۱۳۹۱ اسفند ۱۰, پنجشنبه

جدل ـ گفت و گو با بنیانگذار تلویزیون هما (1)

پیرو پست قبلی اولین بخش از گفتگو با بنیان گذار تلویزیون هما ذیلا ارائه شده و بتناوب بخش های بعدی نیز منتشر می شود:


داریوش سجادی:
قبل از هر چیز مایلم یک معرفی اجمالی از خودتان داشته باشیم. البته خوانندگان این صفحه کما بیش مطلع هستند که شما بنیان گذار تلویزیون هما بودید اما آنچه که کمتر می دانند پیشینه تخصصی شماست. خصوصاً آنکه برای شخص من و با توجه به شناخت رو در روئی که طی این سالها از شما کسب کرده ام مطلعم در تحولات سیاسی بعضاً برخوردار از پیش بینی هائی بوده اید که عمدتاً و مبتنی بر گمانه شما بوقوع پیوسته که در ادامه حتماً به موارد متعددی از آن گمانه ها اشاره خواهم داشت. لذا تصور می کنم نوع دانش تخصصی شما در صحت گمانه های شما موثر است. می توانید کمی توضیح دهید؟

ـ اجازه دهید جهت پرهیز از تبعات حقوقی در پاسخ از واژه گفت- شنیدم (hearsay) استفاده کنم.
گفت- شنیدم:
ابتداً در مورد خودم باید بگویم که تحصیلاتم در رشته ریاضی، فیزیک، کامپیوتر و الکتروفیزیک است. کار اصلی من در 25 سال گذشته عرضه کالاها و خدمات کامپیوتری به ویژه در زمینۀ حل مشکلات عملیاتی شرکت ها در چهارچوب پیاده کردن سیستم های برنامه‌ریزی منابع سازمانی و مدیریت ارتباط با مشتری ( ERP, CRM ) و حل مشکلات نهادهای دولتی در چهارچوب سیسستم های دولت الکترونیک (e-Government) بوده. گذشته از آنکه در چهارچوب «رسانه تصویری» ، «نف و گاز» و «راه وساختمان سازی» هم کمی تجربه دارم.
واضح است که، اکثر مشکلات یک کمپانی ریشه در عدم تعریف و طراحی سیستم های کارآمد، همراه با نادرستی دیدگاه مدیران و کارمندان دارد. لذا همراه با طراحی و پیاده کردن سامانه های پُر کارآمد باید به مدیران و پرسنل انرژی مثبت داد و با آموزش ایشان را تشویق و ترغیب برای بالا بردن میزان بهره وری دو جانبه کمپانی و پرسنل نمود.
یک کشور هم کمابیش مانند یک شرکت عمل می کند که باید برخوردار از ساختارها و سامانه های کارآمد، مدیریتی درست همراه با مردمی مثبت نگر باشد.
در یک کشور «هیأت حاکمه در کنار نخبگان» مدیریت نظام را تشکیل می دهند هم چنان که تودۀ مردم نیز مانند کارمندان آن کشور محسوب می شوند.
اما در مورد این که چگونه گمانه ها و پیش بینی های بنده بعضاً محقق شده اند باید خدمت تان بگویم که بنده در یک تحلیل سیاسی ابتداً مسائل را از زاویه منفعت مالی مورد توجه قرار می دهم و سپس از منظر کارکرد و تعریف ساختارها و سامانه ها و بعد از آن توجهم را معطوف به نگاه نخبگان و هیات حاکمه کرده و نهایتاً به دیدگاه توده ها پرداخته و با یابش مشکل سعی در ارائه راه حل می کنم. بر این اساس است که ضمن فهم و یابش مشکلات می توانم پیش بینی های توام با تحقق نمایم.
در اینجا باید بگویم یکی از اختلافات همیشگی من با شما و بعضاً عموم تحلیل گران آن است که مطابق تجربه ثابت شده که انسان ها در پروسه تصمیم گیری قبل از استدلال تابع احساسات اند. این در حالی است که غالب تحلیل گران در جدل های سیاسی می کوشند با تکیه بر استدلال مخاطب شان را متقاعد کنند. اما شواهد نشان دهنده آن است که مخاطب تا زمانی که به احساس و درک خوبی از مسئله نرسد نمی توان ایشان را قانع کرد. این واقعیتی است که همواره چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان مورد غفلت قرار می گیرد.
البته در ایالات متحده سیاستمداران متوجه این امر هستند و ملاحظه می کنید که در ایام انتخابات ایشان عموماً قبل از «عقلانیت» خود را با احساسات مردم درگیر می کنند. از این مطلب می خواهم نتیجه بگیرم اگر می خواهیم مشکلی را حل کنیم ابتدا باید احساس خوبی را به جامعه پمپ کنیم تا از این طریق بتوانیم راه حل مان را با تضمینی بالا عملی کنیم در غیر این صورت بدلیل عدم همراهی و هم دلی جامعه راه حل مان هر اندازه هم که خوب باشد محکوم به شکست است.
به عنوان مثال شما مقاله ای را چندی پیش خطاب به جناب آقای کروبی نوشتید که برخلاف عموم مقالات تان سرشار از احساس بود که اتفاقاً بیشترین اثرگذاری مثبت را حتی نزد مخالفان همیشگی شما گذاشت.
یا اگر یادتان باشد بین داریوش سجادی که مقابل دوربین تلویزیون هما بود با داریوش سجادی که در مقالاتش بروز می یافت و می یابد یک تفاوت عمده بود و آن این که داریوش سجادی موجود در مقابل تلویزیون هما بمراتب محبوب تر از داریوش سجادی در مقالاتش بود و هست. دلیلش را هم شما بخوبی می دانید که من شخصاً و مکرراً شما را در مقابل دوربین مدیریت می کردم تا از ناحیه اجرای شما حس خوبی به مخاطب منتقل شود . کما اینکه چنانچه بخاطر داشته باشید در موارد متعددی مانع از پخش مصاحبه ها و اجراهایت می شدم چرا که فاقد آن احساس خوب بود. این در حالی است که شخص داریوش سجادی در مقالاتش که فاقد احساسات یا لحاظ احساسات مخاطب است کمتر موفق به جذب و همراه کردن مخاطبش می شود.
یک مطلب را نیز باید در نظر داشته باشیم که عموم انسانها در حافظه خود قالباً خاطرات و وقایع تلخ را نگاه می دارند و بعضاً همین خاطرات تلخ است که محرک احساسات ایشان شده و به زندگی شان معنا می دهد.
در مورد خودم نیز باید اعتراف کنم که تلخ ترین خاطره ام بازگشت به دورانی دارد که تازه وارد آمریکا شده بودم و یک ماه بعد از اقامتم در ایالات متحده بود که متاسفانه پدرم را از دست دادم . این اتفاق تاثیری سنگین بر من گذاشت چرا که مهم ترین چیزی که از پدرم در خاطر داشتم آن بود که قبل از عزیمت به آمریکا از من قول گرفته بود تحت هر شرایطی هیچ گاه کشورم را فراموش نکنم.
از آن مقطع بود که تمام فراز و فرودهای زندگیم تحت الشعاع «آن قول» قرار گرفت و به زندگیم معنا داد و می دهد و بعضاً و در مواردی متفاوت پمپ کننده احساسات منفی یا مثبت به احساساتم شده و می شود. ولی به تجربه آموختم که احساسات منفی خود را مبدل به احساسات مثبت کنم. واین آموخته ای است که می خواهم به مخاطبان شما نیز منتقل کنم. من قول می دهم که اگر آموزه های من را بکار بگیرند، زندگی شادترهمراه با کامیابی بیشتر نصیب شان خواهد شد. و در نتیجه می توانیم ایران بهتری بسازیم.
اجازه دهید تا با یک پیشگویی و یک آموزه شروع به بحث کنیم.
پیشگویی نخست: حد اکثر تا 6 سال آینده، بستن تنگۀ هرمز از برگ برنده برای ایران به برگ برنده برای آمریکا تبدیل خواهد شد.

آموزۀ نخست: آمیغ پذیری
آمیغ (حقیقت) را هر چه که هست، و گرچه بسیار تلخ و ناخوشایند، بپذیر، پس از آن است که می توانی راه گشای دشواری ها باشی.

ادامه دارد


۶ نظر:

ناشناس گفت...

این مهمان در نگاه اول منطقی تر از سجادی درشت گو و ستیزه جو به نظر رسید، امیدوارم دز سجادیت! او کم باشد.

ناشناس گفت...

آقای سجادی، اصل مطلب رو فراموش کردین که نام این مهمان را برای ما بنویسید!

ناشناس گفت...

سلام
اسم این آقا عجیب بود.واژه ، پاژه ... یک چیز تو این مایه ها.اما فامیلیش یوسفی بود.
یادمه زمان پخش هما میگفتن یک سوپر میلیاردر آمریکائی ایرانیه که اعتقاد داره یک حکومت توی دنیا پیدا شده که میگه آدم خوبها باید رئیس باشن.اونم ایرانه. نه مثل آمریکا که میگه سرمایه دارها باید رئیس باشن (امپریالیسم) و نه مثل شوروی که میگه کارگرا باید همه کاره باشن (کمونیسم) و قس علی هذا.
اونوقتها خیلی با این حرف حال کردم اما وقتی بزرگتر شدم فهمیدم حکومت ایران به چیزی که آقای یوسفی میگه اعتقادی نداره.بلکه میگه فقیهان باید رئیس باشن و از کجا معلوم فقها ادمای خوبین؟ که دیدیم اکثرشون ترسو و فرصت طلب و زورپرستن.با کسی هستن که زور دست اونه نه حق با اونه مثل اکثر آدما.
اینائی که گفتم بجای آقای سجادی گفتم در جواب دوستان. اما سوال من :
خواهش میکنم آقای سجادی پیش بینی کنن در n سال آینده هیچ اتفاقی به نفع ایران در منطقه یا جهان رقم میخوره؟ و اگر اره چه اتفاقی؟
اینکه شما پیش بینی کنید در 6 سال آینده برگ تنگه هرمز بدست آمریکائیها میفته پیش بینی سختی نیست.تقریبا توی همه چیز آمریکائیها پشت سر هم دارند برنده میشن .شما پیش بینی ای در مورد برتری ایران بکن تا ببینیم درست در میاد یا نه؟
اگر آقای سجادی این نظر رو پخش کردن و اظهار تمایل کردند ، چند سوال هم از خودشون دارم ...

ناشناس گفت...

اقای سجادی سلام
من ناشناس سومم که نظرمو منتشر کردید.
انتشار نظر کافی نیست.لطفا سوالی که پرسیده بودم رو جواب بدید اگر مشکلی نیست.
ایران تو چه چیزی برنده خواهد بود؟
نه 6 سال آینده. اصلا 60 سال آینده...
ما حتی در مورد ارائه یک گفتمان هم موفق نبودیم.در ارائه یک الگو.
تو این 34 سال بعد از انقلاب ، چند نفر اروپائی و آمریکائی بودن که اومده باشند ایران سکنی گزیده باشند و عاشق تفکرات و نحوه زندگی ما شده باشند؟
اما بر عکسش ، سر به میلیون میزنه.
من ساکن ایرانم و همیشه معتقد بودم کسائی که رفتند اشتباه کردند اما الان کم کم داره نظرم عوض میشه.
چه جوریه که گفتمان غرب اینقدر کشش داره و گفتمان ما اینقدر دافعه؟
تو گفتمان که ببازیم ، دیگه تکلیف صنعت و اتم و فضا و اینا از پیش معلومه...
اگه شد جوابی بدید یا مقاله ای در این مورد بنویسید.
انتقاد از غرب کار راحتیست.خیلی راحت. اما جواب به این سوال که چرا غرب با این همه مشکل اینقدر جاذبه داره ، کار آسونی نیست ...

داریوش سجّادی گفت...

جناب ناشناس
با تشکر در حال تحریر مقاله ای در خصوص گفتمان اسلام و غرب هستم که بزودی منتشرش خواهم کرد

ناشناس گفت...

جناب آقای سجادی
دست شما درد نکنه . منتظریم