۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

سرباز سرکش!

اولین اشتباه «تخریب چی» آخرین اشتباه اش خواهد بود.
این تکیه کلام بچه های تخریب چی در جبهه های جنگ 8 ساله با عراق بود که حکایت از خطرناک بودن و در عین حال پرمسئولیت بودن وظیفه ایشان می کرد که در حساس ترین لحظات نبرد موظف به خنثی کردن مین های دشمن بودند. مسئولیتی که اولین اشتباه امکان و فرصت برای اصلاح اشتباه نخست را برای ایشان باقی نمی گذاشت.
ساختار عقیدتی و سلسله مراتب حاکم بر مناسبات قدرت در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به گونه ای تعبیه شده که مسئولیت پایوران در این نظام و جنس متابعت ایشان با «قطب نظام» تا حدود زیادی شباهت و قرابت با سنت برسمیت شناخته شده نزد بچه های تخریب چی در جنگ را دارد.
اساساً در جمهوری اسلامی جنس مناسبات پایوران حکومت با رهبری نظام صرف نظر از جنبه های عاطفی و عقیدتی، از نظر شکلی، قرینه ای از سلسله مراتب حاکم بر مناسبات فرمانده و نیروی تحت امر در واحدهای نظامی است.
بر این اساس در جمهوری اسلامی از بالاترین مقام اجرائی کشور که رئیس جمهور است تا دیگر مسئولین در رده های کلان و میانی و خرد، جملگی ملزم به متابعت قهری و امربرآنه از رهبری نظامند. بر این اساس سرکشی و عدم متابعت از امریه رهبر بمثابه همان اولین خطای مطمع نظر تخریب چیان است که در قاموس نظامی گری «سرکشی از مقام ارشد» معنا شده که حداقل مجازات برای چنان «امیر سرکشی» قطعاً خلع درجه و بازنشستگی پیش از موعد است.
این همان شانی است که نخستین امام شیعیان به صراحت بر آن تصریح داشته که:
حق من بر شما آن است که از دستورهای من پیروی کنید و اموری را که آنها را بر مصلحت جامعه تشخیص می دهم رعایت نمائید و در مواقع حساس و سختی ها از راه حق عدول نکنید.
علی رغم چنین وضوح و صراحت پذیرفته شده ای در نظام حکومتی مطمع نظر شیعه، اکنون و  بدون اغراق قهر ده روزه محمود احمدی نژاد بعد از دستور آیت الله خامنه ای جهت ابقای وزیر اطلاعات را اگر نتوان «سفید چشمی» معنا کرد اما به قطع و یقین می توان آن را مصداق بارز سرکشی از مقام مافوق دانست.
حال اجتناب از چنین تبعیتی ولو آنکه از جانب رهبری نظام «مصلحت اندیشانه» به دیده اغماض نگریسته شود اما بازتاب چنین رفتاری نزد عامه و از حیث معنا در ادبیات فولکلوریک ایرانیان تعبیر به آن کودکی می شود که برخلاف سنت خانواده، شب را بیرون از خانه خوابیده! بیرون خوابی که چه تنها یک بار انجام شود و چه ده ها بار در ماهیت عمل تغییری ایجاد نمی کند.مهم آن است که حُرمت شکسته شده!
اما پرسش کلیدی آن است که احمدی نژاد که طی 6 سال گذشته نشان داده بود تا آن اندازه زیرک هست تا «ولو به صفت ظاهر» رعایت الزامات بازی قدرت در دنیای سیاست ایران را در گفتار و رفتارش لحاظ کند اکنون بر اساس کدام تدبیر حاضر به پذیرش پرداخت چنین هزینه سنگینی برخلاف سنت سیاست ورزی در ایران شده؟
ساده اندیشی است چنانچه تحلیل گران، قهر ده روزه و دهان کجی به امریه رهبری نظام (ابقای وزیر اطلاعات) را محصول روحیه سرکش و یا لج بازی مسبوق به سابقه ایشان بدانند.
چنانچه روایات غیر رسمی مطرح شده صحت داشته باشد مبنی بر آنکه احمدی نژاد بعد از امریه رهبری جهت ابقای وزیر اطلاعات اظهار داشته:
حمایت رهبری از وی در انتخابات منجر به افت ده میلیونی آرای ایشان در انتخابات شده و الی ایشان بیش از 35 میلیون رای کسب می کرد!
با استناد بر این روایت بخوبی می توان رفتارهای اخیر احمدی نژاد را فهم کرد.
ظاهراً بعد از عدم توفیق احمدی نژاد در حذف مصلحی و بعد از آنکه با توهم «محبوبیت ذاتی اش نزد توده های جامعه» دست به اعتکاف ده روزه زد اما وقتی برخلاف توقع اش خود را در کانون اقبال عمومی ندید تا مُریدانش میلیون میلیون در جستجوی رئیس جمهور محبوب شان خیابان نوردی کنند بلافاصله سنسورهای سیاسی اش بفراست به ایشان پیغام داد:
وضعیت وخیم است و در صورت ادامه این بازی مجبور خواهد شد حداقل هایش را هم از دست بدهد.
این بود که ایشان هوشمندانه و با ژست تصنعی «سرباز ولایت» بار دیگر به ساختمان پاستور بازگشت اما در پس ذهنش اش افقی دور دست را به نظاره نشسته بود:
کافی است تا انتخابات مجلس تحمل کنم و با تصویری که با «قهر خود» نزد همان ده میلیونی که با حمایت رهبری در انتخابات از دست دادم (رئیس جمهوری که توان مخالفت با رهبری را دارد) و به برکت تجربه شیرین «توزیع سهام عدالت نزد اقشار فرودست» می توانم توامان صندلی های مجلس را بنفع سربازان خود فتح کرده و اقبال گسترده و میلیونی خود را نیز به رُخ رقیب بکشانم.
در صورت صحت چنین برآوردی، یک نکته از کانون توجه احمدی نژاد مغفول مانده و آن اینکه ده میلیونی که ایشان بر روی آن حساب باز کرده تعلق به آن بخش از اجتماع دارد که اساساً نه قرابتی با ایشان و نه اُنسی با کلیت جمهوری اسلامی دارند و در هیچ یک از انتخابات جمهوری اسلامی نیز شرکت نکرده و نمی کنند. این قشر همان هائی هستند که در شهر آشوبی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری و بعد از آنکه سبزها با خطبه های آیت الله خامنه ای از صرافت اعتراضات خیابانی گذشتند بنام سبزها وارد خیابان شدند و شعارهای ساختار شکن دادند و در آرمانی ترین موقعیت نیز تنها بالغ بر سیصد هزار نفرشان در تهران جسارت حضور معترضانه در خیابان را بعد از خرداد 88 از خود نشان دادند.
گذشته از آنکه 25 میلیون آرای احمدی نژاد هم تلفیقی از «چشته خواران سهام عدالت» در کنار اقشار سنتی و مذهبی دل چرکین از اصلاح طلبان و اقشار متوسط مخالف هاشمی رفسنجانی بود که احمدی نژاد با فراست موفق شد از طریق مناظره ها و تحریک هاشمی «جهت در تیررس قرار دادن شکار خرس، آن را از بیشه به دشت بکشاند» و خود را نزد مخالفین هاشمی، قهرمان مبارزه با اشرافیگری از جنس هاشمی و عقبه هاشمی معرفی نماید و جمع کننده آراء ایشان در سبد خود شود.
امکانی که اینک از حیّز انتفاع افتاده و ایشان صرفاً می تواند یگانه امید خود را معطوف به بازتولید تجربه شیرین «توزیع سهام عدالت» نماید!
ــــــــــــــــــــــــــــــ

مقالات مرتبط:
فرجام سفید چشمی :
از قوام السلطنه تا هاشمی رفسنجانی:

۱۰ نظر:

ناشناس گفت...

مازیار هستم آقای سجادی - در ادامه بحثی که از پست پیش شروع شد :

جناب سجادی شما در پاسخ به کامبیز حسینی صدای آمریکا را سرباز رسانه ای آمریکایی میدانید که در 50 سال گذشته بیشتر جنایات را علیه ایران انجام داده و در پاسخ به من میگویید معیار شما حرفه ای نبودن صدای آمریکاست اگر حرفه ای بود با آن هم مصاحبه میکردید . بالاخره معیار شما حرفه ای نبودن صدای آمریکاست یا سرباز رسانه ای بودن یک حکومت جنایت کار ؟

2 - گفته اید امام خمینی در عراق تحت فشار بود . ایشان مجلس درسشان که برگزار میشد بیانیه هم که صادر میکردند شاگردشان هم در رادیو برنامه داشت . تحت چه فشاری بودند ؟ در مورد اعتراض امام خمینی به دولت عراق هم اگر مدرکی دارید خوشحال میشوم معرفی کنید .

3 -در مورد آلت دست بودن رادیو دولتی عراق در دست دولت عراق از من مطالبه دلیل کرده اید که سر در نیاوردم .

4- اصلا این را قبول دارید که ژنرال کودتاچی عراقی امکاناتی در اختیار امام خمینی گذاشته بود و از ایشان در راستای منافع عراق استفاده میکرد ؟ و این کار را قربتا الی الله نمی کرد بلکه به نظر خودش در راستای منافع عراق یا خودش کار میکرد ؟ با این وصف شما چه انتقادی به کامبیز حسینی دارید ؟دولت آمریکا در راستای منافع خودش کامبیز حسینی را استخدام کرده و این استخدام به قصد قربت نیست . تا اینجا درست . اما شما که پیشوایتان از امکانات دولت کودتاچی عراق استفاده کرده چگونه منع رطب میکنید ؟

داریوش سجّادی گفت...

جناب مازیار
ظاهراً خوب توجه نمی کنید
اولاً مذمت در استخدام رسانه دشمن درآمدن و حقوق بگیر رسمی آن شدن ناظر بر قباحت رفتار شخصی فرد است که در اینجا منظور مجری پارازیت و دیگر کسانی هستند که تن به چنین استخدام های داده و می دهند و این چه ربطی به عرائض بنده در مورد دلیل مصاحبه دادن یا مصاحبه ندادن بنده به یک رسانه دارد
بنده هیچ مشکلی با مصاحبه دادن به یک رسانه ولو رسانه دشمن نداشته و ندارم
تنها خط قرمز بنده رسانه بودن آن است و همانطور که عرض کردم صدای آمریکا را رسانه نمی دانم و تنها دستگاه پروپاگاندای مبتذل کاخ سفید می دانم که نشستن در مقابل دوربین آن برای اینجانب اسباب شرمندگی و بی اعتباری است به همین دلیل است که به آن مصاحبه نمی دهم اما به راحتی با بی بی سی می نشینم هر چند بی بی سی را نیز متعلق به دشمن می دانم اما رسانه ای که به لوازم کار رسانه بالنسبه پایبند است
ثانیاً شما مبتلا به مغلطه شده اید
اولاً هم آیت الله خمینی و هم دیگر مراجع شیعه مقیم عراق بدلیل حاکمیت رژیم بعث و سنی عراق تحت شدیدترین محدودیت های حکومت بغداد بودند و فعالیت های ایشان بشدت کنترل شده و محدود بود که به عنوان نمونه می توانید به کشتار خانواده صدر و و تضیقاتی که بعثی ها بعد از آن کشتار علیه شیعیان و مراجع شیعه و از جمله فشار بر آیت الله خمینی که معترض آن کشتار شدند اعمال کردند رجوع فرمائید در ضمن بنده کجا از جنابعالی مطالبه دلیل برای اثبات آلت دست بودن رادیو دولتی عراق کردم؟
عرض بنده ناظر بر ارائه دلیل جنابعالی مبنی بر آلت دست بودن آیت الله خمینی بود
این چه قیاس مبتذلی است که حسینی را با خمینی یکی می کنید؟ خمینی کجا مانند حسینی اولاً از خود بنفع تابعیت کشور میزبانش خلع تابعیت ایرانی کرد و کی و کجا به استخدام رسمی رسانه دولتی اجنبی درآمد؟
ادعای آلت دست بودن خمینی آنچنان مبتذل است که افراطی ترین دشمنان خمینی نیز هرگز چنین ادعائی نکرده اند
ابن ادعا شاید بتواند اسباب خوش باشی گوینده را فراهم کند اما برای دنیای جدی و وافعی سیاست نه تنها کمکی به تبیین حقایق تاریخی نمی کند بلکه از دید ناظران ضمن مبتذل دانستن چنین گزاره هائی هرگز صاحب چنین ادعائی را جدی نمی گیرند.
این بحث برای بنده در اینجا مختومه فرض می شود موفق باشید

mojdeh گفت...

akhey ;ahmadi~nejad inghadar ham ke doshmanash megoyand bad nest,
bandeh khoda .
hadafash komak be mardomeh (zaef) IRAN ast.
albateh ageh (rafsanjani) va gorohesh begzarand .

khoda komakash konad kheli zereh feshar ast.
in sarbazeh sarkesh ra? dorod bar ahmadi nejad
ostad khosham meayad ageh az kasi ham khoshetan nemeayad nahahg dr bareash sokhan nemigoyed
hamin vojdaneh akhlaghetan man ra jazb kard

داریوش سجّادی گفت...

مزده خانم
البته بنده از ایشان بدم هم نمی آید و مسئله تنها این است که در حوزه نقد مسائل سیاسی و رفتار شخصیت های سیاسی فاقد عاطفه هستم و در واقع لباس شیدائی و نفرت از افراد را وقتی وارد حوزه نقد ایشان می شوم از تن در می آورم البته این رسم من نیست بلکه رسم دنیای ژورنالیسم است که باید از آن متابعت کرد
حال بگذریم که در ایران متاسفانه این روند وارونه است و حتماً در نقد افراد یا باید سوژه را تبدیل به «قدیس» کرد و یا «ابلیس» و این روندی است که اتفاقاً از جانب عوام نیز مورد پسندتر است

ناشناس گفت...

خلاصه متد "ژورنالیستی" داریوش سجادی: حمله به هر کس یا گروه سیاسی که هزینه نداشته و منافع "ژورنالیستی" داشته باشد.

حالا اگر لازمه اینکار، یعنی تملق "ژورنالیستی" فردی که عنوان "رهبر" را یدک میکشد، دروغ "ژورنالیستی" دهن حضرت علی گذاشتن است، چه باک؟

مگر مجیز گفتن "ژورنالیستی" قدرت تازگی دارد در ایران؟

داریوش سجّادی گفت...

جناب ناشناس
در مورد حق رهبری در نظام اسلامی به خطبه 34 نهج البلاغه مراجعه فرمائید و نخوانده اسلام شناس نشوید!

ناشناس گفت...

سلام
با تشكر از مقاله اخير
حال با اين وضعيت فكر مي كنيد ايشان تا آخر دوره خودش در مسئوليت باقي مي ماند؟
وحید

داریوش سجّادی گفت...

جناب وحید
بستگی به عوامل زیادی دارد از جمله نوع رفتار آتی وی تا انتخابات پارلمان در آخر سال
قدر مسلم آن است مناسبات ایشان با رهبری ترک برداشته و به وضعیت سابق باز نخواهد گشت

محمدعلی غ گفت...

نامه حضرت علی به مردم مصر را خوانده اید زمانی که مالک اشتر را به عنوان فرماندار به آنجا می فرستد آنجا هم کاملا توضیح می دهند.
این روزها خیلی به این فکر می کنم که در مشایی چیست که اینچنین احمدی نژاد را مسخ خود کرده ، ولی چیزی که با تجربه دوساله خواندن مداوم و روزانه سایتهای خبری (دقیقا از انتخابات به این طرف) تقریبا دستم آمده این است که موارد بسیاری برای سوال کردن از مشایی وجود دارد
و اگر نقشی به عنوان رهبری در ایران نبود الان چه کسی یارای مقابله با این ماجرایی که اتفاق افتاده وجود داشت؟ چه اتفاقی برای ما می افتاد؟
نمی گویم الان خیلی همه چیز گل و بلبل است اما چه موسوی با دروغ تقلب و خیابان کشی به قدرت می رسید و خب اینطور بر سر کار آمدن معلوم است آخرش چیست و اینکه فقط طرفداران موسوی نبودند که خیابان کشی می کردند از این به بعد شروع می شد طیف مخالفشان هم یاد می گرفتند و ما روی آرامش نمی دیدیم و چه اگر موسوی موفق نمی شد و احمدی نژاد بر سر کار می ماند بعد از آن همه التهاب (حالا رای هم آورده بود) و الان با تمام این اوصاف تصورات نارسیستی از خودش و توان و قدرتش دارد آن موقع دیگر چه می شد و با این گروه اطرافش که چیزی که یقینا در موردشان وجود دارد فساد مالی است و اینکه می خواهند همه چیز را در دست بگیرند و از اینکه این را همه بفهمند ابایی ندارند آن وقت دیگر چه کسی می خواست جلویشان بایستد
واقعا آقای سجادی چه می شد برای ما؟

بی طرف گفت...

آقای سجادی چند روز دیگر طول میکشد تا اعلام کنید اون ۲۵ میلیون هم در اصل ۵ میلیون یا ۵۰۰ هزار تا بوده و فقط به خاطر رهبری تعداد تا اون عدد بالا رفته! چون همونطور که همه میدونیم آقای رهبر از قبل آینده رو پیش بینی کرده بودند و بشارت داده بودند که با تمام قوا برنامه ۵ سال آینده رو مشخص و تبیین فرمایید! (‌زیرا که شما از حالا - یکسال قبل از انتخابات - به ریاست جمهوری گماشته شده اید) درست است!
ضمنآ ممکن است مشخص کنید که شما از کجا آمار این ۱۰ میلیون رو بدست آورده اید! اگر احمدینژاد منبع گفته شماست که وای بحالتان که عجب رفرنسی رو بکار گرفته اید!
بی طرف