متن زیر مشروح مصاحبه یکی از سایت های خبری داخل کشور با اینجانب است که موضوع آن بصورت اختصاصی تعلق به فعالیت تلویزیون فارسی زبان BBC دارد. از آنجا که مصاحبه مزبور به دلائلی از انتشار در ایران بازماند متن کامل را اینجا منتشر کردم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرسش:
پرسش:
با توجه به مطلبی که چندی پیش در سایت تلویزیون فارسی بی بی سی در مورد هاشمی رفسنجانی و ناکامی ایشان در تصاحب کرسی ریاست مجلس خبرگان منتشر شد (مقاله چرا نباید هاشمی را جدی گرفت) آیا می توان گفت بی بی سی از هاشمی رفسنجانی ناامید شده ، تحلیل شما چیست؟ در همین خبر در کنار نگاه ناامیدانه بی بی سی به هاشمی شاهد تاییدات این رسانه نسبت به جایگاه روحانی هستیم؟ آیا می توان گفت بی بی سی بعد از ماجرای هیئت رئیسه خبرگان پاسخ مناسبی از سرمایه گذاری بر روی هاشمی نگرفته و به دنبال روحانی رفته؟
(لینک خبر بی بی سی : چرا نباید هاشمی را جدی گرفت)
پاسخ:
اولا این مطلب که شما اشاره می کنید (چرا نباید هاشمی را جدی گرفت) تعلق به بخش میهمانان سایت بی بی سی داشت لذا نمی توان آن را موضع رسمی بی بی سی تلقی کرد.
ثانیا ـ خیر مطمئن باشید بی بی سی تحت هیچ شرایطی حاضر نیست جبهه نیروها و شخصیت های مورد وثوق خودش را در مقابل جبهه حاملان انقلاب اسلامی تضعیف کند حال چه برسد به حذف چهره ای مانند هاشمی که هر چند در هرم سیاسی ایران تضعیف شده اما کماکان از مورد وثوق ترین افراد و شخصیت های موجود در میانه جناح های متعدد در کشور است که از منتهی الیه سکولارها تا عملگرایان و زاویه داران با رهبری و نظام کماکان ایشان را اقبال می کنند.
توجه داشته باشید هاشمی نزد این طیف از بی بی سی چی ها گرفته تا سکولارها و پراگماتیست ها و مخالفین نظام از یک چهره بالانسر و تعادل بخش به یک چهره ترانسفر و استحاله طلب مبدل شده یا چنین چهره ای را مایل است از خود برای مریدانش انعکاس دهد. لذا بی بی سی و دیگر مخالفان با نظام تا اطلاع ثانوی گزینه مطلوب و مورد وثوق شان هاشمی و عقبه سیاسی و فکری هاشمی برای دوران گذار خواهد بود.
پرسش:
اخباری که روی خروجی بی بی سی قرار می گیرد به نظر می رسد این اخبار با توجه به لحن و شیوه بیان آن شبیه دستوراتی است که از بی بی سی به مثابه مرکز فرماندهی به برخی جریانات سیاسی و فرهنگی به داخل ایران ارسال می شود. نظیر خبر قدرت صوری نهادهای انتخابی منتشره در بی بی سی که در آن به طور جدی اصلاح طلبان را برای تحرک جدی و موثر در انتخابات بعدی مورد عتاب و خطاب قرار می دهد! البته این مساله فقط مربوط به اصلاح طلبان نیست و به نظر می رسد این شبکه در سال های گذشته دیدگاه های بهتری نسبت به برخی جریانات اصولگرا نیز پیدا کرده است. نظر شما در مورد ارتباط و سازماندهی اصلاح طلبان توسط بی بی سی چیست؟ قبلا در نوشته های خود اشاره ای به حمایت لیست امید توسط رسانه دولتی انگلیس بی بی سی داشته اید، با این وجود عواقب این مساله برای اصلاح طلبان چیست؟
پاسخ:
این مساله را باید در مدیریت جدید و بعضاً مدیریت نامدبرانه و نابلدانه مسئول جدید بی بی سی ارزیابی کرد. اساسا بعد از خروج صادق صبا و عهده داری رزیتا لطفی شاهد نابلدی ها و خطاها و اشتباهات متعدد در مدیریت خبر توسط بی بی سی بوده ایم. در مجموع هر چند صادق صبا نیز در چارچوب سیاست ها و خط مشی های مصوب بی بی سی به عنوان تریبون دستگاه سیاست خارجی دولت بریتانیا و سخنگوی اقشار سکولار و غربگرای در حوزه فارسی زبانان عهده داری مسئولیت می کرد اما در مجموع به اعتبار سابقه کاری و آشنایی بیشتر صبا با الزامات کار خبر و در عین حال روحیه و منتالیتی گیلانی و غیر چالشگر و مصلحت گرایانه اش کمتر اجازه می داد خروجی بی بی سی لااقل در ظاهر «جهتگیری مغرضانه اش علیه ایران» را برون ریخت کند اما «لطفی» به اعتبار فقد سابقه بالای مدیریتی و فقد تسلط بر الزامات کار رسانه و بعضا بغض آشکار و شدیدش با کلیت نظام و ساختار جمهوری اسلامی که تا حدود زیادی می تواند متاثر از تعلق ایشان به بهائیت و خصومت و ناسازگای ذاتی این فرقه با تشیع و بالتبع نظام حکومتی مقید به تشیع باشد لذا از فردای این مدیریت جدید بود که شاهد برجسته شدن نابلدی حرفه ای در بی بی سی و علنی شدن جهتگیری این رسانه در مسائل داخلی ایران شدیم که ماجرای حمایت علنی ایشان از لیست امید در انتخابات مجلس سندی برجسته از تخطی ارگان وزارت خارجه انگلستان یا به تعبیر بهتر برون ریخت واقعیت مداخله جویانه رسانه تحت امر دولت بریتانیا در امور داخلی ایران می باشد.
پرسش:
هر چند لحن دستوری بی بی سی خطاب به اصلاح طلبان و نقد های جدی توام با عتاب این شبکه رویه جدیدی در بی بی سی شده اما پیوند این شبکه با اصلاح طلبان مساله جدید نیست. آنچه در رصد اخبار این شبکه قابل توجه است گرایش به برخی جریانات اصولگراست. حمایت توام با اعلام رضایت از ریاست لاریجانی برای کرسی ریاست مجلس و سایر اخبار مثبت این شبکه در مورد اصولگرایان ، حاکی از سرمایه گذاری این شبکه بر روی برخی جریان های اصولگرا است که تقریبا در گذشته تنها به شکل تخریب و نقد های تند از آنان یاد می کرد. آیا شما مشاهداتی در رسانه های اپوزسیون بر روی اصولگراها داشته اید؟ اهداف کوتاه مدت و بلند مدت بی بی سی از سرمایه گذاری روی این جریانات اصولگرا چیست؟ آیا هدف انشقاق و چند پاره کردن این گروه است؟ یا اساسا جریان های سیاسی جدیدی در ایران در حال شکل گیری هستند و بی بی سی تنها حمایت رسانه ای می کند از این مساله!
پاسخ:
من معتقدم این مساله را نباید در چارچوب قرابت یا عدم قرابت یک جناح یا جناحی دیگر در ایران به بی بی سی حلاجی کرد.
اصل حاکم در سیاست خارجی انگلستان از ابتدای ورودش به ایران مبتنی بر اصل «تفرقه بیانداز و حکومت کن» بود. لذا اگر چه دولت بریتانیا و بالتبع «رسانه تحت امر آن دولت» به صفت ظاهر و مقطعی گرایش خبری خود را به جناحی نزدیک یا از جناحی دور می کند اما این امر را قبل از آنکه بتوان نزدیکی جناح های مشروع سیاسی داخل کشور به بی بی سی یا انگلستان فهم و تقی کرد باید آنرا در چارچوب تلاش این رسانه به دامن زدن به اختلاف در داخل از طریق ملوث کردن یا ملوث نشان دادن یک جناح به اعتبار نزدیکی اش با خود فهم و ارزیابی کنیم.
گذشته از آنکه این واقعیت را نیز نباید نادیده بگیرید که صرف نظر از کلیت بی بی سی به عنوان یک تمامیت رسانه ای و تحت الامر دولت و سیاست های دولت بریتانیا اما به هر حال ما مواجه با یک مجموعه رباتیک در بی بی سی نیستم.
واقعیت آن است که این مجموعه شامل انسان و مجموعه ای انسانی است که هرکدام هر اندازه در ضدیت و غیریت با جمهوری اسلامی مشترک المقصد اند اما به اعتبار روحیات شخصیتی شان قطعا در میزان غیظ و نفرت و احساسات ضد دینی و ضد جمهوری اسلامی شان با یکدیگر متفاوت اند. لذا باید این غرایز و روحیات شخصی را نیز در درک تولیدات خبری این رسانه لحاظ کنیم و مطابق همین روحیات شخصی هم هست که که بارها و به کرات و بسته به عنصر انسانی تولید کننده خبر در بی بی سی شاهد افت و خیزها و بغض و کین ها و در عین حال ابراز نزدیکی و هم سویی های خبری با جریان های داخلی و با دوزهای متفاوت خبری را در کارنامه بی بی سی ملاحظه کردیم و قطعا در آینده هم ملاحظه خواهیم کرد.
پرسش:
آیا از پیوند و سازماندهی بین بی بی سی و آل سعود تحلیل و یا مشاهداتی دارید؟ عواقب حمایت بی بی سی در جریانات مختلف مورد مناقشه بین ایران و عربستان از آل سعود چه پیامدهایی برای این شبکه دارد؟
موضوعاتی که اخیراً بی بی سی به نفع عربستان اخبار خود را جهت دهی و سازماندهی کرده است شامل این موارد است: کشتار حجاج ایرانی ، تعرض و بدرفتاری ماموران سعودی با زائران بیت الله الحرام ، گروه های تروریستی مورد حمایت عربستان نظیر داعش و حمایت بی بی سی از این گروه ، مساله نفت و اوپک ، موضوعات مربوط به یمن و عراق و بحرین و سوریه.
پاسخ:
من چیزی در مورد همکاری رسمی بی بی سی با ریاض نمی دانم اما آنچه که می دانم آن است که تعدادی از هم وطنان من و شما رسما و علنا به دولت اجنبی پیوسته و با پذیرش رسمی تابعیت انگلستان و اعلام رسمی وفاداری شان به ملکه و قانون اساسی بریتانیا خود را رسما هم سوی منافع ملی انگلستان و در تضاد با منافع ملی کشور خاستگاه شان تعریف کرده اند. این واقعیتی است که پیش چشم ماست . این واقعیت دقیقا مشابه همان کاری است که پیش تر اسلاف ایشان در قالب گروهک تروریستی مسعود رجوی بدان اهتمام ورزیدن و ضمن بیعت رسمی با صدام و پیوستن علنی به ارتش عراق با کشور خاستگاه شان رسما وارد جنگ شدند. تنها تفاوت بین این دو در ابزار جنگیدن شان است که یک طرف با تفنگ برای تحقق منافع ملی کشوری که به آن پیوسته اند می جنگیدند و یک طرف دیگر در سنگر دفاع از منافع ملی دولت اجنبی و در مصاف با کشور و خاستگاه ملی و میهنی شان با سلاح و ابزار دیش و ماهواره به مصاف آمده اند. لذا اگر چیزی قابل شماتت است این واقعیت عریان و پیش روی ما است حال اگر با عربستان هم در خفا بسته اند وقتی با یک اجنبی علنا بسته اند استبعادی ندارد تا همین رسوائی را با عربستان هم تکرار کنند.
اما نباید یک واقعیت را نادیده انگاشت. ببینید صورت عریان قضیه این است که این یک جنگه! تعارف و رودربایستی هم بابت این جنگ جائز نیست. شما وقتی ماهیت جنگی ماجرا را پذیرفتید آن وقت طبیعی خواهد بود تا الزامات این جنگ را نیز بپذیرید و قواعد حاکم بر یک جنگ را در رفتار خود لحاظ کنید هم چنان که همان رفتار را در جبهه مقابل چشم انتظاری کنید تا از تمامی ابزارهای موجود اعم از ابزارهای رسانه ای تا جاسوسی و خرابکاری و ... علیه یکدیگر بهره ببرید. لذا نمی توان بابت چرائی اعمال دشمنی حال در قالب «بی بی سی» یا «VOA» یا «من و تو» خرده گرفت. وقتی ایشان ماهیت منازعه را اعمال کرده اند طبعاً به لوازم آن هم پایبندند و از همه ابزارشان برای پیروزی در این جنگ بهره می برند و تا حد ممکن هم در یارگیری از زمین دشمن می کوشند که کوشیده اند!
لذا نمی توان از وزارت خارجه انگلستان و رسانه تحت امرش خرده گرفت که چرا در این جنگ از داخل ایران یارگیری می کنند و متقابلاً این بر عهده پایوران جمهوری اسلامی است تا ضمن برسمیت شناختن این جنگ و محکم کردن چفت و بست های داخلی و بالا بردن ضریب امنیت روانی در کشور خود را در این جنگ برای مقابله قدرتمند با ایشان و در تمام حوزه ها از جمله حوزه رسانه مسلح نماید. خصوصاً آنکه بنا بر داده ها و واقعیت های میدانی و تاریخی ثابت شده ایران از خاک حاصلخیزی برای رشد و نمو خائنین برخوردار است! یعنی تجربه نشان داده خاک ایران علی رغم آنکه مستعد پروردن دردانه ها و قهرمانان جان نثار و خادمانی ملی و مذهبی بلند مرتبه ای بوده و هست هم زمان و به وفور آغشته به فرصت طلبان و خوارزیانی است که نگاهی رویا اندیشانه و افسانه ای به غرب داشته تا جائی که برای رفتن و ماندن در آن بهشت موعود و مفروض شان به هر قیمت و ذلتی تن داده و می دهند.
پرسش:
مدتی پیش ما شاهد بودیم که بی بی سی ادعا کرد اسنادی از سازمان سیا را برای اولین بار کشف کرده که نشانه هایی از تمایل رابطه آیت الله خمینی با دولت آمریکا بوده است . بسیاری از کارشناسان تاریخی و حتی مقامات سابق امریکا این اسناد را غیر واقعی و جعلی خواندند . در ایران هم همه جناح ها حتی کسانی که به دنبال رابطه با غرب و امریکا هستند این حرکت بی بی سی را غیر حرفه ای خواندند . به نظر شما هدف بی بی سی فارسی از این پروژه چه بود و آیا به اهداف خود رسید یا خیر؟
پاسخ:
سندسازی و القا شبهه مذاکره یا مراوده مخفیانه بین امام با آمریکا را باید یکی از مصادیق همان سوء مدیریت و نابلدی و ناشیگری مشهود و برجسته مدیریت جدید بی بی سی بگذارید.
قدر مسلم آن است که وقتی جلوتر از انگلستان این ایالات متحده است که از بهمن ۵۷ تاکنون بلاگردان مواضع مبارزه جویانه و اصولی امام و انقلاب اسلامی بجا مانده از امام است لذا در صورت اصالت داشتن چنین سندی منطقا خیلی پیش تر از رسانه وزارت خارجه انگلستان بمنظور زیر سوال بردن مواضع اصولگرایانه و ضد آمریکاپی امام، منطقا این آمریکائی ها باید باشند تا اقدام به انتشار چنین سندی می کردند.
خصوصا آنکه در کنار سطح مخدوش و نازل استناد مزبور، گزارش بی بی سی نیز در آن برنامه از نظر شکلی کاملاْ غیر حرفه ای و برخوردار از سویه های مشهود از غیظ و غرض ورزی شخصی بود. چیزی که شما آن را به وضوح حتی در میمک های چهره شومن آن گزارش و حرکات بدن و واکنش ها و بادی لنگویج اش که مملو از عصبیت و غیظ ورزی بود قابل مشاهده بود.
علی ایحال در کنار آنکه این واریته از نظر شکلی آکنده از ناشیگری حرفه ای بود اما ازحیث سیاسی نیز می توان آن گزارش ضعیف و نامعتبر را بنوعی ذیل رقابت سنتی و تاریخی و پنهان و موجود بین انگلستان و آمریکا هم طبقه بندی کرد.
شما این واقعیت را در نظر داشته باشید که انگلستان از اواخر قاجار که حضور سیاسی اقتصادی اش را در ایران تثبیت کرد و بنوعی ایران را سفره اختصاصی خود می دانست علی رغم این بعد از نحافت امپراطوری بریتانیا در فردای جنگ جهانی اول انگلستان بشکلی ناخواسته و تحمیلی مجبور به پذیرش یک شریک جدید و قدرتمند بنام آمریکا در سفره پیش از این اختصصی اش در ایران شد. اما از آنجا که این پذیرش بصورت کرهی و اجباری به لندن تحمیل شده بود لذا انگلستان از هر فرصتی استفاده می کرد تا زهر خودش را به این رقیب تازه نفس بریزد.
از ماجرای مشهور سقا خانه آشیخ هادی که در خفا اوج رقابت و توطئه انگلستان در ازای ورود کمپانی نفتی استاندارد اویل آمریکا به بازار نفت ایران بود تا افشاگری دو جانبه و نیابتی از عوامل و رجال سرسپرده امریکوفیل و انگلوفیل در الیگارشی ایران در زمان پهلوی ذیل انتشار دو کتاب اسرار خانه سدان و اسرار فراموشخانه اسمایل رائین نمونه های برجسته از رقابت زیر پوستی لندن و واشنگتن بر سر مطامع خود در ایران بود.
شما حتی ارزنی تردید نکنید که خاصه خرجی رادیو بی بی سی در انقلاب اسلامی و پوشش گسترده خبری این رادیو از ماجراهای انقلاب اسلامی بمعنای علیه سلام شدن بی بی سی یا تعهد رادیوی مزبور به الزامات دنیای رسانه نبود و در واقع انگلستان از آن طریق می کوشید تا با احراز نقش سخنگوی رسانه ای شدن انقلاب ایران بتواند امواج ضد آمریکائی انقلاب ایران را تا آن اندازه پروپاگاندا و آگراندیسمان کند تا بلکه بدین وسیله بتواند سهم محروم شده اش از سفره اقتصادی سیاسی ایران از فردای کودتای ۲۸ مرداد را در فردای پیروزی قابل پیش بینی انقلاب اسلامی را از آمریکایی ها باز پس بگیرد. حال بگذریم از این که در ادامه با رویکرد انقلابی امام ، انگلیسی ها در این طماعی ناکام ماندند اما این نافی تلاش انگلیس در رقابت با آمریکاپی ها بر سر ایران نبود. لذا استبعادی ندارد که نتوانیم سندسازی ناشیانه فعلی بی بی سی و جعل انتساب مذاکره مخفیانه امام با آمریکا را نیز در همین راستا گمانه زنی کنیم که می تواند ناشی از دلنگرانی انگلیسی ها از فرجام برجام منعقد شده بین دولت ایران با آمریکائی ها و احتمال و گمانه ایشان از بی کلاه ماندن سر ایشان در صورت معامله پنهان بین تهران و واشنگتن در فردائی محتمل باشد. لذا شاید انگلستان از این شیوه خواسته پیش دستی کرده تا به زعم خودش با انداختن «موش در دیگ آش» فرصت طلبانه و غیر مستقیم و از طریق دامن زدن به اختلاف نزد نیروها و حاملان انقلاب و اصحاب عملگرای علاقه مند به نزدیکی با آمریکا در دولت تدبیر و امید از این طریق لگد به دیگی بزند که تصور می کند قرار نیست از این دیگ چیزی نصیب خودشان شود.
پرسش:
بی بی سی در پاسخ به موضوع همکاری اش با آمریکا برای ساقط کردن دولت مردمی مصدق می گوید این موضوع که اسم رمز کودتا از رادیو بی بی سی پخش شده می گوید در سال 32 ما پخش نیمه شب نداشتیم . آیا این ادعا درست است و یا اعلام این اسم رمز اتفاقا در ساعت 22 اتفاق افتاده است و حمایت از این کودتا چه دستاورد هایی برای انگلیس داشت؟
پاسخ:
مشارکت بی بی سی در کودتا که علی حده است و با سندیت تاریخی به عنون یک لکه ننگ در پرونده فعالیت رسانه ای آن ثبت شد اما مهم تر از سندیت یا عدم سندیت و تکذیب یا تایید مشارکت بی بی سی در کودتا نقش غیر قابل انکار و محرز شده این رسانه درتامین و تحصیل منویات دولت بریتانیا در حوزه سیاست خارجی است . این که دیگر امر پوشیده ای نیست و با صراحت و با زبان سلیس انگلیسی در اساسنامه بی بی سی به وضوح ذکر شده که «بی بی سی ابزار تحصیل اهداف دولت انگلستان در حوزه سیاست خارج این کشور است» و متاسفانه جمیع پرسنل فارسی زبان آن نیز خود را با طی مراسم رسمی به تابعیت ملی بریتانیا در آورده و رسما در دادگاه قانونی این کشور برای احراز تابعیت این کشور سوگند وفاداری نسبت به ملکه و قانون اساسی انگلستان خورده اند. این امر واقعی و تاسف آوریه که پیش چشم ما است.
گذشته از آنکه در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد حمایت انگلستان از کودتا را هم باید به حساب استیصال لندن و ناتوانی یک جانبه اش در مقابله با دولت مصدق گذاشت. لذا لندن برای حفظ حداقل هایش در ایران ضمن ترغیب واشنگتن به کودتا در ایران و با پمپ کاذب نفوذ کمونیست شوروی در ایران با سوء استفاده از فضای جنگ سرد و ترساندن آمریکا موفق شد آمریکا را نیابتا به مصاف مصدق فرستاده و از این طریق هر چند پای آمریکا را بر سر سفره نفت ایران که پیش از این تعلق انحصاری به خودش داشت را باز کرد اما این گزینه اجتناب ناپذیر لندن بود و مجبور بود برای حفظ حداقل هایش در ایران به ورود و شراکت آمریکایی ها بر سر بازار نفت ایران در قالب کنسرسیوم تن بدهد.