۱۳۸۹ تیر ۲۰, یکشنبه

یا همه یا هیچ!

«یا همه یا هیچ» عنوان فیلم اثرگذاری است که اخیراً در برنامه آپارات از تلویزیون فارسی بی بی سی پخش شد.
فیلم داستان تألمات روحی «زینب» دختر بازمانده از زلزله رودبار را به تصویر کشیده که در زمان وقوع طفل خردسالی بیش نبوده و در آن حادثه پدر و مادر و برادر خود را از دست داده و بعد از ایشان در کنار پدر بزرگ و مادربزرگ اش زندگی کرده.
فیلم «یا همه یا هیچ» هر چند می توانست با تکیه بر جوانب انسانی و نوع دوستانه حس هم دردی با مصیبت زدگان زلزله را فراهم کند اما شروع داستان با ذکر خاطره سرشار از خشونتی نفرت انگیز از زبان زینب آن چنان سیلی سخت و اثرگذاری را بر گونه بیننده می زند که بیننده را در پایان با پرسشی هر چند تلخ اما واقع بینانه مواجه می کند.
زینب دختر مصیبت زده در «یا همه یا هیچ» در دقایق آغازین فیلم در ذکر خاطرات دوران کودکی اش با خنده هائی سرشار از شرارت به یاد می آورد در بازیگوشی های ایام خردسالی به اتفاق دوستانش ضمن دست درازی به آشیانه کلاغ ها، جوجه کلاغ های تازه از تخم درآمده را بمنظور کسب شادی و سرخوشی اش در مشت گرفته و آنها را آن چنان محکم بر دیوار می کوبیده که می ترکیدند!
اوج تراژدی آنجاست که زینب ذکر این خاطره را اینک و در آستانه سی سالگی نه از باب تنبه بلکه با چاشنی خنده هائی هیستریک از باب يادآوری ایام خوش دوران خردسالی اش مطرح می کند! و کماکان در فحوای کلامش می توان لایه هائی از حظ ذهنی از چنان سادیسمی را بوضوح رویت کرد.
هر چند رفتارهائی مشابه نزد مصیبت زدگانی از این نوع را می توان نوعی واکنش روان پریشانه در قبال تألمات روحی ناشی از تبعات مصیبت تلقی کرد اما سادیسم موجود در روحیه زینب به استناد گفته های وی از قبل از زلزله رودبار وجود داشته لذا نمی توان وی را از این بابت بلاتقصیر دانست.
چنان رفتار خشن و روان پریشانه ای خواسته یا ناخواسته یک پرسش تلخ را به بیننده القا می کند:
آیا مُقدر نبوده کسی که «فرزندان کلاغ ها»! را بمنظور خوش باشی به دیوار می کوبیده و می ترکانده اکنون پدر و مادر خود را نیز کوبیده شده به دیواره زلزله ببیند؟


۲ نظر:

ناشناس گفت...

جناب سجادی جمله آخر یادداشت فوق در یک وضعیت کلی تر اشاره به یک باور اخلاقی میان ادمها داره که فکر می کنم شما می خواستید به اون اشاره کنید و این باور هم رابطه مستقیم بین عمل و عکس العمل رفتار و اعمال ادمهاس. که اگر خوبی کنند خوبی می بینند و اگر بدی کنند عین همان عمل بشون برمی گردد. البته باور به چنین قاعده و رابطه ی نانوشته ای و البته ثابت نشده ای در رفتار ادمها کارکردها مثبت اخلاقی و عینی در زندگی ادمها داره؛ لااقل ادمها برای جلوگیری از این عقوبت سعی می کنند که بدی نکنند .اما به نظر من این رابطه خیلی جاها صادق نیست، در طول تاریخ بشری خونریزها و جنایتکاران زیادی امدند و رفتند متناسب باجنایات مرتکب شده هم تقاص عمل پس ندادند ، یا دست کم در این دنیا پس ندادند ( البته اون دنیاشو باید صبر کرد و دید) اونوقت اگر فرض بگیریم که چنین رابطه الزاما همه جا یا دست کم برای زورمندان تاریخ صادق نیست خیلی منصفانه نیست که بلا و عقوبت اوار شده بر سر شخصیت فیلم مزبور در رابطه مستقیم با کشتن جوجه کلاغها ببینیم!؟ چرا این رابطه قرار است یقه امثال این دختر و بگیرد؟ و یقه بقیه رو خیر؟ ایا این قاعده در گیتی فقط برای ضعیفان صادق است؟ و اگر آری پس عادلانه نیست؟...البته این سوالها سوالهایی است که در ذهن من مدتها پیش پیرامون این رابطه مطرح می شد و بخشی از مشغولیات ذهنی بود و یادداشت مزبور باعث زنده شدن مجدد انها شد وگرنه قصد به چالش کشیدن شما در مورد یادداشت مربوطه نیست. البته اگر توضیحی هم مرقوم فرمودید مایه مسرت است
سهند

داریوش سجّادی گفت...

این باوری است عمومی که لزوماً و لااقل تا این تاریخ ابطال پذیر نبوده
من هم هم قصد آن را ندارم از چنین تقدیرگرائی دفاع کنم اما به هر حال سوالی است که در پایان آن فیلم در ذهن تداعی می شود