نظر به اینکه برخی از دوستان ضمن ارسال ایمیل تاکید می کردند حاشیه این پست از متن آن حائز اهمیت تر است یا تکمیل کننده آن است لذا با اضافه کردن چند پرسش و پاسخ آن را باز نشر کردم
بنظر من بعد از رحلت امام با ریاست جمهوری هاشمی یک رقابت و جنگ پنهانی بین تفکر امام که اکنون رهبر انقلاب اون رو نمایندگی می کنه و تفکر هاشمی به جریان افتاد . یک دو راهی که موفقیت و شکست هر کدام از دو جریان به سیاست و حکمت دانی بستگی داشت .
رهبر انقلاب با حکمت و درایت فرصت کاملی ایجاد کرد تا همه نیروهای جریان هاشمیسم وارد عرصه های مدیریت و قدرت بشوند . و در عمل در معرض ارزشگذاری و قضاوت ملت قرار بگیرند .
آقای هاشمی مثل نابغه های طایفه بنی امیه معتقد به تسلط بر ابزار قورت و ثروت بود . با زرنگی و سیاسی با تهدید و تطمیع به گسترش نفوذ خود بر گلوگاه های قدرت و ثروت اقدام کرد . برای هاشمی شقه شقه شدن اتحاد ملی به گروههای مخالف و ناراضی کوچکتر شرط لازم موفقیت بود . بخاطر همین به عمد اداره جامعه رو به مسیر آلودگی و فساد مدیران و گروهها و فقر و نارضایتی مردم سوق داد . تا در زمانه ایی مثل سال 88 امکان دو دوزه بازی و فتنه سازی بوجود بیاد . والا در شرایط پاک و شفاف و رضایتمندی ملی جبهه انقلاب اسلامی امام خمینی ( ره ) پبروز میدان خواهد بود .
مدت طولانی حاکمیت هاشمیسم در قدرت ( سازندگی و غیرمستقیم اصلاحات ) این تصور رو ایجاد کرد که گویی هاشمی قدرت شکست ناپذیر است . و هر گروهی برای حضور و بهره مندی از قدرت باید زیر سلطه و هماهنگ با هاشمی قرار بگیره . این تصور باعث گرایش گروهها و شخصیت های ضعیف و دنیا طلب به تفکر هاشمی شد . و بمرور شیطان های کوچکی در مراکز قدرت و احزاب رشد و نمو کردند .
در آنسوی میدان رهبر انقلاب در کنار مدیریت و نظارت فعالیت ها بودند تا به اصل نظام خدشه اساسی وارد نشه . و در کنار اون طبق ملاحظات قانونی اجازه فعالیت و میدان داری تفکر هاشمیسم رو میدادند و مانع تراشی نمیکردند .
شاید هاشمی دست و برنامه رهبر انقلاب را خوانده بود . اما تصور میکرد با شبکه قدرت ثروتی که در کشور ایجاد کرده . جبهه رهبر انقلاب در شرایط ضعف قرار دارند . و در برابر ناراضی تراشی که میان ملت ایجاد( دولتهای سازندگی و اصلاحات ) کردند . و سلطه قدرت و ثروتی که خودشون دارند . رهبر انقلاب مجبور به ملاحظه و بنا به مصلحت نظام چاره ایی جز ادامه همراهی نخواهند داشت
من در مورد هاشمی رفسنجانی پیشتر و بتناوب نظرات خود را مطرح کرده ام که آخرین آن را می توانید در آدرس زیر که مراوده ای بین اینجانب با جناب آقای سلیمی نمین بود ملاحظه فرمائید
مقاله قرآن ناطق منم:
http://www.sokhan.info/Farsi/Safeyn.htm
پاسخ آقای سلیمی نمین:
http://www.sokhan.info/Farsi/Salimi.htm
اما در مجموع من شخصاً و از همان دور نخست ریاست جمهوری هاشمی نسبت به سیاست های ایشان زاویه دار شدم تا جائی که در دور دوم ریاست جمهوری ایشان در سال 72 که باز هم اما با اکراه به ایشان رای دادم رای خود را با شکوائیه ای مفصل و مکتوب به صندوق انداختم تا لااقل بدینوسیله خود و وجدان خود را در دادن آن رای توجیه کرده باشم
کاش آن نوشته ضمیمه را می توانستم دوباره پیدا و بازخوانی کنم
به هر حال آقای هاشمی را نباید سیاه و سفید دید و در جاهائی نیز هر چند زیرکانه عمل کرد اما بعضی وقت ها با پاسخ زیرکانه تر مردم مواجه شد
از جمله در انتخابات ریاست جمهوری سال 84 که بنا به روایت یک منبع موثق در دور نخست این کروبی بود که حائز اکثریت آرا شده بود و بعد از ایشان هاشمی و احمدی نژاد قرار داشتند اما دوستان آقای هاشمی در وزارت کشور به منظور بازگشت هاشمی به کرسی ریاست جمهوری ضمن آنکه آرای کروبی را بشدت و تا رده سوم تقلیل دادند هاشمی و احمدی نژاد را دو نامزد برخوردار شده از شرایط برای رفتن به دور دوم اعلام کردند
بنا بر گفته همان منبع موثق این اقدام با این تحلیل صورت گرفت که احمدی نژاد چهره مشهور و محبوبی نیست و قرار گرفتن یک چهره نچندان سرشناس در کنار هاشمی بمعنای تضمین موفقیت و پیروزی قطعی ایشان در دور دوم است تقصیر تقلیل آرای کروبی را نیز با توصیه م ه بر عهده مجتبی انداختند تا اولاً کروبی را در مقابل رهبری قرار دهند و ثانیاً انتقام پرونده تخلفات سنگین م ه را که از اواسط دهه هفتاد و با پی گیری سنگین مجتبی تهیه شده بود را بدین ترتیب از ایشان بگیرند
اما نکته ای که یاران آقای هاشمی در ستاد انتخابات کشور و بویژه شخص هدایت الله آقای پیش بینی آن را نکرده بودند آن بود که برخلاف شیفتگی ایشان به جناب هاشمی اما قاطبه شهروندان دل چندان خوشی از هاشمی نداشتند و در دو قطبی بوجود آمده در دور دوم که تجلی دو قطبی شاهزاده و گدا بود با تجسم اشرافیت نظام در سیمای هاشمی اکثریت اقبال شهروندان متوجه احمدی نژاد شد و مردم کلیه بافته های دوستان هاشمی در وزارت کشور را رشته کردند
بگذریم
هر چند در مورد شعار مشکوک مجتبی بمیری رهبری را نبینی که در خلال ناآرامی های سال گذشته و بصورتی بی ربط نزد جنبش سبزی ها مطرح شد رندی خبر از آن می داد که این بار نیز رد پای م ه را باید در این داستان دنبال کرد
هشت سال ریاست جمهوری آقای خاتمی مقابل چشم مردم است آیا با شناختی که از خاتمی وجود دارد اساساً روحیه و رفتار و شخصیت ایشان توانائی ورود به چنین یازی های پیچیده سیاسی را دارد که با سورس بنشیند و محوریت یک توطئه عظیم و همه جانبه را با آمریت آمریکائی ها عهده داری کند
آخر اگر خاتمی چنین پیچیدگی و تهور و جسارتی داشت کافی بود ارزنی از آن را در دوران ریاست جمهوری اش به فعلیت می رساند
اساساً روحیه و شخصیت فرهنگی آقای خاتمی چنین سناریوهائی را بر نمی تابد
ایشان مصلحت اندیش تر و محافظه کار تز از آنند که ورود به چنین بازی هائی را بپذیرد
بخاطر دارم طی سفر ایشان به آمریکا بعد از پایان ریاست جمهوری شان توفیق نشستی با ایشان را با چند تن از معتبرین در شیکاگو داشتم و در آنجا با توجه به استقبالی که جیمی کارتر جهت ملاقات با آقای خاتمی از خود نشان داده بود و امکانی که برای چنین نشستی فراهم بود اما برخلاف انتظار هر اندازه در آن نشست به ایشان اصرار شد تا بمنظور کمک به بهبود مناسبات بین دو کشور و آب کردن یخ روابط و خارج کردن محور شیطنت علیه ایران از دست انگلستان و دولت های عربی و اسرائیل آقای خاتمی بپذیرد با کارتر ملاقات کنند خصوصاً آنکه دیگر رئیس جمهور هم نبودند که لازم باشد مسئولیت های حکومتی شان را رعایت کنند اما ایشان با اتکای بر همان روحیه مصلحت اندیش و محافظه کارانه شان قبول نکردند
ایضاً کروبی و موسوی
آخر آقای کروبی که لری صریح الهجه و شفاف است از نظر شخصیتی روحیه ورود به توطئه های پیچیده را دارد
آن هم کسی که هیچ حرفی را در دلش نگاه نمی دارد و با همان روحیه لری همواره ترجیح داده بجای محرم اسرار بودن فریادگر اعتراض ها باشد
موسوی نیز که جای خود دارد و اساساً در رفتار و شخصیت ایشان نیز ردی از آمادگی پذیرش به چنین طراحی های امنیتی و اطلاعاتی نیست
البته این بمعنای انکار شیطنت غربی ها در جریان ناآرامی های سال گذشته توسط عوامل میدانی و نفوذی های شان در حواشی ایشان و احیاناً کانون های قدرت نیست اما بالاخره ادعا ها نیز باید با واقعیات قابل انطباق باشد