۱۳۹۰ شهریور ۲۶, شنبه

پشت دیوار!

در آستانه اجلاس سالیانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد خبری موثق از حاشیه های این اجلاس می رسد که حاکی از آن است نشستی مهم اما غیر عمومی برای هیئت ایرانی و کشور میزبان در نظر گرفته شده!
فعلاً برای من مهم آن است تا ببینم رحیم مشائی نیز آقای احمدی نژاد را در این سفر و این نشست همراهی می کند یا خیر؟
شخصاً پی گیر بوده و در فرصت مقتضی چرائی و محتوای چنان نشستی را در کانون نقد خواهم گذاشت.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

با سلام. عمده نوشته های انتقادی و تحلیلی شما را میخوانم. میخواستم نظرتان را در مورد این نوشته خانم صدیقی بدانم:
http://www.kanoonjb.com/2010-11-18-07-56-03/11756-hila-siddiqui-iranian-young-poet-my-concern-is-the-village-land.html
پرهیز از موج سواری و....

داریوش سجّادی گفت...

با سلام متقابل
نوشته سرکار خانم صدیقی را خواندم متاسفانه این طبع و سلیقه شخصی من است که همواره از عاطفی نویسی و احساسی نویسی و رمانتیک نویسی که تخصص اصلی بانوان است منزجر بوده و هستم از جمله این متن را نیز حسب الامر شما و از سر اکراه خواندم
اشتباه نشود منظور من فحوا و مختوای بحث ایشان نیست بلکه با قالب و فرم محتوای کلام ایشان مشکل دارم
البته نمی خواهم عاطفی نویسی را از اساس رد کنم و قطعاً این شیوه از نوشتن هم در جای خود لازم است اما به هر حال قطعاً این حق را به بنده می دهید که دلبسته به سلیقه های خود باشم والی سوای عاطفی نویسی بانوان و از جمله حانم صدیقی اگر ایشان و امثال ایشان از ورود به مباحث جدی با ادبیات سرد و خشک و جدی اما کارشناسی استقبال کنند حاضرم سالها با ایشان نشسته و کلامت و کتابت بر سر موضوع های مختلف نمایم
زیاده عرضی نیست

ناشناس گفت...

جناب سجادی
با سلام و تشکر از پاسختان
اتفاقا منظور بنده هم از پیشنهاد نظردهی در مورد آن مطلب جنبه های احساسی و عاطفی آن نبود. اگر چه باید اذعان کنم پیش داوری جنسیتی شما مبنی بر احساسی بودن مطلب زنانه و از روی اکراه خواندن آن متاسفانه دلگیر کننده بود حتی اگر ادبیات سرد و اخمو و جدی و منطقی داشت و معتقد به نقد بیرحمانه بود.
نکته مهمی در مطلب درج شده بود و آن اینکه این خانم شاعر با شهرت و محبوبیتی که یافت(اگر شعرهای عمیق و دردمندانه ایشان را قبلا ندیده یا نشنیده اید پیشنهاد میشود با قدری تفحص در فضای مجازی علت این محاجه را دریابید) میتوانست بقول خودش موج سواری کند با فضای سوءاستفاده فراوان! اما میماند و هزینه میپردازد آن هم با پروای فرهنگ حاکمان و نه خود حاکمان سرزمینش! اگر شما بعضی موج سواران را تخطئه نموده و ایشان را بازی خورده و فرصت طلب می انگارید (مجادله باطبی خاطرتان هست؟) جا داشت در دفاع از کسانی که آگاهانه و شرافتمندانه هزینه پرداخته و از روی دردمندی میمانند نیز قلم به دست گرفته و حداقل به احترام آن کلاهی برمیداشتید.
اگر بنده هم به تعبیر شما قدری احساس ناشی از آدرنالین اضافه در مطلب میدیدم با توجه به شناخت قلمتان، توصیه به تحلیل آن نمیکردم. انتظار این بود که در ورای احساسات طبیعی مطلب، به عمق آن و ژرفی نگاه دختری فرهیخته و باشرف هم میپرداختید.
زیاده زحمت است

داریوش سجّادی گفت...

با سلام مجدد
در مورد این خانم البته با اشعار ایشان آشنا هستم و در مجموع ایشان را در تقسیم بندی شعرا وابسته به همان مکتبی می دانم که پیس کسوت شان سرکار خانم سیمین بهبهانی قرار دارد
یعنی سکولارها
و از آنجاکه شخصاًکمترین اعتقادی به سکولاریسم ندارم لذا هیچوقت نتوانستم با اشعار این قشر از جمله اشعار سرکار خانم صدیقی مانوس شوم یا دلبستگی پیدا کنم
اشعار ایشان بار مفهومی سکولار دارد و برای بنده قابل نقد و نفی است در مورد ماندگاری ایشان در ایران علی رغم آنکه بقول شما ایشان نیز می توانستند ایران را ترک کند لازم به ذکر می دانم در این خصوص ظاهراً به یک نکته کمتر التفات می شود و آن این است که نفس بودن در ایران ارزش نیست همچنانکه نفس بودن در خارج نیز لزوماً ضد ارزش نیست مهم آن است که چه در داخل یا خارج انسان متعهد و پایبند به ارزش ها و اصول اخلاقی و فرهنگی جامعه اش بماند والی قبل از ایشان سرکار خانم بهبهانی نیز علی رغم آنکه می توانست و می تواند به خارج عزیمت کند و نزد شیدائیانش قدر ببیند اما در ایران مانده اما به زعم من به نُرم ها و اعتقادات کشور خودش پایبند نمانده
موفق باشید

ناشناس گفت...

با سلام مجدد
موافقم که جفرافیا و محل اقامت قطعا واجد ارزش خاصی نیست بلکه فعالیت انسان وتاثیر متقابل فرد بر جامعه و محیط مهم است. همانقدر که مخالفت آسان و بدون هزینه شخصی خاص در خارج از کشور نمیتواند ملاک باشد، موافقت (به تعبیر شما پایبند ماندن به نرم و اعتقادات کشور) با اوضاع هم ارزش چندانی ندارد که امثال خانم بهبهانی بخواهند به آن پایبند باشند.مگر آنکه قائل به صحت و درستی کامل اوضاع جامعه و حکمرانان آن بود که بحثی دیگر است و یا اینکه با وجود دشمن خارجی بایستی نواقص داخلی دیده نشوند و سکوت نمود که باز هم خواست و سیاست کلی حکومت بوده است. (البته پایوران و صله بگیران حکومت کم نیستند).
در فضای عدم رعایت حقوق منتقد و مخالف و برخوردهای غیر انسانی، ماندن و مخالفت کردن و هزینه دادن در چهارچوب قانون و بدون تکیه بر عوامل خارجی اهمیت و ارزش دارد که به نظر میرسد جنابعالی چندان مایل به ورود به این بحث نیستید.(مثال شما میتوانست بجای خانم بهبهانی، امثال آقای زیدآبادی باشد البته اگر ایشان نیز متصف به مسائلی مشابه از سوی شما نباشند)

داریوش سجّادی گفت...

با کلیات نظر شما موافقم و چنانچه به پاسخ اخیر بنده به جناب آقای مجتبی واحدی (تحت عنوان هذیان های سیاسی)
http://sokhand.blogspot.com/2011/09/blog-post_13.html
مراجعه فرمائید ملاحظه خواهید فرمود که در آنجا اپوزیسیون را چگونه تعریف کرده ام که بنوعی شامل همان دکتر زیدآبادی هم میشود و در نقطه کامل تر آن بنده مرحوم سحابی را قرار می دهم
از توجه تان ممنونم