مستند «خط و نشان رهبر» بعد از یک هفته تبلیغ نهایتاً در مورخه شنبه 26 شهریور ماه (90) از تلویزیون فارسی BBC پخش شد. علی رغم این گویا ایرانیان در داخل کشور بدلیل پاراتیزه شدن امواج BBC موفق به دیدن این مستند نشده اند.
هر چند مستند مزبور کوشیده بود در این اثر زوایای تاریخی و تحلیلی از «چگونگی به قدرت رسیدن» و (بقول تهیه کننده این مستند) «چگونگی حذف رقبای آیت الله خامنه ای»! در مقام رهبری جمهوری اسلامی توسط ایشان را به تصویر بکشد. اما به صراحت می توان به ایرانیانی که موفق به دیدن این مستند نشده اند این بشارت را داد که با ندیدن این مستند هیچ چیزی را از دست نداده اند!
آشنایان با دنیای رسانه های حرفه ای به خوبی بر این نکته وقوف دارند که شبکه تلویزیونی BBC جهانی یکی از معتبرترین منابع در تهیه مستندهای سیاسی و تحلیلی و تاریخی و جغرافیائی و علمی و هنری است تا جائی که مستندهای تصویری این رسانه تا آن اندازه از اعتبار برخوردار است که محققین و دانشجویان دانشگاه های معتبر جهان با افتخار مستندهای BBC جهانی را مرجع و رفرنس پژوهش های خود قرار داده و می دهند اما علی رغم این، نسخه فارسی این رسانه با گذشت قریب به 3 سال از آغار فعالیت اش تاکنون نتوانسته حتی یک مستند ماندگار و قابل اعتنا و برخوردار از استاندارهای حرفه ای جهان رسانه را به مخاطب عرضه کند.
مستند «خط و نشان رهبر» نیز مشمول همین شلختگی بصری است که به جرات می توان تمامیت آن را در مشتی «کات & پیست»! ناشیانه جمع بندی کرد.
ظاهراً عوامل سازنده فیلم با تاسی به آن لطیفه انگلیسی که می گوید: وقتی یک اسکاتلندی دگمه ای پیدا کند آن را به خیاط می دهد تا برایش کت و شلوار بدوزد! تهیه کنندگان مستند مزبور نیز به اعتبار در دسترس بودن یک خواهرزاده و یک پسر دائی از آیت الله خامنه ای در خارج از کشور حجت را بر خود تمام شده دیده و تصور کرده اند صرف نشاندن آن مشارالیها در مقابل دوربین، اعتبار و سندیت لازم را به گزارش خواهد داد. این در حالی است که BBC چهره های موجه و معتبری چون عطاالله مهاجرانی در لندن یا حسین موسویان را در نیوجرسی در دسترس داشت که سالها در بالاترین سطح و از نزدیک با آیت الله خامنه ای حشر و نشر داشته اند و می توانستند مطالبی دست اول و بکر و قابل اعتنا از وجوه شخصیتی آیت الله خامنه ای را به مخاطب منتقل کنند. جز آنکه بپذیریم «ایشان» در صورت دعوت BBC عامدانه قصد شرکت در چنین مستندی را نداشته اند.
دیگر شاهدان موجود در مستند مزبور نیز فاقد حرفی نو و قابل اعتنا در «خط و نشان رهبر» بودند و ظاهراً نقش شان صرفاً در حد« جوری جنس» تعریف شده بوده.
بیننده مستند «خط و نشان رهبر» در حالی به تماشای این مستند در شامگاه شنبه نشست که پیشتر و در برنامه 60 دقیقه با رپرتاژ آگهی آن توسط «بزرگمهر شرف الدین» تهیه کننده مستند مزبور مواجه شد که این بشارت را به بیننده می داد که کلیه مطالب ارائه شده در «خط و نشان رهبر» برخلاف سنت BBC که اتکای بر منابع تائید کننده دو گانه دارد اما در این مستند از باب محکم کاری مطالب ارائه شده را از 3 منبع معتبر تائیدیه گرفته اند. همین تاکید بر «منابع ثلاثی» توقع مخاطب را بشدت افزایش می داد که یحتمل در «خط و نشان رهبر» شاهد دریائی از اطلاعات ناب و بکر و دست اول خواهیم بود. اما شوربختانه پایان مستند حکم آب سردی بر قامت بیننده شد.
به ضرس قاطع می توان گفت مستند مزبور نه تنها حامل هیچ حرف نو و نشنیده ای برای آشنایان با تاریخ تحولات سیاسی ایران معاصر نبود بلکه در فرازهائی از آن می توان رگه هائی از ناآشنائی تهیه کننده با بدیهیات مبانی اسلامی را نیز ردیابی کرد که نمونه برجسته آن انتساب این جمله معترضه به آیت الله خامنه ای بود مبنی بر آنکه: ایشان بجای پاسخگوئی به تاریخ خود را پاسخگو به خدا می داند!
ظاهراً تهیه کننده متوجه نیست که پاسخگوئی به خداوند از مسلمات دین اسلام است و تعلقی به آیت الله خامنه ای ندارد!
در فرازهائی نیز تهیه کننده ناشیانه سطح مستند خود را از سیاست به فکاهی می کشاند و تعلق خاطرات شخصی خود را با اعتماد بنفسی کامل و با زبان «فکت»! به پیشانی مخاطب می کوبد و مخاطب را نیز ملزم و موظف به تبعیت می کند که نمونه برجسته اش، آن بخش از مستند است که نریشن خوان با قاطعیت و بدون احساس نیاز به ادله یا ارائه حجت یا قرائنی می فرمایند:
اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در ایران، نقطه آغاز جنبش های اعتراضی در کشورهای عربی در خاورمیانه شد!
بیننده نیز موظف است تا چشم بسته این فتوا را بپذیرد!
جالب ترین بخش مستند مزبور آنجاست که اهتمام تهیه کننده صرف تبیین چگونگی روند حذف رقیبان آیت الله خامنه ای توسط ایشان از فردای انتخاب شان به سمت رهبری جمهوری اسلامی است.
این ادعای ناشیانه مشابه همان ادعائی بود که در فردای بالا گرفتن اعتراض های خیابانی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 توسط سبزها در تهران مطرح شد مبنی بر آنکه این انتخابات کودتای رهبری بود!
همان طور که در آن تاریخ سبزها نتوانستند یا نخواستند به این سوال پاسخ دهند که:
با توجه به آنکه کودتا در ترم های تعریف شده محافل آکادمیک سیاسی ناظر بر سلطه قهرآمیز «یک بخش ذیل قدرت» جهت تصاحب «کل قدرت» است چگونه رهبری ایران که خود در راس قدرت است باید برای تصاحب قدرت کودتا کند؟!
در مستند «خط و نشان رهبر» نیز تهیه کننده، بیننده را متحیر گذاشته که وقتی آیت الله خامنه ای از فردای فوت بنیان گذار جمهوری اسلامی توسط مجلس خبرگان به بالاترین مقام و قدرت سیاسی ایران منتصب شد دیگر باید دلنگران کدام رقیب باشد که اهتمام اش صرف حذف چنان رقبائی شود!؟
از تمامی اینها گذشته، اگر با هر توجیهی بتوان فقر و ضعف بضاعت تاریخی موجود در این مستند را غمض عین کرد اما در تحلیل نهائی نکته مهم و برجسته و قابل تشخیص در«خط و نشان رهبر» فقد حداقل بی طرفی قابل انتظار در یک مستند سیاسی و حرفه ای از این نوع بود.
تهیه کننده و سفارش دهندگان «خط و نشان رهبر» از ابتدا و بوضوح با این پیش فرض کاملاً مشهود وارد ماجرا شده بودند که:
خامنه ای مستبدی است که بر خلاف خواست میلیونها نفر در خیابان های تهران که یک چیز را می خواهند اما او چیز دیگری می خواهد»
(جمله آغازین مستند)
بدین ترتیب تهیه کننده جوان و بعضاً عاطفی این مستند در کنار سردبیر اجرائی و علی الظاهر با تجربه آن (صادق صبا) در کمال بی پروائی از همان ابتدا داوری خود در فیلم را با وضوح و بی اخلاقانه و بصورتی کاملاً غیر حرفه ای به پیشانی مخاطب می کوبند.
البته و قهراً می توان برای عوامل تهیه کننده مستند مزبور این حق را قائل شد که شخصاً از جمهوری اسلامی و رهبری جمهوری اسلامی متنفر باشند. اما به همان سیاق نیز نمی توان به ایشان این حق را داد تا با اتکای بر رانت یک رسانه دولتی از «حُب و بُغض های خود» برنامه ای را تولید و بر روی آنتن بفرستند که تبعات آن محدود به عوامل و دست اندرکاران آن نمانده و جمیع کارمندان ایرانی آن رسانه را شریک جرم خویش کرده و ایشان را همراه خود برخوردار از دوسیه اپوزیسیونی نزد حکومت مستقر در تهران کنند.
طبیعتاً با پخش این مستند جهت دار، غیر حرفه ای و مغرضانه اکنون جمیع کارمندان ایرانی این رسانه از چشم حاکمیت ایران شریک جرم محسوب شده و شوربختانه برای بازگشت خود به ایران باید منتظر آینده ای بدون جمهوری اسلامی را در افقی تخیلی چشم انتظاری کنند. همین امر این حق را بازتولید می کند تا از فردای پخش این مستند ضعیف و جهت دار دیگر کارمندان BBC فارسی عوامل تهیه «خط و نشان رهبر» را شماتت کنند که چرا هزینه عمل خود را چنین ناسنجیده و نابلدانه و بی مجوز به حساب جمیع پرسنل واریز کرده اید؟
طبیعتاً بخش قابل اعتنائی از پرسنل BBC در پیوستن به این رسانه فاقد انگیزه های سیاسی یا اپوزیسیونی بوده و صرفاً در جستجوی کار به این رسانه پیوسته اند اما اینک و ناخواسته و از طریق چنین تولیدات مغرضانه و سیاسی کارانه ای در عداد اپوزیسیونی قرار گرفته اند که از اساس تعلق خاطری به آن نداشته و ندارند.
در مجموع مستند «خط و نشان رهبر» اثری ضعیف و غیر قابل اعتنا برای محققین و پژوهشگران حرفه ای و آشنا با تحولات سیاسی ایران بود و ترش یا شیرین این مستند تنها توان آن را دارد تا ذائقه کسری از بینندگانی را تحریک و تامین کند که در جهان سیاست و تاریخ تحولات ایران ابجد خوانند و طبیعتاً چنین واریته هائی توان آن را دارد تا ایشان را به وجد آورد اما به قطع و یقین «خط و نشان رهبر» در کنار مستند هائی دیگر از جمله «خیام، نابغه پرسشگر» و «ایران من» و «شجریان پژواک روزگار» و «مصاحبه با اسماعیل خوئی» پرونده ضعیف و غیر قابل افتخار برای رسانه ای است که در جوارش BBC جهانی ایستاده که مملو از مستندات مانا و معتبر و قابل ارجاع به محافل آکادمیک و مراکز تحقیقاتی معتبر جهان است.
هر چند مستند مزبور کوشیده بود در این اثر زوایای تاریخی و تحلیلی از «چگونگی به قدرت رسیدن» و (بقول تهیه کننده این مستند) «چگونگی حذف رقبای آیت الله خامنه ای»! در مقام رهبری جمهوری اسلامی توسط ایشان را به تصویر بکشد. اما به صراحت می توان به ایرانیانی که موفق به دیدن این مستند نشده اند این بشارت را داد که با ندیدن این مستند هیچ چیزی را از دست نداده اند!
آشنایان با دنیای رسانه های حرفه ای به خوبی بر این نکته وقوف دارند که شبکه تلویزیونی BBC جهانی یکی از معتبرترین منابع در تهیه مستندهای سیاسی و تحلیلی و تاریخی و جغرافیائی و علمی و هنری است تا جائی که مستندهای تصویری این رسانه تا آن اندازه از اعتبار برخوردار است که محققین و دانشجویان دانشگاه های معتبر جهان با افتخار مستندهای BBC جهانی را مرجع و رفرنس پژوهش های خود قرار داده و می دهند اما علی رغم این، نسخه فارسی این رسانه با گذشت قریب به 3 سال از آغار فعالیت اش تاکنون نتوانسته حتی یک مستند ماندگار و قابل اعتنا و برخوردار از استاندارهای حرفه ای جهان رسانه را به مخاطب عرضه کند.
مستند «خط و نشان رهبر» نیز مشمول همین شلختگی بصری است که به جرات می توان تمامیت آن را در مشتی «کات & پیست»! ناشیانه جمع بندی کرد.
ظاهراً عوامل سازنده فیلم با تاسی به آن لطیفه انگلیسی که می گوید: وقتی یک اسکاتلندی دگمه ای پیدا کند آن را به خیاط می دهد تا برایش کت و شلوار بدوزد! تهیه کنندگان مستند مزبور نیز به اعتبار در دسترس بودن یک خواهرزاده و یک پسر دائی از آیت الله خامنه ای در خارج از کشور حجت را بر خود تمام شده دیده و تصور کرده اند صرف نشاندن آن مشارالیها در مقابل دوربین، اعتبار و سندیت لازم را به گزارش خواهد داد. این در حالی است که BBC چهره های موجه و معتبری چون عطاالله مهاجرانی در لندن یا حسین موسویان را در نیوجرسی در دسترس داشت که سالها در بالاترین سطح و از نزدیک با آیت الله خامنه ای حشر و نشر داشته اند و می توانستند مطالبی دست اول و بکر و قابل اعتنا از وجوه شخصیتی آیت الله خامنه ای را به مخاطب منتقل کنند. جز آنکه بپذیریم «ایشان» در صورت دعوت BBC عامدانه قصد شرکت در چنین مستندی را نداشته اند.
دیگر شاهدان موجود در مستند مزبور نیز فاقد حرفی نو و قابل اعتنا در «خط و نشان رهبر» بودند و ظاهراً نقش شان صرفاً در حد« جوری جنس» تعریف شده بوده.
بیننده مستند «خط و نشان رهبر» در حالی به تماشای این مستند در شامگاه شنبه نشست که پیشتر و در برنامه 60 دقیقه با رپرتاژ آگهی آن توسط «بزرگمهر شرف الدین» تهیه کننده مستند مزبور مواجه شد که این بشارت را به بیننده می داد که کلیه مطالب ارائه شده در «خط و نشان رهبر» برخلاف سنت BBC که اتکای بر منابع تائید کننده دو گانه دارد اما در این مستند از باب محکم کاری مطالب ارائه شده را از 3 منبع معتبر تائیدیه گرفته اند. همین تاکید بر «منابع ثلاثی» توقع مخاطب را بشدت افزایش می داد که یحتمل در «خط و نشان رهبر» شاهد دریائی از اطلاعات ناب و بکر و دست اول خواهیم بود. اما شوربختانه پایان مستند حکم آب سردی بر قامت بیننده شد.
به ضرس قاطع می توان گفت مستند مزبور نه تنها حامل هیچ حرف نو و نشنیده ای برای آشنایان با تاریخ تحولات سیاسی ایران معاصر نبود بلکه در فرازهائی از آن می توان رگه هائی از ناآشنائی تهیه کننده با بدیهیات مبانی اسلامی را نیز ردیابی کرد که نمونه برجسته آن انتساب این جمله معترضه به آیت الله خامنه ای بود مبنی بر آنکه: ایشان بجای پاسخگوئی به تاریخ خود را پاسخگو به خدا می داند!
ظاهراً تهیه کننده متوجه نیست که پاسخگوئی به خداوند از مسلمات دین اسلام است و تعلقی به آیت الله خامنه ای ندارد!
در فرازهائی نیز تهیه کننده ناشیانه سطح مستند خود را از سیاست به فکاهی می کشاند و تعلق خاطرات شخصی خود را با اعتماد بنفسی کامل و با زبان «فکت»! به پیشانی مخاطب می کوبد و مخاطب را نیز ملزم و موظف به تبعیت می کند که نمونه برجسته اش، آن بخش از مستند است که نریشن خوان با قاطعیت و بدون احساس نیاز به ادله یا ارائه حجت یا قرائنی می فرمایند:
اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در ایران، نقطه آغاز جنبش های اعتراضی در کشورهای عربی در خاورمیانه شد!
بیننده نیز موظف است تا چشم بسته این فتوا را بپذیرد!
جالب ترین بخش مستند مزبور آنجاست که اهتمام تهیه کننده صرف تبیین چگونگی روند حذف رقیبان آیت الله خامنه ای توسط ایشان از فردای انتخاب شان به سمت رهبری جمهوری اسلامی است.
این ادعای ناشیانه مشابه همان ادعائی بود که در فردای بالا گرفتن اعتراض های خیابانی به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری سال 88 توسط سبزها در تهران مطرح شد مبنی بر آنکه این انتخابات کودتای رهبری بود!
همان طور که در آن تاریخ سبزها نتوانستند یا نخواستند به این سوال پاسخ دهند که:
با توجه به آنکه کودتا در ترم های تعریف شده محافل آکادمیک سیاسی ناظر بر سلطه قهرآمیز «یک بخش ذیل قدرت» جهت تصاحب «کل قدرت» است چگونه رهبری ایران که خود در راس قدرت است باید برای تصاحب قدرت کودتا کند؟!
در مستند «خط و نشان رهبر» نیز تهیه کننده، بیننده را متحیر گذاشته که وقتی آیت الله خامنه ای از فردای فوت بنیان گذار جمهوری اسلامی توسط مجلس خبرگان به بالاترین مقام و قدرت سیاسی ایران منتصب شد دیگر باید دلنگران کدام رقیب باشد که اهتمام اش صرف حذف چنان رقبائی شود!؟
از تمامی اینها گذشته، اگر با هر توجیهی بتوان فقر و ضعف بضاعت تاریخی موجود در این مستند را غمض عین کرد اما در تحلیل نهائی نکته مهم و برجسته و قابل تشخیص در«خط و نشان رهبر» فقد حداقل بی طرفی قابل انتظار در یک مستند سیاسی و حرفه ای از این نوع بود.
تهیه کننده و سفارش دهندگان «خط و نشان رهبر» از ابتدا و بوضوح با این پیش فرض کاملاً مشهود وارد ماجرا شده بودند که:
خامنه ای مستبدی است که بر خلاف خواست میلیونها نفر در خیابان های تهران که یک چیز را می خواهند اما او چیز دیگری می خواهد»
(جمله آغازین مستند)
بدین ترتیب تهیه کننده جوان و بعضاً عاطفی این مستند در کنار سردبیر اجرائی و علی الظاهر با تجربه آن (صادق صبا) در کمال بی پروائی از همان ابتدا داوری خود در فیلم را با وضوح و بی اخلاقانه و بصورتی کاملاً غیر حرفه ای به پیشانی مخاطب می کوبند.
البته و قهراً می توان برای عوامل تهیه کننده مستند مزبور این حق را قائل شد که شخصاً از جمهوری اسلامی و رهبری جمهوری اسلامی متنفر باشند. اما به همان سیاق نیز نمی توان به ایشان این حق را داد تا با اتکای بر رانت یک رسانه دولتی از «حُب و بُغض های خود» برنامه ای را تولید و بر روی آنتن بفرستند که تبعات آن محدود به عوامل و دست اندرکاران آن نمانده و جمیع کارمندان ایرانی آن رسانه را شریک جرم خویش کرده و ایشان را همراه خود برخوردار از دوسیه اپوزیسیونی نزد حکومت مستقر در تهران کنند.
طبیعتاً با پخش این مستند جهت دار، غیر حرفه ای و مغرضانه اکنون جمیع کارمندان ایرانی این رسانه از چشم حاکمیت ایران شریک جرم محسوب شده و شوربختانه برای بازگشت خود به ایران باید منتظر آینده ای بدون جمهوری اسلامی را در افقی تخیلی چشم انتظاری کنند. همین امر این حق را بازتولید می کند تا از فردای پخش این مستند ضعیف و جهت دار دیگر کارمندان BBC فارسی عوامل تهیه «خط و نشان رهبر» را شماتت کنند که چرا هزینه عمل خود را چنین ناسنجیده و نابلدانه و بی مجوز به حساب جمیع پرسنل واریز کرده اید؟
طبیعتاً بخش قابل اعتنائی از پرسنل BBC در پیوستن به این رسانه فاقد انگیزه های سیاسی یا اپوزیسیونی بوده و صرفاً در جستجوی کار به این رسانه پیوسته اند اما اینک و ناخواسته و از طریق چنین تولیدات مغرضانه و سیاسی کارانه ای در عداد اپوزیسیونی قرار گرفته اند که از اساس تعلق خاطری به آن نداشته و ندارند.
در مجموع مستند «خط و نشان رهبر» اثری ضعیف و غیر قابل اعتنا برای محققین و پژوهشگران حرفه ای و آشنا با تحولات سیاسی ایران بود و ترش یا شیرین این مستند تنها توان آن را دارد تا ذائقه کسری از بینندگانی را تحریک و تامین کند که در جهان سیاست و تاریخ تحولات ایران ابجد خوانند و طبیعتاً چنین واریته هائی توان آن را دارد تا ایشان را به وجد آورد اما به قطع و یقین «خط و نشان رهبر» در کنار مستند هائی دیگر از جمله «خیام، نابغه پرسشگر» و «ایران من» و «شجریان پژواک روزگار» و «مصاحبه با اسماعیل خوئی» پرونده ضعیف و غیر قابل افتخار برای رسانه ای است که در جوارش BBC جهانی ایستاده که مملو از مستندات مانا و معتبر و قابل ارجاع به محافل آکادمیک و مراکز تحقیقاتی معتبر جهان است.
۲۳ نظر:
مردم ایران بیخود نیست میگویند: آیت الله بی بی سی! سابقه ی این نوع کارهای جانب دارانه ی آنها بنفعِ آخوندهای جنایتکار بسیار طولانی است.
از صادق صبا هم که نمیخواهد راهِ سفرش به ایران و نیشابور بسته شود هم از این بیشتر انتظار نباید داشت، که البته منظورم این است که انتظارِ کاری ژورنالیستی و بیطرفانه است که از اینها نباید داشت.
به نظرم اشتباه می کنی به چند دلیل :
1- به طور واضح بیان می کند که بستن روزنامه ها و کشتن دگر اندیشان به دستور رهبر صورت گرفته
2- اختیار همه مملکت در اختیار رهبر می باشد
3- کشتار مردم بعد از انتخابات به دستور رهبر صورت گرفته
4- اهل پیپ بودن و اهل ساز و آواز بودن در جوانی بعد در دوران پیری می گه که اسلام با ساز و آواز به شدت مخالفت هستش!
البته بعضی ها این موارد رو می دونند اما باور بفرمایید خیلی ها هنوز این موارد رو نمی دونند
این به نظرم شروع مناسبی هستش برای اینکه همه امور مسئولیتش خود رهبر هستش
کاملا موافقم. این سریال فقط نشون داد که ادم بی عرضه احمقی مثل بنی صدر یا جنایتکارانی مثل مسود رجوی پشت ساخت این مستند بودند و فقط می خواستند سرهم بندی بکنند که همه کارها تو مملکت تقصیر خامنه ای بوده و تازه تهش این مستند به نظر من نشون داد که چقدر خامنه ای مدیر و رهبر قدرتمندی هست
سلام بر پیر ژورنالیست ایران
البته حق با شماست، بهتر می بود که جوانان بی بی سی از علم الهدی و احمد خاتمی هم نظر می خواستند تا حق مطلب کاملا ادا شود.
مصداق نقد سجادی بر یک مستند:
"در فرازهائی از آن می توان رگه هائی از ناآشنائی تهیه کننده با بدیهیات مبانی اسلامی را نیز ردیابی کرد که نمونه برجسته آن انتساب این جمله معترضه به آیت الله خامنه ای بود مبنی بر آنکه: ایشان بجای پاسخگوئی به تاریخ خود را پاسخگو به خدا می داند!
ظاهراً تهیه کننده متوجه نیست که پاسخگوئی به خداوند از مسلمات دین اسلام است و تعلقی به آیت الله خامنه ای ندارد!"
می بینی اینها چقدر با بدیهیات ناآشنا هستند، مومن واقعا اینجوری فکر می کنی یا ادا در می یاری؟
اگر بی سند بود پس چرا پارازیت انداختن رفقای پارازیت اندازت ؟
راستش تا دیدن این مستند نفرت پنهان کارگزاران بی بی سی نسبت به آیت الله خامنه ای برای من در هاله ای از ابهام بود. من بخشی از فیلم هایی که این مستند به آنها استناد کرد را کامل و تمام دیده ام و کاملا محسوس بود که سازندگان با بی تقوایی (اگر تحمل این واژه برای کسی سخت است بخواند "بی صداقتی") این مستند را ساخته اند. حال سئوالی که از خود باید پرسید این است که اینها با این تنفر عمیق نسبت به رهبر ایران چقدر در جاهای دیگر قابل استناد هستند؟ آیا از تنفر عمیق خودشان خسته نمی شوند؟
و
فکر می کنند می توانند با داشتن این تنفر درست فکر کنند و تصمیم بگیرند؟
بدبخت
همه این حرفات بخاطر اینه که دیگه بی بی سی باهات مصاحبه نمی کنه
خیلی پر روئی اگه فکر می کنی با این نوشته های بی سر و ته علیه بی بی سی باز هم اونا بهت فرصت مصاحبه بدن
دلت رو به همین نوشته های بی سر و ته خوش کن
جناب ناشناس
اولاً بنده هیچ وقت کاسه گدائی مصاحبه با بی بی سی یا هیچ رسانه دیگری را در دست نگرفته ام
ثانیاً این حق مسلم بی بی سی یا هر رسانه دیگری است که بر اساس میل و خواست خودش اقدام به انتخاب مدعوین خود در مصاحبه ها کند و نه بنده و نه هیچ کس دیگری حق تحمیل خود به این رسانه یا توقع انجام مصاحبه با خود را نداریم
گذشته از آنکه نمی دام ادعای شما تا چه اندازه صحت دارد که بی بی سی بدلیل نوشته های انتقادی بنده اینجانب را از لیست مدعوین خود حذف کرده اما اگر این ادعا صحت داشته باشد مطمئن باشید مصاحبه کردن یا نکردن این رسانه یا هر رسانه دیگری با اینجانب تاثیری در نوشتن یا ننوشتن مقالات انتقادی بنده نداشته و تحت هر شرایطی اینجانب بر اساس رسالت قلمداری خود مطالب انتقادی ام را فارغ از خوشآیند یا بدآیند مخاطب کماکان خواهم نوشت
موفق باشید
با سلام
1- يادمه قبلاً جائي گفته بوديد سيستم اطلاعاتي جمهوري اسلامي بسيار هوشمند بوده و به اوضاع مسلط است.
2- يادمه قبلاً جائي نوشته بوديد برنامههاي راديو و تلويزيون ايران را خيلي پيگيري نميكنيد و همچنين يادمه در جائي از نوشتههايتان از اينكه بيبيسي كه شما آنرا در سبد روزانهتان قرار ميدهيد به شما توهين ميكند گله داشتيد. حتماً ميدانيد كه صدا و سيماي ايران هم چون بي بي سي، بودجهاش را از دولت ميگيرد و رئيساش را رهبر تعيين ميكند.
حالا با اين وضع:
1- چرا به محض شروع برنامه مورد بحث، بي بي سي فارسي را از دسترش خارج كردند و به محض اتمام آن برنامه، دوباره آنرا در دسترس قرار دادند؟
2- چرا برنامههاي تلويزيون ايران را نميبينيد تا از توهينهاي بيپايان و تهوعآورش به شعور بينندگانش شكايت كنيد؟ اگر اندكي منصف باشيد تصديق خواهيد كرد كه اين رسانه تحت امر رهبر جمهوري اسلامي، مخاطبان خود را احمق فرض ميكند و در پي فريب دادن آنهاست. و آنگاه است كه بيش و پيش از تبيين مواضع و عمكرد بي بي سي فارسي، عملكرد رهبر جمهوري اسلامي را به نقد خواهيد كشيد و سؤال خواهيد كرد كه چگونه تحت امر فردي كه خود را تحت نظر و عنايات امام زمان تعريف ميكند رسانهاي اينهمه دورغ پراكني ميكند.
ولي من اندك اندك به اين نتيجه ميرسم كه شما نيز چون صدا و سيما و كيهان بدنبال بستن هر صدائي كه در نقد جمهوري اسلامي به گوش رسد و ارضاء حس مخالفت خود با مخالفان نظام و احياناً فريب دادن خوانندگان خود هستيد.
من الباب اطلاعتون بگم من این مستند رو دیدم خیلی هم برام جالب بود اما برای اینکه به دیگران گفتید چیزی از دست ندادید:
1. به قول اون دوستمون اگر این مستند بی سند بود پس چرا پارازیت انداختند
2. در ضمن رسانه ای که مخاطبانش یک کشور دیگه باشند و اجازه داشتن خبرنگار در کشور مخاطب رو نداشته باشه اما هنوز طرفدار داره کار آسانی نیست نمی دونم شما به این نکته توجه کردید که مثلا اگه روزی کشورهای اروپایی و همین به قول شما آمریکای جهانخوار خبرنگاران ایرونی رو اخراج کنند شبکه های انگلیسی زبان دولت ایران و همچنین عربی زبان می تونند به همین مقدار بی بی سی فارسی مخاطب داشته باشند
در پایان این نکته رو یادآوری کنم هرازگاهی به سایت شما سر می زنم و به جای نقد بیشتر خرده حساب شخصی می بینم البته با کارکنان بی بی سی
در ضمن شما اگر سندی دال بر اینکه ایمن مستند بی سند هست رو لطفا رو کنید نکنه فراموش کردید به عنوان یک خبرنگار کار شما اطلاع رسانیست؟؟!!!!...
سلام
وبلاگ قابل تاملی دارید
وبلاگتون رو ساب اسکرایپ میکنم تا همیشه مطالبتون رو بخونم
جناب پدرام
بخاطر نمی آورم جائی گفته باشم از توهین های بی بی سی به خود گلایه دارم همچنانکه بخاطر نمی آورم که بی بی سی ختی یک بار هم به بنده توهین کرده باشد نه تنها توهین نکرده بلکه از باب آشنائی که با جنای صبا و دیگر دوستان در بی بی سی دارم همواره بنده را مورد لطف خود قرار داده اند اما همه اینها نافی آن نیست که بنده به سهم و بضاعت خود این رسانه را نقد نکنم چیزی که همیشه از سوی مدیریت بی بی سی استقبال نیز شده در ضمن بنده همانطور که شما فرمودید برنامه ای صدا و سیمای ایران را نمی بینم چون در آمریکا قابل دسترس نیست
در ضمن پارازیته کردن برنامه بی بی سی را چرا از بنده سوال می کنید؟
من چرا باید پاسخگو باشم قطعاً اگر به عهده من بود حتی این مستند را ضبط و در صدا و سیما پخش می کردم و بعد از آن به اتفاق چند کارشناس ابتذال و بی ارزشی این مستند را به بحث گذاشته و اثبات می کردم
جناب ناشناس
همانطور که خودتان فرموده اید که:
«من الباب اطلاعتون بگم من این مستند رو دیدم خیلی هم برام جالب بود»
اگر در متن اینجانب نیز دقت کنید بنده نیز اعتراف کرده ام که سوای آشنایان حرفه ای با مسائل سیاسی ایران که چیز دندان گیری از این مستند نصیب شان نشد اما این مستند توان آن را دارد تا دیگران را ارضا کند
آقاي سخن باز هم من باب اطلاع بگم بنده جناب نيستم و سركار خانم هستم اون آشنايان حرفه اي به سياست ايران حتما خودتون بوديد كه روي حرفه اي بودنتون تاكيد زيادي داريد (بوضوح مي شه اين غرور كاذب رو در نوشته هاتون ديد) و آن ديگران هم مردم به قول شما عامي كه يكي از آنها بنده بيسواد هستم. عجب پس اين نخبگان سياسي كه جديدا حكومت ايران مد كرده امثال شماها هستيد....بعله آقاي سخن....
احتمالاً
سرکار خانم من الباب:
به هر صورت در ایران مردم دو گروه شده اند. عده ای که بیش از سهمشان از امکانات استفاده می کنند و همه شان هم به اینترنت دسترسی دارند. گروه بزرگی از این مردم غرب کعبه آمالشان هست و هر چه هم در معایب فرهنگ غرب بشنوند باور نمی کنند. در مورد این افراد دعا می کنم غرب یک قدری صداقت به خرج بدهد و به همه شان ویزای امریکا بدهد تا از نزیک کعبه آمالشان را زیارت کنند و خسرالدنیا نشوند. گروه دیگری که از مملکت در مقابل دشمن بعثی دفاع کردند و مملکت در گرو فداکاری انهاست سهم زیادی از امکلانات ندارند و تحمل می کنند و به اینترنت هم دسترسی ندارند. دعا می کنم بعد از خروج شما ها امکانات مملکت در اختیار انها قرار گیرد. قبول دارم که هر چند از گاه عده ای از گروه اول با ادعای کمک به گروه دوم مدتی سر همه را شیره می مالند.
اگر بی بی سی فارسی رسانه ای بی ارزش وبی اهمیته پس چرا تو 24 رو به قبله اش نماز میخونی؟
هر برنامه بیخودی که پخش میکنه نقدش میکنی چه برسه به این مستند کذائی
پیداست آدم بیکار و علافی هستی.
آقاي سخن باز هم مجبورم كرديد كه بگم من باب اطلاع بايد عرض كنم بنده مدت زيادي هست كه متاسفانه خارج از كشور هستم و به اندازه موهاي سرم كه شما از داشتن آن محرومي كشورهاي مختلف رفتم اما همون ادم هاي به قول شما خارج نديده رو ترجيح مي دم به نخبگان سياسي ايران و ديگه اينكه از كساني هستم كه مخالف سرسخت فضولي هاي غرب يا آمريكاي جهانخوار (كه نمي دونم شما چرا با علم بر اين مساله تو آمريكا جا خوش كردي) تو كشورم هستم. اما اين دليل نمي شه كه مملكتي رو كه دوست دارم رو بسپارم به نخبگان به قول شماها سياسي و به قول بنده عامي نخبگان كلاهبرداري. در ضمن باز هم من باب اطلاعتون بگم بنده سياسي نيستم چون به قول پدرم سياست و جنايت برادرند فردا باز كامنت نذاريد كه سياسي هستم و دارم از اين سر دنيا براي ايران نسخه مي پيچم . به قول آقاي سخن زياده عرضي نيست
آقاي حامد نه من كه اون طرف آب هستم و نه جواناني كه اينور آب هستند هيچ كدام كشته مرده خارجه نيستند. نمي دونم چرا اين روزها هر كسي نقدي به رهبر مسلمين بسيجي مي كنه مي شه كافر خدا نشناس كه نماينده خدا به روي زمين رو قبول نداره و اگه از دولت انتقاد كنه مي شه عامل غرب ...تقاضاي مصرانه مي كنم اينقدر دو دستگي ايجاد نكنيد
با تشكر فراوان
سركار خانم من باب
قسمت بامزه این برنامه مصاحبه های آقای بنی صدر بود مخصوصا انجا که سعی داشت نشان دهد اقای خامنه ای شجاع نیست و به جبهه های جنگ نمی رفته است. اکثرا نمی دانند دلیل این اصرار ایشان چه می باشد. بنظر می رسد ایشان هنوز ان عکسی را که در صفحات اول روزنامه های سال اول جنگ ایران و عراق منتشر شد فراموش نکرده اند. در ان عکس که هم آقای بنی صدر و هم اقای خامنه ای به اتفاق عده ای از فرماندهان جنگ حضور دارند و ظاهرا در یک سنگر در نزدیکی های خط مقدم است همه ایستاده و دارند مسائل جبهه را بررسی می کنند ولی اقای بنی صدر خم شده و پشت خاکریز پنهان شده اند. این عکس ان روزها درد سر زیادی برای فرمانده کل قوا اقای بنی صدر درست کرد که ظاهرا هنوز هم یادشان نرفته است. اگر این عکس را دارید لطفا بگذارید بقیه هم ببینند.
نکته جالبی گفتی حامد جان. این بابا نشون میده که چقدر حقیر شده و در این به ظاهر "مستند" هر آنچه حقارت نسیبش شده در این چند سال را بی فکرانه تراوش فرمودند! مجری تا میخواهد به بنی صدر ایراد بگیره که جناب طرف کلی عکس از جبهه داره گیر میده که چرا عکسی از خط مقدم نیست! بابا اولا که لازم نیست مسولین کشوری بروند خط مقدم و عکس بگیرند که ما آنجا هستیم در ضمن اگر طرف بره خط مقدم؛ اسلحه برداره شروع کنه با دشمن بجنگه حالا کی وقت و حس و حالشو داره که عکس بگیره نشون جناب عالی بده !
نقد شما تقریبا نکته ای نداره و بعضی جا ها به فحاشی کشیده میشود ولی گفته اید:
"ایشان بجای پاسخگوئی به تاریخ خود را پاسخگو به خدا می داند!
ظاهراً تهیه کننده متوجه نیست که پاسخگوئی به خداوند از مسلمات دین اسلام است و تعلقی به آیت الله خامنه ای ندارد!
"
تهیه کننده گزاره ای درست را نقل کرده است و برخلاف گفته شما به ایشان تعلق دارد. ایشان با امام زمان در سخنرانی ها حرف میزند و ...
و گفته ای:
"
در فرازهائی نیز تهیه کننده ناشیانه سطح مستند خود را از سیاست به فکاهی می کشاند و تعلق خاطرات شخصی خود را با اعتماد بنفسی کامل و با زبان «فکت»! به پیشانی مخاطب می کوبد و مخاطب را نیز ملزم و موظف به تبعیت می کند که نمونه برجسته اش، آن بخش از مستند است که نریشن خوان با قاطعیت و بدون احساس نیاز به ادله یا ارائه حجت یا قرائنی می فرمایند:اعتراضات خیابانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 در ایران، نقطه آغاز جنبش های اعتراضی در کشورهای عربی در خاورمیانه شد!
"
اینهم کاملا گزاره درستی است اعتراضات ایران اولین اعتراضات بر علیه حکومت در منطقه بوده و از این نظر نقطه اغاز به حساب می اید.
و سپس گفته ای:
"هیه کننده و سفارش دهندگان «خط و نشان رهبر» از ابتدا و بوضوح با این پیش فرض کاملاً مشهود وارد ماجرا شده بودند که:
خامنه ای مستبدی است که بر خلاف خواست میلیونها نفر در خیابان های تهران که یک چیز را می خواهند اما او چیز دیگری می خواهد»
(جمله آغازین مستند)" دروغ گفته اید اینجا جمله اول این است
ملیونها نفر در خیابانهای تهران یک چیز را میخواهند .(تصویر مردمی را نشان میدهد که خواستار ابطال انتخابات هستند). یک نفر چیز دیگری را میخواهد.
این جمله هم کاملا درست است طرفداران موسوی خواستار ابطال بودند ولی خامنه ای از نتایج دفاع کرد پس چیز دیگری را خواست.
در پایان ادعای اینکه کارکنان بی بی سی همکارانشان را شماتت میکنند، چون رژیم و رهبر ایران در توحش به سر میبرند و آزادی بیان را سرکوب میکنند و چون یک مستند در یک تلویزیون ماهواره ساخته شده خبرنگاران بی بی سی نمیتوانند به ایران باز گردند، خنده دار و بیشتر شبیه آرزوهای قلبیتان میماند
ارسال یک نظر