکتر امروز به حمایت ناشیانه خود پی برده اند عدالتی که مقام معظم رهبری بر آن تاکید دارند یعنی صدا و سیما کاری نکند که با تبلیغ دستوری منی که لیاقت ندارم مشهور شوم و بعد چون خوب صحبت می کنم بشوم نماینده مجلس و غیره و عکس این یعنی عین ظلم

ناشناس گفت...

باسلام جناب آقای سجادی عزیز
از یک کارشناس خبره چون حضرتعالی خیلی بعید بود که با نوشتن یک چنین مطلب ناصوابی تمام تجربه خود را زیر سوال ببری چون آنچه که در سخنان خاتمی بود و آنچه را که شما برداشت کردی تفاوت اززمین تا آسمان هست در ضمن نظام مورد نظرخاتمی نه بقول شما آن ... خورهای 9 دی هستن نه سبزها بلکه نظام در برگیرنده جمیع آندو است
بنده خدا

ناشناس گفت...

بنده خدا, سلام.
اتفاقا نظر جناب آقای خاتمی همین تحلیل آقای سجادی از لغت ملت است, چرا که این لغت همواره دربیانیه ها و سخنوری های ایشان و دوستانشان موج میزند. و خود را تنها مرشدان ملت نخبه و غیر نخبه میدانند. تعصب همواره وزن نظرات را کاهش میدهد. آزاد بیندیش بنده خدا

داریوش سجّادی گفت...

با تشکر از جناب بنده خدا!
اما ظاهراً ایشان کمتر توجه فرموده اند چون بنده در این یادداشت برداشتی از سخنان جناب خاتمی نکرده ام بلکه صرفاً با توجه به عدم شفافیت طرح ایشان صرفاً اقدام به طرح سوال کرده ام
به هر حال از حسن توجه تان ممنونم

بی طرف گفت...

آقای روزنامه نگار٬ نخبهٔ سیاست دان٬ در مورد اختلافات این کوتوله سیاست٬ با رهبر حامی و فرزانه٬ کمی قلم فرسایی فرمایید٬ لطفأ!
ببینشان که چگونه برای پاک کردن یکدیگر از صحنه! یکی افتخار پالایشگاه رو به نام خودت ثبت میکنه و یکی دیگه اون پالایشگاه ناساخته رو بر سر دیگری منفجر!!!!

ناشناس گفت...
این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.
ناشناس گفت...

در حال حاضر آقای خاتمی رو نه ضد انقلابا قبول دارن و نه انقلابی ها چرا؟ چون ایشون میخواد هم دنیا رو داشته باشه و هم آخرتو یعنی میگه یه طوری بگم که نه سیخ بسوزه نه کباب و با این کارش فکر میکنه خیلی زرنگه

ناشناس گفت...

ای آقا؛؛ خاتمی اگه قرار بود به این سوالات جواب بده که دیگه دو پهلو یا شاید هم سه پهلو حرف نمیزد

ناشناس گفت...

BA SALAM
AGHAYEH SAHABE ASLAN AZ SHOMA TAVAGHOH NADASHTAM TABLEGHEH EBRAHEMB NAVAVE LOMPAN RA BEKONED MARDY KE BE PAYEN TANEH BESHTAR NEMETAVANAD FEKR NEMEKONAD ZAZ SHMA BESHTAR TAVAGHOHDASHTAM BA TASHAKOR

شادی غفوری گفت...

نامه نبوی را که اینجا توسط یکی از خوانندگان لینک شده بود خواندم.
شروع کردم اما حوصله تمام کردنش با خواندن مطلعش، فراهم نشد.
آنچه احساس می کردم حرص فراوانی بود که سعی داشت خودش را با آرامش و طرح موضوع بیان کند.
البته همه ما همینطوریم (درست تر که بگویم اکثر آدمها اینطور هستند.)
جنس آدم است که انگار دلش خنک می شود از اینطور حرف زدن.
وچه انصاف داشتن سخت است!
قبلا از خواندن مقالات اقای نبوی و گنجی و سروش و...می ترسیدم.
شنیده بودم خوب حرف می زنند و تحصیل کرده هستند و دانش دارند، می ترسیدم که چیزی بخوانم که اعتقاداتم را آزار دهد. می ترسیدم حرفشان حرف باشدو آرامشم حتی اگر حباب باشد بشکند.
می دانید وقتی که اعتقادی داشته باشید حتی اگر اشتباه باشد تا زمانی که اشتباهش را نگیرند و هنوز زمان آن اندازه نگذشته باشد که خودش ، اشتباهش را نشان دهد آدم آرامش دارد(حتی موقت)
حالا خوشحالم که نظراتشان را می خوانم
بیشتر از هر چیزی در آنها حرص می بینم که قضاوتشان را مختل می کند
نه صبر و صدق و آرامشی که یک بزرگتر باید وقتی به حقیقت حرفش معتقد است، داشته باشد.
به آنها به چشم لیدر و بزرگتر جمعشان نگاه می کنم.می دانم که اگر آنها زیاد اذیت شده باشند، جایی نشان داده می شود اما آنها برای خودشان نقش بزرگتر را در نظر گرفته اند یا بقیه برایشان، در هر صورت این رفتار بزرگتر یک جمع نیست.

ناشناس گفت...

aghyeh sahabe azez entezar dashtam in lenkeh nabave lompan ra bardared vali in kar ra nakarded motasefaneh dr sathe in sayt nest zereh shekami harf zadan shayad in lopan erza shavd ba injor harf zadanh vali shoma chera

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناس
لینک مزبور حذف شد هر چند تصور نمی کنم مشارالیه تا آن اندازه مهم بود که خواندن یا نخواندن مطلبش اعتبار و ارزشی داشته باشد کمااینکه اینجانب نیز علی رغم بودن لینک مزبور تا این تاریخ در این مکان آن را نخواندم شما با حساسیت بیش از حد تان اعتبار زیادی برای ایشان قائل شدید

وحيد فرزان گفت...

سلام
بنظر من تحلیل خوبی بود و از آقای سجادی ممنونم!
آقای خاتمی برای ظلم به نظام از "اگر" استفاده کرده ولی برای ملت ظلم را قطعی گرفته البته من جدا معتقدم به ملت ظلم شد ولی نه از جانب نظام بلکه از طرف دسیسه گران خارجی و داخلی ! ما که بچه نیستیم یک عمر در تمام راهپیماییها و انتخاباتها و هر صحنه ای که باعث بالاتر رفتن اعتبار و عزت ایران اسلامیمان بود صادقانه حاضر شدیم و بفرموده امام به تکلیفمان عمل کردیم و حتی یکبار هم ساندیسی، سکه ای، چیزی ندیدیم! من که میدانم شماهایی که به مردم توهین میکنید اگر زورتان برسد هر چی مذهبی و بسیجی ببینید میکشید! شما ورژن پایینتر همین جوامع غربی هستید که پلیسش به معلولان روی ویلچر هم رحم نمیکند! کسی که اسلام را بشناسد و رد کند نمیتواند خوبیها را دوست داشته باشد و یک روز از وانمود کردن خسته میشود!