۱۳۹۲ آبان ۱۹, یکشنبه

علف های هرز!



گفت و شنود:
آقای سجادی شما که در پست «دختر کو ندارد نشان از پدر» نیش تند انتقادتان را متوجه رفتار بقول خودتان غیر اخلاقی «گلشیفته فراهانی» کردید آیا غیر از این است که گلشیفته و دیگر جوانان ایرانی مانند ایشان متولدین بعد از انقلابند و در دامان جمهوری اسلامی بزرگ شده و از سفره فرهنگی انقلاب اسلامی تغذیه کرده اند!؟ لذا اگر رفتارشان ناپسند و غیر اخلاقی است باید به نظامی ایراد گرفت که با آن همه ادعاهای اخلاقی و ارزشی چنین جوانان را تحویل جامعه داده!

پاسخ:
خیر ـ اولاً این غـُلــّــُو و سیاه نمائی است که برآیند تمامی جوانان کشور را به کـُلنی لاابالیان و هرهری مسلکان و اباحه گران و لاقیدان متصف و منتسب کنیم!
واقع آن است زمین خالی از حجت خدا نیست و خوشبختانه در نیمه پر لیوان در کنار علف های هرز به وفور صنوبرانی خوش قد و قامت نیز قابل مشاهده است. هر چند می توان بابت چنان ریزش هائی شرم آگین بود اما همزمان کشور مملو از جوانان قابل و اخلاقمند و رشید و سربلند و فرزانه و قابل افتخار است که هر کدام در گوشه ای از کشور و متکی بر اندوخته ها و استعدادها و دانش و هنر و تجربه و تخصص مکتسبه شان، زندگی اخلاقی خود را می گذرانند و چرخی از چرخ های هنر و صنعت و تجارت و آموزش کشور را به کفایت می چرخانند.
اما در مورد این ادعا که چنین ابتذالی در چنان جوانانی محصول ناکامی نظام در پردازش و پالایش و پرورش نسل جوان بعد از انقلاب است باید به صراحت عرض کنم که:
خیر!
گلشیفته فراهانی محصول و رشد یافته و تربیت شده «بهزاد فراهانی» و بهزاد فراهانی هایند!
چنین جوانانی که زیر بُـته به عمل نیآمده اند! پدر و مادر دارند و قبل از هر چیز این والدین و فضای خانواده است که نقش محوری و مستقیم در تکوین سالم یا ناسالم شخصیت اولادی را عهده داری می کند که قرار است در آن خانواده و تحت تولیت آن پدر و مادر بجوشند و برویند و ببالند.
وقتی در همان پست مرتبط به «گلشیفته» رفرنس از پدر ایشان دادم که با مواضع شاذ خود، رفتار شاذتر فرزند خود را امضاء می کند این امر بدآن معناست که پدر با صراحت و بدون کراهت در حال اذعان بر این واقعیت است که این «برداشت» محصول «کاشت» و «داشت» شخصی ایشان است. لذا «کـِردیت» یا «دیکـِردیت» چنین محصولی نیز مستقیماً متوجه چنان والدینی می شود.
گذشته از آنکه:
چرا وقتی قصد تقسیم فضائل و محاسن و ارشدیت ها و افضلیت ها و اعتبارها و حُریت ها و دانش و آگاهی ها را داریم همه این امتیازات را آن چنان فله ای و به ثمن بخس به حساب جوانان واریز می کنیم کآنه سقف آسمان شکافته شده و بهترین جوانان دنیا از حیث هوش و دانش و ارزش و سیرت و صورت و ظاهر و باطن به طرفة العینی و در تیراژی میلیونی در حد فاصل جغرافیای منحصربفرد ایران نزول اجلال کرده اند! اما بمجرد آنکه رفتاری نامتعارف و زننده و ناهنجار و کریه و مهوع از سوی همین جوانان بروز پیدا می کند ناگهان عوام و خواص و روحانی و جسمانی و دکتر و مهندس و وکیل و وزیر و صغیر و کبیر، زمین و زمان را به هم می ریزند که:
ایهالناس چه نشسته اید که مسبب و مقصر و محدث همه کژروی ها و کژ اندیشی ها و کژتابی ها و کژرفتاری های جوانان چیزی نیست یا کسی نیست الی حکومت و نظام و آمریت و عبوسیت و محدودیت! حُکام به این قشر معصوم و محبوب و ماجور و مظلوم!!!؟
قطعاً این به معنای آن نیست که بتوان منکر آثار منفی سیاست های آمرانه و پارسا کیشانه حاکمیت در کردار و رفتار و اطوار بی معنای بخش معناداری از جوانان ایرانی شد. اما هم زمان این پرسش هم غیر قابل کتمان است که پس تکلیف مسئولیت فردی چه می شود؟ گیریم حکومت نابلدانه یا مغرضانه یا جاهلانه عرصه را بر تحقق مطالبات مقتضای سن کسری از جوانان متشبث به الگوهائی غیر بومی، تنگ یا مسدود کرده. اما این بمعنای فقدان مسئولیت فردی چنین جوانانی هم می شود تا ایشان به بهانه «سیاست های انقباضی حکومت» مجوز فرار از مسئولیت و دست زدن به هر رفتار و اطوار نامتعارفی را «احصا شده» فرض نمایند؟

(پیش تر در دو مقاله «عمو زنجیرباف» و «گاگول ها» به تفصیل در این مورد نوشته ام)


۲ نظر:

Kambiz Khan گفت...

Hazrate Sadjjadi,
Well said.
Ayyaam bekaam

ناشناس گفت...

در منطق به این نوع از ادبیات میگویند مغلطه پهلوان پنبه

یا همان خود گویی و خود خندی عجب مرد هنرمندی

سوالی ابکب خودت مطرح کنی و بعد در نقش یک قهرمان ظاهر شده و با صغرا و کبرا چیدن مشت طرف خیالی را باز کرده و فیلسوفانه ضعف استدلال طرف خیالی را نشان داده و با یک حرکت طرف را ضربه فنی میکنید
نتیجه اش میشه اینکه خودمان برای خودمان دست بزنیم
عقده طرد شدن و منزوی بودن نتیجه اش میشه همین