۱۳۹۴ مرداد ۱۵, پنجشنبه

از مذاکره مستقیم تا صله پنهان!


غلامحسین کرباسچی در بیستمین سالگرد تاسیس حزب کارگزاران اظهار داشته:
«زمانی یکی از اعضای مرکزی حزب ما گفت که چاره‌ حل مشکلات خارجی مذاکره مستقیم است در آن زمان با مشکلات زیادی روبرو شد و به او تهاجم شد، اما خدا را شکر دیدیم که پس از گذشت چندین سال و با حاکم شدن عقلانیت بر جامعه امروز در مذاکره مستقیم قرار گرفتیم»
اشاره کرباسچی به مقاله «مذاکره مستقیم» به قلم «عطاالله مهاجرانی» در اردیبهشت 69 در روزنامه اطلاعات است که نویسنده طی آن به منظور حل و فصل اختلافات بین ایران و آمریکا متقاضی مذاکره مستقیم بین تهران و واشنگتن شده بود.
هر چند برخلاف ادعای کرباسچی در آن تاریخ اساسا حزب کارگزاران به وجود نیآمده بود که اکنون کرباسچی مدعی عضویت مرکزی ایشان (مهاجرانی) در حزب متبوعه شان شده است.
علی ایحال اظهارات بدون روتوش کرباسچی را باید طعنه ای نچندان پنهان به آیت الله خامنه ای محسوب کرد که در آن تاریخ با قاطعیت و تندی با مهاجرانی برخورد کرد و صراحتاً خطاب به ایشان گفت:
«مذاکره یعنی بده و بستان. توچه چیزی داری که می خواهی در مذاکره به طرف آمریکائی بدهی تا در ازایش چیزی بگیری؟»
هر چند اخیراً و به سهم خود در مقاله «موزعین آفتابه» به تفصیل نوشتم:
آنانکه در آن مقطع و بعد از مخالفت آیت الله خامنه ای با مذاکره با آمریکا با غُر و لـُند موضع سرسختانه «آیت الله» را برنتابیدند همان هائی هستند که امروز و در ورای مذاکرات فعلی ایران با آمریکا بر سر پرونده اتمی اقدام به لنترانی کرده و می گویند: «آیت الله بی دلیل در مذاکره با آمریکا سخت سری می کرد و علی رغم مخالفت قاطع اش با مذاکره با آمریکائیان در 69 سیر وقایع نهایتاً ایشان را متقاعد و مجاب و بلکه مجبور کرد تا به صرافت صحت مذاکره مستقیم با آمریکا بیفتند!» این در حالی است که «اصحاب غـُر» خود را به جهالت می زنند که مخالفت آن روز خامنه ای ناظر بر مطالبه چنین مذاکراتی از جانب معاون رئیس جمهور وقت ایران آن هم از موضع پائین دستی بود و این یک تفاوت ساختاری با مذاکرات فعلی در 92 دارد که برخلاف 69 این بار این بالاترین مقام اجرائی ایالات متحده (اوباما) است که از موضعی علی الظاهر متواضعانه در زمستان 91 و از کانال پادشاهی عمان و از طریق نامه رسمی خواستار مذاکره مستقیم با ایران شده است و همین «آیت الله» در 91 و به استعداد افزایش سانتریفوژ از 64 عدد دوران خاتمی به 19000 عدد و ایضاً افزایش غنی سازی از ۳.۵ درصد دوران خاتمی به ۲۰ درصد و ایضاً بومی کردن چرخه اتمی به میزان 100% و ایضاً رساندن ذخیره اورانیوم به ۱۲ تن و در حالی که با مساعی سپاه قدس شریان های تنفسی آمریکا در سوریه و بغداد و بحرین و یمن، اسیر سرپنجه قدرتمند «قاسم سلیمانی» و نیروهای تحت فرمانش شده بودند اکنون همین «آیت الله» به اندازه کافی «چیز» داشت تا محتاطانه و با دستی پُر مُجوز مذاکره با طرف غربی را به امیرانش بدهد.
اما نکته دیگر و مغفول مانده از دید دبیر کل حزب کارگزاران صحت ادعای رهبری ایران است مدلول بر آنکه نتیجه با دست خالی به مذاکره با «اجنبی در موضع قدرت نشسته» رفتن همانی خواهد شد که پیشنهاد دهنده «آن موقع» مذاکره مستقیم مبدل به صله گیرنده پنهان «این موقع» از اجامر همان اجنبی خواهد شد!
(نگاه کنید به اهل صله و پتیاره قدرت)


.

۱ نظر:

Unknown گفت...

اقای سجادی٬ دقیقا با حرف شما در مورد دست خالی انزمان و دست پر حال موافقم. الحق جنس امثال سردار سلیمانی در ویترین جمهوری اسلامی همزمان تحسین و خشم دوست و دشمن را بهمراه داشته ٬ و اخیرا در مطبوعات شیطنت هایی به این مضمون دیده میشود که سردار قاسم سلیمانی گوشه چشمی به امریکا دارد که چیز عجیبی هم نیست به هزار و یک دلیل٬ جمله ای از حضرت امام در ذهنم نقش بسته که بیان ان خالی از لطف نیست به این مضمون ٬ اگر زمانی دشمن از شما تعریف کرد نه از سر لطف ٬ بلکه از استیصال است. امثال شهیدان بزرگواری ارتشی و سپاهی همچون باکری٬ جهان ارا و صیاد شیرازی و رهروان انها همچون سردار سلیمانی باعث تغییر استراتژی دشمن در منطقه شده. با پایداری در جبهه های مختلف چه در عرصه علمی ٬ رزمی و سیاسی باعث نتیجه برد برد در مسئله هسته ای و متعاقب ان منطقه ای به نفع ایران شده. قابل ذکر هم هست که اقای ظریف تنها با امریکا در حال مذاکره نبود بلکه با دنیای استکباری در حال جنگ و جدل بوده وبطبع اگر هم جایی هم دچار لغزش شده انچنان فاحش نبوده که سرنوشت مذاکره را به نفع رقیب رقم بزند و صد البته قماش وحوش رجوی و نتانیاهو باید از حصول توافق ناراضی و عصبانی باشند. علیرضا سوئد