جمله بالا تحت هر شرایطی و توسط هر فردی که ساخته و ابراز و اشاعة شود شاخصی جدی از فقر دانش سیاسی در کنار مستمندی در معرفت عقلی فرد مذکور است.
چنانچه گوینده یا سازنده این جمله یک رعیت فاقد تحصیلات آکادمیک و محروم مانده از عمق اندیشگی بود در آن صورت ایراد یا ابراز اشکال بر چنان فردی فاقد موضوعیت است اما همه تَحیُّر توام با تاسف آنجاست که فردی از عمق محافل آکادمیک و با برند استاد علوم سیاسی، واضع و مُوزّع چنین هذیانی می شود!
باورداشت به اینکه آمریکا ستیزی یا استکبار ستیزی از جنم «ذاتیات» است نخستین هذیان در چنین باورداشتی است و نشان از آن دارد مدعی فاقد درک علمی و بینش آکادمیک از مفهوم ذاتیات بوده و بالتبع نمی داند مفهوم استکبار ستیزی یا مصداقش (آمریکا ستیزی) از مقوله معرفت است و ربطی به ذاتیات ندارد تا بصورت تبعی در سرشت «ایرانیان» به ودیعت گذاشته شده باشد!
استکبار ستیزی امری «شدنی» است نه «بودنی» و از طریق عمق مطالعاتی و شناخت عقلی از رذیلت تکبر و انانیت می توان ابتدا «استکبار شناس» شد و بعد از تفطن به چنان تبختری می توان و می بایست «استکبار ستیز» شد و بالتبع نسبت به تَعیُّن بیرونی اش «آمریکا ستیز» نیز شد.
گذشته از آنکه «استکبار ستیز» یا «آمریکا ستیز» نبودن یا «استکبار ستیز» یا «آمریکا ستیز» بودن به اعتبار تَحصُلی بودنش امری فردی و مشعر به شعور و شناخت شخصی است و نمی توان آن را بصورت فله ای به اسم ملتی سند زد!
بدین اعتبار تَحیُّر توام با تاسف از آن بابت باید باشد که در یک مملکت بالاترین کرسی استادی دانشگاه را اختصاص به چنین افراد فاقد سواد آکادمیکی می دهند و افراد مزبور قرار است دانشجویان آن مملکت را از این طریق برخوردار از شعور آکادمیک کنند تا در آینده دائر مدار مدیریت های خرد و کلان کشور شوند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر