در آستانه چهل سالگی جمهوری اسلامی، متاسفانه و بوضوح ضرباهنگ چکاچک شمشیرهای فتنه ای عظیم قابل شنود است که این بار کیان و تمامیت و وحدت و یک پارچگی سرزمینی زادگاه مشترک مان را در سرحدات و استحکامات اقتصادی و با کثیف ترین و شدیدترین ترفندها و تحریم های اقتصادی به چالش و رزمایش فرا می خواند.
این هشدار جدی بنیاﻥگذار اندیشکدهٔ همآ، برای عموم ایرانیان اعم از موافق یا مخالف جمهوری اسلامی است.
او ﻣﻰگوید،
همه باید توجه داشته باشند که، هدف اصلی دشمن، ملت ایران است و نظام جمهوری اسلامی، تحت هر شرایطی می تواند موجودیت خود را در این کارزار حفظ کند اما متضرر اصلی عموم ایرانیان اند که ناجوانمردانه بلاگردان زیاده خواهی ها و طماعی های دشمنان ایران شده اند.
این غائله چالشی است که از تمامی مختصات یک جنگ اقتصادی تمام عیار برخوردار است.
جنگی ناجوانمردانه با اتحاد منحوس سیاسیون و تالارچیان جنگ طلب صهیونیستی-آمریکایی در کنار خاندان آل سعود و آل نهیان.
اما علی رغم همه شدائد و کثرت خبائث، این تنگنای اقتصادی را می توان با سرانگشت تدبیر به فراخنای «سعادت و موفقیت» مدیریت و دلالت کرد.
اندیشکده مطالعاتی و تحقیقاتی همآ (همآ=سرواژهٔ همهٔ مردم آزاده) به سهم خود و بر اساس رسالت و وظیفه ذاتی خود که در راستای سه محور
1. بازدﻩمان سرزمینی (Geo-Economics)،
2. فرمایهﻣﺎن سرزمینی (Geo-Politics)،
3. پائیدﻩمان سرزمینی (Geo-Security)،
تعریف شده، ضمن تحلیل و تببین وضعیت پیش روی ایران، بیرون از تقیدات حکومت و فارغ از جناح بندی های سیاسی معتقد است تنگنای مزبور یک دغدغه ملی برای همه ایرانیان در داخل و خارج از کشور است و به همین منظور و مستقل از رویکردهای حکومت یا مواضع جناح های سیاسی داخلی یا خارجی نقشه راه برون رفت از این بحران را به همه ایرانیان وطن دوستی که دل نگران آینده کشورشان اند ارائه می کند.
متاسفانه و به شهادت تاریخ همه بلند مرتبگان ایرانی، طی ۴۰ سال گذشته از همه جناح ها و قطب بندی های سیاسی از این توفیق برخوردار نشده اند تا اقتصاد کشور را سامانی بهینه دهند تا شهروندان بتوانند از معیشتی شایسته و بایسته برخوردار شوند.
اندیشکده همآ، فارغ از همه جناح بندی های سیاسی ضمن احترام به همه شخصیت های سیاسی و ملی که دل در گرو سربلندی کشور مشترک مان را دارند این نوید را می دهد که با بسته پیشنهادی خود می تواند راهکار لازم جهت برون رفت از بحران اقتصادی مبتلابه و پیش روی کشور را علی رغم همه شیطنت ها و شرارت های مثلث فتنه «وهابی-صهیونیستی-داعشی» ارائه نماید.
لاکن بیرون از مجامله و عاری از تکلف نخستین واقعیت مسلمی که عموم ایرانیان باید به آن التفات داشته باشند آن است که تحولات پیش رو طلایه های یک جنگ اقتصادی واقعی و تمام عیار است که برخوردار از آنچنان ابعاد گسترده ای است که بدون اغراق می توان آن را «ام المعارک» نامید.
ام المعارکی که منطق طبیعی جنگ، دائر بر «بکُش یا بمیر» بر آن حاکمیت دارد.
دومین نکته حائز توجه جهت برون رفت از بحران موجود، داشتن فهمی واقع بینانه از دنیای اقتصاد و الزامات و قانونمندی های دنیای اقتصاد است
این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است که در تمام چارچوب های اقتصادی «ثروت مادی» عمدتا مختوم و محدود به کنترل منابع مادی و انسانی موجود بر روی زمین است لذا همین محدودیت موید این واقعیت است که، کاهش ثروت دیگری لازمهٔ افزایش ثروت خویش است.
محول به همین واقعیت است که طی ۴۰ سال گذشته رژیم های مرتجع عربی جنوب خلیج فارس با محوریت ریاض و ابوظبی فربهی و نشاط و تموَل اقتصادی خود را از طریق تحمیل رنجوری و سهم خواری اقتصاد ایران محقق و ماندگار کرده اند. لذا پیرو همین معادله مردم ایران نیز برای برون رفت از بحران تحریم اقتصادی باید بکوشند ثروت ملی خود را افزایش دهند و هزینه این افزایش ثروت را نیز از کیسه بناحق انباشته شده حکومت های قبیله سالار آل سعود و آل نهیان تحصیل نمایند.
سومین واقعیتی که در این جنگ اقتصادی باید مورد توجه قرار داشته باشد شناسائی دقیق دشمنان مردم ایران در این ام المعارک است.
ایرانیان باید توجه داشته باشند جبهه متحدی که عزم خود را در این رزم جزم کرده اولا کشور و ملت آمریکا نیستند و تنها مشتی سیاستمدار جنگ طلب و کمین نشسته اند که سیاست خارجی آمریکا را تنها بنفع مطامع و منافع نامشروع و ناسالم خود مصادره و در انحصار گرفته اند.
سیاستمدارانی که تا بُن دندان مدیون دلارهای نفتی و باد آورده حُکام مرتجع آل سعود در عربستان و آل نهیان در شیخ نشین ابوظبی بوده که با ثمن بخس هزینه سعایت و لابی علیه ایران در غرب را در اختیار سیاسیون و تالارچیان صهیونیستی قرار داده و می دهند تا هر آنچه می توانند و توانسته اند علیه اقتصاد، امنیت و تجزیه ایران به صحنه آورند.
این در حالی است که تمامی معادلات سیاسی حکم کننده این واقعیت می تواند باشد که دولتمردان آمریکا با عدم دشمنی با ایران می توانند ظرفیت هائی را برای تامین خاور میانه ای آکنده از امنیت و ثروت بسترسازی کنند که از جوار آن طرفین به سهولت بتوانند بهترین و بیشترین منافع مالی و مشروع خود را احصا نمایند. قدر مسلم در آن صورت سهم ایالات متحده بمراتب بیشتر از آنی خواهد بود که اکنون از جوار فروش اسلحه از شیخ نشین های خلیج فارس تحصیل می کند.
علی رغم این، جنگ طلبان آمریکائی در خائنانه ترین رویکرد ممکن حتی به منافع ملی کشور و مردم آمریکا نیز تعهدی نداشته و تنها برای منافع مالی خود ترجیح داده اند با حکام قبیله سالار آل سعود و آل نهیان رقص شمشیر کنند.
من حیث المجموع همان طور که ذکر شد اولین قدم در یابش راه برون رفت ایران از این بحران پذیرش وضعیت جنگی است و با پذیرش این واقعیت گریزی از این امر نیز نمی توان داشت تا برای تفوق بر دشمن می بایست خود را مسلح به تاکتیک های جنگی مدبرانه کرد که عنصر سیاست نیز بخشی از این تاکتیک ها می تواند باشد.
قدر مسلم در این کارزار نفس گیر، دیپلماسی عمومی و مدیریت افکار عمومی یکی از اهرم های قوی و موثری است که ایرانیان می توانند و موظف اند بنحو احسن از آن بهره ببرند.
این جنگ سیاسی در واقع جنگی جهت تاثیر گذاردن و شکل دادن و تفوق بر افکار عمومی آمریکا است لذا خط مقدم این جنگ در ایالات متحده آمریکا مفروض انگاشته شده و اندیشکده مطالعاتی همآ، به دلیل حضور میدانی اش در ایالات متحده بر ذمه خود فرض می انگارد تا طلایه داری این مصاف را به نمایندگی از جانب ملت ایران در آمریکا خدامی کند.
بر این منوال، اندیشکده همآ، نیازمند به کسب مجوز از عموم ایرانیان اعم از موافقین تا مخالفین نظام جمهوری اسلامی است تا بتواند با استناد بر این مجوز، مدیریت این بحران را در ایالات متحده امریکا، به عهده گیرد.
این راﻩکار، از آن روی حائز اهمیت است که چنانچه معرکه مزبور با همان روال سابق طی شود قدر مسلم همگرائی و هم افزائی موافقان نظام از طریق رویکردهای حکومتی، دال بر فرمایشی بودن و ساندیس خواری چنان تحرکاتی خواهد شد هم چنان که رویکردهای مخالفان نظام به شیوه سابق نیز مدلولی بر خیانت و خوش خرامی ایشان با دولت های اجنبی انگاشته می گردد.
نکته مهم در ورود موفقیت آمیز ایرانیان به این ام المعارک آن است که عنصر محوری برای بر هم زدن آرایش قوای سیاسی دشمن عنصر ترس است و به شرط ورود و رفتار همگرایانه موافقین و مخالفین در این جدال، ترس وافری به ارکان تصمیم گیرنده جبهه مقابل القا می گردد.
این دقیقا همان ترفندی است که آمریکائی ها نیز بنحو احسن و از طریق موسساتی مانند بنیاد دفاع از دمکراسی به آن متوسل شده و با طراحی ها و دستورالعمل های این بنیاد می کوشند از طریق اخافه سالاری طرف مقابل شان در تهران را مرعوب رفتارهای خود کنند.
همان طور که پیش تر ذکر شد طی بالغ بر ۴۰ سال گذشته موافقان و مخالفان نظام هر کدام مستقل از یکدیگر اهداف خود را دنبال کردند و متاسفانه نه موافقان نظام توفیق آن را یافتند تا اقتصاد ایران را بسامان برسانند و نه مخالفان نظام از توفیق بسامان کردن اقتصاد خود برخوردار شدند.
اکنون و در کانون انعقاد نطفه فتنه ای نوین و سنگین علیه ایران اندیشکده همآ مشتاق است با استقبال همه ایرانیان اعم از موافقین یا مخالفین نظام ابتکار عمل را در اختیار گرفته و با دستور کاری دائر بر کلیات زیر بستر و امکان موفقیت اقتصادی ایران در این جنگ تحمیلی ناجوانمردانه را مهیا سازد.
اندیشکده همآ به اعتبار شناخت دقیق و میدانی خود از اتمسفر فرهنگی آمریکا شرط تفوق طرف ایرانی در مصاف اقتصادی مبتلابه اش با جبهه پیش رو را محول به موارد زیر می انگارد.
۱ـ در فرهنگ آمریکائی این یک اصل برسمیت شناخته شده است که آمریکائیان بصورت سنتی برای عنصر برنده در هر کارزاری احترام قائل اند. هم چنان که کمترین حق یا ارزشی را برای عناصر بازنده کارزارها برسمیت نمی شناسند.
بر همین مبنا است که از نظر سیاست سازان و سیاست بازان آمریکائی ده ها میتینگ با هم ترازان ایشان از منتهی الیه جبهه سیاستمداران ایرانی ارزنی ارزش در مقابل نشست و گفتگو با پایوران نظامی سپاه پاسداران را ندارد.
فهم آمریکائی از ساختار قدرت در ایران بدآنگونه است که جبهه سیاسیون ایرانی را جبهه بازنده ها تلقی می کند اما علی رغم خصومت جدی با سپاه پاسداران به اعتبار توفیقات و حضورهای قدرتمند سپاه در منطقه ،ایشان را برخوردار از وزن و ارزش و اعتبار می داند.
آمریکائی ها بنا بر همین «ترجیح بر عنصر پیروز و قدرتمند» است که از میانه اپوزیسیون رنگارنگ جمهوری اسلامی در خارج از کشور دست روی سازمان تروریستی رجوی گذاشته چرا که علی رغم کریه بودن این سازمان نزد مردم ایران اما واشنگتن آنها را منسجم ترین و توانمندترین و موفق ترین گروه در میانه گروه های مخالف جمهوری اسلامی در خارج از کشور می داند.
این یک واقعیت آشکار و اثبات شده در فرهنگ سیاسی آمریکا است که عناصر جنگ طلب در عرصه سیاست خارجی همواره برای عنصر قدرتمند ولو در جبهه مقابل ارزش و احترام قائل اند و متقابلا ضمن اکراه از عناصر ضعیف و بازنده در هر نبرد یا مذاکره ای از دادن امتیاز به آن عناصر به زعم ایشان «ضعیف و بازنده» اکراه داشته و احتراز می جویند.
نتیجتاً، تا زمانی که، مردم ایران، پیروزی خود را، به جنگ طلبان امریکایی تحمیل نکنند، احتمال تنش زدائی از مناسبات دو کشور امری بعید است.
بدین ترتیب، مردم ایران بر سر دو راهی «برندگی - همبستگی» و «بازندگی - گسستگی» قرار دارند.
۲ـ نکته مهم در این کارزار اقتصادی آن است که می بایست «زهر انباشت» و «زهر افشان» عوامل میدانی سیاستمداران جنگ طلب آمریکائی شناسائی و آنها را از حیز انتفاع ساقط کرد.
این یک واقعیت غیر قابل کتمان است که حکام مرتجع آل سعود در ریاض همواره به اعتبار زهردان انباشته شان از دلارهای کثیف نفتی تزریق کننده عمده سرمایه به منظور لابی علیه ایران نزد جنگ طلبان آمریکائی بوده اند تا از این طریق بتوانند سیاست بازان جنگ طلب آمریکائی را هر چه بهتر برای نبرد با ایران ترغیب کرده و تشجیع نمایند هم چنانکه حکومت پلید آل نهیان در ابوظبی نیز در این معادله و آن هم به پشتوانه دلارهای باد آورده نفتی توانسته نقش نیش زنی مقطعی را برای کژدم بد سگال و جنگ طلب آمریکائیان، ایفا و عهده داری نماید.
پاد زهری که ایران می تواند برای خنثی کردن جرارگی این عقرب بدسگال تمهید کند از مسیر سه گانه دمکراسی خواهی ، رعایت حقوق بشر و محکومیت جنایت علیه بشریت می گذرد. ایران می بایست دست بر روی نقطه ضعف و آسیب پذیر دشمن بگذارد و ایشان را در ضعیف ترین حلقات زنجیر قدرت اش زمینگیر کند.
بر این منوال شعار ایرانیان بصورت هم گرایانه و هم افزایانه باید در چهارچوب دمکراسی خواهی، رعایت حقوق بشر و محکومیت جنایات علیه بشریت معطوف به سرنگونی حکام عربستان و ایضا ابوظبی باشد.
ایران باید بر این طبل و با شدت بکوبد و با صدای واحد و بلند خواستار دمکراسی برای عربستان شود و ریاض را زیر فشار افکار عمومی و دمکراسی خواه قرار دهد تا یا حقوق مساوی به شیعیانش دهد و یا استقلال ایشان را که در نفت خیز ترین مناطق عربستان اقامت دارند، برسمیت بشناسد.
هم چنان که همین رویکرد باید متوجه رژیم ابوظبی شده و ایشان از طریق افکار عمومی سازی مجاب شوند تا لایزالی پول نفت شان را بطور مساوی بین همه شهروندان امارات متحده عربی تخس کنند.
در عمل چنین امری به معنای تغییر رژیم در ابوظبی است چرا که از مجموع ۷ امارات تشکیل دهنده «امارات متحده عربی» تنها ابوظبی، برخوردار از منابع سرشار نفت است و برخلاف آن ۶ امارت دیگر فاقد منابع چشمگیر نفتی هستند.
تاکید و ترویج و دامن زدن و مطالبه رعایت حقوق بشر نیز چشم اسفندیار این دو حکومت منفور است که نه احترامی برای حقوق شهروندان عادی و اتباع خارجی مقیم در کشورشان قائلند و هم زمان عامل مستقیم کشتار زنان، کودکان و غیر نظامیان در کشورهای عراق، سوریه و یمن نیز شده اند.
گذشته از آنکه عملکرد جنایتکارانه ارتش عربستان و ابوظبی در جنگ با یمن همراه با شیوع، ترویج و حمایت تروریستﻫﺎی تکفیری در جنگ هفت ساله علیه سوریه و عراق، مصداقی برجسته از جنایت علیه بشریت توسط این دو حکومت جنایتکار است.
ایرانیان با این حربه سه گانه می توانند چگالی شیطنت این دو شیخ نشین فتنه گر را خنثی و تک های شرارتﻫﺎی ایشان را به سوی نابودی خودشان هدایت کنند.
۳ـ به موازات چنین رویکردی در داخل کشور نیز تمهیدات اقتصادی مناسبی می بایست به کار گرفته شود.
پیشنهاد اندیشکده همآ آن است که بمنظور عملیاتی شدن تضعیف شیطنت های ریاض و ابوظبی باید تمهیدی بکار گرفته شود تا از آن طریق بتوان صادرات نفت ریاض و ابوظبی را مجموعا ۵ میلیون بشکه تقلیل دهیم و هم زمان بدنبال افزایش ۵ میلیون بشکهﺍی صادرات نفت ایران باشیم و سود حاصله از این ارتقا تولید و صادرات را مستقیما به دست شهروندان ایرانی برسانیم تا از این طریق بستر همگرائی و اتحاد حول محور نفت و مزایا و عوائد مستقیم آن نزد ایرانیان فراهم شود.
در این میان دولت نیز می بایست نقش مدیریتی خود را بنحو احسن ایفا کرده و تمهیدات لازم بمنظور توجیه جامعه را فراهم آورد تا با هر اندازه افزایش صادرات نفت (فرای سهمیه دو و نیم میلیون بشکه ۷۰ دلاری کنونی) عوائد این افزایش صادرات به دست شهروندان برسد تا از این طریق شهروندان بشکلی محسوس خود را در عوائد افزایش صادرات نفت شریک ببینند.
بدین ترتیب،
به فرض افزایش ۵ میلیون بشکه نفت صادراتی ایران در ازای کاهش صادرات ۵ میلیون بشکهﺍی عربستان و ابوظبی و تخصیص بشکهﺍی ۳۵ دلار از اضافه درآمد نفتی به شهروندان ایرانی، ﻣﻰتوان حدود ۲۸۰ دلار در ماه به هر خانواده ایرانی پرداخت کرد. (۴ نفره)
چنین عوائدی تا آن اندازه برخوردار از ظرفیت خواهد بود تا ایرانیان را تشجیع کند تا با تقلیل سهمیه نفت صادراتی شیخ نشین های ریاض و ابوظبی ثروت ملی و شخصی خود را در مقابل این دو کانون فتنه به هم افزائی و تفوق برسانند.
۴ـ بموازات افزایش صادرات نفت و به اعتبار تفوق ایران در سرکوب و مهار تروریست های داعش در شامات شهروندان ایرانی بیرون از مناسبات و محدودیت های حکومت می توانند مشوق دولت سوریه باشند تا به منظور تسویه حساب با ابوظبی و عربستان، تروریست های زمینگیر شده در ادلب سوریه را مورد حمایت مالی و لجستیکی خود قرار دهد تا ایشان سوریه را به مقصد عربستان و ابوظبی و به قصد سرنگونی این دو حکومت ترک کنند.
ایرانیان برای این مقصود هرگز نباید ماخوذ به حیا باشند چرا که ریاض و ابوظبی سالها است که با همین نیت و با همین شیوه هر چه در توان داشته اند بمنظور تخریب و تضعیف ایران در منطقه به میدان آورده اند.
ایرانیان باید درک کنند و متقابلا آمریکائیان را نیز به این درک برسانند که تزلزل و تضعیف و سقوط دو حکومت بی صلاحیت و نالایق آل سعود و آل نهیان بستر ساز تفاهم و هم زیستی مسالمت آمیز بین تهران و واشنگتن با حفظ مواضع دو کشور خواهد بود و آنگاه هاضمه پر اشتهای سرمایه داری آمریکا از این فرصت برخوردار خواهد شد تا سود محدود ناشی از فروش تسلیحات به ریاض و ابوظبی را با بازار بزرگ و متنوع «خاورمیانه به آرامش رسیده» ذیل مناسبات حسنه ایران و آمریکا، ما به ازا کند.
در انتها،
مردم ایران ﻣﻰتوانند، با ارسال میلیونﻫﺎ پیغام به کاخ سفید و ایمیل به اندیشکدهٔ همآ، به جهانیان اعلام کنند که، گزینهٔ ایرانیان «برندگی – همبستگی» است وگرنه فرض نهادهایی مانند «بنیاد دفاع از دموکراسی» که بدنبال فقر و نابودی مردم ایرانند این خواهد بود که، همانند چهل سال گذشته گزینه مردم ایران در ر استای «بازندگی – گسستگی» ادامه دارد!
اندیشکده هما خود را موظف می داند تا در ایالات متحده آمریکا و به پشتوانه اعتماد و دریافت ایمیل هر اندازه بیشتر هم وطنان گرانقدر بنمایندگی جمیع ایرانیان برآمده و وکالتی قدرتمندانه جهت دفاع و چانه زنی و مدافعه از حقوق مشروع ایرانیان را در کریدورهای سیاسی آمریکا عهده داری کند.
پیشنهاد اندیشکده هما این است که، با اقتباس از سروده «وحشی بافقی»، متن زیرین بدون کوچکترین تغییری، برای کاخ سفید و اندیشکدهٔ همآ به آدرس های زیر این نامه ارسال گردد.
جناب دانولد ترامپ، رئیس جمهور ایالات متحده امریکا،
با عرض سلام و احترام به شهروندان خوش قلب امریکایی.
بنده، در جایگاه یک شهروند آزاده ایرانی و در واکنش به تهدید اخیر شما، پاسخ زیرین را، در چهارچوب شعر و ادبیات پارسی، به شما ابلاغ ﻣﻰکنم:
ای مدعی از طعن تو ما را چه ملال است؟
با رد و قبول تو چه نقص و چه کمال است؟
گیرم که جهان آتش سوزنده بگیرد.
بی آب شود گوهر ایران؟ محال است.
اینجا سر بازارچهٔ لعل فروشیست.
مگشا در گالهﺍت، که پر از سنگ و سفال است.
مارا به همآ دعوی پرواز بلند است.
ای کک! تو چه مرغی و کدامت پر و بال است؟
با بلبل خوش لهجهٔ این باغ چه لافد
خاشک به زبان آوری خویش، که لال است.
خوش خواب اگر هست مرادت، سر پیکار.
آوردگه تو، سر میدان خیال است.
خاموش نشین وحشی، اگر راقب دالی.
کاینها که تو گفتی و نوشتی همه قالست.
با آرزوی شفای هرچه زودتر رواﻥپریشانی شما،
ارادتمند شهروندان خوش قلب امریکا،
یک شهروند آزاده ایرانی.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدرس مراوده الکترونیکی کاخ سفید:
https://www.whitehouse.gov/contact/
ایمیل اندیشکده هما
homa.thinktank@gmail.com
توضیح برای مترجمان کاخ سفید:
«دال» به دو معنی «دلالت کننده» و «عقاب» به کار گرفته شده.
۱۵ نظر:
جناب سجادی حال شما خوبه واقعا؟؟؟ راهکار شما بیشتر شبیه به طنز میمونه... اما قبل از تحلیل مطلب شما،شما اگر قراره به نمایندگی ملت ایران کاری انجام بدید،به این سوال که مکررا پرسیده شده و پاسخ ندادید، پاسخ بدید که علت حضور بلند مدت شما در آمریکا چی هست؟؟ منابع مالی اندیشکده شما از کجاست؟؟ منبع درآمد زندگی شخصی شما چی هست؟ وضعیت اقامتی همسر و فرزند شما چی هست؟ اول اینها رو روشن کنید بعد ادعای نمایندگی مردم ایران رو داشته باشید.
ممنون که جواب نمیدید... مدعی پوشالی توخالی!!!
دوست عزیز، اندیشکده هما متعلق به آقای سجادی نیست.
بلکه ایشان فقط مطلب را نقل و منتشر کرده است.
مضافا آنکه تا کنون ندیده ام سجادی ادعای نمایندگی ایرانیان را داشته باشد.
موفق باشید
عليرغم اينكه پيشنهادات اشاره شده در اين نوشتار مخصوصا قسمت فرح بخش افزايش ٥ ميليون بشكه اى نفت و كاهش صادرات عربستان و امارات به همين مقدار به نظر نتيجه استفاده همزمان از مواد صنعتى و سنتى ميباشد و هيچ راه كار عملى براى ان وجود ندارد و با وجود اينكه داريوش گرامى مدتهاست پاسخ گويى به نظرات رو ديگر در شان خويش نميبيند و عليرغم همه اختلاف نظرهايى كه با ايشان دارم محل اقامت ايشان و خانواده محترم و دليل اقامت در ينگه دنيا به من و شما ارتباط ندارد و انتخاب شخصى ايشان ميباشد
با تشکر از دوستانی که زحمت کشیده و نقیه نظرات ارزشمندشان را درج می کنند تعلل بنده در پاسخگوئی دال بر جسارت نیست و چون بجز اینجا صفحات مجازی متعدد دیگری نیز دارم و آنجا نیز دوستان زیادی کامنت می گذارند عملافرصت کافی ندارم تا خدمت دوستان انجام وظیفه کنم اما همیشه نظرات را خوانده و استفاده می کنم.
اول اینکه ایشان مطلبی بلند بالا را منتشر کرده یعنی خودش هم مطالب را تایید میکند،حالا اندیشکده هما را که نمیدانم چه کسی اندیشکده نامیده فرضا ژاپه یوسفی راه انداخته یا داریوش سجادی مهم نیست. در هر صورت باید منابع مالی آن مشخص شود و همچنین سایر سوالات پاسخ داده شود. ضمنا این اندیشکده دیگر اصولا وجود خارجی ندارد و کل این به اصطلاح اندیشکده خلاصه شده در یک ایمیل...
شاید به شما ربطی نداشته باشد اما من شاید نخواهم مثل شما بی تفاوت باشم. با توجه به عقبه فکری جناب سجادی و حملات مکرر ایشان به زمین و زمان و اشاره به محل اقامت افراد به عنوان نماد خیانت، همچنین ژست بی طرفی ایشان، سوالات من کاملا معقول است
به جای این بهانه ها و تعارفات و کلی گویی ها، جواب سوالات کامنت اول رو بدید.اتفاقا وقت کافی هم دارید و بیش از همه مشغول پاسخ گویی به سوالات هستید منتها آنهایی که دستتان را رو نمیکنند.این شیوه بزن در رویی فقط اعتبارتان را کمتر میکند...
بحث بى تفاوتى نيست دوست عزيز. بنده همان طور كه با رويه اقاى سجادى در مورد خائن خواندن افرادى كه تابعيت كشور ديگرى را قبول كردن مخالفم با كندو كاو در مورد علت اقامت ايشان و خانواده در خارج از كشور هم مخالفم. نظرات أفراد بايد فارغ از شخصيت حقيقى أفراد و تنها بر أساس منطق بحث صورت بگيره. البته نظر شخصى من هست ولى براى من مهم نيست منبع مالى بى بى سى يا سجادى يا فلانى چيست .. اگر حرف منطقيست بايد پديرفت اگر نيست هم حمله شخصى از نوعى كه هم اقاى سجادى ميكنن هم شما بيان كرديد تنها نشانه عجز از پاسخ گويى به استدلال طرف مقابل ميباشد
پاينده باشيد
عرض کردم شما شاید عمدا یا سهوا بخواهید چنین سوالاتی رو با سفسطه سفسطه بافی، حمله شخصی بدونید اما انگیزه افراد در مطالبی که مینویسند دخیل است و فرد بدون موضع گیری شخصی تقریبا نداریم. در نتیجه باید بدانیم ایشان با ژست وطن دوستی چرا و چگونه در آمریکا سکونت دارند ... این سوسول بازی ها که ای وای اینها مسائل شخصی هست هم برای اینجا صادق نیست چون بین مطالب ایشان و علت حضورشان در آمریکا ارتباط مستقیم وجود دارد. ضمنا زمانی که ایشان در بسیاری از مطالب خارج نشینان رو به خیانت متهم میکردن اثری از شما در کامنت های وبلاگ نبود چی شد الان پیداتون شد؟ در نتیجه شما هم کاسه کوزه ی بی طرفی خودتون رو جمع کنید ببرید جایی که ساده لوحان حضور داشته باشن...
اولا من سالهاست مطالب رو دنبال ميكنم و بارها از ايشون انتقاد كردم ولى اخيراً كمتر كامنت ميزارم چون ايشون خيلى وقته پاسخ گو نيست ... بله بدون شك هر كسى انگيزه و تعلقات شخصى داره كه در نوشته هاش اثرگذاره و بحثى در اون نيست ولى كسى كه اينجا سفسطة ميكنه شما هستى دوست عزيز نه من.
سجادى كسانى كه تابعيت كشور ديگه رو پذيرفتن (نه اقامت) به دليل سوگند وفادارى به كشور جديد خائن ميدونه
بنده معتقدم دو راه پيش پاست. نخست اينكه استدلال ايشون رو نقد كرد و نشان داد صرف سوگند خوردن دليل خيانت به وطن نميشه .. يا با إثبات اينكه ايشان يا خانواده درجه اول خود تابعيت كشور ديگرى رو قبول كردن دورويى ايشان رو ثابت كرد
.
و اما جواب شما به استدلال سجادى اينه كه پول تو جيبيت از كجا مياد ! خوب شما قاضى كى داره سفسطة ميكنه اين وسط ؟
شما یه لینک از همین وبلاگ بده ببینم کی به سجادی انتقاد کردی تا اول صداقتت معلوم بشه. نکته بعد با سفسطه خطاب کردن حرف من، حرف من سفسطه محسوب نمیشه چون من میدونم دارم چه ایرادی به ایشون میگیرم و خائن خطاب کردن سایرین نیاز به اثبات داره و نیازی نیست من حرفی بزنم، اما من سال هاست از ایشون میپرسم وضعیت اقامتی و درآمدی خودشون و خانوادشون رو روشن کنن چون حق ماست بدونیم این مدعی اخلاق خودش چیکاره حسنه. نکته آخر هم اینکه خود شما سفسطه نقل قول ناقص و حمله به مرد پوشالی کردی چون اولا سوال من از جناب سجادی فقط محدود به منبع درآمد ایشون نبود و چند سوال دیگه هم پرسیدم که عمدا به اونها اشاره نمیکنید و دوم این سوالات من در جواب به خائن خطاب کردن دیگران توسط جناب سجادی نبود، برای روشن شدن وضعیت شخصی هست که داره خودش رو دلسوز مردم معرفی میکنه ... ضمنا مواظب دم خروس هم باشید،فکر نکنید متوجه نیستم!!!!
محمد از اولم معلوم بود در میری... گفتم دم خروس پیداست.
دوست عزيز من هميشه حاضر به بحث منطقى هستم ولى شما به جاى انتقاد از تفكر به دنبال انتقاد شخصى هستيد. حتى با اينكه من رو نميشناسيد و بنده هم فقط يك فرد معمولى هستم صداقت من رو منوط به اثبات اينكه قبلا از سجادى انتقاد كرده ام ميكنيد (به كسى كه نميشناسيد تهمت دروغگويى ميزنيد. باز هم مغلطه حمله به شخص)
با اين وجود بنده مجدد نقد خودم به نظر شما رو بيان ميكنم و اگر پاسخ استدلالى داديد خوشحال ميشم بحث رو ادامه بديم
١- داريوش سجادى يا هر شخص ايرانى ديگر فارغ از گرايش سياسى حق دارد نظر و انتقاد خود در هر مورد رو بيان كنه و من و شما حق داريم نظر رو نقد كنيم
٢- تا وقتى ايشان يا هر شخص مشابه خواستار راى من براى پست سياسى نشده يا منصب حكومتى كه دسترسى به منابع مالى كشور ندارد نيازى هم به پاسخ گويى راجع به احوالات شخصى خود ندارد
٣- هر فرد قلم به دست اعم از انقلابى و سلطنت طلب و ماركسيست و مجاهد ادعاى دلسوزى براى مملكت دارد پس صرف ادعاى دلسوزى دليل بر پاسخ گويى راجع به دليل سكونت در خارج و غيره نميشه
٤- فرموديد ايشان با ژست وطن پرستى چرا در امريكا سكونت دارند! يعنى ميليون ها ايرانى ساكن خارج حق ندارند ادعاى وطن پرستى كنند؟! (استدلالاتون شبيه سجادى شد اينجا)
٤- فرموديد بين مطالب ايشان و حضورشان در امريكا رابطه مستقيم وجود دارن. اين رابطه چيست؟ ربطش به بحث ما چيست؟
٥- بنده معتقدم ايشان اگر هم پاسخ سوالات شخصى رو بدهد كه البته چندين مورد توضيحاتى (نه كامل) در مصاحبه با نشريات ايرانى داده شما راضى نميشيد و حتما درخواست پرينت حساب بانكى و غيره ميكنيد
٦- فرض كنيد فردا مداركى رو بشه كه ايشان ماهانه حقوق خودش رو از وزارت اطلاعات دريافت ميكنه. بالاتر از اين؟ چه فرقى در درستى يا نادرستى استدلال هاى ايشان يا هر شخص مشابه ايجاد ميكنه اين قضيه؟
٧- اگر هيتلر اعلام كنه ٢+٢ ميشه ٤ يا فرد معصوم از خطا (بر فرض وجود) اعلام كنه ٢+٢ يعنى ٥ آيا استدلال قوى مهمه يا شخصى كه سخن رو گفته
٨- در پايان اگر مايل به بحث استدلالى هستيد در خدمتم ولى وقتى براى پاسخ گويى به مغلطه و حمله شخصى ندارم
پاينده باشيد
طولانی نوشتن معنیش منطقی نوشتن نیست، ضمن اینکه اکثر نکاتی که ردیف کردید به حرف های من ربطی نداشت. صداقت شما هم زیر سواله که اگه حرفتون درست بود یک لینک میدادید که کجا به سجادی انتقاد کرده بودید چون ادعا کردید قبلا انتقاد کردید ...
ارسال یک نظر