۱۳۹۰ خرداد ۱۰, سه‌شنبه

شب های شورانگیز قبرس!

خدا رحمت کند مهندس عزت الله سحابی را!
دیشب به وقت غرب آمریکا ساعت ده شب از خبر درگذشت ایشان در صفحه «فیس بوکم» مطلع شدم.
پیرمرد در حوزه اخلاق و سیاست در تاریخ معاصر ایران دُردانه ای بود.
هر چند همواره با مرام سیاسی ایشان و طیف ملی ـ مذهبی ها و ایضاً دوستان نهضت آزادی اختلاف نظر مبنائی داشتم اما این امر هرگز مانع از آن نشد تا بر بزرگواری و مناعت طبع ایشان صحه بگذارم.
چقدر زشت است که با گذشت بیش از 30 سال از انقلاب اسلامی هنوز روزنامه کیهان نیآموخته که می توان در عین داشتن اختلاف نظر با دیگران، احترام ایشان را نیز نگاه داشت و متاسفانه همواره نیش قلم خود را با زشت ترین شکل ممکن متوجه غیرخودی ها از جمله شادروان سحابی کرده و می کرد!
آخرین بار توفیق ملاقات با مهندس را در سال 78 و در خلال سفر یک هیئت از سیاسیون و اهل رسانه به کنفرانس گفتگوی تمدن ها در نیکوزیای قبرس داشتم.
این سفر فرصت مغتنمی شد تا در طول اقامت چهار روزه خود در قبرس تا پاسی از شب را در جوار مهندس و در گوشه و کنار هتل «هیلتون نیکوزیا» صرف گفت و شنود با ایشان نمایم. پیرمرد دریائی از دانش و تجربه و خاطره و خلوص و سلامت نفس بود.
بعد از این سفر با فاصله ای کوتاه عازم ایالات متحده شدم و دیگر خبری از مهندس نداشتم تا آنکه نام ایشان را به عنوان سخنران در «کنفرانس جنجالی برلین» دیدم.
اما قسمت جالب داستان آنجا بود که در فردای کنفرانس مزبور روزنامه کیهان به سنت مألوف خود ذیل خبری ناموثق به غلط نوشت:
«داریوش سجادی در سخنرانی خود در کنفرانس برلین مدعی شد مردم ایران همواره از زمان مشروطیت می دانستند که چه نمی خواهند اما نمی دانستند که چه می خواهند»
ادعای مزبور در حالی بود که هر چند جمله مزبور متعلق به اینجانب بود اما آن را نه در کنفرانس برلین بلکه نخستین بار در سال 77 و در هفته نامه «راه نو» و ذیل مقاله ای تحت عنوان «سمفونی خاتمی» مطرح و منتشر کردم که در همان تاریخ نیز این جمله بلافاصله مورد اقبال جامعه مطبوعاتی ایران قرار گرفت و جای خود را در ترم های ادبیات سیاسی ایران باز کرد. اما نکته مهم آن بود که اینجانب در لیست مدعوین اجلاس برلین که کیهان خبرش را داده ، قرار نداشته و اساساً در طول زندگی خود هرگز سفری به برلین نیز نداشته ام.
اشتباه کیهان از آنجا ناشی شده بود که شادروان «سحابی» که یکی از سخنرانان کنفرانس مزبور بود در بخشی از اظهارات خود در آن اجلاس بیان داشته بودند:
«اکنون برخی از تحلیل گران معتقدند مردم ایران در تحولات تاریخی یک صد سال اخیر می دانستند چه نمی خواهند اما نمی دانستند چه می خواهند»
همین امر ظاهراً کیهان را ترغیب کرده بود تا برای چرب تر کردن «آش کنفرانس برلین» بدینوسیله بر پیاز داغش ولو با خبری غلط! بیفزاید.
اما به هر حال عداوت کیهان اگر هیچ حُسنی نداشت اما سبب خیر شد تا به این بهانه یک بار دیگر و از راه دور و تلفنی با مهندس گپی زده و از ایشان دلجوئی کنم.
بعد از آن دیگر از مهندس بی خبر ماندم تا آنکه در خلال برنامه میزگرد سیاسی ـ تلویزیونی «از نگاه شما» که شخصاً و از آمریکا اجرای آن را در تلویزیون ماهواره ای «هُما» بر عهده داشتم چند بار و بمنظور انجام مصاحبه تلفنی با منزل مهندس تماس گرفتم اما متاسفانه ایشان بدلیل عوارض ناشی از زندان آخرشان روحیه و سلامت لازم را جهت شرکت در آن برنامه را نداشتند.
ظاهراً قسمت آن بود مهندس را دیگر نبینم و یا نشنوم.
به هر حال روحش شاد.
ظاهراً خرداد ماه مصمم مانده تا رفتن بزرگان تاریخ ایران را بنام خود ثبت نماید.
به امید دیداری مجدد! با مهندس و آرزوی صبر برای خانواده محترم ایشان.
 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

داستان التفات کیهان به اینجانب و مهندس سحابی را می توانید در مقاله «ای عدو آتش زدی بر خرمن ام» ملاحظه فرمائید.

۱۴ نظر:

ناشناس گفت...

حق گويي كردي
پیرمرد در حوزه اخلاق و سیاست در تاریخ معاصر ایران دُردانه ای بود
صادق

ناشناس گفت...

به آرزویش که در نامه ای سرگشاده از خدا خواسته بود رسید که یا اوضاع کشور را دگرگون کند و یا مرگ او را برساند
امید

roz mary گفت...

ba arzeh tasleyat
be oatadeh azezam va hamentor be dostaraneh eshan
hr chand man ham khateh seyase eshan ra ghabol nadashtam vali laeghan eshan mardaneh mobarezeh mekardand mesleh bazey khenan be vatan nabodand ke hazerand mardomeshan ra be khakeh seya benshanand be esmeh mobarezeh in khaenan be vatan be doshmananeh mardomeh iran peshnahad medahand be thremeh (aghtesade )va har kr degary az dasteshan bar beyayad anjam medahand be esmeh mobarezeh
nangeh ababe br anuan bad vatan foroshaneh khaen
be kgofteh bozorge
agar mard nested laeghan azadeh mard bashed
omedvaram khenan mardomeh bozorg va azezh iran az eshan yad begerand
rohash shad

ناشناس گفت...

لبّ کلام گردانندگان روزنامه کیهان همواره این بوده است که:« شما ملت وقتی ما را دارید دیگر به هیچ کس هیچ احتیاجی ندارید و الباقی موجودات را بی اعتنا به خاکروبه بیفکنید و حتی حرمت و احترام به غیر خودی ها را تااطلاع ثانوی قِی بفرمایید تا رستگار شوید» یاد آن شبه انقلابیون هیستریک ای می افتم که با وقوع انقلاب با بلدوزر به سراغ میراث فرهنگی ایران رفتند و شکر خدا و به شجاعت برخی، دست خالی برگشتند.
راستی چرا همیشه تفکر هیستریک از عقل سلیم نفوذش بیشتر است؟

عسگری

mojgon گفت...

vaghti ke agse eshan ra royeh takhteh bemarestan dedam kheli moteaser shodam
va be khod goftam cheghadr doya be arzesh ast ke seyasatmadaran khodeshan ra be ab o atash meandazand ta be maghami beresand o poli o servaty o ke ch
akharash be koja khatm meshavad agar khob bashnd asmeshan ta donya donyast dr tarekheh iran zamin sapt meshvad va agar motasefaneh bad joz lanat chezey degari nasebeshan nemeshavad

حمید گفت...

پیام تسلیت اقای هاشمی رفسنجانی که خود دستور دستگیری ایشان را بعلت نوشتن نامه و انتقاد از برنامه های دولت سازندگی داده بودند بسیار مزورانه بود.

mojdeh گفت...

rafsanjani hamesheh forsat talab bodeh in ke chezeh ajebi nest

ajab sarneveshte talkhi dokhtareh eshan ham fut kardand motasefaneh kheli terajedei bod
roheshan shad

ناشناس گفت...

ضمن انزجار از رفتارهای زشت و وحشیانه پلیس لباس شخصی در مراسم دفن ان مرحوم که حد اقل موجب سکته و فوت دختر ایشان شد از مکر جناح چپ هم که مشغول استفاده سیاسی خودش است نباید غافل شد چون انها هم کم ان مرحوم را ازار ندادند.جناح چپ مشغول نشان دادن شباهت این فوت و فوت حضرت فاطمه است از کوفتن به پهلو و دفن شبانه...

ناشناس گفت...

تلخ نوشت: « الهی من بمیرم برای برادران سازمان امنیت که آنقدر پوستشان نازک و حساس است که مراسم تدفین یک پیرمرد هم به کهیر و التهابشان می اندازد و تا کاری نکنند که مثلا به مرگ دختر او بیانجامد از این التهاب رها نمی شوند ، یکی نیست بگوید آخر غرض و مرض دارید که می میرید و اسباب دردسر و مزاحمت و زحمت این عزیزان جان برکف می شوید؟! آنها بد کرده اند که از میان محرومان برخاسته اند و امنیتی شده اند و شما را رعیت خود ساخته اند و اجازه تان بدست ایشان است؟! گیرم که فهم شما بیشتر باشد زورتان که بیشتر نیست! پس برو امنیتی باش اگر راحت جهان طلبی که در نظام این روزگار با شعور پایمال است ... »

ناشناس گفت...

ba salam
ostad meshavad man ra rahnamaei koned
ta beshtar( eshan) ra beshnasam
va khateh fekre eshan ra
man beron az iran bodam va az seyasat kheli kam medanam
az maghalehyeh shoma besyar estefadeh kardehanm bezy ra ke lof kardeh boded lenk dadeh boded hala beshtar be komakeh shoma ehteyaj daram ta beshtar ba tarekheh iran azez ashna beshavam
kheli shoma ra dost daram va hamentor sedaghatetan ra ke dr maghaleh hayetan dared
be nahayat az shoma mochakeram
ostad seyasi man

ناشناس گفت...

کاش نظرتان راجع به تشییع مرحوم و فوت دخترش هم می نوشتید!

ناشناس گفت...

cheghadr pedarash ra dost dasht ke taghat nayavard
dades gel bod
roheshan shad

داریوش سجّادی گفت...

دوست عزیزی که مطالبه نظر بنده در مورد مراسم تشییع وی و فوت دخترشان را کرده بودند می توانند به پست جدید بنده در لینک زیر مراجعه فرمایند
http://sokhand.blogspot.com/2011/06/blog-post.html

داریوش سجّادی گفت...

دوست ناشناسی که خواستار معرفی بیشتر از شادروان سحابی شده اند می توانند برای شروع به کتاب ارزشمند خاطرات ایشان تحت عنوان «نیم قرن خاطره و تجربه» مراجعه نمایند.