در مصاحبه ای که چند ماه پیش در خصوص آسیب شناسی جنبش سبز داشتم گفته بودم:جنبش سبز می تواند با آرزوهایش لذت ببرد اما قطعاً نمی تواند با آرزوها و توهمات و تخیلاتش واقعیت را گریم کند.
http://www.sokhan.info/Farsi/goftego2.htm
فردای درگذشت و مراسم سوگواری آیت الله خمینی که با حضور جمعیتی بالغ بر ده میلیون نفر در بهشت زهرای تهران برگزار شد با یکی از همکاران گفتگو می کردم و از ایشان پرسیدم:
این چه رازی است که خمینی بعد از ورود به ایران با استقبالی چهار میلیونی در تهران مواجه شد و در همین بهشت زهرا نوید فردائی آباد و آزاد و مرفه را به ایرانیان داد و برخلاف انتظار در تمام ده سالی که در تهران در قید حیات بود و رهبری نظام و انقلاب را به عهده داشت تمامی لحظات مردم ایران صرف جنگ و کشتار و ناامنی و گرانی و بی ثباتی اقتصادی شد اما علی رغم این وقتی ایشان فوت کرد باز هم بیش از ده میلیون نفر از همین مردم در سوگ ایشان در همین بهشت زهرا نشستند و در فقدانش بی تابی کردند؟
آیا غیر از این بود که خمینی هر چند فرصت نیافت تا وعده های ایرانی آباد و امن و مرفه را برای ایرانیان و مریدانش محقق کند اما برای شیفتگان وی همین کفایت می کرد که وی ایشان را برخلاف همه سلاطین پیش از این بدلیل فقر و مسکنت مالی و فرودستی تحقیر نکرد و نه تنها تحقیر نکرد بلکه ایشان را ولی نعمتان خود و دیگر مسئولین مملکت نامید که صاحبان اصلی مملکتند.
اقشاری که تا پیش از این اساساً دیده نمی شدند و اگر هم دیده می شدند از جانب حکومت در حد تهی دستان و محرومانی طفیلی و سفله و دهاتی و عقب افتاده و بی سواد معنا می یافتند لذا طبیعی بود که همین اقشار وقتی از ناحیه «انقلاب خمینی» مُبدل به ولی نعمتان و صاحبان کشور شوند در چنین قرائتی اینک شیفتگی و جان نثاری برای چنان رهبر و حکومتی اصلی بدیهی و قابل انتظار نزد چنان اقشاری خواهد شد.
اما برخلاف انتظارم آن همکار استدلالی بغایت عمیق، منطقی و هوشمندانه در کشف چرائی چنان شیفتگی را مطرح کرد که بالذات توان و استعداد آن را داشت تا اینجانب و دیگران را میخکوب همه استعداد و تامل و تعمق ایشان کند.
وی فرمود:
خیر، همه آن تشییع جنازه کنندگان خمینی مزدورانی بودند که حکومت ایشان را در شوق کسب چند کیسه برنج و بُنش و حبوبات به خیابان و بهشت زهرا کشانده و می کشاند!البته استدلال ایشان، استدلال نوینی نبود و پیش از این هم بارها از سوی کسانی مشابه شنیده می شد که:
دلیل شرکت میلیونی در انتخابات دغدغه کسب سهمیه کوپن است!
دلیل شرکت جوانان «دهاتی» و «بی سواد» در جبهه های جنگ، کسب کلید هائی است که حکومت با شستشوی مغزی به ایشان القا کرده «کلید ورود به بهشت» است!
دلیل شرکت در فراخوان های حکومت کسب مهر در شناسنامه جهت قبولی در گزینش ها یا کنکور ورود به دانشگاه هاست!سی سال است که حکومت در ایران از نعمت چنین اپوزیسیون نابغه و ژرف اندیشی برخوردار است.
در راه پیمائی میلیونی روز بیست دو بهمن اخیر هم مجدد همین استدلال عمیق از سوی کسر بزرگی از نوابغ مخالف با جمهوری اسلامی در وب سایت ها تکرار شد که آن میلیون ها نفر شرکت کننده در تظاهرات مزدورانی بودند که در حسرت و شهوت خوردن یک ساندیس با اتوبوس از دهات و شهرستان ها به تهران منتقل شده اند.
صرف نظر از نگاه آپارتایدی زشت و زننده موجود در این استدلال مبنی بر ذلیل بودن دهاتی و عزیز بودن تهرانی! مدعیان چنین استدلالی نمی توانند از لوازم چنین تعمق کورتکس سوزی شانه خالی کنند و آن اینکه حکومتی که می تواند در آن واحد میلیون ها نفر را ولو به بهای نازل یک «ساندیس» اجیر کند دیگر چه جای گله و ادعا برای مدعیان می ماند و اساساً ایشان چرا خود را معطل ماندن در چنان کشوری می کنند؟
مملکت به حق شایسته کسانی است که می توانند با بهای نازل یک ساندیس یا یک کیسه برنج ده میلیون نفر را در تشییع جنازه بنیان گذار نظامش به خیابان بکشد و برای مراسم سالگرد انقلابش میلیون ها نفر را در صف ساندیس در تهران و شهرستان ها اجیر کند.
این کمال درایت است که یک نظام بتواند هشت سال سینه به سینه یک کشور تا بن دندان مسلح و متکی به حمایت مالی و سیاسی و نظامی جمیع کشورهای قدرتمند غربی و عربی بایستد و و از تمامیت ارضی کشورش به بهای نازل یک ساندیس برای رزمندگانش، دفاع کند.
این کمال درایت است که یک حکومت در رویاروئی با مخالفان قطعاً شهری و متمدن و فرهیخته و باسواد و با اتیکت و با پرنسیب و شیک و خوش لباس و خوش بیان و آلامد و تحصیلکرده، تنها با دادن یک ساندیس بتواند میلیون میلیون دهاتی بی سواد! و بی شعور! و بد قیافه! و بد لباس! و بی فرهنگ! و بی ادب! و بی منزلت! را اتوبوس اتوبوس به خیابان بکشاند.
دوستان در سُرایش اشعار کم دقتی می کنند و لاجرم در قافیه سازی دچار مضیق می شوند تا جائی که آن قجر نویس با برخورداری از قدمت قلم و در آستانه کهن سالی، ابراز لحیه فرموده و از تظاهرات میلیونی روز بیست و دو بهمن استشمام لجن و تعفن و فضله کرده اند.
البته نمی توان در چنان استشمامی تردید کرد اما ظاهراً در منشا چنان رایحه ای کم دقتی شده.
ظاهراً قرار است درب بر همان پاشنه بچرخد و دوستان با آرزوها یشان لذت ببرند.
۱۲ نظر:
دوست عزیز ،اگر آزادی برای تمام گروه های سیاسی در بیان عقیده و نظرات خود و حق تجمع یکسان بود؛ بدون هیچ بحثی سخن شما را می پذیرفتم،اما زمانی که شما به یک جناح گل و ساندیس و غذا و اتوبوس و.... می دهید ودر عوض از جناح مقابل با گلوله و باتون و اشک آور و زندان کهریزک پذیرایی می کنید هرگز نمی توان به واقعیت امروز جامعه ایران پی برد، مهم اینه که ما در اکثریت هستیم ،اگر باور ندارید زیر نظر نهاد های بین المللی و بی طرف یک رفراندوم بر گذار کنید تا حقیقت بر همگان روشن شود...
حال چرا 50 میلیون !؟
ممکنه 51 میلیون بوده باشن
البته از نظر من 10 میلیون هم کفایت میکنه
یاد مقالات کوبنده روزنامه های بعثی در عراق می اُفتم ویا سوریه و یا روزنامه های متملق سعودی و.....
&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&&
تغییر در ایران معطل قضاوقدر و راویان اضغاث احلام نخواهد ماند
امیدوارم این تغیر به طور عمده به دست خودمان باشد
aval ke inha 50 milion naboodanad va doovom ke gada oarvari be hadi ke ghimate ejareh adam be yek sandis va tore majani be tehran beresad ke albateh faghat az daste shooma va doostanetan dar hookoomat bar miayad
ببین تو خیلی نابغه ای. تو رو خدا یکم بیشتر بنویس بخندیم دلمون واشه:)))
من تقریبا هر نوشته ای ازت ببینم می خوتم. آدم باید زیادی راجع به مسایل فکر کنه مثل شما. خیلی خوشم میاد که اینقدر به مخت فشار میاری و فکر می کنی. اینطوری می شه که یهو گزاره ها و استدلالهایی از یه جایی در می آری که آدم هر چی تعطیل تر باشه بهتر می فهمشون. خیلی با حالی. یه خورده بیشتر بتویس تو رو خدا:)))
سجادي،توكلي پيوندتان مبارك
جناب آقاي سجادي
ظاهرا شما هم از عينك صدا و سيما به وقايع مينگريد. البته تعداد افراد حاضر در 22 بهمن زياد بودند ولي چگونه عدد دقيق انرا تخمين ميزنيد؟ اين 50 ميليون از كجا آمده؟ اگر واقعا 50 ميليون است كه حكومت بيمه شده است. ديگر اين فضاي امنيتي و پر بودن زندان از مخالفان معني ندارد. اينهمه هزينه براي چي؟ كافي است يك رفراندوم برگزار شود و سبزها رو سياه شوند. ترس از چيست؟ اتوبوسهاي دولتي براي چيست؟ پذيرايي از مردم چرا؟ استفاده از زنان كم حجاب براي چيست؟ ضرب و شتم پسر كروبي و رهنورد و خاتمي ديگر چرا؟ كاش ميتوانستيد از نزديك شاهد تحولات ايران باشيد.
ممنون آقای سجادی از این مقاله مختصر مفیدتان .اما آیا هنگامی میرسد که ایرانیان براساس واقعیتها تصمیم بگیرند ؟ یا همچنان مانند اغلب همین کامنت گذاران قبلی به انکار واقعیت میپردازند . گروهی میگویند اگر اینها واقعا طرفدار دارند پس چرا رفراندم نمیگذارند! صرفنظر از اینکه اینها مباحث کنترل قدرت و شگردهای تبلیغاتی را در حد دعواهای کودکانه و لجبازی می بینند بد نیست خود به این بیاندیشند که اگر اینها اکثریت غالب بودند چرا اسب تروایشان در 22 بهمن تحت تاثیر بقول خودشان نیروهای ضد شورش به خر تروا تبدیل شد ؟! یعنی تعداد نیروهای ضد شورش بیشتر از آن سه میلیون نفر 25 خرداد بود که مرتبابه افتخار میکنند ؟!
واقعـآ صد آفرین به داریوش سجادی
با چه سبک خوب و دلنشین مسئله را به قلم کشیده است.
یکی از بهترین نوشته هائی بود که تا بحال خوانده ام
ظهور یک پروفسور مولانای جدید را به دکتر احمدی نژاد و مقام عظمای ولایت و آیت الله مصباح و بسیجیان سلحشور تبریک عرض می کنم. خوش آمدی ای جناب سجادی، ای دلاور!
سجادی معمولا واقعگراست... و خوشبختانه اپوزسیون ازین افراد کم داره !!!!!
با سلام , آقای سجادی در مورد عدد 50 میلیون قطعاً اغراق کرده است ولی کلیت استدلال ایشان چیزی نیست که یک فرد متفکر . دلسوز بتواند منکر آن شود.
با تشکر
آقا رضا
با تشکر از اظهار نظر جنابعالی، عدد 50 میلیون بر اساس اعلام خبرگزاری های داخل بود و همانطور که جنابعالی فرموده اید صرف نظر از صحت یا عدم صحت این عدد مهم استدلال مستتر در تحلیل روز 22 بهمن است
موفق باشید
ارسال یک نظر