۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

داش آکل و جنبش سبز!


تنها پنج روز بعد از انتخابات ریاست جمهوری و آغاز اغتشاشات در تهران طی مقاله «ماهيت نبرد در تهران» منتشره در روزنامه اعتماد ملی بوضوح اعلام کردم که ناآرامی های تهران قبل از آنکه یک شورش یا بحرانی ملی باشد ماحصل فعال شدن گسل تاریخی و ماندگار طبقات سنتی و مدرن در ایران است.http://www.sokhan.info/Farsi/Tehran.htm
متعاقباً تفصیل این ادعا را چند روز بعد ذیل مقاله شهر اسرارآمیز (بخش سوم مقاله تغار شکسته تهران) منتشر کردم.http://www.sokhan.info/Farsi/Taghar3.htm
عصاره این دو مقاله ناظر بر این نکته بود که ناآرامی های تهران محصول انباشت تاریخی کینه و نفرت طبقات متخلص به مدرن در ایران با خرده فرهنگ و اطوارهای انحصاری شان علیه طبقات سنتی و پائین شهری است که از تکانه انتخابات ریاست جمهوری جهت همآوردی با یکدیگر بهره برداری کردند.
هر چند این ادعا امروز فروغ و جاذبه ای ندارد و تحلیلگران هر دو طرف منازعه به صرافت چنین ثنویتی اذعان دارند. اما این نمی تواند مانع از آن شود تا حجم گسترده ترشروئی سبزرویان در آن مقطع نسبت به چنین ادعاهائی فراموش شود.
پس از انتشار آن دو مقاله کسر بزرگی از سبزها معترض اینجانب شدند و ضمن رد چنان ادعائی ضمن آنکه اعتراض های بعد از انتخابات را یک قیام ملی به استعداد جمیع طبقات و اصناف و گروه های قومی و سنی و حرفه ای و جنسیتی معرفی می کردند در خفا نیز به اینجانب پیغام می دادند:
ولو آنکه چنان ادعائی صحت هم داشته باشد بیان آن در چنین مقطعی به صرف جنبش سبز نیست و منجر به تضعیف جنبش می شود.
هر چند در آن مقطع مجبور شدم به تنهائی چلیپاکش عدم همسوئی خود با جو شوم اما تنها شش ماه وقت لازم بود تا از درون سبزها نیز کسانی به چنان صرافتی بیفتند و
علیرضا رضائی نامی که هر اندازه می توان با وی و ادبیات هیستریک و جهتگیری مغرضانه و بعضاً غیرحرفه ای اش در عالم ژورنالیزم مخالف بود اما نمی توان قریحه و استعداد بالای وی در ملاحت و طنز نویسی را منکر شد، طی مطلبی تحت عنوان «رفقای پائین شهر، جنبش شده ونک به بالا کجائید؟» دقیقاً انگشت اشاره اش را متوجه همان نکته ای کرد که پیشتر در دو مقاله «ماهیت نبرد در تهران» و «شهر اسرارآمیز» بوضوح یادآوری شده بود و جالب آنکه با مشارالیه نیز علی رغم وابستگی صد در صدری اش به جنبش سبز همان معامله ای شد که پیشتر با اینجانب شده بود و ایشان با نگارش آن مقاله خود را در معرض حجم بالائی از اعتراض و ترشروئی همسنگران سبزش قرار داد.http://alirezarezaee1.blogspot.com/2009/12/611.html
همه اینها امروز در حالی برای اینجانب تداعی به ذهن شد که فیلم زیر را روز گذشته در اینترنت ملاحظه کردم:

http://www.youtube.com/watch?v=-9buYP8a8yQ&feature=player_embedded
صرف نظر از لهجه و نوع گویش جوان متکلم در این مصاحبه از یک نکته نمی توان و نباید غفلت کرد و آن اینکه از حیث تاریخی بخش موثری از جنوب شهر تهران از صدر پایتخت شدن این شهر تاکنون در انحصار فرهنگ عیاری و لوطی گری و جوانمردی تا کوچه لات بازی و بابا شمل گری داش آکلیسم بوده و هست. از برادران حاجی عباسی (هفت کچلان) تا طیِّب حاج رضائی و حسین رمضون یخی یک ويژگی نزد این اقشار حرف اول را زده و می زند و آن تقید به فرهنگ عاشورا و سینه زنی و علم کشی و دسته و تکیه و عزاداری دهه محرم ولو با قرائت بابا شملی بوده و هست.
طبیعتاً بدون هر گونه نگاه ارزشی و داورانه ای، منسوبین به چنین خرده فرهنگی چنانچه مُخیر به گزینش بین دو گانه سبز سنتی و سبز مدرن باشند بلاتردید همان کاری را خواهند کرد که این جوان در مصاحبه اش با خبرنگار مزبور کرده ولو آنکه بخش هائی از جامعه با ابرو در هم کشیدن و تظاهر به مدنیت و اتیکت فروشی از اساس منکر موجودیت یا اعتبار چنین اقشاری شوند.

۲۰ نظر:

دامون گفت...

سطح تحصيلات اين جوان چه بوده ؟
آيا جنوب شهر تهران را ميتوان به استانهاي محروم ايران(سيستان و بلوچستان و كردستان و...) تعميم داد ؟
چرا دانشگاههاي دولتي كه اكثرا داراي دانشجوهاي از طبقه متوسط و فرودست جامعه هستند نيرو محركه اصلي جنبش اند؟
اصلا انگيزه اين جوان چيست و آيا ممكن است انگيزه اقتصادي دركار باشد ؟
آيا در جنبش هم چنين افرادي وجود دارند ؟

كسي نميتواند منكر وجود چنين طبقاتي باشد ولي قضيه يك انتخابات (fair & supervised) هست تا ثقل آنها به درستي هم در تهران و هم در ايران مشخص شود

انتخاباتي كه شما اعتقادي به آن نداريد چون يكصدم درصت ممكن است ""سكس سبز""(نمادي از غير خوديها) برنده آن باشند

ناشناس گفت...

aghaye sajadi!
shoma hamishe pesar shojaa hastid va adanaye kol!
nemidonam in melat chera ghadr to
ro nemidonanad
va hichki khoshesh az in tahlilhaye abakit nemiad
!
rasti fekr kardi chera refrence maghalatet faghat khodeti!!!!!!!!!!!!
maghale emrozet refrence maghale fardate!!!!!
az in tavahom bia biron.

ماهان گفت...

سلام
من یک اصفهانی هستم و دبیر هستم . همه همکارانی که من می شناسم با خامنه ای و احمدی نژاد مخالفند . فامیل من که در روستا هستند همگی از این ها نفرت دارند . آقا ول کن این ها را
رفتی در ینگه دنیا و حرف هایی میزنی که صنار ارزش نداره عزیز
مردم ایران این ها را نمی خواهند ، همین
و والسلام

داریوش سجّادی گفت...

ماهان گرامی از اصفهان
ضمن تشکر از زحمت انتقال نظرتان پیرامون این پست اما تعجب می کنم شما چگونه موفق به مطالعه این وبلاگ در اصفهان می شوید در حالی که بنا بر اطلاع بنده این وبلاگ در ایران فیلتر است!؟

ناشناس گفت...

با سلام به شما آقای سجادی عزیز
دیدگاه شما محترم،ولی نوع نگاه شما به دیگران -برای مثال ماهان از اصفهان- نادرست است .امروز مردم با بهره گیری از فیلتر شکن های متنوع به اکثر سایت ها دسترسی دارند ،هرچند به سختی!!!

با تشکر
ت .س

داریوش سجّادی گفت...

دوست گرامی جناب ت . س
انشاالله بنده اشتباه کرده ام

مصطفی گفت...

اقای سجادی سلام
من بااین تحلیل شماکه ایران وتهران رابه2قطب تقسیم میکنیدمخالفم من خودم بچه نظام اباد تهرانم این تعریف شما از مرام بچه های پایین مربوط به سالهای50_60 است چون اینجا همه چی ظاهریه
ازشما سوال میکنم با بالا شهر کار ندارم فکر میکنید چه درصد از همین بچه های پایین در حکومت اسلامی این اقایون به دستورات دینی (نماز-روزه...)عمل میکنند
میدونید بیکاری وعلافی بچه جنوب شهر را کراک و هرویین پر کرده چون اینجوری برای به درازا کشیدن حکومت اقایون بهتره مراسمهای محرم جنوب شهرم سالهاست از محتوا خالیه خلاصه شده در علم کشی نذری خوردن در این هیئت اون هیئت و....کسی کاری نداره امام حسین چراقیام کرد؟ چرا بیعت نکرد؟ شده سرگرمی وتفریح نداشته ما بچه های پایین شهر

ناشناس گفت...

پایگاه اجتماعی این رژیم هر چه بیشتر می‌گذرد بیشتر متکی به اقشار لمپن و انگل جامعه میشود. نه فقط لمپن‌ها و اشرار جامعه ایران، بلکه سراسر جهان، از جمله شبکه‌های مافیای بین‌المللی

ناشناس گفت...

جناب سجادی اشتباه نکردی. بله من نوعی از ایران وبلاگتون را مطالعه میکنم. استناد شما به این تکه فیلم برام خیلی عجیب بود. شما مطمئنید که این آقا یکی از همون جیره خورای حکومتی نیست. خیلیها پیدا میشن که این تکه را با پول کمتر هم اجرا میکنند.

Unknown گفت...

alhagh ke in dalil va bohan avardanat ham mesle haman mantegh va bazi ba alfaz hast . yek mosahebeh farmayeshi dar seda va simaye meili koja mitavanad javabgoye khasthaye melati bashad. agar rast migoyee khastare yek entekhabe azad sho.

داریوش سجّادی گفت...

جناب آقای مصطفی
ظاهراً جنابعالی متوجه منظور اینجانب نشده اید
البته که من متوجه سطح و کیفیت عزاداری این قشر هستم و البته که می دانم و می بینم جنس و ماهیت و سلوک عبادی و دین ورزی این قشر ظاهری از دین دارد و بیشتر از طریق خرده فرهنگ خود ادبیات عاشورا و نهضت حسین ابن علی را فهم و زندگی می کنند
اگر دقت کرده باشید در متن متذکر شده بودم که قرائت ایشان از فرهنگ عاشورا آغشته به ادبیات و اطوار بابا شملی است و در همان متن نیز نگاه ارزش داورانه را کنار گذاشته و تنها یک ریخت شناسی اجتماعی و فرهنگی گذرا از ایشان کرده ام

یک آشنای قدیمی گفت...

خواستم نظری بدهم
دیدم بقیه حق مطلب را ادا کرده اند.
برادر داریوش عزیز واقعا جز این فیلم مسخره صدا و سیما چیز دیگه ای نبوده به آن دستاویز کنید؟
به نظر من نظرات شما در مورد طبقات اجتماعی ایران در همان دهه شصت فریز شده مستضعف و پابرهنه ای که امام مرحوم از آن دم می زد الان با تعریف فعلی فرسنگ ها فاصله دارد.
گرچه شما متعمدا بر همان طبل سابق می کوبید
فقط یادم آمد بگوید گفته بودید به حساب کیهان و آنطرفی ها هم می رسید. حالا کی اش را خودتان می دانید.
ضمنا این را یادآوری کنم راضی شدن و سکوت در برابر ظلم حکم ظالم را دارد؟
زیارت عاشورا را که فراموش نکرده اید.

آخر الامر این بخش از نامه علی(ع) به مالک را هم ببینید و فاصله نظام با فراست مورد علاقه تان را با راه علی بسنجید.
ای مالک، بدان که تو را به بلادی فرستاده‌ام که پیش از تو دولتها دیده، برخی دادگر و برخی ستمگر. و مردم در کارهای تو به همان چشم می‌نگرند که تو درکارهای والیان پیش از خود می‌نگری و درباره تو همان گویند که تو درباره آنها می‌گویی و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جاری ساخته، توان شناخت.

باید بهترین اندوخته‌ها در نزد تو، اندوخته کار نیک باشد. پس زمام هواهای نفس خویش فروگیر و بر نفس خود، در آنچه برای او روا نیست، بخل بورز که بخل ورزیدن بر نفس، انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش می‌شمارد.مهربانی به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانی درنده مباش که خوردنشان را غنیمت‌شماری، زیراآنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.

از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایی عارضشان خواهد شد و به عمد یا خطا، لغزشهایی کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همانگونه که دوست داری که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آنها هستی و آنکه تو را بر آن سرزمین ولایت داده، برتر از توست و خداوند برتر از کسی است که تو را ولایت داده است. ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است.

ای مالک، خود را برای جنگ با خدا بسیج مکن که تو را در برابر خشم او توانی‌نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بی‌نیاز نخواهی بود.هرگاه کسی را بخشودی، ازکرده خود پشیمان مشو و هرگاه کسی را عقوبت نمودی، از کرده خود شادمان مباش.

هرگز به خشمی، که از آنت امکان رهایی هست، مشتاب و مگوی که مرا بر شما امیرساخته‌اند و باید فرمان من اطاعت‌شود. زیرا، چنین پنداری سبب فساد دل و سستی دین و نزدیک شدن دگرگونیها در نعمتهاست. هرگاه، از سلطه و قدرتی که در آن هستی در تو نخوتی یا غروری پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر از توست و بر کارهایی تواناست که تو را بر آنها توانایی نیست. این نگریستن سرکشی تو را تسکین می‌دهد و تندی و سرافرازی را فرو می‌کاهد و خردی را که از تو گریخته‌است به تو باز می‌گرداند.

بچه میدان خراسان گفت...

گفتید:
“صرف نظر از لهجه و نوع گویش جوان متکلم در این مصاحبه از یک نکته نمی توان و نباید غفلت کرد و آن اینکه از حیث تاریخی بخش موثری از جنوب شهر تهران از صدر پایتخت شدن این شهر تاکنون در انحصار فرهنگ عیاری و لوطی گری و جوانمردی تا کوچه لات بازی و بابا شمل گری بوده و هست. از داش آکل تا برادران حاجی عباسی (هفت کچلان) و طیِّب حاج رضائی و حسین رمضون یخی یک ويژگی نزد این اقشار حرف اول را زده و می زند و آن تقید به فرهنگ عاشورا و سینه زنی و علم کشی و دسته و تکیه و عزاداری دهه محرم ولو با قرائت بابا شملی بوده و هست.”
من بچه میدان خراسان هستم و جنوب شهری,
فکر میکنید بچه‌های جنوب شهری اینقدر بی‌ غیرت و بی‌ معرفت هستند که دستگیری، شکنجه، و تجاوز به راه پیما یان بی‌ دفاع براشون قابل قبول باشه، صرف نظر از اینکه متجاوزان به "سبز سنتی" یا "سبز مدرن" متعلق باشند؟ مقاله شما بسیا بی‌ مایه و سطحی بود. و اون دلقک صدا و سیما، که تیپ بچه مفعول‌های جنوب شهری رو داشت، reference بی‌ ارزشی برای منطق آبکی‌ شما رو داره. چرا بچه مفعول؟ برای اینکه، طبق باور رایج در جنوب شهر، آدم سالم، نمیتونه اینقدر وقیح و پر رو باشه مگر اینکه مفعول باشه
You are a talented writer, but refrain from writing when you have nothing to say. Just remember you are as good as your last piece.

ناشناس گفت...

هميشه در تحليل هايت يک فرافکنی و يک نوع خود ارضايی سياسی می بينم
گويا با اين نوع نگاه بيشتر قصدت فرار از واقعياتی است که خودشان
را بر روح و روانت تحميل کرده اند.امروزه جنوب شهر يک اصطلاح جقرافيايی نيست
که آنهم منحصر به جنوب تهران باشد،بلکه يک مفهوم طبقاتی است.
اين که اقشار فرودست اجتماعی ،اقتصادی آنچنان که بايد نقشی در اين جنبش ندارند
به هيچ وجه به مفهوم درستی تحليل های جنابعالی در گذشته و حال نيست،که تا اين
حد شما را ذوق زده کرده است،بلکه تحليل های بسيار عميق تر و موشکافانه تری برای
تبييين اين شکاف که مطمئناً در آينده کمتر و کمتر خواهد شد لازم است
که آنهم در چار چوب نگاه آميخته با بغض شما نسبت به اين جنبش نمی گنجد

ناشناس گفت...

aghaay-e Sajjadi,
Ghaboul keh shomaa goftid keh inhaa gogtand untowri,
val dar i asr ghaboull befarmaayid keh unha gotand keh shomaa faarmudid..
Baa Ehteraamaat
Baraadaretaan ( Dr. Strange-Love)
HEIL-SIEG

خاشاک گفت...

جناب سجادی

با یک نگاه به کشته شدگان در حوادث اخیر اکثریت ایشان را می توان از ساکنین محله های متوسط و یا جنوب شهر دید.با این شرایط شما چطور جنبش را ونک به بالا می دانید؟
البته ممکن است شما کشته شدن افراد در این حوادث را نپذیرید و آنرا پروژه ای برای مظلوم نمایی بدانید.

ناشناس گفت...

اقای سجادی
وبلاگتان را همیشه برای خواندن مطالبش سر میزنم چه از زمانی که مطالبتان در وبلاگ قبلی می نوشتید چه در این وبلاگ که بعد از مدتی فیلتر شده
البته با فیلتر شکن. نوشته های شما رفته رفته با نقد منصفانه و هوشیارانه به طرف نقادی مغرضانه و کم اگاهانه پیشرفته دلیلی برای اولی را کینه ای که از به بعضی افراد دارید و دلیلی برای دومی در اینکه شما انچه را به شما از هر دو طرف نشان میدهند می بینید برخلاف ان ما واقعیت را خود می بینیم نمیدانم چرا حرف ماهان را باور نمیکنید با انکه در شهرم (در غرب کشور) موج نفرت به حکومت را بیشتر و بیشتر در زبان مردم میبینم خواه باور کنید یا نه
جوان وپیر بی اعتمادند بی اعتمادی که باعث بی اعتباری حکومت میشود بی اعتباری که باعث تزلزل ان میشود و الی اخر

یک چشم من اندر غم دلدار گریست
چشم دگرم حسود بود و نگریست
چون روز وصال امد او را بستم
گفتم نگریستی نباید نگریست
یونس

ناشناس گفت...

با این تحلیلهای آبکی مدتهاست دیگر کسی تو را جدی نمیگیرد!

داریوش سجّادی گفت...

دوستانی که معتقدند آن جوان را با پول استخدام کرده اند تا با ایفای تقش در مقابل دوربین تظاهر به حمایت از جمهوری اسلامی و رهبری آن کند اگر فرض را بر ستاریو بودن این مصاحبه بگذاریم آیا تصور این مطلب خیلی دشوار است که سیستم می توانست همین سناریو را با هنرپیشه ای آلامد و لفظ قلم و متظاهر به تشخص و فهم دانش و تحصیلات تهیه کند و بیشتر به خود فخر بفروشد که ببینید چه اقشار تحصیلکرده و نحبه ای طرفدار ما هستند
قطعاً چنین کسی بهتر و بیشتر به اهداف چنین سناریوئی مدد می رساند تا توسل به نماینده مدعی جنوب شهر و لمپن
لطفاً نفرمائید چنین هنرپیشه هائی در دسترس نیستند تا بخواهند نقش نخبگان طرفدار رژیم را بازی کنند

hossein گفت...

سلام...
1.دسترسی به سایت های مسدود شده در ایران برای کاربران نمیه حرفه ای هم انچنان سخت نیست... مگر اینکه کلا سرعت اینترنت را پایین بیاوردند که انهم در روز های خاصی و به بهانه های مثل قطع کابل فیبر نوری و... انجام می شود!
2.آقای عبدی هم مثل شما جنبش سبز رو نقد می کند نقد های ایشون بیشتر به دل می نشیند و نوشته های شما نشانگر نوعی خصومت و یا کینه از جنبش سبز هست...
3.در مورد کامنت آخر شما هم اگر بخواهیم نگاه بد بینانه به این قضیه بکنیم ...می توان گفت که حکومت دسته ای از هر قشری رو برای مصاحبه انتخاب می کند و این دیدگاه که حکومت در همه قشر ها پایگاهی ندارد نادرست است... لزوما هم نمی شود گفت که به اینها پول و یا امتیازاتی پرداخت شده است... برای انجام راهپیمایی و مصاحبه ... کما اینکه انچه ما در این تصاویر می بینیم با انچه من در اتوبوس و مترو و همکاران می بینم خیلی متفاوت هست... متاسفانه یا خوشبختانه بعد از انتخابات محبوبیت حکومت و شخص آقای خامنه ای در میان مردم (عادی) کاهش محسوسی پیدا کرده است.