سلبریتی ایرانی از حیث ماهیت اتصال به جامعه جهانی سلبریتیها داشته که از وجوه شخصیتی کمابیش یکسانی برخوردارند.
صرف نظر از بیعمقی دانش و نحافت اندیشه و زوال شعور مشهود و مشهور و ژنریک زنجیره جهانی سلبریتیها، ورژن ایرانی این نحله علاوه بر چنان نحافتی از فهمی مُعوج و کاریکاتوری نیز نسبت به مدرنیته غربی، برخوردار است.
اساسا فاهمه روشنفکری ایران در کنار زائده و دنباله سلبریتیک ایشان در عالی ترین سطح از «مدرنیته» فهمی تقلیل گرایانه داشته که عمدتا ناظر بر یک تجمل گرائی و نوسازی فضای زیستمانی مطابق با استانداردهای جامعه اعیانی (Gentrification) است!
بر همین منوال اظهارات اخیر یکی از همان سلبریتیها مبنی بر آنکه: کاش ایران هم یک «شیخ محمد بن راشد» داشت (حاکم دوبی) تا این دنیامون رو بسازن (!) شاخص بارزی از زوال اندیشه نزد چنین «خویش بیش بینانی» است!
مزید اطلاع سلبریتی مزبور می بایست اظهار داشت:
اتفاقا ایران هم یکی داشت که از آن «شیخ راشد» مورد علاقه ایشان برجستهتر بود و بسیار پیشتر و بیشتر از شیخ محبوب «آن سلبریتی» با پذیرش و سرسپردگی به مناسبات «مهتری ـ کهتری» کدخدای آمریکائی توفیق آن را پیدا کرده بود تا به برکت پول بی زوال نفت و حمایت سلبریتیهای تبلیغاتچی مورد وثوقاش، دنیای اسلاف سلبریتی مزبور را از «دوبی مطلوب» این «سرندیپیتی» آبادتر بسازد!
لاکن همه مشکل آنجا بود که سرکنگبین صفرا فزود آن سازندگی نامتعارف و امربرانه و سطحی و آن گوش بفرمانی خاکسارانه، مردم را خوش نیآمد و اسباب «رودل» شد و ایرانیان در ۵۷ آن شیخ قدر قدرت با همه شوکت و منزلتاش را بالا آوردند و سلبریتیهای مدیحهسرایش نیز قبل از ایشان تا عمق لسآنجلس گریختند و ۴۰ سال است در رویای بازتولید و بازگشت آن مناسبات خاکسارانه مثنوی «اگه بشه، چی میشه» می سرایند!
هر چند نمیبایست و نباید ذهنیت فانتزی و تخیلات رویااندیشانه سلبریتیها را مخدوش کرد اما دنیا را نیز نمیتوان با رویااندیشی و تخیل های فانتزی این جماعت مدیریت کرد!
#داریوش_سجادی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر