هنوز 24 ساعت از اعتراف سایت بی بی سی فارسی به حمایت اکثریتی ملت ایران از پروژه اتمی سازی کشورشان با استناد به نمونه آماری موسسه گالوپ نگذشته بود که توسط یکی از مدیران این سایت (حسین باستانی) جرزنی شد و مشارالیه طی نوشتاری در سایت بی بی سی مدعی شد:
هیچم نخیر! نظر سنجی گالوپ غلط بوده و ایرانیان از ترس در اون نظر سنجی حرف زده اند!
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/02/130210_l39_analysis_nuclear_survey_gallup.shtml
البته نویسنده مزبور به سنت مالوف می نویسد و تا آن اندازه استعداد دارد که مواضع خود را بر حسب سلائق و شیدائی ها و نفرت هایش و نه لزوماً واقعیت «انشاء» کند.
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2013/02/130210_l39_analysis_nuclear_survey_gallup.shtml
البته نویسنده مزبور به سنت مالوف می نویسد و تا آن اندازه استعداد دارد که مواضع خود را بر حسب سلائق و شیدائی ها و نفرت هایش و نه لزوماً واقعیت «انشاء» کند.
دو تجربه شخصی از ایشان موید تذبذب و خویش کامی وی در امر تفسیر و تحلیل سیاسی است.
بار نخست زمانی بود که سردبیر وقت روزنامه متبوعه اینجانب به اتهاماتی در سال 76 بازداشت شد و ایشان (باستانی) بدون تقید به واقعیت دست به تحریر انشائی کاملا مغلوط در این مورد در هفته نامه «پیام هاجر» زد و علی رغم اعتراض تلفنی بنده به ایشان و توضیحات لازم ، مشارالیه کمترین ضرورتی در اصلاح مطلب منتشره اش ندید!
بار دوم جالب تر بود و آن زمانی بود که در سال 2010 که مشارالیه در اجلاسی متعلق به سبزها در واشنگتن سخنرانی داشت بدون آنکه مطلع باشد «مترجم هم زمان سخنرانی اش» همسر بنده بوده در مواجهه و مکالمه حضوری با ایشان حین صحبت همسر بنده از ایشان می پرسند:
شما آقای داریوش سجادی را می شناسید؟ و این بنده خدا هم بدون اطلاع از نسبت موجود ضمن پاسخ مثبت متلکی نیز بار سجادی می کند! و بعد از آنکه متوجه گاف شان شده بلافاصله تغییر موضع داده و اصرار هم ورزیده که شماره ایشان را بدهید تا شخصا با وی صحبت کنم.
القصه وقتی همسرم بنده را در جریان گذاشت ضمن آنکه بغایت خندیدم (!) شخصاً به ایشان زنگ زدم و خدمت شان معروض داشتم:
«بنده به همسرم هم گفتم که شما و هم قطاران تان از بنده متنفرید و این تنفرتان را هم برسمیت می شناسم لذا تصور نفرمائید بابت متلک تان تکدر خاطری حاصل و استمالتی بر ذمه شما واقع شده»
اما مشارالیه اصرار داشت که:
هیچم نخیر ـ ما مخلص شما هم هستیم!
هیچم نخیر ـ ما مخلص شما هم هستیم!
منظور آنکه با چنان تذبذبی نباید از چنین تـَـلـّـوُن هائی دچار تحّیـُـرشد.
نکته حائز اهمیت آن که بر «فرض بعید» چنانچه ادعای نویسنده بی بی سی را برخوردار از صحت دانسته و بپذیریم عموم ایرانیان شرکت کننده در نظرسنجی موسسه گالوپ به دروغ و به اعتبار «ترس از حکومت» مدعی مسلم بودن حق هسته ای ایرانیان و دشمنی آمریکا با خود شده اند در آن صورت این امر را باید بدین معنا گرفت که این مجموعه از ایرانیان مورد پرسش قرار گرفته ناخواسته و از سر ترس نتیجه نظر سنجی گالوپ را بنفع «منافع ملی ایران» و بر علیه «سیاست های خصمانه کاخ سفید علیه ایران» معنا و تبیین کرده و همین امر به خودی خود حائز ارزش است که کاخ سفید را دچار تردید در سیاست های خصمانه اش علیه ایرانیان و شکست خورده بودن تحریم های اقتصادی بمنظور رو در رو قرار دادن مردم ایران با حکومت شان نماید.
اینجا است که می توان شرارت رسانه وزارت خارجه انگلستان را بوضوح ملاحظه کرد و اینجاست که اصحاب بی بی سی احساس رسالت و خطر کرده و بر عهده خود وظیفه دانسته تا مانند نویسنده تحلیل مزبورعجولانه به کمک آمریکائی شتافته و رو به کاخ سفید فریاد بر آورد:
ابــــــــوی!
فریب آمار گالوپ را نخور و سیاست های تحریم و تهدید ایران را ادامه بده! مردم ایران گالوپ را سر کار گذاشته اند و از سر ترس گفتند پشتیبان حکومت مان در ایرانیم! شما کارتان و تحریم ها و تهدیدها را علیه ایرانیان ادامه دهید انشاالله پیروزی نزدیک است.
اینجاست که می توان و باید بر شرارت این رسانه پیر خبیث استعمار بریتانیا لعنت فرستاد و بر صورت اصحابش تف انداخت و در این صورت چه کسی است که بتواند بر این واقعیت صحه نگذارد که اصحاب ایرانی بی بی سی بر همان مسیری رفتند که پیش تر اصحاب مسعود رجوی رفتند و آن پیوستن به اجنبی در جنگ علیه ملت خود است. یکی در سنگر نظامی و دیگری در سنگر رسانه ای!
بفرمایش حسین ابن علی:
خدایا ـ چه چیزی گم کرد آنکه تو را یافت و چه پیدا کرد آنکه تو را گم کرد؟
۸ نظر:
سلام
فارغ از اينکه تحليلِ ما از قضايا و دشمنِ فرضی چيست، از دو نکته نمیتوان غافل شد:
يک اينکه در کشوری مانندِ ايران که انتقاد از سياستهای رسمیِ حکومت اقدامی هزينهبر است (از مواردِ سبک مانندِ بازنشستگیِ اجباری و توبيخ گرفته تا مواردی سنگينتر نظيرِ زندان)، پرسشِ تلفنی از شهروندان در خصوصِ سياستهای رسمی ارزشِ آماری ندارد. ممکن است تعدادِ بيشتر يا کمتری از حقّ انرژی هستهای دفاع کنند، مسئله اينجاست که اين روشِ آمارگيری صحيح نيست.
دوم اينکه با توجه به محدوديت رسانهها، مردم در معرض بمبارانِ خبریِ توسطِ رسانههای حکومتی هستن و تو چنين شرايطی «نظر مردم» از اعتبار چندانی برخوردار نيست. دموکراسی بدون آزادیِ بيان و رسانهها و قوهی قضاييهی عادل و مستقل (حاکميت قانون) شير بیيال و دم و اشکمی بيش نيست. خلاصه اينکه حتی اگر 90 درصد مردم هم طرفدار انرژی هستهای باشن دليلی بر حقانيتِ این سياست نيست، چرا که نظراتِ موافق و مخالف به بحث گذاشته نشده.
آقاي سجادي، من ساكن ايران هستم و بنابراين يكي از كساني ام كه رنج تحريم ها را با تمام وجود هرروزه حس كرده و بر باعث و باني و عامل و مجري اش جميعاً لعن و نفرين. اين را گفتم كه برداشت درستي از كامنتم داشته باشيد. و اما نكته اي كه مايلم به آن توجه داشته باشيد اين است كه صرفنظر از موضع بي بي سي، براي لحظه اي بياد بياوريم كه گالوپ از منفورترين موسسه ها نزد حكومت ايران بوده متهم به جعل نظرسنجي و نتايج (همان نظرسازي) است و برچسب صهيونيستي بودن اش در رسانه هاي داخلي، برچسبي دايمي است تا جايي كه عباس عبدي قرباني همكاري با همين موسسه شد اگر اشتباه نكنم. حال سوالم اين است كه اگر بنا را بر مغرض بودن گالوپ بگذاريم و فرض كنيم كه در نتايج نظرسنجي دست مي برد و يا احيانا از خودش نظرسازي مي كند و از اين ديد به نظرسنجي اخير هم بنگريم، با اين سوال مواجه مي شويم كه نفع گالوپ و احياناً رفقايش در دول غربي در خصوص اين نظر سنجي خاص چه مي تواند باشد؟ جوابي كه به ذهن من ميرسد اين است كه ابشان با چنين نتايجي احتمالاً درصدد هستند كه به جهانيان و مثلاً آمريكايي ها و گروههاي حقوق بشري القا كنند كه با توجه به اينكه ايرانيان حامي برنامه هسته اي هستند و تحريم هاي موجود هم نتوانسته آنها را به مخالفت با حكومت و فعاليت هاي هسته اش بكشاند، لابد اين تحريم هاي هوشمند به اندازه كافي سخت و كارا نبوده است و آمريكا براي اينكه از طريق تحريم ها حكومت ايران را وادار به عقب نشيني كند بايستي فتيله را بالاتر بكشد و تحريم ها را سخت تر كند. چون مردم ايران هنوز متوجه نشده اند كه اين برنامه هسته اي به نفع شان نيست و بايد با تحريم هاي بسيار سخت تر (مثلاً نفت در برابر غذا و ...) آنها را متوجه ساخت. از زاويه اي ديگر، ميتوان حتي حدس زد كه چنين نظرسنجي ممكن است در راستاي توجيه برنامه نظامي احتمالي بر عليه ايران باشد، بطوري كه مردم ايران كه حامي حكومت و برنامه هسته اند و تحريم ها هم خيلي مثمر ثمر نبوده، بنابراين با يك جنگ كوتاه بايد مساله را خاتمه داد و نگران قربانيان غيرنظامي و شهروندان عادي ايران هم نبود، چرا كه اگر تعدادي ايراني هم كشته شوند، فقط بهاي طرفداري از بلندپروازي ها و ماجراجويي هاي هسته اي حكومت شان را داده اند و از اين حرفها.
آقاي سجادي، نظرتان شما درخصوص چنين تحليل و نگرشي چيست؟
If having a sound reasonable discussion is a prelude to a meaningful surevy, then that can not even happen in the west! Who says there is always an informed discussion? I.in the west, all state run media outlets like BBC, CNN o Foxnews, etc fill the air and every untouched corners, people's minds and soul by bombarding them relentlessly. Surely in Iran the authorities are not as well versed as say the British regime. So where is that informed debate you ref to? This is the same set up that massaged surveys and justified invasion of Iraq.
همسر شما جزء سبزها هستند؟!
دمشون گرم
جناب ایران
البته اگر ایشان سبزند دم شوهرشان گرم تر است که فضای خانوادگی اش را آزاد نگاه داشته و عقاید همسرش را ولو مخالف خودش هم که باشد برسمیت می شناسد!
انصافا استدلالهای آقای باستانی در مورد غیر واقعی بودن نتایج نظر سنجی گالوپ و نظایر آن درست و کاملا منطقی هستند و کسی که شرایط ایران را می داند بخوبی این موضوع را درک می کند
بفرمایش حسین ابن علی:
خدایا ـ چه چیزی گم کرد آنکه تو را یافت و چه پیدا کرد آنکه تو را گم کرد؟
They found Dollars and pounds from Uncle Sam and Reporter Ardeshirji! So they decided to sell their honour and pride. They don't have much depth to think about god.
نظرسنجی موسسه گالوپ چیز جدید و غیرمنتظره ای نیست چرا که نظرسنجی ماه اکتبر فارین پالسی هم تقریبا همین نتیجه را نشان میداد:
http://mideast.foreignpolicy.com/posts/2012/10/25/irans_nuclear_resistance
اما از اینها جالبتر و برای کسانی که مدعی اند مردم از روی ترس در نظرسنجیها پاسخ میدهند، نظرسنجی 2009 واشنگتن پست درباره انتخابات ایران است:
http://articles.washingtonpost.com/2009-06-15/opinions/36800764_1_iranian-authorities-mir-hossein-mousavi-product-of-widespread-fraud
این نظرسنجی نشان داده که احمدی نژاد به نسبت دو به یک از موسوی پیش است اما قسمت جالب آن این است که کسانی که این نظرسنجی را انجام داده اند برای تایید صحت نظرسنجی و اینکه مردم از روی ترس پاسخ نداده اند از آنها در مورد رهبری پرسیده اند و جالب است که از هر پنج نفر چهار نفر خواستار تغییر سیستم حکومتی به شکلی بوده اند که بتوانند رهبر را خودشان انتخاب کنند، خواستار انتخابات و مطبوعات آزاد و عادی سازی روابط با آمریکا بوده اند.
البته همه اینها برای کسانی که نمیخواهند مردم ایران را بشناسند و رای و نظرشان را محترم بشمارند بیفایده است چرا که عده ای عادت کرده اند فقط خودشان و منافع خودشان را ببینند.
ارسال یک نظر