۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

غیاظان شهر حافظ!


تهاجم پر غیظ و خشونت غیاظان به علی مطهری در شیرازی که اشتهارش به حافظ و طبع نرم و روحیه شاعرانه و خوی میهمان نواز مردم این شهر است یادآور آنی شد که در فردای صدور فتوای حلیت شطرنج توسط امام خمینی یکی از دوستان در سفر به شیراز بمنظور پر کردن ساعت پرواز اقدام به بردن شطرنج با خود به داخل هواپیما کرد و تعریف کرد بعد از ورود به فرودگاه شیراز مامور امنیتی مسئول در فرودگاه با دیدن جعبه شطرنج با خشونت آن را ضبط کرده و با اعتراض صاحب شطرنج مبنی بر آنکه امام فتوای حلیتش را داده بشدت برافروخته شده و ضمن لگد کردن و شکستن مهره های شطرنج اظهار داشته:
فتوای امام مال تهران است و شامل شیراز نمی شود!
علی ایحال چیزی که غیر قابل کتمان و اغماض است مذمومیت برخورد فیزیکی عده ای ولو برخوردار از حسن نیت با مخالفان فکری و نظری خود از جمله «علی مطهری» است!
بالغ بر 20 سال پیش که مشابه همین اتفاق با دکتر سروش در دانشگاه امیرکبیر بوقوع پیوست. هر چند شخصاً دکتر سروش و اصرار بلاوجه اش در خشونت کلامی و استفاده از ادبیات مطعون و گزنده نسبت به مخالفان خود را عامل اولیه و موجده در تحریق خشونت می دانستم و می دانم علی رغم این در فردای مضروب شدن ایشان ضمن تحریر و ارسال استمالت نامه ای خطاب به ایشان با خوانش سروده صائب تبریزی که «محتسب با ساغر می گر مرآ سر بشکند ـــــ ترسم از سر نیست. زآن ترسم که ساغر بشکند» خدمت شان معروض داشتم: ترس بنده قبل از کتک خوردن دکتر سروش باب شدن عالم زنی است!
اکنون نیز خطاب به آن دسته از غیاظان شهر حافظ باید سرکوفت شماتت زد که هر چند «علی مطهری» عالم نیست و ادعای عالمی هم نمی تواند داشته باشد. اما محل مناقشه کسوت ایشان نیست. دعوا بر سر حسن نیت توام با حماقت افرادی است که مخالفت خود با مخالفان شان را با توسل به ورز بازوان ابراز و عملیاتی می کنند.
چنین قُلچماق ورزی هائی تنها اثری که دارد بستن باب جدال احسن و موجه کردن و معتبر کردن مضروب بدون توجه به مواضع قابل مناقشه ایشان است.
غیاظان شهر با چنین غیظ درمانی هائی عمداً یا سهواً دست کسانی مانند اینجانب و امثال اینجانب را می بندند که تا بُن دندان با علی مطهری و امثال علی مطهری اختلاف دیدگاه دارند و تاکنون به سهم و بضاعت خود ضمن برسمیت شناختن حق مشروع برخورداری ایشان از نقطه نظرات ولو شاذ شان به سهم و بضاعت اندیشگی خود، ایشان را بدون التفات به دنیای عضله و قطر گردن به چالش فکری و قلمی کشانده و می کشانیم.
بر غیاظان محترم فرض است ضمن حفظ حسن نیت خود اگر توان مُچ اندازی کلامی با مخالف خود را ندارند لااقل سکوت کنند و اجازه ندهند آنانی که توانش را دارند تا به سهولت سطح نازل دانش سیاسی و قلت توان اندیشگی امثال علی مطهری را از طریق کلامت و کتابت عریان نمایند اکنون با چنان معرکه گردانی ها و قلچماق بازی هائی بلاوجه در مقابل امثال علی مطهری خلع سلاح شوند!
یگانه اثر چنین لات بازی ها و بابا شمل گری و گردن کلفت بازی هائی، هیجانی و ملتهب کردن نالازم فضای جامعه و اعطای دست و دلبازانه فرصت مظلوم نمائی و عزیز کردگی مضروبان نزد شیدائیان و فرصت طلبان است.

۴ نظر:

ناشناس گفت...

این یاد داشت شما حاوی یک نکته است و آن هم غفلت ورزیدن شما در چماق های سه دهه ای ست که بالاست . جناب آقای سجادی اگر طرف می خواست که رایش را با حرف به کرسی بنشاند که قربان اول دهه هفتاد ایران به دمکراسی می رسد . حرف این جاست که طرف قواعد بازی را قبول ندارد و عقلا مشغول شطرنج بازی با گوریلند .

ناشناس گفت...

با سلام
این طور اتفاقات تا مهاجمین دستگیر نشن قابل بحث نیستن.اگه بخوایم در موردش صحبت کنبم میشه از یه منظر دیگه بهش نگاه کرد که این کار به سفارش کسانی بوده که میخوان ازش جماق بسازن برای کوبیدن توی سر کسانی که مثل اونا فکر نمی کنن و بعدم تا یه مدت بولدش کنن و روزنامه ها و سایتاشونو پر کنن. از این دست اتفاقات کم نبوده

ناشناس گفت...

اوباشگری بعد از 36 سال انقلاب اسلامی با نماینده مجلس و فرزند کسی که کتابهایش تاثیری تعیین کننده در شکل گیری اجتماع و حکومت داشته . فقط باعث تعجب و تاثر است .

ناشناس گفت...

بله باید با اوباش و چماق به دستان و سنگ پران ها برخورد قاطع کرد.

اما آیا فقط اوباشی که به علی مطهری اصلاح طلب حمله می کنند شامل این حکم می شوند یا اوباش سبز سطل آشغال آتش زن و بانک آتش زن را هم شامل می شود؟

جالب است کسانی ناگهان یاد برخورد قهریه افتاده اند و خواهان برخورد شدید نیروهای انتظامی هستند که یا خودشان در سال ۸۸ کف خیابان داشتند سنگ می پراندند یا از اوباش سنگ پران تا همین دیروز دفاع جانانه می کردند.

لطفا دوستان حرفی بزنند که فردا وقتی خودشان مصداقش شدند مجبور نشود تک چرخ بزنند و ۱۸۰ درجه بچرخند!