۱۳۹۳ اردیبهشت ۹, سه‌شنبه

بازتعریف غربزدگی!


غربزدگی ـ قبل از خودباختگی و خود سفله انگاری! قبل از «خود کهتر بینی» و «غرب برتر بینی» عبارت است از کامیابی غرب در القای خود به جهان در مقام مرکز کامروائی و سعادت و خوشبختی و موفقیت!
بر این مبنا، غربزدگی نوعی جنتگرائی است.
توفیق غرب در القای خود به کامجویانش در مقام بهشتی موعود و نقد و در دسترس بر روی زمین!
نوعی مصادره بمطلوب خیامانه با خوانش:
گر ما می و معشوقه گزیدیم چه باک!؟
آخر نه به عاقبت همین خواهد بود!؟
غرب ـ همین که توانست چنین معنا و مغناطیسی از خود را به دیگران بباوراند؛ مرادش حاصل شد!
ولو آنکه در عالم واقع چنین «جنت مفروضی» وجود نداشته باشد اما با باوراندن و القای اصالت و موجودیت آن «کانون کامیابی» دیگر «فرد باورانده شده» تحت هیچ شرایطی حاضر به واگذار کردن آن «باور القائی» و آن «بهشت رویائی» نیست!
غربزده در چنین مختصاتی است که:
ـ چنانچه به وصال آن «بهشت رویائی» برسد خود را از رستگاران دانسته ولو آنکه در کانون آن «بهشت مفروض» با دیوار واقعیت برخورد کند که اینجا همان Pleasureland موعودی است که اسباب خریت خود خواسته «پینوکیوها» را فراهم می کند! (نگاه کنید به مقاله پینوکیوها در لندن)
ـ و برای آنانکه از توفیق درک و حظ و وصال آن «بهشت مفروض» محروم می مانند؛ همین که «هست» و وجود دارد و موجود فرض می شود مبدل به نقطه امید برای روزی رسیدن به آن «بیدرکجا» می شود.
باور به بودنش، معنا دهنده به «بودن باورمندان» به بودن آن «بهشت مفروض» است.
«وجود داشتن آنجا» را «وجود داشتن خود» فهم و معنا می کنند!
یک مولوی خوانی باژگونانه که:
ما ز بالاییم و بالا می رویم
ما ز دریاییم و دریا می رویم
ما از آن جا و از این جا نیستیم
ما ز بی‌جاییم و بی‌جا می رویم
غربزده آنجائی خلق شد که غرب ظفرمندانه توانست با صنعت سینما و ابزار رسانه خود را در ذهنیت مخاطب مبدل به قطب و قبله و الگو و غایت سعادت و شادکامی و کامروائی و خوشباشی بشریت القا کند. با چنان توفیقی مراد حاصل شد و آنک برای شیدائیان دیگر مهم نیست در آن کانون باشند یا نباشند! مهم آنست که باور به بودن چنان کانونی مبدل به دلیل بودنش و امید بودنش و انگیزه بودنش می شود.
همین که بداند «او» آنجاست.
همین که باور کرده «او» غایت قصوائی «است» و «هست» برای همه آرزوها و و شوق و سرور و وجد و بهجت هایش!
همین کفایت می کند تا وی نیز به اقتفای فهم استعلائیش از غرب، در خود و برای خود، احساس و ابراز هویت و موجودیت و شخصیت کند.
دوری و نزدیکی از «او» دیگر فاقد موضوعیت است. مهم آنست که با اتصال هویت خود به آن «کانون استعلائی مفروض» خود را جزئی از کل و قطره ای پیوسته به دریا فهم می کند و با فرو رفتن در خلسه مناسبات مادری و فرزندی خود را در ضمیر ناخود آگاهش با سروده «ایرج» هم ذات پنداری می کند که:
چون هستی من ز هستی اوست
تا هستم و هست دارمش دوست


۸ نظر:

ناشناس گفت...

جناب آقای داریوش سجادی غرب زدگی یعنی این که آدم پول مام وطنی را بگیرد و در بلاد غرب به عشرت روزگار بگذراند و با استفاده از آزادی بیان رایج در آن غرب وحشی وحشی وحشی ، بنشیند و به سعی خود جوانان مام وطن را به راه راست ولایت مداری هدایت کند و فضیحیت هایی را که به عنوان کامنت برایش می نویسند را به نشانه دمکرات ماب بودن ، منتشر کند .
از بعد از همیشه ها که به این وبلاگ سر زدم نمی خواستم این گونه بنویسم اما نوشتم تا شاید راه راست را به سمت شما کج کنم ، باشد که رستگار شوید .

ناشناس گفت...

دقیقاً مثل اسکادسیل در آریزونا که موفق شد مبارزان خدا جو و ضد غرب را جذب کند!

ناشناس گفت...

خوشحالم که صحبت های شما موجب عصبانیت عده ای غرب زده و عقده ای های جا مانده از کاروان "بخور بخور" شده است. و به نظرم همین حملات و جملات ایشان نشان از راه صحیح شماست. الحق دفاع از اسلام عزیز و انقلاب در دل دنیای کفر نصیب هر کسی نمی شود. خداوند بر توفیقات شما بیفزاید و شما را از بلایا و کژی ها حفظ کند تا بتوانید تا آخر بر این سبیل ثابت قدم بمانید.

aliakbarrahmani گفت...

با سلام و عرض ادب
اقای سجادی میشه توضیح بدهید که چرا نظر من رو حذف کردید

داریوش سجّادی گفت...

جناب رحمانی
با سلام متقابل
جز کامنت بالا کامنت دیگری از شما دریافت نکرده ام تا جسارتا آن را حذف کرده باشم

Unknown گفت...

احمدی نژادیسم رسانه ای رو باید جدی گرفت
در این سیاست رسانه ای تو به جای پرداختن به موضوع پیشنهادی به موجودیت و هویت پیش نهاد دهنده حمله می کنی. و از آنجا که هیچ کس کامل نیست، حتی خدا!!! (به اعتقاد این جماعت) همیشه چیزی برای رها شدن تو از اصل انتقاد و پرسش باقی می ماند.
کاری که روحانی هم اخیرا به جد پیگیر آن است و از منتقدانش شناسنامه یا بخوانید آتو برای گیر دادن می خواهد.
من به کسی که نمی دانم چه مشکلاتی دارد پاسخ نمی دهم، مهم نیست چه می گوید، مخاطب من تنها کسانی هستند که هر جا در منطق و استدلال توانایی مقابله نداشتم به سراغ پرونده گذشتشان بروم.
کاش یک مطلب هم در این مورد ها کار می کردید

Unknown گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
ناشناس گفت...

mibenam HARFEH hagh... DELEH baze ha,,,ra shoma bekhaned (gharbzadeh) ra HESABI be dard AVARDEH !!!! ostadeh azezam shoma MOHEM NEST koja va dr kodam makan zendege mikoned mohem in ast ke ke inghadr SHOJA-AT dared ke HARFEH hagh ra mizaned ,,makhsosan dr kenareh gharbzadeh-hayeh be savad FARHANGI
arezoyeh ghlbi man mofaghyateh shomast dr barabareh in jama-ateh GHARBZADEH FARHANGE