پنجاه و سه روز پیش وقتی در شامگاه یکشنبه 11 اردیبهشت سال 90 رسانه های آمریکا با ارائه خبر: موفقیت ارتش آمریکا در کشف مخفی گاه «اسامه بن لادن» و کشتن رهبر سازمان القاعده، شهروندان آمریکائی را شگفت زده کردند هیچکس تصور آن را نمی کرد علی رغم هلاکت «بن لادن» کماکان وی قادر باشد به کشتن هایش ادامه دهد!
ظاهراً گلوله ای که کماندوهای ارتش آمریکا به پیشانی «بن لادن» شلیک کردند کمانه کرده و بالغ بر 53 روز است که مشغول کشتن های مطمع نظر بن لادن است. گلوله ای که به مغز بن لادن شلیک شد بالقوه توان آن را داشت تا هم زمان کانون مناسبات «پیش از این حسنه» اسلام آباد ـ واشنگتن را مورد اصابت قرار دهد و دو دوست و متحد قدیمی را «در حالی که کشور سومی خود را در سایه پنهان کرده» یک شبه به دشمنانی بالقوه تبدیل کند.
اینکه بمجرد کشته شدن بن لادن در پاکستان، دولتمردان اسلام آباد به دلیل عدم رعایت تمامیت ارضی و بی اطلاع نگاه داشته شدن ایشان توسط آمریکائی ها از عملیات «جرونیمو» معترض واشنگتن شده و از آن تاریخ تاکنون مناسبات دو کشور به تیرگی کشیده موید ظرفیت بالای کالبد ولو بی جان بن لادن در تخریب روابط پیش از این دوستانه پاکستانی ها با دولت ایالات متحده است. اما در این میان نباید از حضور نامرئی کشوری ثالث نیز غفلت کرد که ظاهراً در معامله بر سر لو دادن محل اختفای بن لادن در مقابل عائدی خودش، به تیره شدن روابط آمریکا با پاکستان اهمیتی نمی داده!
یکشنبه 11 اردیبهشت ماه گذشته در حالی که هنوز یک ساعت هم از انتشار خبر کشته شدن «بن لادن» نگذشته بود بوضوح ابراز کردم که:
باید کمی صبر کرد. منطقه آبستن تحولاتی عمیق است.
هلاکت بن لادن بشدت مشکوک است. تحولات اخیر در خاورمیانه خصوصاً بعد از انقلاب التحریر در مصر و سقوط مبارک و دل چرکینی ریاض از عدم حمایت واشنگتن از مبارک، مناسبات سیاسی عربستان سعودی با آمریکا را در نازل ترین و بدترین سطح قرار داده. در چنین موقعیتی کشته شدن اسامه بن لادن می تواند نشانی از یک معامله پنهان بین ریاض و واشنگتن با مباشرت اسلام آباد باشد.
معامله ای بمنظور گرم کردن فضای یخ زده بین عربستان و آمریکا.
اگر این گمانه درست باشد ضمن آنکه می توان دادن گرای محل اقامت اسامه به آمریکائی ها را امتیازی از جانب ریاض ـ اسلام آباد به واشنگتن محسوب کرد متقابلاً باید چشم انتظار ارائه امتیاز واشنگتن به طرف متقابل و در آینده ای نزدیک بود.(مقاله هلاکت مشکوک بن لادن)
علی رغم چنان گمانه ای تحولات منطقه نشان داد معامله پنهان ریاض ـ واشنگتن امر واقعی بوده با این تفاوت که پاکستان در این معامله کنار گذاشته شده.
اینکه داده ها و ستانده های طرفین در این معامله چه بوده ارتباط مستقیم به تحولات منطقه دارد.
تحولاتی که آغاز آن را می توان مرتبط کرد به سفر غیرمترفبه «رابرت گیتس» وزیر دفاع آمریکا به عربستان سعودی در تاریخ پنج شنبه 19 اسفند سال 89 (پنجاه سه روز قبل از عملیات جرونیمو).
سفری که بنا بر اخبار واصله اهداف آن مذاکره پیرامون برنامه هسته ای ایران و تلاش آمریکا برای تنگ شدن حلقه تحریم های جمهوری اسلامی با مقامات ارشد ریاض بود. علی رغم این قطعاً می توان انتظار داشت طرفین در مذاکرات خود نیم نگاهی به تحولات بحرین نیز داشته اند. خصوصاً آنکه دو روز بعد از این تاریخ «رابرت گیتس» در مورخه شنبه 21 اسفند بار دیگر بصورت غیر منتظره عازم سفری دیگر شد و این بار مقصدش بحرین بود.
هر چند خبرگزاری فرانسه در آن تاریخ نیت وزیر دفاع آمریکا از سفر به بحرین را کمک به بحرینی ها جهت اصلاحات سیاسی اعلام کرد و متقابلاً «جف موریل» سخنگوی رسمی «گیتس» خبر از آن داد که:
هدف از سفر وزیر دفاع آمریکا اطمینان بخشی به مسئولان بحرینی در زمینه حمایت آمریکا از مقامات این کشور و تاکید بر لزوم گفتگو با گروه های مخالف است.
اما تنها 48 ساعت بعد از آن بود که دم خروس بیرون افتاد و توافقات پنهان طرفین هویدا شد.
شنبه 23 اسفند 89 بحرینی ها در حالی صبح خود را آغاز کردند که خبر ورود ارتش عربستان به بحرین بر روی خروجی عموم خبرگزاری های جهان قرار داشت.
بحرین برای واشنگتن از اهمیت استراتژیک بالائی برخوردار است خصوصاً آنکه ناوگان پنجم دریائی ارتش ایالات متحده در این کشور مستقر است. علی رغم این، تحولات و قیام های مردی و ضد دیکتاتوری موجود در خاورمیانه به خوبی به دولتمردان کاخ سفید ضرورت دور نگاه داشتن صوری خود از ناآرامی ها را دیکته کرده . خصوصاً آنکه دولتمردان حاکم در جمیع کشورهای مبتلابه آشوب های مردمی همواره تحت حمایت های رسمی و علنی آمریکائی ها بوده اند.
به همین دلیل واشنگتن می کوشد حزم اندیشانه تا آنجا که می تواند خود را از تیررس و رویاروئی با قیام های موجود در منطقه دور نگاه دارد.
اما مورد بحرین مروارید گران بهائی است که هم برای واشنگتن و هم برای ریاض ارزشمند است.
دولت ریاض در کنار واشنگتن با نگرانی تحولات بحرین را دنبال می کنند. بويژه ریاض پروای آن را دارد که با سقوط محتمل «آل خلیفه» و قدرت گرفتن شیعیان در این جزیره از سوئی مرزهای جهان تشیع «مدل ایرانی» را به خود نزدیک تر ببیند و هم زمان دلنگران اپیدمی شدن رفتار شیعیان بحرین در حاشیه جنوبی خلیج فارس است. حاشیه ای که مشتمل بر نفت خیزترین منابع عربستان بوده که عمدتاً شیعه نشین نیز می باشد.
علی رغم دلنگرانی مشترک واشنگتن و ریاض بر سر بحرین اما تحولات مصر و سقوط مبارک آن هم بدون کمترین کمک از سوی آمریکائی که مبارک سالها خدمتگذار ایشان بود به اندازه کافی دولت ریاض را عصبانی کرده بود تا به آن بهانه مناسباتش با واشنگتن را به تیرگی بکشاند.
این در حالی است که عربستان پیشتر نیز از رفتار آمریکائی ها عصبانی بود خصوصاً بعد از لشکرکشی آمریکا به عراق و انهدام حکومت صدام که عملاً منجر به تقویت موضع ایران شد و عراق را بعد از سالها تعلق به جبهه عربی مبدل به متحدی قابل وثوق برای ایران کرد.
با وجود این واشنگتن همانطور که در ماجرای میدان التحریر هوشمندانه عمل کرد (رجوع شود به مقاله دام هایزر) در ماجرای بحرین نیز ظاهراً توانست از دل نگرانی ریاض بنحو احسن بهره برده و ضمن آنکه ریاض را متقاعد به این واقعیت کند که واشنگتن توانائی لشکرکشی دیگری را در منطقه ندارد اما می تواند چشم های خود را بر روی لشکرکشی عربستان به بحرین ببندد مشروط بر آنکه عربستان نیز «اوباما» را در یافتن بن لادن و کسب عوائد و امتیازات ناشی از «حل مسئله بن لادن» یاری کند.
ظاهراً کشف محل اختفای بن لادن آن هم بعد از سالها تلاش نافرجام نیروهای اطلاعاتی آمریکا نرخی بود که واشنگتن به دولتمردان ریاض تحمیل کرد تا در ازای آن عربستان نیز با فراغ بال و چشمک کاخ سفید اقدام به اعزام نیرو به بحرین کند.
معامله شیرینی که تنها نکته بی اهمیت در آن بی توجهی به نقش پاکستان بود. عدم توجهی که منطقاً می توانست و توانست اسباب تکدر خاطر اسلام آباد را فراهم کند.
بی جهت نیست که با کشته شدن بن لادن و متعاقب تیرگی مناسبات اسلام آباد و واشنگتن شاهد ماجراجوئی های نامتعارف در منطقه هستیم که ترور بی سابقه «حسن القحطانی» مقام امنیتی سفارت عربستان در پاکستان در بامداد روز دوشنبه 26 اردیبهشت ماه سال جاری در کراچی را باید و می توان در همین چارچوب و ناشی ازعصبانیت و انتقام گیری پاکستانی ها از نیروهای امنیتی ریاض تلقی کرد!
Stratfor Global Intelligence:
Saudi Security Officer Assassinated in Pakistan
May 16, 2011
Pakistani police inspect the vehicle of a Saudi diplomat who was killed May 16 in Karachi
Summary: The head of security for Saudi Arabia’s consulate in Karachi, Pakistan — Hassan al-Qahtani — was shot dead May 16 while driving in the city. The assassins used a proven method for shootings and robberies: two motorcycles with two riders each. Given the targeting and what appears to be proficient shooting, this seems to be a calculated attack, and the Tehrik-i-Taliban Pakistan have claimed responsibility for it. While the motive for the attack is unclear, it appears to have been targeting a U.S. ally closely involved in counterterrorism efforts in Pakistan
شبکه القاعده که یکی از مخالفان سرسخت عربستان سعودی است پیشتر قول داده بود تا انتقام خون اسامه بن لادن را که اول ماه جاری در حمله کماندوهای آمریکایی در پاکستان کشته شد بگیرد.
همه قرائن می تواند حاکی از آن باشد که «القحطائی» به احتمال زیاد یکی از چهره های کلیدی در لو دادن محل اختفای بن لادن به آمریکائی ها بوده!
علی ایحال اینکه اوباما چهارشنبه شب (یکم تیر ماه جاری) در یک سخنرانی تلویزیونی و 53 روز بعد از کشته شدن بن لادن خبر از آن داد که:
ده هزار نیروی نظامی این کشور در افغانستان تا پایان سال 2011 به آمریکا برخواهند گشت همچنانکه ۲۳ هزار سرباز دیگر آمریکایی نیز تا پایان تابستان آینده از افغانستان خارج خواهند شد و خروج نیروهای نظامی آمریکا از افغانستان از موضع قدرت انجام می شود و القاعده بیش از هر زمان دیگری پس از حملات یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ تحت فشار است.
مجموعه اظهارات فوق دلالت بر همان چیزی دارد که در همان شب انتشار خبر کشته شدن «بن لادن» پیشتر بدآن تصریح شده بود:
اکنون «اوباما» می تواند با تکیه بر جسد اسامه! بر موج شیدائی آمریکائیان نشسته و به عنوان قهرمان ملی ضمن ترمیم وجهه مخدوش شده اش از توجیه مناسب برای بازگرداندن با افتخار نیروهای نظامی اش از افغانستان به آمریکا برخوردار شود. (هلاکت مشکوک بن لادن)
مقالات مرتبط:
هلاکت مشکوک بن لادن:
http://sokhand.blogspot.com/2011/05/blog-post.html
دام هایزر:
http://sokhand.blogspot.com/2011/02/blog-post_11.html
BBC
http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/05/110515_l24_saudi_attack.shtml
۳ نظر:
ba salam
khoda lalat konad ben;ladan va hamghataranash ra
atela-at jaleb bod mersi.
ostad azez meshvad kh-hesh konam barayeh man be;goyed mosalmaneh (roshan feker)be cheh mana ast? deroz dr jami bodam ke sokhan-ran megoft man mosalmaneh roshan feker hastam. man mani in harf ra motavajeh nashodam az shma sadegh-tar ham payda nakardam.hala az shoma khahesh mekonam agar emkan darad mokhtasar barayeh man be-goyed mosalmaneh roshan feker yane cheh ghblan az lotfeh shoma motashakeram
مژده خانم
بی معناتر از واژه مسلمان روشنفکر وجود ندارد
کسی که چنین ادعائی می کند کمترین فهم و شناخت را از مفهوم توحید در اسلام را دارد و اساساً دچار نوعی تذبذب عقاید است
نفس بکار بردن کلمه روشنفکر متضمن لحاظ نوعی آپارتاید فکری است
کسی که خود را روشنفکر می نامد حال چه مسلمان روشنفکر یا هر چیز دیگر در واقع برای برسمیت شناحتن و برسمین شناساندن خود بلافاصله در حال اسم گذاری به کثیری از انسان ها بنام تاریک فکر است
اجازه فرمائید تا همین حد قناعت کنم و توضیحات بیشتر را محول به کتابی کنم که به همین منظور در حال نگارش دارم
jenab ostad
kheli motashaker az vaghtei ke gozashted va javab man ra daded be,sabraneh montazer memanam ta enteshareh ketab
baz ham tashakor ke zehneh na,arameh man ra kami aram karded
movafagh bashed vali ghol bedahed etelah resani koned vaghte ketab be bazar amad mersi
dr zemn ostad azez be man besvad rahm koned bechareh shodam ta mani (tazabzob)ra peya kardam vali na
bekhod nest be shoma megoyand ostad hagh,gha ke khoneh moalemi dr vojodeh shoma hastd
ارسال یک نظر