۱۳۹۵ مرداد ۱۷, یکشنبه

سحرخیز ترها، کامروا ترند!


نگاهی به کودتا و ضد کودتا در ترکیه
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

کودتای نافرجام ترکیه را می توان دومین و مهم ترین گام ائتلاف جنگ طلبانی محسوب کرد که از منتهی الیه عقاب های آمریکائی تا دولتمردان اسرائیل و دربار آل سعود را بالاتفاق نمایندگی می کردند.
نقطه آرمانی مطمح نظر در کودتای مزبور قبل از دولت اردوغان ناظر بر دمشق و با نیت یک سره کردن تکلیف دولت بشار اسد از طریق ورود آنکارا به یک جنگ نیابتی و تمام عیار با سوریه بود.
جنگی که در مرحله و فاز دوم بعد از پیچیدن نسخه اسد قرار بود تهران را در دستور کار قرار دهد و از آن طریق ضمن در تنگنا قرار دادن و ایزوله کردن ایران تکلیف محور مقاومت را با شکستن «کمر اژدها» یکسره کنند.
از نظر ائتلاف جنگ طلبان، محور مقاومت در غرب آسیا بمثابه اژدهائی است که سرش در ایران و کمرش در سوریه و دمش در لبنان است و می توان با شکستن کمر این اژدها در سوریه ارتباط بین رأس و دم را قطع و از شر محور مقاومت خلاص شد.(*)
ائتلاف جنگ طلبان ائتلافی است که از نیمه نخست دهه ۹۰ و با محوریت «هیلاری کلینتون» و «لئون پانه تا» و «دیوید پترائوس» وزرای خارجه و دفاع آمریکا و رئیس وقت CIA در کابینه نخست اوباما و در یک وحدت آرمانی با دربار آل سعود و دولت دست راستی «نتانیاهو» در تل آویو تشکیل شد و از همان ابتدا عمده اهتمام خود بمنظور مرتفع کردن ماجرای سوریه و ایران را متمرکز بر راه حل «جنگ درمانی» کرد.
این در حالی است که جناح کبوترهای کاخ سفید با محوریت «باراک اوباما» در نقطه مقابل ائتلاف جنگ طلبان از ابتدا بدنبال حل مسئله خاورمیانه و تلاشی محور مقاومت از مسیر دیپلماسی بودند. اوباما نیز به همین دلیل همه ثقل سیاسی خود را بر روی مذاکره با ایران در پرونده اتمی متمرکز کرد تا از این طریق در فردای «تحمیل توافق ناشی از استیصال ایران در مهلکه تحریم های اقتصادی» بتواند از طریق تبدیل «برجام» به محمل فشار، مطالبات ایران از قبال برجام را مُعوق به باج دادن و متابعت ایران از منویات و مطامع آمریکا در بحران خاورمیانه نماید.
طی ده سال گذشته چالش بر سر پرونده ایران و دنباله این پرونده در منطقه محل نزاع و رقابت زیر پوستی بین عقابان جنگ طلب و کبوترهای کاخ سفید بوده که بتناوب و حسب مقتضیات زمان این پرونده را بین خود دست به دست کرده اند.
شهر آشوبی ۸۸ و غائله اشتهار یافته به فتنه سبز اوج رقابت بین این دو جبهه در ایران بود که در خلال آن جنگ طلبان کوشیدند بخت خود را از طریق امداد رسانی به آشوب و پاشیدن نفت بر روی آتش بمنظور به زیر کشیدن حکومت در ایران مظنه بزنند و کامروایانه از این توفیق برخوردار شدند تا در خلال آن بحران، اوباما و لجستیک سیاسی اوباما را بنفع منویات انحلال طلبانه خود عقب برانند.
علی ایحال بعد از موفقیت حکومت ایران در مهار و سرکوب فتنه این بار این اوباما بود که توانست ضمن عقب راندن رقیب، پرونده «تغییر رژیم» را از دستور کار خارج و پرونده «تغییر رفتار رژیم» را با توسل به اعمال تحریم های فلج کننده اقتصادی روی میز قرار دهد.
پروژه ای که تا حدود زیادی موثر واقع شد و کمک کرد تا در ایران عملگرایان متمایل به بهبود مناسبات با آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ با تکیه بر فشار اقتصادی و بحران معیشت تحمیلی از جوار تحریم های اقتصادی، فاتح ساختمان پاستور شده و با بازی در زمین کبوترهای کاخ سفید ضرورت مذاکره با آمریکا را به نیروها و حاملان انقلاب اسلامی تحمیل نمایند.
این در حالی است که محور و ائتلاف جنگ طلبان نیز بیکار ننشسته و علی رغم اهتمام دیپلماسی اوباما کوشیدند در فردای ناکام ماندن فتنه ۸۸ جبهه نوینی را علیه ایران این بار از سرحدات سوریه بگشایند.
ماجرای بمباران شیمیایی شهر غوطه در شهریور ۹۲ برجسته ترین مثال از توطئه ائتلاف جنگ طلبان بمنظور گسترش بحران و جنگ در سوریه بود. ماجرائی که باید آن را در قامت پروژه ای از زیر مجموعه بازی های کثیف (Dirty game) جنگ طلبان طبقه بندی کرد که طی آن عقاب های آمریکائی با محوریت «هیلاری کلینتون» و «لئون پانه تا» و «دیوید پترائوس» در کنار عوامل رژیم صهیونیستی و دربار سعودی کوشیدند تا از آن طریق اوباما را به ورود تمام قد نظامی در جنگ با سوریه مجاب و متقاعد کنند.


در واقع با توجه به آنکه باراک اوباما از یک سال قبل صراحتاً خط قرمز خود در بحران سوریه را بمباران شیمیائی اعلام کرده بود لذا «تراژدی غوطه» را می توان نخستین گام جدی «جنگ طلبان» قبل از کودتای اخیر در ترکیه محسوب کرد که طی آن عوامل میدانی ایشان کوشیدند با صحنه آرائی، ایالات متحده را به استعداد همه ثقل سیاسی ـ نظامی اش بصورت تمام قد وارد کارزار سوریه نمایند تا از آن طریق هم زمان ضمن پایان بخشیدن به حکومت اسد با شکستن کمر اژدها تکلیف محور مقاومت را نیز از طریق ایزولاسیون ایران و حزب الله روشن نمایند.
هر چند و حسب ظاهر اوباما اسیر این صحنه آرائی نشد و برخلاف توقع جنگ طلبان ضمن بی وقعی به ماجرای غوطه بعد از همکاری اسد در نابودی تسلیحات شیمیائی، نهایتا با بیرون کشیدن معنادار و بموقع «هیلاری» و «پانه تا» از زمین بازی و جایگزین کردن «چاک هیگل» و «جان کری» در پنتاگون و وزارت خارجه که هر دو به ضرورت مذاکره با ایران بمنظور تغییر رفتار رژیم و نه تغییر رژیم اشتهار داشتند بدین وسیله ضمن عقب راندن تیم جنگ طلب همه توجه و فشارش را متمرکز در مذاکره با ایران کرد.
سیمور هرش خبرنگار سرشناس آمریکائی هر چند با تاخیر اما تنها کسی بود که در بهار سال ۹۵ از ماجرای دست داشتن ثلاثی «هیلاری ـ پترائوس ـ پانه تا» در پروژه انتقال و رساندن سلاح های شیمیائی بجا مانده از ارتش قذافی به دست مخالفان «بشار اسد» در تراژدی غوطه پرده برداشت.
پروژه ای که طی آن مشخص شد هیلاری در قامت یک هیولای جنگ طلب و جاه طلب تا آن اندازه برخوردار از جسارت بود تا در تعقیب آن «بازی کثیف» از توسل به نسخه قتل درمانی بمنظور تادیب و خاموش کردن دیپلمات های کشور متبوعه اش نیز ابائی نداشته باشد.
دانستن «مُردن» است تکیه کلام جادوئی «جودان بیکر» هنرپیشه سرشناس آمریکائی در نقش سرهنگ «داریوس جدبرگ» در سریال معروف لبه تاریکی (Edge of Darkness) نزدیک ترین گزاره در فهم و یابش چیستی و چرائی قتل ستآپ شده «کریستوفر استیونز» سفیر وقت ایالات متحده در لیبی را در اختیار قرار می دهد!


ظاهراً کشته شدن استیونز با صحنه آرائی حمله تروریست های اسلامی به سفارت آمریکا در بنغازی فرجام محتوم آنهانی است که در سیاست «زیادی می دانستند» و نمی خواستند در بازی کثیف نقل و انتقال سلاح های شیمیائی قذافی به سوریه مسئولیتی را عهده دار باشند!
تَحیّـُرآورترین اتفاق در ماجرای «غوطه» موضع گیری نسنجیده و ابهام آمیز اکبر هاشمی رفسنجانی بود که بزرگ ترین اشتهارش تعلق داشتن به اردوی عملگرایانی است که همواره خود را مترصد بهبود و نزدیکی با غربی ها به بهای بی وقعی به ماجراجوئی های منطقه ای نشان داده ند!
هاشمی رفسنجانی در آن مقطع برخلاف انتظار و روال مسبوق به سابقه در دکترین منطقه ای جمهوری اسلامی در نقطه مقابل موضع رسمی کشور و هم سو با تبلیغات جنگ طلبان ، مستقیماُ و صریحاً «بشار اسد» را متهم به دست داشتن در بمباران شیمیائی در غوطه کرد!
چیزی که بصورت طبیعی وی را در آن مقطع در کانون اعتراض گسترده محافل قدرت در ایران قرار داد تا جائی که به سنت مالوف و مُحیلانه و قابل انتظار با چند روز تاخیر حرف خود را روتوش کرد و از روی بحران پرید!(**)
من حیث المجموع پروژه بمباران شیمیائی غوطه با هدف دامن زدن به جنگی تمام عیار علیه اسد از طریق کشاندن پای اوباما و ارتش ایالات متحده به سوریه را باید قطعه نخست از پازلی محسوب کرد که جنگ طلبان بعد از ناکامی در آن، آنک و مجدد کوشیدند این بار از طریق کودتا در ترکیه یک بار دیگر بخت خود جهت دامن زدن به جنگی تمام عیار علیه «اسد» و این بار با محوریت ترکیه را بیآزمایند.
ظاهراً کودتاچیان در تعقیب منویات خود همه لجستیک و تدارکات و سناریوهای لازم را نیز از قبل پیش بینی کرده بودند از جمله آنکه ضمن وقوف شان بابت ترش روئی افکار عمومی در ترکیه از نامشروع بودن کودتا، از طریق ورود به جنگ با سوریه بصورت تبعی با جنگی شدن فضا می توانستند مجوز لازم جهت ایجاد فضای امنیتی و سرکوب اعتراضات محتمل نسبت به کودتا را در داخل با بهانه جنگ با سوریه فراهم آورند. گذشته از آنکه ماجرای عملیات تروریستی دو هفته قبل از آن در فرودگاه اسلامبول نیز بهانه محکمه پسندی بود تا کودتا چیان به آن بهانه بتوانند ضمن متهم کردن اردوغان به بی کفایتی در تامین امنیت کشور خود را در قامت مُنجی و حافظان امنیت کشور در افکار عمومی بیآرایند.
مضافاً آنکه به اعتبار عضویت ترکیه در ناتو پیش بینی دور از انتظاری نبود که در فردای آغاز تهاجم نظامی ترکیه به سوریه بصورت طبیعی ناتو نیز متحد خود را در جنگ مزبور نمی توانست تنها بگذارد.
نکته محوری در وضوح مشارکت عقاب های آمریکائی و متحدین سعودی و صهیونیستی در کودتای ترکیه بداهت این مشارکت به اعتبار ماهیت یک کودتا است.
کودتا در ترمینولوژی سیاسی برخوردار از تعریف و برخورار از مختصات انحصاری است از جمله آنکه یک کودتای نظامی بدلیل اتکای بر قدرت اسلحه فاقد مشروعیت مردمی است و بدین لحاظ اولین شرط برای تضمین موفقیت آمیز بودن یک کودتا برخورداری کودتا چیان از حمایت یک متحد قدرتمند خارجی است.
این کمال ساده اندیشی است که با توجه به وجود پایگاه نظامی اینجرلیک آمریکائیان در ترکیه و پیوندهای عمیق ارتش ترکیه با ارتش آمریکا چنین تصور شود که تحرک نظامی افسران ترک آن هم در اندازه یک کودتای نظامی بیرون از توجه یا اطلاع و هماهنگی با ارتشیان آمریکا صورت گرفته باشد.
لذا ارزنی نمی توان تردید داشت که تمامی مراحل کودتای اخیر در ترکیه با هماهنگی ارتشیان مورد وثوق عقاب های آمریکائی طراحی عملیات شده بود و تنها در این میان چیزی که پیش بینی نشده بود لو رفتن کودتا و واکنش بموقع ضد کودتای اردوغان بود.
این که گفته می شود روس ها یا سپاه قدس ایران عامل لو رفتن کودتای مزبور بوده و بموقع اردوغان را از آن مطلع کرده اند تا حدود زیادی می تواند واقعیت داشته باشد.
خصوصاً آنکه استقرار سامانه راداری پیشرفته روس ها در سوریه و در فردای سقوط جنگنده شان توسط ترک ها به اندازه کافی قدرت مانیتورینگ و شنود روس ها را در ترکیه افزایش داد تا بتوانند کدهای کودتای مزبور را بین آمران و عاملان شناسائی و رمز گشائی کرده و با انتقال بموقع آن به ترک ها زبردستانه اردوغان را از آغوش آمریکائی ها بیرون کشیده و ایشان را یک شبه و با ارزان ترین قیمت بنفع خود یارگیری کنند.
این نکته از آن جهت قابل وثوق است که علی رغم قُلدری اولیه اردوغان بابت زدن سوخوی روسی نهایتاً بعد از آنکه تن به عذرخواهی از مسکو و ترمیم مناسبات با کرملین داد چنین سیگنال هائی به اندازه کافی برخورار از ظرفیت بود تا طرف آمریکائی را بابت تغییر رویکرد اردوغان تا آنجا نگران کند که عجولانه نسخه مشابه کودتای سیسی در مصر علیه مُرسی را این بار در ترکیه طراحی عملیات کند تا بدانوسیله با یک تیر هم خود را از شر سرکشی اردوغان خلاص کنند و هم زمان در فردای پیروزی کودتا با روی کار آوردن محتمل «فتح الله گولن» که تا بُن دندان برخوردار از روحیه ضد ایرانی است بتوانند بعد از «حل مسئله سوریه از زبان تفنگ» با متحدی قابل وثوق سر وقت «مسئله ایران» بروند!
این واقعیت را نیز نباید از نظر دور داشت که مسکو در جریان هک کردن ایمیل های هیلاری کلینتون به اندازه کافی عقاب های جنگ طلب آمریکائی را عصبانی کرده بود که از سوئی نگران بر هم خوردن توازن رقابت های انتخابات ریاست جمهوری آمریکا بنفع «ترامپ» شوند و از سوی دیگر با انتشار و لو رفتن آن بخش از ایمیل های هیلاری که متضمن رویکرد جنگ طلب وی بر علیه سوریه بمنظور تامین امنیت اسرائیل بود، بیش از پیش وجهه هیلاری را نزد افکار عمومی به عنوان «ملکه جنگ» مخدوش کنند.
متن کامل ایمیل لو رفته هیلاری کلینتون را «اینجا» ببینید)

علی ایحال در کنار زبدگی پوتین، بیدار باش و ستاد بحران ایران در خلال شب تا صبح کودتای ترکیه با محوریت سردار قاسم سلیمانی و دکتر ظریف و تماس مکرر و هماهنگی ایشان با دولتمردان ترکیه در شب کودتا نشان از آن داشت که ایران از کودتای مزبور سورپرایز نشده ضمن آمادگی قبلی قدم به قدم مراحل سرکوب اولیه کودتا را با همتایان ترک خود دنبال می کرد.


روایت روزنامه «روزنامه صباح» ترکیه از جلسه مهم در شب کودتا به میزبانی یکی از افسران سابق سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا (سیا) در اسلامبول در کنار حضور «هنری بارکی» متخصص مسائل آسیای غربی و از افسران سابق سیا که دوستی نزدیکی هم با فتح الله گولن دارد در کنار «گراهام فولر» مقام عالی رتبه سابق سیا که به صورتی مشکوک یک روز پس از کودتا از ترکیه خارج شد موید حضور تمام قد جنگ طلبان آمریکائی و سعودی و اسرائیلی در کودتای ۱۵ جولای می تواند باشد.
جلسه ای که در شب کودتا در «هتل اسپلندید» واقع در جزیره «بویوک آدا» در اسلامبول برگزار شد و تا صبح فردا نیز با تعقیب اتفاقات کودتا از طریق تلویزیون و تلفن ادامه داشت و در کنار ایشان افراد دیگری نیز که مرتبط با پرونده ایران بودند حضور داشتند از جمله:
ـ حسین حقانی، سفیر سابق پاکستان در آمریکا و مدیر گروه آسیای مرکزی و جنوبی در موسسه هادسون
ـ سمیر الصمیدعی، سفیر عراق در آمریکا در سالهای 2006-2011
ـ آلن لایپسون، نایب رئیس سابق شورای ملی اطلاعات آمریکا و عضو فعلی شورای روابط خارجی آمریکا
ـ علی گرانمایه، عضو برنامه آسیای غربی و شمال آفریقا در شورای روابط خارجی اتحادیه اروپا
ـ علی واعظ، تحلیلگر ارشد ایران در گروه بین المللى بحران که سال ۹۲ به اتفاق لوئیز آربور سفری به ایران داشت و با اکبر هاشمی رفسنجانی دیدار کرد.
ـ بایرام سینکایا، عضو هیئت علمی دانشگاه بایزید ییلدیریم در آنکارا، متخصص مسائل ایران و نویسنده‌ی کتاب «سپاه پاسداران در سیاست ایران
ـ پینار آریکان سینکایا، پژوهشگر مسائل ایران که از اول سپتامبر ۲۰۱۰ تا فوریه ۲۰۱۱ برای یک دوره مطالعاتی در دانشگاه تهران حضور داشت. (***)

علی ایحال کودتای مزبور هر چه که بود با اطلاع رسانی بموقع تهران یا مسکو یا «هر دو» به آنکارا و همکاری با اردوغان در سرکوب کودتا، ناکام ماند.
روایت معروف از ماجرای انوشیروان پادشاه ساسانی بمنظور تنبُه بزرگمهر حکیم و اصرارش بر «سحرخیزی که شرط کامروائی است» که دستور داد تا بامدادن در مسیر بزرگمهر دزدانی را بگمارند تا حکیم را ضرب و شتم کرده و اموالش را بربایند قرینه ای می تواند باشد از ماجرای شکست کودتای اخیر در ترکیه و همان طور که در پاسخ به طعنه انوشیروان که ناکامی و جراحات وزیر خردمندش بابت سحرخیزی منجر به شبیخون راهزان را به رخ ایشان کشید بزرگمهر نیز حادقانه ضمن ابرام بر موضع خود فرمود: دزدان سحرخیز تر بودند و بالتبع کامروا شدند!
در کودتای ناکام ترکیه نیز به تاسی از بزرگمهر می توان گفت:
ناکامی کودتاچیان محصول بیدارباش اردوغان و متحدانش بود و ایشان به آن دلیل در مصاف با کودتاچبان کامیاب شدند که سحرخیزتر از کودتاچیان شب را به نظاره نشسته بودند!
اکنون و در فردای کودتا این بر عهده اردوغان است تا شعور ورزانه ضمن عبرت از ماجرای «مُرسی در مصر» که می توانست فرجام او نیز باشد نگاه خود را بصورتی واقع بینانه متوجه دو همسایه قدرتمندش کرده و ایران و روسیه را متحد استراتژیک خود بی انگارد، نه رقیب سیاسی.
اردوغان باید به این واقعیت نیز توجه داشته باشد که بزرگمهر ایرانیان در کنار اندرز حکیمانه «سحرخیز باش تا کامروا باشی» خالق نـَرد و نُــّرادی نیز بود و ایرانیان به همین اعتبار با مهارت «تاس بد را خوب بازی کردن» در تختهٔ نرد بخوبی آشنائی دارند و با همین استعداد است که سپاه قدس ایرانیان علی رغم کمترین امکانات و در محدود ترین فضا توانسته محوری ترین نقش در تحولات منطقه را بر عهده بگیرد.
لذا منطقی ترین رویکرد برای «اردوغان بعد از کودتا» می تواند برخوردار کردن خود و حکومت اش از استعداد و توانمندی و قابل اعتمادی ایرانیان در کنار روس ها باشد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
** ـ در مورد نقش و تحلیل هاشمی رفسنجانی در ماجرای بمباران شیمیائی غوطه می توانید به مقاله «دام چاله های سیاسی» مراجعه فرمائید.

۳ نظر:

ناشناس گفت...

ماشاالله به این همه قدرت تخیل...
یه کم از رویا خارج شید و به واقعیت بپردازید...
شما خیلی خیلی این امریکا و اسرایل رو بزرگ میبینید که اونهم از کوتاهی فکر شماست.
کلینتون، بایستی یه کم دو دو تا چهار تا یاد بگیره تا فعلا در مقابل ترامپ کم نیاره...
در ضمن، این خانم در این قد و اندازه که شما میگید نیست...

كامبيز خان گفت...

حضرت ناشناس،
از قضا واقعيت همان است كه جناب نويسنده تحرير كرده اند. تاريخ دور و نزديك ما شاهد واقعيت هاى تلخى از اين قبيل است، مثل كودتاى ٢٨ مرداد ١٣٣٢ كه در غرب براى مبارزه با تروريزم توجيه شد؟ بعنوان نمونه سرمقالات آنزمان روزنامه تايمز لندن از مرحوم مصدق بعنوان تروريست ياد كرد.
مؤيد باشيد

ناشناس گفت...

با سلام به اوستاد عزیزم
در به در دنبال تحلیلی از وقایع ترکیه میگشتم که هیچکدام به دلم نشست جز این .تشکر میکنم از این همه زحمت وهوش و قلم شیوائ شما زنده باشی رزمنده
کاش در تلگرامتان می شد نظر گذاشت ....