۱۳۹۴ آبان ۲۸, پنجشنبه

حاج حسن آقا! نیآئید.



از فردای «علامه» خطاب کردن نوه امام خمینی توسط آیت الله هاشمی رفسنجانی و پیشنهاد ریاست مجمع تشخیص مصلحت به «حاج حسن» دال بر نامزد شدن ایشان در انتخابات پیش روی مجلس خبرگان استقبال یا عدم استقبال حجت الاسلام حسن خمینی از این پیشنهاد بصورت تبعی وارد گمانه زنی های سیاسی شد.
گمانه ای که تاکنون مواجه با پاسخ صریح حاج حسن نشده و ایشان در آخرین واکنش با «بیانی ایهامی» اظهار داشته اند:
قطعاً آنچه مسئولیت ما باشد، به آن عمل می کنیم!
برخلاف مشتاقان به حضور «حاج حسن» در انتخابات خبرگان واقع بینی توام با لحاظ مصلحت های سیاسی حکم می کند ایشان از صرافت حضور محتمل در انتخابات مزبور بیفتند.
بیرون از برخی خام دستی ها در ماجرای 88 در مجموع به اعتبار کُنیه و مایه های فقهی و سواد حوزوی رو به کمال «حاج حسن» چنانچه آن مستطاب به جاذبه های دنیای سیاست بی وقعی کرده و موقتاً حیثیت سیاسی و اجتماعی خود را صرف فربهی بیشتر در حوزه کنند؛ قطعاً در ناصیه ایشان بوضوح آینده ای حائز وزانت در اعیان نشین سیاست ایران را می توان چشم انتظاری کرد.
حضور فعلی ایشان در انتخابات خبرگان با توجه به چینش مقدماتی که آیت الله هاشمی رفسنجانی بصورتی «دون کورلئونیک» پیش پای حاج حسن قرار داد از اساس این حضور و موفقیت محتمل ایشان در خبرگان مزبور را در نطفه، آلوده به ناراستی کرد.
بر «خَلف خمینی» فرض بود تا چون «سَلف خود» وقتی از جانب «پیشوا» متصف به صفت «علامه» گردیدند به تأسی از «پدربزرگ خود» در واکنش به مداهنه «مرحوم حجازی» می گفتند:
همه خوف من آن است تا چنین وصفی را باور کنم!
بر «خلف خمینی» فرض بود تا چون «سلف خود» در پاسخ به فراخوان «پیشوا» جهت حضورش در خبرگان، تأسی به «پدربزرگ خود» می کرد که در واکنش به درخواست نماینده اعزامی آمریکا به «نوفل لوشاتو» و توصیه به امام دال بر «عقب انداختن بازگشت خود به ایران» هوشمندانه و برخلاف آن توصیه امر به عزیمت در اسرع وقت به ایران کرد. بر این روال پسندیده آن بود «حاج حسن» نیز هوشمندانه فحوای نچندان پنهان فراخوان «پیشوا» از خود را درک و صراحتاً امتناع از حضورش در خبرگان آتی را اعلام می کرد!
حداقل حذق سیاسی از نوه حاذق ترین شخصیت سیاسی ـ حوزوی تاریخ معاصر ایران آن بود و هست تا متوجه ماهیت چنان فراخوانی باشند.
بر «حاج حسن» فرض است تا فراخوان «پیشوا» را در چارچوب چینش زمین بازی و بازی با «حاج حسن» و اعتبار «حاج حسن» بمنظور یارگیری سیاسی و صحنه آرائی در پازل قدرت و کامجوئی آینده «پیشوا» فهم و ادراک کنند!
بر «حاج حسن» فرض است تا متفطن به این بداهت باشند که «پیشوا» در صورت داشتن حُسن نیت و بمنظور اجتناب از ایجاد شائبه، در خفا از ایشان دعوت به حضور در انتخابات خبرگان می کرد.
بر «حاج حسن» فرض است تا بدین صراحت التفات داشته باشند که «فراخوان علنی» از ایشان در خبرگان توسط «پیشوا» یعنی تعمد در زدن مُهر خود بر پیشانی «حاج حسن» تا در فردای موفقیت محتمل ایشان در ورود به خبرگان «پیشوا» آن حضور را بنام خود سند زده و ناصوابانه «حاج حسن» را «آدم خود» معرفی و القاء کند!
بر حاج حسن فرض است تا در مواجهه با چنین «دام چاله ای» تأسی به «لسان الغیب» کرده و مخاطب را آنگونه انذار می داد که:

برو این دام بر مرغی دگر نه ــ که عنقا را بلند است آشیانه


۱ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام:
لابد شنیده اید که می گویند: خداوند نابودی و زوال بعضی را به دست خودشان قرار داده است....
مصداق این امر در عصر ما می تواند همین قضیه باشد، نیک می دانید که تحریک او به حضور در چنان عرصه ای نه صرف ورود به جمع خبرگان (که تاثیرکی دارد! اما نه تاثیر کلیدی...)بلکه تمایل آن عالیجناب بر امکان نشاندن وی بر صندلی سکان داری کل مملکت است اگر بتواند با باقیمانده نفوذ خویش بر خبرگان ایشان را مدیریت کند ، که چنین مباد.
نشستن خدایی ناکرده آن جوان بر آن صندلی همان و نابودی جمهوری اسلامی در کمتر از یک سال همان!