۱۳۹۴ شهریور ۱, یکشنبه

تـُفوُ بر تو ای چرخ گردون ـ تـُفوُ!


با گذشت قریب به یک ماه از گاف هاشمی رفسنجانی در اتصاف از موضع تحقیر مخالفانش به اقشار به زعم ایشان «دهاتی» که به قول ایشان در زمان مبارزه با شاه اصلا آن موقع نبودند و در کوچه‌های روستای شان می‌گشتند ... الان آمده‌اند و انقلابی شده‌اند. علی رغم توقع «آیت الله» کمترین واکنشی بمنظور دلجوئی و استمالت از اقشار روستائی از خود نشان نداد تا بدانوسیله لااقل آن بیان سفله انگارانه را نوعی سوء تفاهم یا سهو لسان یا انتشار غلط از سخنان خود، شما سازی کنند!
همین تعلل موید آنست که معظم له از موضع تفرعن و با نگاه سفله انگارانه به اقشار فرودست و روستائی و بدون توجه به خاستگاه روستائی خود «شأن» خود را اجل از آن می دانند تا رُعایا را مورد تفقد قرار داده و موجبات خرسندی ایشان را از طریق دلجوئی و بنده نوازی (!) بنحو احسن فراهم آورند!؟
رفتار هاشمی سندی از وثاقت توصیه مقتدای ایشان (امام خمینی) است که شاگردان خود را هشدار می داد تا «قبل از تهذیب نفس عهده دار مسئولیت نشوند»
هر چند رفتار و وضعیت ابتلائی امروز هاشمی قابل درک و ترحم و مایه عبرت است؛ اما چنین عبرتی در حافظه تاریخی ایرانیان، نوین و ناآشنا نیست و تاریخ ایران بتناوب و تعدد مملو از مهترانی است که در پاسداشت مهتری خود ناسپاسی کرده و با «خویش کامی» در چاه انانیت و بدنامی فرو رفتند.
فرجام امروز هاشمی قرینه تلخ کامی و شوربختی «رستم فرخزاد» سپهسالار نام آور ارتش ساسانی در نبرد قادسیه است که در مواجهه با «سعد وقاص» با لسانی آکنده از کبر و تفرعن و از موضع «خویش بیش بینی» و با نگاهی سفله انگارانه به غیر خود، سعد و سپاهش را مانند امروز «هاشمی» آنگونه خطاب کرد که:

ز شیـر شـتر خـوردن و سـوسـمار
عــــرب را به جــایی رسیدسـت کار
که تـــــاج کیــــانــــــی کـــنـــد آرزو؟
تــُفــُو بــر تــو ای چــرخ گـــردون. تـُفـوُ

تفرعنی که مانع از آن شد تا «رستم» به موقع نتواند پایان محتوم و مغموم و محکوم به فنایش را تفطن یابد و به تلخی در آن نبرد با همان مشتی به زعم ایشان عرب پاپتی و سوسمار خوار، به خواری کشته شد!


هیچ نظری موجود نیست: