۱۳۸۸ دی ۲۰, یکشنبه

مرغ همسایه

در ذیل وب سایت یکی از نویسندگان متوسط و کم فروغ سیاسی نویس با تحکم توام با تغُیـّری نوشته شده:
هر گونه نقل و اقتباس از مطالب این وب سایت بدون اخذ مجوز از نویسنده غیرقانونی است و مطابق حق لازم الاتباع کپی رایت قابل پی گرد قانونی بوده و مرتکبین به شدت تحت پی گرد قضائی قرار خواهند رفت!!!
البته این امر اختصاص به مشارالیه نداشته و بعضاً در وب سایت ها و نشریات و رسانه های دیگری هم با شدت و ضعف این گوشزد قانونی به مراجعین یادآوری شده.
اما برخلاف ایشان همین جا و برخلاف سنت فوق که البته قانونی نیز هست مایلم متذکر شوم مراجعین به این سایت محق و مجازند هر طور که مایلند کلیت یا اختصار مطالب و نوشته های اینجانب را تحت هر عنوان و قید و امضائی با نام اینجانب یا بدون نام اینجانب یا با نام خودشان یا هر نام دیگری که خود مایلند در هر جائی که علاقه و تمایل دارند منتشر کنند تنها شرط من حفظ امانت در انتقال فحوا و پیام نوشته هاست.
دوستان ظاهراً خودشان و خودمان را خیلی جدی گرفته اند و گرفته ایم که نوشته های خود را بمثابه آیه قرآن و بلکه بالاتر فرض می کنیم.
شخصاً هیچگونه تقید و تعلقی به انتشار مطالبم با امضا یا بدون امضای خودم ندارم مهم آن است که اگر نوشته ای ارزش خواندن دارد از هر طریق ممکن به سمع و نظر بیشتری برای مطالعه برسد.
اینها را گفتم تا به صحبت های روز گذشته اسفندیار رحیم مشایی اشاره کنم که در جشنواره تحقیقاتی علوم پزشکی رازی گفته است:
«اگر امروز به افرادي مانند رازي و ابوعلي‌سينا افتخار مي‌كنيم به طوري كه قد آنها از اعماق تاريخ بيرون است براي بلندي قد آنها نيست بلكه كوتاهي قد نسل‌هاي بعدي آن را نمايان كرده است. شايد بوعلي‌سينا در عصر خود قامتي برجسته داشته اما قرار نيست افتخار هزار سال بعد آدميان نيز باشد و اين نشانه فقر انسان‌ها در دهه‌هاي بعدي است چرا كه نشان می‌دهد فرصت شكوفايي در دوره‌هاي متعدد پديد نيامده است»
این اظهارات بطوری غریضی تداعی کننده مقاله «پرستوها به لانه بازمی گردند» در ذهنم شد که حدود چهار سال پیش در روزنامه اعتماد ملی منتشر کردم و در قسمتی از آن آورده بودم:
فردوسی، حافظ، مولوی ... نماد کرختی، بی عملی و بطالت تاریخی است.اُمت قهرمان خواه قبل از آنکه به ایشان تأسی کنند، با آنان فخر می فروشند. برای توجیه بی عملی خود انگشت اشاره شان را متوجه قهرمانان خود می کنند تا بدینوسیله ناتوانی خود برای فردوسی و حافظ و مولوی «شدن» را با فردوسی و حافظ و مولوی «داشتن» جبران کنند. قبل از «بودن» متکی به «داشتنند». در ازای آنکه بگویند چه هستند، می گویند چه دارند.قهرمان برای ایشان پرده استتار ناتوانی های شان است.
http://www.sokhan.info/Farsi/Parastoo.htm
منظورم آن نیست که مشایی احتمالاً رونویسی یا روخوانی از آن مقاله کرده اما مهم آن است که مرغ همسایه غازه و ظاهراً وقتی سِرّ دلبران گفته آید در حدیث دیگران بیشتر به دل نشیند!
بیان دو خاطره دیگر از این نوع خالی از لطف نیست:
یکی بازگشت به مقاله «سمفونی خاتمی» دارد که در دو پست پیش از این به آن اشاره کرده بودم.
همانطور که در آن پست هم گفتم نکته محوری در آن مقاله جمله زیر بود:
مردم ايران در خيزش های اجتماعی خود عموماً می دانند که چه نمی خواهند، اما نمی دانند که چه می خواهند!
این مقاله در تیر ماه سال 77 در نشریه راه نو منتشر شد اما نکته مهم آن بود که علی رغم اینکه مقاله مزبور در تهران منتشر شده بود اما زمانی مورد اقبال و توجه جدی قرار گرفت که گفته آمد در حدیث دیگران!
داستان از این قرار بود که دو ماه بعد از انتشار آن مقاله، خبرنگار نشریه ابزرور جهت تهیه گزارش از تحولات بعد از دوم خرداد 76 به ایران آمده بود و طی این سفر مصاحبه ای نیز با من داشت و من در قسمتی از این مصاحبه همان جمله فوق را به ایشان گفتم و مشارالیه در فردای بازگشت اش به انگلستان آن را در ابزرور چاپ کرد و بلافاصله فیگارو بنقل از ابزرور همین جمله را منتشر کرد و نهایتاً خبرگزاری جمهوری اسلامی در خروجی خود نوشت:
نشریه فیگارو طی گزارشی بنفل از هفته نامه ابزرور نوشت یکی از روزنامه نگاران ایرانی (بدون ذکر نام) در تحلیل جنبش های سیاسی ایران گفته است مردم ایران می دانند چه نمی خواهند اما نمی دانند چه می خواهند.
و در حالی که مطلب مزبور دو ماه پیش تر در ایران منتشر شده بود اما حالا چون ابزرور و فیگارو نقل کرده بودند لابد از اهمیت بیشتری برخوردار شده بود!!! که همان هم شد و از فردای این خبر خبرگزاری ایرنا، آن جمله در کانون نقد و تحلیل افراد و رسانه های داخل کشور قرار گرفت.
یک نمونه جالب دیگر بازمی گردد به حادثه تروریستی یازده سپتامبر:
درست یک ماه بعد از حادثه تروریستی مزبور ذیل مقاله «نفرین بودا» منتشره در سایت گالف 2000 متعلق به دانشگاه کلمبیا
http://www.sokhan.info/Farsi/Booda.htm
http://www.sokhan.info/English/Buda.htm
صراحتاً خطاب به دولتمردان آمریکا به دو زبان فارسی و انگلیسی متذکر شدم که:
ریشه های حادثه تروریستی یازده سپتامبر را از دل کودتای 28 مرداد سال 32 بکاوید چرا که اگر کاخ سفید حزم اندیشانه دولت مصدق را که دولتی محبوب و مشروع نزد ایرانیان بود به رسمیت می شناخت اکنون مواجه با اپیدمی نفرت علیه آمریکا مواجه نبود. در واقع 11 سپتامبر محصول کودتای 28 مرداد بود که طی آن اولاً نفرت از آمریکا در منطقه نهادینه شد خصوصاً بعد از شکست ناصر در جنگ با اسرائیل که ناسیونالیسم عربی که ملهم از حرکت ملی گرایانه مصدق بارقه ای از امید را نزد بی تابان از جنایات آمریکا و اسرائیل را بوجودآورده بود اکنون و بعد از کودتا منطقه در یک یاس گسترده فرو رفته بود که از دل آن آیت الله خمینی با تکیه بر اندیشه مذهبی موفق به پیروزی انقلاب اسلامی اش در خاورمیانه شد و بالاتر از آن همان آیت الله با تکیه بر چند دانشجو در اقدامی جسارت آمیز سفارت آمریکا را اشغال کردند که محصول آن اپیدمی شدن اسلام مبارزه جو با آمریکا در منطقه شد که از دل آن اسلام نامتعارف بن لادنی علیه آمریکا بیرون آمد.
القصه این ادعا نیز علی رغم آنکه در آمریکا مطرح و منتشر شد فروغی نگرفت تا اینکه دو سال بعد که استفن کینزر نویسنده کتاب «همه مردان شاه» در این کتاب عیناً بر همین نکته اشاره کرد و صراحتاً کودتای 28 مرداد سال 32 را بستر انعقاد نطفه عملیات تروریستی یازده سپتامبر معرفی کرد، حجم بالائی از نقد و تحلیل و احسنت را متوجه خود کرد!
جالب آن بود بعد از انتشار آن کتاب طی ضیافتی که در نیویورک در معیت چند تن از اهل سیاست و قلم بودم علی رغم آنکه ایشان می دانستند پیشتر همین ادعا در مقاله نفرین بودا مطرح شده اما جهت اثبات غاز بودن مرغ همسایه تاکید بر فراست نویسنده کتاب «همه مردان شاه» داشتند.
البته من هم همانطور که عرض کردم انتشار یک پیام بیشتر از ناقل آن پیام برایم اهمیت داشته و انشاالله خواهد داشت.
شما چطور فکر می کنید؟


۳ نظر:

ناشناس گفت...

ای برادر قصه چون پیمانه ای است معنی اندر وی به سان دانه ای است
دانه معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را چون گشت نقل

یونس

Hasan گفت...

والله تا به حال که شما نشان داديد که مثل بقيه همفکرانتان، برايتان مهم نيست که بقيه چطور فکر می کنند، چون هر فکری بکنند، «غلط» است. پس چرا سوال می کنيد؟

ناشناس گفت...

aman az dasteh khod kam beni
baze az seyasat madaraneh gharbzadegan IRAN motasefaneh agar har kari az onha sar bezanad khob ast vali?agar