متن زیر پیغامی است که جناب آقای دکتر صادق طباطبائی (خواهرزاده امام موسی صدر) در ارتباط یا پست اخیرم تحت عنوان «اسلام سانتی مانتال» برای اینجانب ارسال کرده اند که ضمن تشکر از ایشان بدون هیچ توضیحی جهت استفاده دیگر دوستان در این مکان منتشر می کنم.
جناب سجادی گرامی
با سلام و آرزوی خیر
بار نخست که مطلب شما را دیدم (اسلام سانتی مانتال) متوجه نبودم که عکسی مربوط به 22 بهمن امسال ضمیمه آن است؛ دیر وقت هم بود
با سلام و آرزوی خیر
بار نخست که مطلب شما را دیدم (اسلام سانتی مانتال) متوجه نبودم که عکسی مربوط به 22 بهمن امسال ضمیمه آن است؛ دیر وقت هم بود
[…]
اما در مورد پیام
مندرج و مستتر در عکس مزبور؛ نکته ای ندارم
که بیش از آن چیزی باشد که شما گفته اید. این نوع بی حرمتی ها نسبت به شخصیتی چون «سید محمد خاتمی» به جایی نمی رسد ولی متاسفانه به رواج بد اخلاقی
بیشتر و افت فرهنگی در کل جامعه که خود فاجعه بزرگی است، منجر می گردد.
در مورد تقسیم بندی روحانیت به دوشاخه با دو نگرش متفاوت به اسلام؛ شاید در کل حرف درستی باشد؛ ولی نمی دانم تا چه حد می توانم شخصیت هایی نظیر امام صدر را در بست به ٱن نوع فورمالیستی مورد نظر شما منتسب کنم. زیرا از ایشان مکرر می شنیدم که محتوای دیانت و دینداری اغلب بزرگان ما در حد شرایط صدر اسلام و دوران جاهلیت و ساز و کارهای اجتماعی حاکم بر آن روزگاران بوده و از آن مرزها زیاد به جلو نیامده است. در مورد کارهای سید جمال الدین هم ایشان نقطه نظرات انتقادی ویژه ای داشت که حتماً در کتاب خاطرات من خوانده اید. در مجموع و در این مختصر آنچه می توانم بگویم این است که این حضرات؛ امام صدر و سید محمد باقر صدر و مرحوم بهشتی و یا تا حدودی مرحوم مطهری تا برخی اساتید انها نظیر مرحوم پدر من و بعضی نسل بعدی های آنها نظیر سید محمد خاتمی یا سید مصطفی محقق داماد و دیگرانی نظیر مجتهد شبستری کلا" در فضای ذهنی دیگری نسبت به دین و جایگاه اجتماعی ان در عصر حاضر زندگی می کنند.
من باب مثال؛ زمانی که پدر من به معاون اجرائی آقای یزدی؛ رئیس قوه قضائی وقت گفتند؛ از دید ایشان زنان نیز می توانند تصدی امر قضا را عهده دار شوند؛ چون مسئله قضاوت در دنیای امروز از مصادیق قضاوت در صدر اسلام که از شئون ولایت بود؛ خارج شده است؛ یا کلا" در ارتباط و مراوده با اهل کتاب؛ هم قائل به طهارت آنان و هم قائل به حلیت ذبیحه آنها هستند؛ یا به طور کلی بر این نظر بودند که اگر فقه بخواهد امروز در اداره جامعه نقش افرینی کند؛ جز در احکام عبادی که می تواند بر سیره و روایات و احادیث متکی باشد؛ در بقیه موراد؛ قضا و جزا و اقتصاد و حقوق فردی و اجتماعی مردان و زنان و امور اجتماعی دیگر؛ باید فقط مبتنی بر تشخیص عقلا و کارشناسان فن عمل کند.
این نگاه به فقه در زمان کنونی را ؛ نمی دانم تا
چه می توان بر آن تقسیم بندی شما مستند کرد. همین نگاه اصولی ایشان؛ زمینه استنباط
فکری و فقهی شاگردان ایشان در اصول می باشد؛ نظیر امام صدر و سید محمد باقر و حتی
اقای خاتمی که هشت سال در درس اصول ایشان حضور داشت.در مورد تقسیم بندی روحانیت به دوشاخه با دو نگرش متفاوت به اسلام؛ شاید در کل حرف درستی باشد؛ ولی نمی دانم تا چه حد می توانم شخصیت هایی نظیر امام صدر را در بست به ٱن نوع فورمالیستی مورد نظر شما منتسب کنم. زیرا از ایشان مکرر می شنیدم که محتوای دیانت و دینداری اغلب بزرگان ما در حد شرایط صدر اسلام و دوران جاهلیت و ساز و کارهای اجتماعی حاکم بر آن روزگاران بوده و از آن مرزها زیاد به جلو نیامده است. در مورد کارهای سید جمال الدین هم ایشان نقطه نظرات انتقادی ویژه ای داشت که حتماً در کتاب خاطرات من خوانده اید. در مجموع و در این مختصر آنچه می توانم بگویم این است که این حضرات؛ امام صدر و سید محمد باقر صدر و مرحوم بهشتی و یا تا حدودی مرحوم مطهری تا برخی اساتید انها نظیر مرحوم پدر من و بعضی نسل بعدی های آنها نظیر سید محمد خاتمی یا سید مصطفی محقق داماد و دیگرانی نظیر مجتهد شبستری کلا" در فضای ذهنی دیگری نسبت به دین و جایگاه اجتماعی ان در عصر حاضر زندگی می کنند.
من باب مثال؛ زمانی که پدر من به معاون اجرائی آقای یزدی؛ رئیس قوه قضائی وقت گفتند؛ از دید ایشان زنان نیز می توانند تصدی امر قضا را عهده دار شوند؛ چون مسئله قضاوت در دنیای امروز از مصادیق قضاوت در صدر اسلام که از شئون ولایت بود؛ خارج شده است؛ یا کلا" در ارتباط و مراوده با اهل کتاب؛ هم قائل به طهارت آنان و هم قائل به حلیت ذبیحه آنها هستند؛ یا به طور کلی بر این نظر بودند که اگر فقه بخواهد امروز در اداره جامعه نقش افرینی کند؛ جز در احکام عبادی که می تواند بر سیره و روایات و احادیث متکی باشد؛ در بقیه موراد؛ قضا و جزا و اقتصاد و حقوق فردی و اجتماعی مردان و زنان و امور اجتماعی دیگر؛ باید فقط مبتنی بر تشخیص عقلا و کارشناسان فن عمل کند.
در مورد ارای فقهی امام خمینی نیز همین نگاه را می بینیم؛ تشکیل مجمعی به نام تشخیص مصلحت نظام برای حل معضل عدم انطباق احتمالی قوانین مصوب مجلس با برخی اراء فقهی رایج ،بر خاسته از همین نگاه است که ضروریات را بر اساس اقتضائات روز و مصلحت جامعه که همان نگاه عقلانی و کارشناسانه به مسائل است؛ باید دید؛ و یا نظر تابو شکنانه اصولی ایشان به نوع حاکمیت احکام فقهی در عصر حاضر که ضرورت اجتناب ناپذیر دخالت دادن دو عنصر زمان و مکان در اجتهاداست ؛ نتیجه همین نگاه جدید است. متاسفانه عمر ایشان کفایت نداد تا با فتاوی متناسب با این اصل از سوی خود ایشان روبرو شویم.
در هرصورت بحث گسترده ای هست و مجالی این چنین؛ بسیار تنگ و نامناسب.
سلامت باشید ـ صادق طباطبائی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر