(بازنشر بمناسبت غربتی بازی نمایندگان مجلس در سلفی گرفتن با موگرینی!)
.......................
زمانی ابولحسن بنی صدر در نقد انترناسیونالیسم مارکسیستی و بمنظور ذم رابطه اقماری در بلوک شرق به طنز و طعنه می گفت: در این «انترناسیونالیسم» عنترش ما شدیم و کشورهای حاشیه و ناسیونالیستشون هم خودشونن!
حکایت دیروز بنی صدر از انترناسیونالیسم مارکسیستی مشابه حکایت و مناسبت امروز مدرنیته و محصولات تکنولوژیک مدرنیته در جهان پیرامون مدرنیته شده که حسنات و برکاتش نزد غربیان مانده و آفات و تبعاتش نصیب غُربتیان شده.
ماجرای آتش سوزی پلاسکو و سلفی بازی مشتی بی مبالات با یک تراژدی ملی مصداق تلخ و دست اولی از نوباوگی و نوکیسه گی و تازه به دوران رسیدگی اقشاری است که بدون صاحب صلاحیتی روزی خوار سفره مدرنیته و دنیای تکنیکال مدرنیته شده اند.
سالها پیش وقتی وبلاگ نویسی در ایران تازه رواج یافته بود پسرکی جوان بنام «حنیف مزروعی» از منتهی الیه حس «مدرن بودگی» در یک مجادله اینترنتی ابراز لحیه می کرد که ما اصلاح طلبان «مدرنیم» و با تکنولوژی روز و اینترنت و فضای مجازی مانوسیم و محافظه کارها تعلق به دوران پارینه سنگی داشته و اساسا از قافله تمدن و مدنیت و دستآوردهای تکنولوژیک دور مانده اند و در جواب به ایشان گفتم: تا آنجا که من مطلعم همه شما «خود روشنفکر بینان» و متوهمان به «خاص بودگی» و «مدرنیته فرمائی» دسترسی تان در ایران به تکنولوژی اینترنت را مدیون محافظه کارانید و اعتبار ورود اینترنت و زیر ساخت سازی و برنهادسازی اینترنت بنام دفتر تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات و ریاست آن «محمد جواد لاریجانی متهم به محافظه کاری» سند خورده!
علی ایحال درد امروز ایران یابش کیستی خالقان یا مبدعان و موزعان تکنولوژی در ایران نیست و محل مناقشه فقد شخصیت و شعور مدرن در بهره وری از ابزارهای مدرن و تکنیکال است. به عبارت دیگر مطابق معمول خدمات و ادوات تکنیکال متعلق به خالقان خود مانده و بدین اعتبار تکنولوژی در خاستگاه خود جنبه کارآمدی داشته اما همین تکنولوژی در «دهات و قصبات تابعه» مبنای تشخص و ابراز وجود و «من آیفون دارم پس هستم» می باشد!
آنانکه بعد از تراژدی پلاسکو طبع انسانی شان به درستی گل کرد که «اکنون چه جای سلفی گرفتن با مصیبت مردم است؟» ظاهراً فراموش کرده اند که روان پریشان معرف الحضور از ابتدای کشف استعداد «سلفی» در دهات و قصبات تابعه از این ظرفیت بمنظور تشفی خاطر شخصیت منعزل و منزوی و محزون مانده شان در جامعه بهره بُرده و از این طریق کوشیدند و می کوشند وجود بی هنرانه و خاصیت نداشته شان را به شیوه «لایک گرفتن» با سلفی هائی خاص در «جامعه مجازی» نشئه درمانی فرمایند!
لذا پلاسکو و امثال پلاسکو برای ایشان فاقد موضوعیت بود و تنها مهم آن است که دیده شوند و لایکیده شوند!
حکایت دیروز بنی صدر از انترناسیونالیسم مارکسیستی مشابه حکایت و مناسبت امروز مدرنیته و محصولات تکنولوژیک مدرنیته در جهان پیرامون مدرنیته شده که حسنات و برکاتش نزد غربیان مانده و آفات و تبعاتش نصیب غُربتیان شده.
ماجرای آتش سوزی پلاسکو و سلفی بازی مشتی بی مبالات با یک تراژدی ملی مصداق تلخ و دست اولی از نوباوگی و نوکیسه گی و تازه به دوران رسیدگی اقشاری است که بدون صاحب صلاحیتی روزی خوار سفره مدرنیته و دنیای تکنیکال مدرنیته شده اند.
سالها پیش وقتی وبلاگ نویسی در ایران تازه رواج یافته بود پسرکی جوان بنام «حنیف مزروعی» از منتهی الیه حس «مدرن بودگی» در یک مجادله اینترنتی ابراز لحیه می کرد که ما اصلاح طلبان «مدرنیم» و با تکنولوژی روز و اینترنت و فضای مجازی مانوسیم و محافظه کارها تعلق به دوران پارینه سنگی داشته و اساسا از قافله تمدن و مدنیت و دستآوردهای تکنولوژیک دور مانده اند و در جواب به ایشان گفتم: تا آنجا که من مطلعم همه شما «خود روشنفکر بینان» و متوهمان به «خاص بودگی» و «مدرنیته فرمائی» دسترسی تان در ایران به تکنولوژی اینترنت را مدیون محافظه کارانید و اعتبار ورود اینترنت و زیر ساخت سازی و برنهادسازی اینترنت بنام دفتر تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات و ریاست آن «محمد جواد لاریجانی متهم به محافظه کاری» سند خورده!
علی ایحال درد امروز ایران یابش کیستی خالقان یا مبدعان و موزعان تکنولوژی در ایران نیست و محل مناقشه فقد شخصیت و شعور مدرن در بهره وری از ابزارهای مدرن و تکنیکال است. به عبارت دیگر مطابق معمول خدمات و ادوات تکنیکال متعلق به خالقان خود مانده و بدین اعتبار تکنولوژی در خاستگاه خود جنبه کارآمدی داشته اما همین تکنولوژی در «دهات و قصبات تابعه» مبنای تشخص و ابراز وجود و «من آیفون دارم پس هستم» می باشد!
آنانکه بعد از تراژدی پلاسکو طبع انسانی شان به درستی گل کرد که «اکنون چه جای سلفی گرفتن با مصیبت مردم است؟» ظاهراً فراموش کرده اند که روان پریشان معرف الحضور از ابتدای کشف استعداد «سلفی» در دهات و قصبات تابعه از این ظرفیت بمنظور تشفی خاطر شخصیت منعزل و منزوی و محزون مانده شان در جامعه بهره بُرده و از این طریق کوشیدند و می کوشند وجود بی هنرانه و خاصیت نداشته شان را به شیوه «لایک گرفتن» با سلفی هائی خاص در «جامعه مجازی» نشئه درمانی فرمایند!
لذا پلاسکو و امثال پلاسکو برای ایشان فاقد موضوعیت بود و تنها مهم آن است که دیده شوند و لایکیده شوند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر